qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

رشد معنوی

بسم الله الرحمن الرحیم

علت اینکه ما در امور معنوی رشد نمی‌کنیم چیست؟ گاهی هم رشد می‌کنیم اما آن جنبه‌هایی که باید در ما به وجود بیاید چرا به وجود نمی‌آید؟! چرا یک تغییر واضح در خودمان نمی‌بینیم؟! من علت را در یک روایت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) دنبال می‌کنم که حضرت توجه ما را به مسائلی جلب می‌کند، علاوه‌ بر آن مواردی که همیشه توجه داشتیم.

ظاهر یا باطن دنیا
از جمله اینکه حضرت می‌فرمایند: مردم به ظاهر دنیا نگاه می‌کنند اما کسانی که ارزشی و طالب رشد هستند به باطن دنیا نگاه می‌کنند. توجه کنید دنیا در چشم بعضی از افراد خیلی بزرگ است، وقتی دنیا در یک دیدگاه بزرگ شد از آن طرف دین و خدا کوچک می‌شود.
«عَظُمَ الخَالقُ فی اَعیُنهم» (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳)
باید در چشم شما آخرت بزرگ باشد. دنیا را بزک می‌کنند، یک مؤمن وقتی می‌خواهد در خانه‌ای مستأجر شود باید برود بررسی کند که در کدام محله مومنین بیشتر سکونت دارند. اگر کسی فقط دنبال خوش آب و هوا بودن یک مکان باشد، نگاهش را به دنیا دوخته است. باید نگاه کند ببیند نزدیکترین مکان به مسجد کجاست. الان خانه‌هایی که در نزدیکی مسجد قرار دارند ارزان‌تر است چرا؟ چون مسجد رفت و آمد و صدای اذان دارد! اما بچه مذهبی دنبال مسجد است چون می‌خواهد هر چه زودتر برای نماز به مسجد برسد، این یعنی نگاه به آخرت. ظاهر دنیا همین است، بزک شده! یک فرد مذهبی برای پوشش دنبال این است که لباسی شیک و آراسته و خوش رنگ بپوشد نه اینکه گران باشد یا فلان مارک باشد، چون پول را باید برای موارد دیگر خرج کند برای کربلا رفتن، برای مشهد رفتن و هیئت گرفتن و شربت دادن و شریک شدن در دستگاه امام حسین(علیه السلام). یک فرد مذهبی دنبال موبایل عوض کردن و گوشی قیمتی خریدن نیست، چون دنبال باطن دنیا است. یک باطنی است گذرا و ما هم در آن در حال زندگی کردن هستیم. البته ما باید خوب زندگی کنیم اما این خوب زندگی کردن در چهارچوب دین باید باشد. مثلاً گوشت خوک نباید بخورد! کلیپی را نشان می‌دادند که در عربستان سگ را مثل گوسفند آویزان کرده‌اند و گوشتش را می‌کنند و خام خام می‌خورند! بله آخرش این می‌شود که اینها شراب هم می‌خورند.

نگاه دنیوی یا اخروی
اما یک فرد مذهبی نگاهش در مورد مسکن و خوراک و پوشاک و رفتارش و… مشخص است که چگونه خواهد بود. حضرت می‌فرمایند: « إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا –فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یُمِیتَهُمْ وَ تَرَکُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَیَتْرُکُهُمْ وَ رَأَوُا اسْتِکْثَارَ غَیْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا وَ دَرَکَهُمْ لَهَا فَوْتاً –أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْکِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا –لَا یَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا یَرْجُونَ وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا یَخَافُونَ.»
«دوستان خدا آنانند که به باطن دنیا نگریستند آنگاه که مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سرگرم آینده دنیا شدند آنگاه که مردم به امور زودگذر دنیا پرداختند. پس هواهاى نفسانى که آنان را از پاى در مى آورد، کشتند، و آنچه که آنان را به زودى ترک مى کرد، ترک گفتند؛ و بهره مندى دنیا پرستان را از دنیا، خوار شمردند، و دست یابى آنان را به دنیا زودگذر دانستند. با آنچه مردم آشتى کردند، دشمنى ورزیدند، و با آنچه دنیا پرستان دشمن شدند آشتى کردند، قرآن به وسیله آنان شناخته مى شود، و آنان به کتاب خدا آگاهند، قرآن به وسیله آنان پا بر جاست و آنان به کتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه امیدوارند چشم نمى دوزند، و غیر از آنچه که از آن مى ترسند هراس ندارند.» (نهج البلاغه، حکمت ۴۳۲)
کسانی که می‌خواهند با ما باشند، « هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا» توجه کنید همین مورد چقدر تغییر در ما ایجاد خواهد کرد؟! برای مثال یک فرد مذهبی اگر یک هفته بستنی نخورد، با خود می‌گوید: طوری نشد حالا یک هفته بستنی نخوردیم. اما یکی دیگر ممکن است عزا بگیرد که چرا این هفته من بستنی نخوردم؟! چرا ما این ماه پیتزا نخوردیم؟! چه اشکال دارد؟! نه حتما باید ماهی یک بار را خورد، عقده می‌شود!!! نگاه شما چگونه است؟ اگر یک وقت پیتزایی فراهم شد، اشکالی ندارد نوش‌جان کن. یک موقع آن نوع ماکارونی برایت مهیا شد یا فلان بستنی با مخلفات و میوه وپرچم و… یک عکس هم بگیر و بخور. اما این چیزها که اصل نیست. وقتی کسی نگرشش به کربلا و آخرت و امام حسین(علیه السلام) است این چیزها را اصلا نمی‌بیند. همین موکب‌ها در پیاده روی اربعین را در نظر داشته باشید، خیلی از افراد اصلاً نمی‌توانند در این مکان‌ها غذا بخورند یا بین این ستون‌ها راه بروند، اما شما چون ساختار خدایی و آخرتی دارید و در وجودتان یک صفای حسینی است، آن ستون ها را ظرف بیست و چهار یا چهل و هشت ساعت طی می‌کنید. دیگری که نگاهش به دنیا است می‌گوید من خسته شدم! یا همین بیدار شدن برای نمازصبح، خودش به خاطر این است که اهل آخرت هستید. اما یکی دیگر، بلا نسبت مثل یک حیوان خوابیده است! صدای اذان آمد، اصلاً این چیزها را نمی‌فهمد و البته خیلی چیزهای دیگری را هم نمی‌فهمد. اما شما می‌دانید اذان یعنی چه؟ صبح یعنی چه؟ نماز یعنی چه؟ روزه یعنی چه؟ شانزده ساعت چیزی نمی‌خوری! این به نگاه آخرتی برمی‌گردد.

خصوصیات متدین
بعد حضرت می‌فرماید از دیگر خصوصیاتشان این است که اهل آخرت مشغول امور آخرتی هستند، به دنبال این هستند که کجا ثواب دارد تا در پی آن بروند. ولی اهل دنیا (وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا)؛ مشغول همین دنیا هستند که امروز را چگونه بچرند! امروز چی بخورد و بعد برای دیگران تعریف کند که من فلان جا فلان چیز را خوردم، تمام صحبتش این است! حقیقتاً هدف این بود؟! آیا ما قرار شد به دنیا بیاییم تا در آخر گزارش بدهیم که دو تن کباب خوردیم بعد هم یک فضولاتی دفن کردیم؟!! این که نمی‌شود! ما یک تغییر در وجودمان باید باشد. دقت کنید اگر ما نماز خواندیم و آن تغییرات نیامد، یعنی نماز ما برای ما کاری انجام نمی‌دهد. مثلا می‌گوید «الله اکبر» و نماز را شروع می‌کند بعد در همین حین به ذهنش می‌آید خدا چرا حاجت من را نمی‌دهد؟ بعد میگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» فلان جا خواستم حال کسی را بگیرم چرا نبود؟ تا آخر نماز ذهنش صد جا می‌رود! این اصلا نماز است؟!! برعکس، هر کلمه‌ی آن یک بار دارد، «الحمدلله رب العالمین» یعنی من از خدا راضی هستم! خوب موقعیتی به من عطا کرده است؛ خوب اعتقاداتی به من داده، خوب من را با ائمه(علیهم السلام) آشنا کرده است، خوب گریه به من داده، خوب والدینی به من بخشیده، خوب رهبری به من داده و من را در خوب زمانی و بین خوب مردمانی قرار داده است… چقدر خوب است من امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارم. این کیف ندارد؟! عمروعاص کجاست؟ معاویه کجاست؟ هم نشینانشان کجا هستند؟! ولی هر جا می‌رویم حسین(علیه السلام) است و حسین. این را من با چه چیزی عوض کنم؟!

هزینه دینداری
آمد پیش امام باقر(علیه السلام) و عرض کرد: آقا هفت هشت مشکل دارم: مستأجرم، بدهکارم، بچه‌هایم همه مریض هستند و… . حضرت فرمود: اشکال ندارد من همه‌ی مشکلاتت را حل می‌کنم اما به یک شرط! از این به بعد شیعه‌ی ما نباش! من همه را همین الان درست می‌کنم، گفت نه آقا بگذار این مشکلات باشد. متدین بودن هزینه دارد، تاوان دارد و شما در حال پرداخت هزینه‌ی آن هستید. اینکه شما بخواهید عید فطر روزه نگیرید و شب قدر پرونده‌ات عوض شود هزینه‌ی آن به همین شانزده ساعت روزه‌ها برمی‌گردد، اگر این هزینه را ندهید آنها را به تو نمی‌دهند!

تغییر در نگاه
«فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یُمِیتَهُمْ» از دیگر خصوصیات اینها این است که هرچیزی بخواهد مانع آنها شود را از جلوی پایشان برمی‌دارند و از بین می‌برند. شیطان است! شیطان می‌خواهد جلویش بایستد، شیطان را از جلوی پا برمی‌دارند! چگونه؟ با ازدواج! شیطان با اللهم کن لولیک بیرون نمی‌رود، یادت باشد! آن اللهم کن لولیک برای جای دیگری است. شیطان با دعای جوشن کبیرو گریه و داد وبیداد نمی‌رود، فقط با ازدواج بیرون می‌رود. خداوند مسیر ازدواج را برای مؤمن قرار داده است و یک مؤمن باید به ازدواج تن دهد، یک دختر محجبه منتظر است، یک عفیفه منتظر است. شما اگر خواهرت منتظر باشد، عذاب نمیکشی؟! خدا ضمانت کرده است که امرت را اصلاح می کند، کارت را درست می کند. این همه انسان ازدواج کرده‌اند. به مسجد می‌رود چون می‌داند در خانه‌ی خدا، شیطان کارش ندارد. در تلفن همراهش فیلم و عکس نمی‌گذارد باشد و اصلا دانلود نمی‌کند، می‌گوید این امور برای من نیست، برای اهل خاص خودش است، آنها بروند و نگاه کنند. نگاه نمی کند تا این چشم یک چشمی شود که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند، یک چشمی شود که اشک بریزد برای امام حسین(علیه السلام) و ناپاکی در آن نباشد. زبانش را تربیت کند و بفهمد چه طور با اطرافیانش صحبت کند، این می‌شود نگاه آخرتی، این می‌شود تغییر. پس نماز و روزه و همه‌ی آن موارد در گروی این تغییر است که من نگاهم را درست کنم.

تدین عالمانه
سعی کنید عالمانه در دین قدم بگذارید نه عوامانه! عالمانه هم به این است که اهل مطالعه‌ی در دین باشید، شمایی که اینقدر علاقه نشان می‌دهید، از بیست و چهار ساعت فقط یک ساعتش را برای دین بگذارید! بقیه‌ی بیست و سه ساعت متعلق به خودتان، فقط یک ساعت را برای دین بگذارید، اما این وقت گذاشتن هر روز باشد. یک سخنرانی که می‌پسندید را هر روز پنج دقیقه گوش بده، پنج دقیقه قرآن بخوان، پنج دقیقه وقت بگذار و در مسائل دینی کار کن، طراح سوال باش. بچه‌های خوش فکر زیاد هستند، اگر واقعا یک برنامه ریزی و نرم‌افزاری طراحی شود که بعضی مسائل دینی طوری مطرح شود که بیرون از این جلسه را هم بتوان تغذیه کرد، این کار چقدر بُرد دارد؟!
بعضی از شما می‌توانید جزوه بنویسید، بعضی از شما می‌توانید چاپ کنید، بعضی می‌توانید توزیع کنید، بعضی از شما می‌توانید یک نرم افزار طراحی کنید، بعضی هم می‌توانید به محتوا کمک کنید و زمینه را فراهم کنید. اگر این کار انجام شود و ما وقت بگذاریم، دین چقدر جلوتر خواهد رفت. ببینید یک سنی، یک یهودی، یک مسیحی، یک بهائی، یا یک وهابی و… با یک بچه شیعه باهم قدم در این دنیا گذاشته‌اند. الان فعالیت آنها را ببینید، به فعالیت خودمان هم نگاه کنید. آنها در گسترش مرام باطلشان چقدر تلاش می‌کنند و من و شما چقدر تلاش می‌کنیم!! عالمانه باید وارد دین شویم.

محور قرآن است.
محور را دوستان قرآن قرار بدهید. قرآن را یک چیز دور از دسترس نکنید. چرا اینقدر تاکید به خواندن قرآن شده است؟ قرآن کلام خداست و باید آنقدر برای شما دلنشین باشد که دائم بخواهید به آن مراجعه کنید. آن وقت قرآن یک فهم و درک عاقلانه به شما خواهد داد که هیچ کتابی این کار را نمی‌تواند انجام دهد. قرآن هیچ احتیاجی به تفسیر ندارد، این آقایانی که تفسیر نوشته‌اند در قیامت پشیمان می‌شوند برای این چیزهایی که در مورد قرآن نوشته اند! قرآن هیچ احتیاجی به تفسیر ندارد. تفسیر، به قرآن ابهام اضافه کرد! مگر آن مواردی که یک لغت است و من معنای آن را نمی‌دانم، یا شأن نزولی است، بله این موارد درست است ولی اضافه بر این هرچه نوشته‌اند بی جهت بوده. ببینید مثلاً به شما بگویم این کتاب شما را، من مطالعه می‌کنم و بعد یا زیادش می‌کنم و یا کمش خواهم کرد!! در این صورت من باید عالمتر از شما باشم که بخواهم این کتاب را زیاد یا کم کنم. چه کسی از خداوند عالمتر است که بخواهد یک کلمه به قرآن اضافه کند یا یک کلمه از آن کم کند؟! قرآن چنین شأنی ندارد، پس چرا دور ازدسترس است؟ چون ما قرآن کار نمی‌کنیم، با قرآن انس نمی‌گیریم.

لذت باطل
الان کتاب حافظ را ببینید لقلقه‌ی زبان‌ها شده، سَحر یک آقا را آورده‌اند، یک نفر دیگر را هم اضافه کرده اند؛ یک تکه شعر این می‌خواند و یک تکه شعر آن !!! یعنی سَحر وقت شعر خواندن است؟!! آن هم ابیاتی که هیچ ربطی به هم ندارد… آن وقت ما هم می‌پسندیم. بله شعر اصولاً اینگونه است که انسان لذت می‌برد. شعر و موسیقی و شراب و بطالت و غفلت و… این امور همین‌گونه اند انسان بی‌خودی از آنها لذت می‌برد. بله آدمی می‌پسندد که یک باره نعشه شود!!! مثلا دود! یک عده از دود لذت می‌برند، حالا دود پشکل هم باشد می‌گوید دود است، خوشش می‌آید. در یک مجلس ختمی، عده‌ای از شهرستان آمده بودند که همه سیگار می‌کشیدند، از این سیگاری‌های قهار نه معمولی!! یعنی سیگار را با سیگار روشن می‌کردند. یک نفر که خودش سیگار درست می‌کرد، چند تا سیگار با پشکل الاغ درست کرد و پیش این سیگاری ها برد و گفت چند تا سیگار است که خیلی گران قیمت است. پردود، شیرین، خوشمزه، اصلاً دودش به آسمان که می‌رود یک رنگی می‌شود، تعدادش همین چندتاست، بعد بیایید دیگر نیست! این توضیحات را داد و آنها سیگارها را کشیدند، بعد آمدند گفتند آقا تو را به خدا یک سیگار دیگر بده!!!
بنابراین حالت غفلت است که با شعر در حال لذت بردن است، شما با قرآن خواندن اگر لذت بردید درست است؛ اگر با نماز و مسجد لذت بردید، درست است.

نماز اصلاح می‌کند.
چرا به مسجد نمی‌روید؟! چرا مسجد را نمی‌پسندید؟ مگر مسجد خانه‌‌ی خدا نیست؟! اگر یک جوان امروز وارد مسجد شود و یک جوان دیگر را در نماز جماعت ببینند جذاب‌تر است یا اینکه پنجاه پیرمرد ببیند؟! بله وقتی نمی‌روید، پیرمردها می‌روند، برایتان تلخ می‌شود و می‌گویید اینجا جای ما نیست! با اینکه بهترین حالات در مسجد است.
الان هرکس در مشاوره‌ها به من زنگ می‌زند، می‌گوید من مشکل اقتصادی دارم، مشکل اخلاقی دارم، و … می‌گویم چهل روز یک وعده از نمازهایت را در مسجد بخوان، تا خدا شما را در خانه‌ی خودش ببیند، ببیند در حال خواندن نماز جماعت هستی. بروید زندگی کسانی که نماز جماعت می‌خوانند را ببینید، کسانی که اول وقت نماز میخوانند را ببینید چقدر خوش هستند. نگویید مسجد شیرین نیست! چرا؟ چون تابه حال نرفته‌ای. الان آبگوشت و آش مزه ندارد! چرا؟ چون نخورده‌ای؟ همیشه دنبال فست فود بوده‌ای و این شده برایت مزه!! ببین بعضی زهر را می‌کشند لذت می‌برند، سیگار یک زهر است دیگر، تریاک تلخ است ولی می‌خورند می‌گویند، لذت می‌برم! چرا؟ چون به این عادت کرده است. یک چیز تلخ برای این خوشمزه شده است! اگر الان به این یک میوه‌ی خوشمزه بدهیم، نمی‌پسندد و می‌گوید این چیست این را بذار کنار و فلان زهر را بیاور؟!

قرآن نور است.
اگر من رفتم سراغ وحی که کلام خدا و حفظ شده است؛
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»
همانا ما قرآن را نازل كردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال‌] هستیم. (سوره حجر/ آیه 9)
قرآن مبین است و به آن اطمینان دارم، لذت می‌برم. آن‌وقت خواهد دید که قرآن در حال معرفی کردن خودش هست، آیات جلوی من واضح می‌شود، زندگی من را به من معرفی میکند، حالات وشخصیت من را به من می‌گوید، می‌گوید من چه کسی هستم، چون نور است، چون مبین است. حضرت فرمود: با بودن قرآن شما دیگر احتیاجی به کسی ندارید. حتی فرمودند شما کلام ما را به قرآن ارجاع دهید اگر با قرآن مطابقت داشت، بپذیرید و اگر نبود نپذیرید. الان یک جوان با اینکه حزب اللهی است، اما از قرآن چیزی نمی‌داند، اگر قرآن را بگذارند روبرویش یک آیه هم نمی‌تواند بخواند! آشنا نیست با کلام وحی، اما با کلام‌های دیگر هزار جور آشناست: فرانسه می‌داند، انگلیسی و … هم می‌داند.پس این عالمانه نیست.

زندگی عالمانه
رساله بخوانید در همین ماه رمضان یک وقت بگذارید و روزی یک مسئله بخوانید. رساله را خیلی ساده باز کن و فقط روزی یک مسئله بخوان.
چقدر ما الان از رساله دوریم!! یک سوال بپرس، یک مسئله بپرس بعد خواهید دید چقدر راه‌تان درست می‌شود. پس اگر ما خواستیم مسیر زندگیمان یک مسیر عالمانه باشد، لازمه‌اش این است که باید با علم سروکار داشته باشیم! علم هم همین گونه است. از جانب خودمان که نمی‌توانیم حرف بزنیم، ما ملاک نداریم. علم امام صادق(علیه السلام) که نزد ما نیست، ما اصلا نمی‌‎دانیم جریانات از چه قرار است! وقتی آگاهی پیدا کردید حل می‌شود.
در خبرها آمده بود که از انگلیسی‌ها پرسیدند: شما که همه‌ی دینا را مستعمره‌ی خودتان کردید، پس چرا حریف ایرلند نشدید؟! گفتند به این دلیل که در ایرلند کتاب می‌خوانند، اما جاهایی که ما مستعمره کردیم، کتاب نمی‌خواندند. یعنی اگر شما آگاهی و مطالعه داشته باشید چقدر به شما کمک میشود. برای مثال در همین جلسه سخنرانی، اگر دیشب موضوعش را می‌دانستید و راجع به آن یک مطالعه‌ای داشتید و بعد من می‌آمدم صحبت میکردم می‌دانید چقدر جالب می‌شد. چقدر ما ضعف داریم! یعنی من از طریق فضای مجازی به شما خبر می‌دادم که موضوع سخنرانی من چیست و از شما می‌خواستم راجع به موضوع فکر کنید و هر مطلبی که به ذهن‌تان می‌رسد را، نیز از همان طریق برای من بفرستید و آن‌وقت من هم در تکمیل صحبت‌های شما یک سخنرانی انجام بدهم، و بعد صحبت‌های خودم و شما را یک جمع‌بندی کنم، این بشود یک جزوه و در آخر هم این جزوه را به شما بدهم، با مطالب خودتان و سخنان من و آدرسهایی که دادیم، بعد ببینید سطح جلسه چقدر رشد می‌کند.
در نماز جمعه از قبل موضوع سخنرانی اعلام شود و بگویند اگر کسی می‌خواهد مطالعه کند این آیات و این روایت و این هم صحفات را بخواند! برفرض که سه صفحه را هم برای شما ارسال کنند. و شما مطالعه کنید بروید نماز جمعه آن وقت کاملاً متوجهی سخنران چه می‌گوید.
پس عالمانه زندگی کنیم و عالمانه در دین باشیم. در هر امری سوال داشته باشید و برای هر چیزی جواب. چهل سوال و چهل جواب داشته باشید، سوالاتتان را هم در این جلسه بپرسید تا پاسخ داده شود.