qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

کلاس بندی در دین باید رعایت شود (محرم)


«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین وَ لَعْنُ الدّائم علیٰ اعدائِهِمْ اجٔمَعین سِیَّما بَقیَّةَ الله فِی الاَرَضین
اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْن

پرسش و پاسخ
ِ
یک سؤالی را مطرح کردند که لازم است، جواب بدهم.
سؤال کردند در دین گفته شده که بچه‌های خودتان را برای نماز آماده کنید؛ از یک طرف هم می‌گوییم که لازم نیست صبح‌ها برای نماز به بچه‌ها فشار بیاوریم و آن‌ها را بیدار کنیم! این دو مطلب چه‌طور با هم جمع می‌شوند؟ یعنی برای این‌که بچه‌هایمان را برای نماز آماده کنیم تا آن‌ها را نمازخوان کنیم، باید آن‌ها را برای نماز صبح بیدار کنیم.

بله! این مطلب درست است. نکته این است که یک مهارتی می‌خواهد.
مثل این‌که بخواهی به بچه دوچرخه‌ سواری یاد بدهی، چه‌طور بچه را برای دوچرخه سوارشدن آماده می‌کنی، همان کار را هم در نماز انجام بده. با لطافت ظرفیت‌ سازی کن؛ زمینه‌های روحی برایش ایجاد کن که بچه از شما بپذیرد.
این بچه صبح می‌خواهد بخوابد؛ شما وقتی او را بیدار کردی ناراحت می‌شود چون خواب را دوست دارد. معلوم است که ایمان او هنوز به این اندازه نرسیده است؛ معلوم می‌شود شما به اندازه‌ی کافی روی او تأثیر نگذاشته‌ای که الان به عنوان مادر و پدر برای احترام به شما، برای خوش‌آمد شما و یا به هر دلیل دیگری از جایش بلند شود. به هر حال الان خواب را بیش‌تر دوست دارد.
اگر شما این را نپذیری و به یک نحوی بخواهی این بچه را بلند کنی تا نماز بخواند، این‌جاست که ما حرف داریم؛
آیا این بچه نمازخوان می‌شود یا نه؟!
امر دین همین‌طوری است؛ اصلا خدا نماز قضا را برای این‌جا گذاشته است. برای یک جای خاص گذاشته است.
ولی یک موقع هست که در خانه‌ی شما همه‌ی بچه‌ها شاداب هستند؛ خوششان می‌آید که بیدارشان کنید؛ دوست دارند که با پدر و مادر صبح‌ها بلند شوند و نماز بخوانند. پدر و مادر، یک کارهایی کردند بچه را مشتاق کردند، مثلاً یک کاکائویی که بچه دوست دارد، موقع نماز صبح به این‌ها می‌دهند. این‌ها می‌دانند که نماز صبح‌ها همراه با یک شکلات خیلی خوب هست. همین برایش انگیزه می‌شود.
شما به یک نحوی کاری بکنید که بچه نمازخوان بشود. ما هم دنبال همین هستیم. به سادگی از کنار این موضوع رد نشوید و نگویید مهم نیست؛ فعلا نمازش را ولو با اکراه بخواند، بعدا می‌پذیرد، نه! این‌طور نیست. آثار نامطلوب می‌گذارد و روحش را خراش می‌دهد. نسبت به نماز بدبین می‌شود و از هدایت دور می‌افتد.
ما یک سامانه هم داریم که بیست و چهار ساعته است. من خودم سؤالات را جواب می‌دهم. ۹۰۹۹۰۷۰۲۶۱ سامانه‌ی غدیر.

صلواتی بفرستید تا وارد بحث خودمان بشویم.

بحث ما این بود که الان همه‌ی ما در یک مرحله شناخت هستیم؛ یعنی می‌بایست قبول کنیم. البته در یک زمان و مکان و نسلی هستیم که این را خوب می‌فهمیم. همه‌ی امور مجرا دارند. مثلا شما وقتی وارد آسانسور ‌می‌شوید، دقیقاً می‌دانید چه‌کار باید بکنید. سوار اتومبیل که می‌شوید می‌دانید چه‌طوری ماشین را راه بیندازید. وقتی وارد جاده می‌شوید قوانین راهنمایی و رانندگی را می‌دانید و…
شما در یک مرحله‌ای قرار گرفته‌اید که سیستماتیک مسائل را می‌پذیرید و می‌بینید.
یک سیستم، سیستم حمل و نقل است؛ یک سیستم، سیستم ترافیک است و….
خب حالا داریم با یک پدیده‌ای به نام دین آشنا می‌شویم. دین را هم همین‌طور بدانیم. یعنی دین هم کلاس‌بندی دارد.

اما الان متأسفانه این‌جوری نیست. مثلا یک جوان رفته و یک کتاب عرفانی گرفته و مطالعه می‌کند که برای کلاس او نیست. اصلاً این کتاب را آقایان علما باید بخوانند. این جوان هم یک عشق عرفان به دلش افتاده می‌رود این کتاب را می‌گیرد؛ ذکرهایش را می‌گوید؛ مراحل عرفانی‌اش را طی می‌کند.
در حالی‌که اشتباه می‌کند! این کتاب تخصصی است؛ به درد این جوان نمی‌خورد.

شما چه‌طور برای ریاضیات دبستان تعریف دارید؛ برای دبیرستان تعریف دارید؛ برای دانشگاه تعریف دارید. چه‌طور برای کتاب‌ها گروه سنی تعیین کردید؛ گروه سنی الف، گروه سنی ب و…
در دین هم همین‌طور است.
الان شما قرآن را ببینید! سوره‌های جزء سی‌ام کوتاه است؛ نصر، عصر، توحید، تکاثر و…
یک سوره هم سوره‌ی بقره است. پیش‌بینی شده است کسی که تازه وارد می‌شود، اول با جزء سی آشنا بشود؛ نه این‌که سراغ سوره‌ی بقره برود و بخواهد با آن آشنا شود! اول سوره‌ی ناس را بخواند.
پس دین هم کلاس‌بندی دارد.

چون دین از میدان خارج شد، دیگر در سبد رفتاری و زندگی مردم نیامد.

منتها دین از معرکه خارج شد، در واقع خارجش کردند. همان موقع که نبی مکرم اسلام-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- تشریف آوردند غصب خلافت شد. میدان را از صاحب‌ کار گرفتند. علی-علیه‌السلام- را بیست و پنج سال خانه‌نشین کردند. یک جاهل سرکار آمد. دوباره کار را به جاهل بعدی داد. او هم به یک جاهل بدتر از خودش داد. همین‌طوری جلو آمد تا رسید به یزید و بعد هم بنی‌امیه-لعنة‌الله‌علیهم-. هزار ماه هم بنی‌امیه-لعنة‌الله‌علیهم- حکومت کرد. بعد هم بنی‌عباس-لعنة‌الله‌علیهم- روی کار آمدند. بعد ساسانیان و صفویان و…
البته در یک برهه‌هایی مثل آل‌بویه، در بغداد یک حرکت‌های علمی و دینی صورت گرفت.
خلاصه دین همین‌طوری جلو آمد تا به این مقطعی که ما الان هستیم، رسید.
الان یک رشحه‌هایی از دین مطرح می‌شود.
یک رشحه! به اندازه‌ای که شما آب را می‌پاشید و یک نَمی ظاهر می‌شود. الان همین‌قدر از دین مطرح می‌شود؛ ظرفیت بیش‌تر از این هم نیست. چون دین از میدان خارج شد، دیگر در سبد رفتاری و زندگی مردم نیامد که مردم بفهمند نمازهایشان هم وظیفه است. نماز را هم وظیفه بدانند و دنبال این بروند که نماز را هم یاد بگیرند؛ برای دین‌داری هم یک وقتی بگذارند.

بله در مناسبت‌ها تا حدی این اتفاق می‌افتد!
مثلا الان که محرم شده، یک عِرقی، یک زمینه‌ای از سیدالشهداء مردم را به آشنایی با این مطالب می‌کشاند.
ولی با این مدت کوتاه کاری انجام نمی‌شود. ده روز است، این ده روز را هم سر هم کنی، جمعاً بیست ساعت مطالب دین به گوش مردم می‌رسد. این بیست ساعت نسبت به ساعت‌های زیادی که چیزهای دیگری می‌شنود، چیزی نیست.
شما الان همین تبلیغات صدا و سیما را ببینید!
پفک و چیپس، روغن و چیزهای مختلفی که تبلیغ می‌شود. شما اصلا هیچ آثاری از تبلیغ دین می‌بینید؟! این نسل ما از کجا باید این‌ها را بشنود؟
صدا و سیما برای ماست؛ برای یک کشور دین‌دار است!
این‌طوری می‌شود که فرصت‌ها از دست می‌رود.
مطالب دینی باید جدی گرفته بشود و برای آن برنامه‌ریزی بشود؛ من بفهمم که دین را باید در زندگی‌ام بیاورم؛ بدانم که در برنامه‌های دینی، رشد است.

دین در مرتبه‌ی اول به درد دنیای من می‌خورد

اگر دین در زندگی من آمد، اولاً به درد دنیای من می‌خورد، بعد هم آخرت.
اول بحث در دین این است که مشکل دنیای من را حل کند.
شما غسلش را ببینید! چه‌قدر برای بهداشت، برای تمیزی، برای نظافت، برای سلامتی مفید است. چه‌قدر سفارش شده است.
آدم ممکن است تنبلی کند و حمام نرود؛
ولی وقتی انگیزه‌ی دینی پیدا کند به خاطر دین غسل انجام می‌دهد. چقدر غسل واجب و مستحب داریم؟!
چند بار در روز وضو می‌گیرد! دین به او انگیزه می‌دهد.
آموزه‌های زیادی هم از دین هست که تألیف قلوب می‌کند؛ صله‌ی رحم، قرض دادن و..
همه‌ی این‌ها مشکلات را حل می‌کنند. پرداخت زکات، صدقه، خمس!
پول‌هایی که برای زیارت و حج خرج می‌شود؛ سوغات خوب می‌آورند؛ همه‌‌ی این‌ها باعث رونق می‌شود.

پس اگر دین خودش را در قالب حرفه‌ای زندگی نشان بدهد و پیدا کند، اثربخش می‌شود. بحث ما این بود.
حالا ما این مباحث را به اقتضای جلسه می‌گوییم.

عقلانیت یکی از فاکتورهای اصلی دین است

گفتیم که سه تا عنصر در دینداری من دخالت دارد. گفتیم که یکی از آن‌ها عقلانیت است؛ یعنی هم‌زمان با این‌که من نمازخوان خوبی هستم، عاقل هم باید باشم.
عقل من باید رشد خودش را داشته باشد. عاقلانه زندگی کنم. یک بچه هیئتی در رفتار با خانمش، باید عاقل‌تر از همه باشد. یک بچه مسجدی در رفتار با بچه‌اش باید عاقل‌تر از همه باشد؛ در گذران زندگی در تعاملش با دیگران، صبرش، حلمش، بخشش، بزرگواری‌اش و… باید از همه عاقل‌تر باشد. حتی در تحویل گرفتنش، هم باید عاقلانه رفتار کند.

مثلا سلام کردن؛ الان ما همین سلام را بپذیریم تا در زندگی ما بیاید. به هم‌دیگر سلام نمی‌کنیم. سلام در زندگی ما متروک است. سلام اسم خداست.
در روایت دارد که اگر شما سلام کردید و طرف مقابل به شما جواب داد، یعنی ما دو نفر در امنیت هستیم. شما هم خیالت راحت باشد.
دست دادن و مصافحه متروک است.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: دو نفری که به هم می‌رسند و دست می‌دهند به محض این‌که دست‌هایشان به هم رسید، همه‌ی گناهانشان ریخته می‌شود؛ خدا هم دستش را وسط این دو تا می‌آورد. خدا که دست ندارد! رحمتش را می‌آورد. کف دست خدا هم به طرف کسی است که محبتش به دوستش بیش‌تر است. یعنی رحمت خدا به این فرد بیش‌تر می‌رسد. دست دادن، باید به عنوان یک آموزه در جامعه مطرح بشود.
آیا الان نمی‌شود این معروف (دست دادن) در جامعه‌ی ما جا بیفتد؟!
حالا ما یک موقع حجاب را می‌گوییم؛ یک کم جا انداختن این قضیه سخت است.
آیا سلام کردن هم سخت است؟!
آیا بسم‌الله گفتن هم سخت است؟!
روایت دارد هر کسی در کارهایش بسم‌الله نگوید کارهایش به نتیجه نمی‌رسد.
این جزء یقینیات ماست.
حالا چطوری به نتیجه نمی رسد؟
ممکن است شما بگویی که خیلی‌ها بسم‌الله نمی‌گویند و کارشان هم تمام می‌شود! شما باید تمام شدن را توضیح بدهی؛ روایت می‌گوید به انجام نمی‌رسد.
«كُلُّ أمرٍ ذى بالٍ لَم يُبْدَأ فيهِ بِسمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ»
«هر كاری كه با نام خدا شروع نشود ابتر است» (بحارالانوار/ج۷۳/ص۳۰۵)
سفارش شده بسم‌الله بگویید.
خب اگر «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» هم گفتید، که چه بهتر! «بسم‌الله و بالله و علی ملت رسول‌الله»

الان چرا در خانه‌ها دعوا زیاد است؟
اهل خانه با هم جنگ و دعوا دارند، به هم می‌پرند؟
در روایت آمده، شما از در خانه وارد شدی بگو: سلام‌علیک. این یک نسخه است. روایت بیست تا نسخه دارد؛ یکی از آن‌ها همین است که شما از در وارد شدی سلام کن. بگو: سلام‌علیک و بعد وارد شو! ولو هیچ‌کس نباشد. شما فکر می‌کنید هیچ‌کس نیست؛
عالَم پر از موجودات است. ما در برابر موجوداتی که این‌جا در رفت و آمد هستند اصلا عددی نیستیم؛ به حساب نمی‌آییم.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: یک شیطانی پشت در است که اگر بسم‌الله نگویید، سلام نکنید، با شما می‌آید یک گوشه‌ی اتاق می‌ایستد، بین زن و شوهر، اختلاف می‌اندازد. وارد خانه که شدید بگویید: سلام‌علیکم! با این سلام آن شیطان از بین می‌رود.

علم خود را از اهل‌بیت-علیهم‌السلام- بگیرید و از غیر آن‌ها چیزی نگیرید

حالا اگر این حرف‌ها را بی‌بی‌سی بگوید، سی‌ان‌ان بگوید، فلان روزنامه بنویسد که این یک چیز علمی است می‌پذیرند ولی سخن امام صادق-علیه‌السلام- را نمی پذیرند!
فکر می‌کنند حالا امام صادق -علیه‌السلام- یک چیزی گفته است!
اعتقادات درست کردند که فلانی بگوید قبول است ولی امام صادق-علیه‌السلام- بگوید، نه!
چون ما امام صادق-علیه‌السلام- را نشناختیم. امام صادق-علیه‌السلام- از غیب خبر می‌دهد. هیچ‌کس به اندازه‌ی امام صادق-علیه‌السلام- از غیب خبر نداده است.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: خدا به موسی‌بن‌جعفر-علیه‌السلام- یک فرزندی می‌دهد که برکت روی زمین است. از او بهتر آفریده نشده است.
حالا حضرت-علیه‌السلام- این خبر را وقتی می‌دهند که امام رضا-علیه‌السلام- هنوز به دنیا نیامده است.
حضرت-علیه‌السلام- از غیب خبر دادند.
من باید تکلیف خودم را معلوم کنم. از کدام منبع حرف‌ها را می‌پذیرم.
امام علی-علیه‌السلام- می‌فرماید: «لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَکُنْ مِنّا» «اگر مى‌خواهى از ما باشى، تمام معارف دینت را از ما بگیر» (بحارالانوار/ج۷۴/ص۴۱۲)
علمتان را از هر جا نگیرید؛ علمتان را از ما بگیرید که با ما باشید.
حالا نصف علم ما معلوم نیست که برای کیست؟!
با وجود این‌که ائمه-علیهم‌السلام- همه‌ی حرف‌ها را زدند. همه‌‌ی حرف‌ها را!

من به یک مرکز مشاوره رفتم مسئول آن‌جا دویست تا برنامه ضبط کرده بود؛ دو سه تایش را گوش دادم. گفتم: آقا! شما یک روایت در این مشاوره‌هایتان نگفتید.

گفت: مگر این‌ها در روایت هست؟!
گفتم: بله! شما سؤال کن از اهلش بپرس.
شصت هزار تا روایت از معصومین-علیهم‌السلام- به ما رسیده است. قرآن شش هزار آیه دارد، ولی الان شصت هزار روایت داریم. شصت هزار تا حدیث!
معصومین-علیهم‌السلام- آن چیزی را که به ذهنتان هم نمی‌رسد، مطرح کرده‌اند.
می‌دانستند که مردم دنبال فیزیک و شیمی و … می‌روند، راجع به آن‌ها چیزی نگفتند؛
راجع به هدایت حرف زدند؛ راجع به زندگی کردن حرف زدند.

آیه قرآن را ببینید! «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ» (اسراء/۲۳) به پدرو مادرت اف هم نگو؛ خودت را بشکن. پیش پدر و مادرت، شکسته پر و بال باش. اگر مردم همین را عمل کنند و پیش پدر و مادرهایشان تواضع کنند، چه‌قدر مسائل حل می‌شود!
این یک دستور ساده هست. چه‌قدر مسائل با همین دستور ساده حل می‌شود؟!
الان مردم دروغ را کنار بگذارند. همه راست بگویند، آقا فلان جنس، خوب است؟ بله! راست بگوید. این چه‌طور؟ نه خوب نیست. باز هم راست بگوید.
چقدر مسائل در جامعه با یک دستور دین؛ راستگویی حل می‌شود!

پشت سر هم‌دیگر حرف نزنیم.
چه‌قدر امنیت فکری ایجاد می‌شود؟!
من مطمئن باشم که از پیش شما رفتم، پشت سرم حرف نمی‌زنید چه‌قدر امنیت روحی دارم؟! برعکس اگر بدانم پشت سرم حرف می‌زنید، چه‌قدر اضطراب دارم؟!
شما خیرخواه من باشید یا نباشید، دین مسیر درست خودش را می‌رود.

این را از من قبول کنید؛ در این دنیای شلوغ این‌که مردم یک مقدار خوب زندگی می‌کنند مثلا دو درصد ده درصد خوب زندگی می‌کنند، همین مقدار به خاطر آموزه‌های ادیان است؛ یعنی ادیان ابراهیمی.
بین مردم این‌هاست که الان یک خیری می‌بینی؛ یک نفر دارد به دیگری خوبی می‌کند. این تربیت شده‌ی ابراهیم-علیه‌السلام- است. تربیت شده‌ی موسی-علیه‌السلام- است.
و الّا غیر از انبیاء-علیهم‌السلام-، تربیتی وجود ندارد. مردم بر اساس توحش زندگی می‌کنند.
اصلا دنیا را روی یک خط صاف چیدند؛ همه پشت سر هم هستند؛ همه رقیب یکدیگر هستند؛ من باید بقیه را کنار بزنم تا جای او بروم؛ ولی در دین این‌طوری نیست. در دین همه مثل یک هِرم قرار گرفتند. مثل کله قند.
هیچ‌کس مزاحم کسی نیست. هیچ‌کس روبروی کسی نیست.
«إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم» (حجرات/۱۳)
هر کسی آدم خوب‌تری است، جلوتر است.
الان آیا ما مسئولین را بر اساس تقوا انتخاب می‌کنیم؟!
یک زمانی بود که می‌گفتیم مثلا اگر ما دنبال تقوا برویم تخصص روی زمین می‌ماند.
اما الان این‌طور نیست. خیلی از متخصصین ما باتقوا هستند. ما باید باتقوا را انتخاب کنیم، تقوا هم در همین حد که فقط پول‌ها را ندزدند. یا اگر فلان اداره رفتی و گفتند امروز کار شما درست نمی‌شود فردا بیایید، ما مطمئن باشیم که امروز نمی‌شده، با اطمینان برگردی. اما الان این‌طور نیست، شما می‌گویی که اگر فامیلش بود، کارش را راه می انداخت. خب این باعث ناامنی می‌شود.

ما چه‌قدر احتیاج به این تربیت دینی داریم؟!
من از خانه بیرون می‌روم، مطمئن باشم که خانم من خیانت نمی‌کند.
خانم مطمئن باشد که شوهرش وقتی بیرون می‌رود، امانت‌دار است، مواظب زندگی‌اش است. بچه، پدر و مادرش را صالح ببیند.
این‌طور فکر کردن و زندگی کردن، چه‌قدر آرامش می‌آورد!
اگر این‌طور نباشد برعکس، آقا که از خانه بیرون می‌رود فکر می‌کند که الان خانم با پول من چه کار می‌کند؟
همین مقدار که الان در خانواده‌های ما زندگی به این خوبی است این خودش یک سرمایه‌ی بزرگ هست. خانم خودش را به آب و آتش می‌زند تا بچه‌هایش را تربیت کند.
یک رشحه‌ای از دین لازم است تا این آموزه‌ها در زندگی ما بیاید.
نمی‌گذارند این اتفاق بیفتد! چون می‌دانند اگر این اتفاق بیفتد و این‌قدر آدم خوب در دنیا باشد، دیگر نمی‌توانند حق را ضایع کنند.
لذا آوردن قوانین دینی در زندگی، یعنی این‌که زرنگ باشیم.

آقا! اگر مشکلی برای شما پیش آمد، اگر جایی گیر افتادی، از چند نفر مشورت بگیر. پیش یک امام جماعتی برو که درس خوانده‌ی حوزه است. الان هم که ارتباط‌های تلفنی هست. شما یک زنگ به فلان آقا بزن، یک مشورت بگیر. این‌ها شصت سال، پنجاه سال، احادیث را ورق زدند. راه را به شما نشان می‌دهند.
الان ما مطلب کم داریم. الآن کسی را نداریم که به ما راه حل نشان بدهد. چرا؟ چون با همین‌هایی که همیشه باهم هستیم تماس داریم.
الان هر کدام از آیات قرآن یک گره‌ای را باز می‌کنند؛ منتها ما الان فکر می‌کنیم که به زبان عبری نوشته شده، قبول نداریم که نسخه‌ی شفابخش است.
«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» «واى بر هر بدگوى عيبجويى» (همزة/۱) آیه را ببینید!
یک کسی که دلقک است؛ مردم را دست می‌اندازد؛ دنبال عیب دیگران است؛ دوربین عیب‌یابی‌اش قوی است؛ می‌خواهد ببیند کی دماغش کج است؛ کی سیبیلش این‌طوری است؛ کی قیافه‌اش آن‌طوری است و یک چیزی بگوید و دیگران را مسخره کند!
قرآن می‌گوید: «وَیلٌ»؛ وای بر این!
پس این چهارچوب مهم است.

اختلاف نظرها خوب است به شرط این‌که فکر من باعث اختلاف و درگیری نشود
.
حالا وقتی در دستگاه اباعبدالله-علیه‌السلام- می‌آییم، همه‌ی اختلاف‌ها را کنار می‌گذاریم.
خوب دقت کنید!
الان همه‌ی ماها تقریباً این‌طوری هستیم؛ دو نفرمان هم‌دیگر را قبول نداریم؛ الان شما دو نفر را پیدا نمی‌کنید که نظرشان یکی باشد. این‌که دو نفر نظرشان یکی نیست، خوب است. کسی فکر نکند که این بد است این اصلاً چیز خوبی است. استقلال رای و فکر، خوب است. به ازای هر آدم یک فکر در عالم هست و این باارزش است. اگر ما همه یک‌جور فکر می‌کردیم که دیگر فکری نبود. مثل آدم آهنی می‌شدیم. خوب است که هر کدام یک فکر داریم.
این‌که انسان اهل فکر و سلیقه است خدا دوست دارد. هر کسی یک سلیقه‌ای دارد. من از سلیقه‌ی شما استفاده می‌کنم.
من در نظم دادن به زندگی‌ام مانده‌ام، نظم شما خیلی خوب است از نظم شما استفاده می‌کنم.
شما خوب حرف می‌زنید، من حرف زدن شما را یاد می‌گیرم.
پس این اختلاف نظرها خوب است به شرط این‌که فکر من باعث اختلاف و درگیری نشود. این مهم است! این‌که من با شما دچار اختلاف نشوم. دین یک‌سری مشترکاتی آورد.

امام باقر-علیه‌السلام- یک عالِم را از منطقه‌ی کاشان به واسطه‌ی نماینده‌اش به منطقه‌ای برای تبلیغ دین می‌فرستد؛ در آن منطقه به حرفش گوش نمی‌دهند.
این آقا به مدینه خدمت امام باقر-علیه‌السلام- می‌رسد و می‌گوید: آقا! این‌جا کجا بود که نماینده‌ی شما ما را فرستاد. خیلی آدم‌های بی‌خود و سربه‌هوایی بودند و خیلی حرف‌ها راجع به مردم آن‌جا زد.
خوب دقت کنید!
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: فرق شما آقای عالِم، آقای طلبه، با این مردمی که در مورد آن‌ها، این حرف‌ها را می‌زنی، چیست؟
گفت: هیچی آقا! فقط ما رفتیم درس خواندیم این‌ها درس نخواندند! و الّا ما هم از آن‌هاییم.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: حالا فاصله‌ی جناب‌عالی با امام معصوم چه‌قدر است؟
گفت: اصلا قابل مقایسه نیست.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: ما راجع به شما این‌طوری حرف نمی‌زنیم. ما به شما عنوان‌های خوب می‌دهیم با این‌که فاصله‌ی ما با شما خیلی زیاد است! تازه ما یک چیزهایی از غیب شما، از غیب مردم می‌دانیم که شما نمی‌دانید.
این حرف حضرت-علیه‌السلام- ظرفیت می‌دهد.

یک روز حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- به عروسشان گفته بودند که من حاضرم همه‌ی ثواب‌هایم را به عنوان مرجع تقلید به شما بدهم، شما ثواب بچه‌داری‌ات را به من بدهی. تمام ثواب‌هایی که خدا به خاطر حمل و شیر دادن این بچه به تو داده است به من بده، من هم به عنوان یک مرجع همه‌ی ثواب‌هایم را به شما می‌دهم.
ببینید اگر در دین بیاییم، این فضا ایجاد می‌شود.
الان چه چیزی ما را این‌جا آورد و دور هم جمع کرد!
ما که با هم کاری نداشتیم؛ اگر در خیابان هم‌دیگر را می‌دیدیم از هم فرار می‌کردیم.

امری به نام ولایت، به نام محبت، ما را دور هم جمع کرد.
امام حسین- .علیه‌السلام- ما را جمع کرد.
خوب دقت کنید! امری به نام ولایت، به نام محبت، ما را دور هم جمع کرد. این در وجود ما هست، البته گاهی خواب است، باید آن را بیدار کرد.
به امام زمان-علیه‌السلام- گفتند: آقا! ما در زمان غیبت چه کار کنیم.
حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: دو تا کار بکنید؛ «اِجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ» «هدف و قصد خویش را نسبت به محبّت و دوستی ما اهل‌بیت بر مبنای عمل به سنّت و اجرای احکام الهی قرار دهید» (الغیبة/ص۲۸۶/ح۲۴۵) حواستان به ما باشد.
بلند شدی بگو: یا علی! بگو: یا صاحب‌الزمان!
رو به قبله بودی یک سلام به اباعبدالله-علیه‌السلام- بده بگو: «صَلّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله»

«أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ» «نام‌هاى شما در ميان نام‌هاست» (مفاتیح‌الجنان/جامعه‌کبیره)
اسم بچه‌هایتان را اسم اهل‌بیت-علیهم‌السلام- بگذارید.
یهودی‌ها که نباید بگذارند، حسن و حسین! ما باید اسم نوه‌هایمان را، اسم بچه‌هایمانرل حسن و حسین، فاطمه، زینب و… بگذاریم.
این‌ها اسم‌های قشنگی هستند.
«اِجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحة» حواستان به ما باشد؛ عمل به سنت کنید؛ دین را در همه چیز وارد زندگی‌هایتان کنید.

ما دین را بیرون زندگی‌مان بردیم! دین را در زندگی‌ات بیاور.
آداب مسلمانی و مؤمن بودن را حفظ کن.
در خانه، در رفتار با بزرگ‌ترها، رفتار با پدر و مادر، رفتار با فرزندان‌مان، در مورد هر کدام از این‌ها، آداب اسلامی را رعایت کنیم.
شما حدیث کسا را ببینید چه‌طور و با چه الفاظ قشنگی هم‌دیگر را صدا می‌زنند؛ «یا وَلَدی وَ یا قُرَّةَ عَینی وَ ثَمَرَةَ فُؤادی»
این آداب را در زندگی‌هایمان بیاوریم.
ادب فقط این نیست که من جلوی حرم امام رضا-علیه‌السلام- دست به سینه، جلو بروم؛ در خانه هم باید ادب را عایت کنم.

حالا در خانه لازم نیست، دست به سینه باشی، ولی بدانم که این‌ها احترام دارند، زحمت می‌کشند.
سر سفره که نشستم بدانم این سفره رزق خداست، نعمت خداست. نگاهم متدینانه باشد.

آقایان! خانم‌ها!
اگر ما دین را در زندگی‌مان نیاوریم، دین بیرون می‌ماند. به دین لطمه‌ای نمی‌خورد.
حالا فلان ماشین هم زیر پای شماست، مگر با این ماشین، شخصیت شما عوض می‌شود؟!
متدین باش!
در خانه‌ات قبله معلوم باشد؛ وقت نماز معلوم باشد؛ نماز بخوانند. در خانه باید قرآن خوانده بشود. در این خانه باید اذان گفته بشود.
من هر مقدار که توانستم در خانه‌ام فضای دینی درست کنم، همان مقدار زندگی مؤمنانه دارم.
ولی اگر این کار را نکردم، دین از زندگی من بیرون می‌رود.
این برای امام حسین -علیه‌السلام- است.
امام حسین -علیه‌السلام- این را برای ما ایجاد کرده، این را از ما خواسته است. مهربانی و لطف را به ما نشان داده‌اند و از ما هم خواسته‌اند.

«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کرج؛ هیئت متوسلین به اهل‌بیت-علیهم‌السلام-؛ محرم‌الحرام۱۴۴۰؛ شب‌ششم؛ ۹۸/۶/۱۴