qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

شرایط کمال

شرایط کمال

 

رذایل اخلاقی، موانعی در مسیر کمال

ما برای این که بخواهیم رفتارهایمان را خدایی کنیم و مورد توجه خدا و امام عصر7 قرار بگیریم لازم است که بفهمیم آنان، چگونه رفتاری و چه انسانی را دوست دارند؟ چه صفتی اگر در ما باشد، ما را به خودشان نزدیک کرده و مقرَّب آنان می‎شویم؟ چه رذائلی را اگر از خودمان دور کنیم مورد توجه ولیّ خدا قرار گرفته و کمالی برای ما حاصل می­گردد؟ گاهی شما فردی را می‎بینید که از صمیم دل، آدم خوبی است، اهل بیت: را دوست دارد، گریه­کن اباعبدالله7 هم هست، خیلی فضایل دیگر هم دارد؛ ولی رفتارش مانند یهودی­ها است، غضبش مثل شمر است، شهوتش مثل ابن مجلم است، طمع او مثل عمروعاص است؛ یعنی خوی و صفت­های ناپسند در وجود انسان نمی‎گذارد که ایمان و صفات نیکویی که وجود دارد باقی بمانند.

 

خطر رذایل اخلاقی در انحراف از مسیر کمال

ما به این محتاج هستیم که قالبی که اهل بیت: دوست دارند را در وجودمان پیاده کنیم. چون ما اصل را داریم؛ اصل این است که ما دوست­دار اهل بیت: هستیم. اما – خدایی نکرده – گاهی یک صفت ما را به زمین می­زند، یعنی صفتی در وجود ما دور خوبی­های ما می­چرخد و به دنبال این است که آن­ها  را از ما بگیرد. مثلا یک نفر که حسادت دارد و برایش سخت است که کسی را در حال پیشرفت ببیند، باید در گام نخست، جلوی همین حسادت را بگیرد، از خدا بخواهد که این رذیله را از شاکله وجودی او بردارد و همچنین شخص دیگری که ظلم در وجودش ریشه گرفته و می­بیند که دارد ظالم می­شود. زبیر را یک صفت بر زمین زد. امیرالمؤمنین7 درباره عایشه – که مقام همسری پیامبر9 را یافته بود – در خطبه­ای می‎فرماید: «عفتی که خدا به عایشه داده بود سرمایه او بود»؛ اما او در جنگ جمل به این عفت خود چوب حراج زد. با یک عده افراد اجنبی همراه شد، در مقابل امام زمانش ایستاد و شش هزار نفر از بچه‎هایش را به کشتن داد.[1] کدام مادری حاضر است که فرزندانش را به کشتن دهد؟ کسی که صفت أمّ المؤمنین را با خودش حمل می­کند سزاوار نیست که این کار را انجام دهد. ابن ملجم را یک صفت به زمین زد، عمرو عاص را نیز یک صفت به زمین زد.

 

نسخه شفابخش اخلاق در کلام امام سجاد7

امام سجاد7 در دعای سی و هشتم از صحیفه مبارکه سجادیه، که دعای کوتاهی است، مطالب عدیده­ای را متذکر می­شوند که اگر ما گوش بدهکار داشته باشیم و به این حرف­ها گوش فرا دهیم و بنا بگذاریم که قالب رفتاری خود را با همین توصیه­ها مطابقت دهیم، نسخه شفابخش ما شده و ما را نجات می‎دهد.

 

امام سجاد7، در مرحله اول، عذرخواهی کردن را یاد می­دهد؛ یعنی یاد بگیریم که مثلا به دوستمان بگوییم معذرت می‎خواهم، به خدا بگوییم معذرت می‎خواهم، خدایا! من را ببخش. این ویژگی تا وقتی در دنیا هستیم خیلی خوب است. در دنیا اگر به دوستتان بگویید من معذرت می‎خواهم خیلی بهتر است از این که در آخرت بخواهید او را راضی کنید. «العارُ خیرٌ من النار»[2]، اگر همین الآن کوچک و شرمنده بشوید و معذرت­خواهی کنید خیلی بهتر است؛ چون فردا آتش جهنم است. اما امام زین العابدین7 درباره این که از خداوند پیرامون چه چیزهایی باید عذرخواهی کنیم نیز جملاتی دارند که در ادامه، آن­ها را توضیح می­دهیم.

 

از این که به مظلومی کمک نکردیم

«أَللّهُمَّ إِنّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتي فَلَمْ أَنْصُرْهُ؛ خدايا! از تو درباره ستمدیده­ای پوزش مى‏طلبم كه در حضور من به او ستم شد و من او را یاری نکردم‏.»[3]

یک فردی مظلوم است و به او ظلمی شده و از ما خواسته است که او را یاری کنیم، اما او را یاری نکردیم. توجه داشته باشید که امام7 دارند شاخص اصلی را می­گویند. گاهی دو تا دانش­آموز که شما اصلا آن دو را نمی­شناسید با هم دعوا می­کنند و شما می­بینید که یکی دارد کتک می­خورد و مظلوم واقع می­شود؛ دو یا سه نفر بروید و کمکش کنید. اگر لازم شد به کسی که دارد ظلم می‎کند نیز نهیبی هم بزنید. این کار، شما را رشد می­دهد.

 

از این که شکر نعمتی را به جای نیاوردیم

«وَمِنْ‏ مَعْرُوفٍ‏ أُسْدِيَ‏ إِلَیَّ فَلَمْ‏ أَشْكُرْهُ؛ و درباره احسان و خیری که به من رسیده و من سپاس آن را به جا نیاورده­ام»[4]

این را بدان که اگر شما آدم خوبی شده­ای و نماز می­خوانی اما مثلا هم­کلاسی و یا برادرت خوب نیستند و نماز نمی­خوانند، همه آن به خاطر ویژگی­های شخصی خودت که نبوده است؛ بلکه خداوند لطفش را شامل حال تو کرده است. جواب لطف خدا این است که از خدا شاکر باشیم. شما وقتی به یک سفر زیارتی می­روید باید سجده شکر به­جای آورید و بگویید: خدایا! الحمدلله.

خدا وقتی ببیند که یک بنده، شاکر نعمت‎هایش است خشنود می­شود. وقتی خدا به یک پدری بچه می­دهد باید روحیه شکرگزاری را در خود زنده نگه دارد، مخصوصاً وقتی آن بچه، سالم و همیشه در جلوی چشم­های او است. آقایی به من می­گفت که فرزندم در بین دو بطن قلبش سوراخی دارد که حتی به سختی نفس می­کشد؛ پزشکان هم گفته­اند که درمانش حدود 40 میلیون تومان هزینه دارد. خوب، وقتی شما و فرزندان شما این­گونه مریضی­ها را ندارید شکر ندارد؟

 

از این که عذرخواهی دیگران را نپذیرفتیم

«وَمِنْ مُسِي‏ءٍ إعْتَذَرَ إِلَيَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ؛ و درباره بدکاری که از من پوزش طلبیده و من عذر او را نپذیرفته­ام.»[5]

خدایا معذرت می‎خواهم، یکی از دوستانم نسبت به من خطایی روا داشت و سپس عذرخواهی کرد؛ ولی من سینه‎ام را سپر کردم و با غرور، عذرش را نپذیرفتم، از این رفتار ناپسند خود عذرخواهی می­کنم.

از این که به نیازمندی یاری نرساندیم

«وَمِنْ ذِي فَاقَةٍ سَأَلَنِي فَلَمْ أُوثِرْهُ؛ و درباره مستمندی که دست حاجت به سویم دراز کرده و من او را بر خویش مقدّم نداشته­ام»[6]

شخصی بود که با فقر دست و پنجه نرم می­کرد، آدم آبروداری بود و راست هم می­گفت؛ من جوابی به او ندادم و این کار خود را توجیه کردم؛ یا به تأخیر انداختم و یا گردن کس دیگری انداختم؛ خدایا! مرا ببخش! در کمک به فقیر لازم نیست که حتماً چیز زیادی به او بدهید؛ بلکه به آن اندازه­ای که در توان شما است، زیاد نمی‎خواهد بدهید، شما او را دست خالی رد نکنید، زیاده­روی و اسراف هم نکنید. اگر فرد نیازمندی پیش شما آمد، نگو معتاد است، پولی که شما به او می­دهید که پول اعتیاد او نیست، شما او را هم دست خالی رد نکنید، ولی آن قدر هم ندهید که برود با آن مواد مخدر بخرد، شما به او مثلا یک نان بدهید.

 

از این که حقوق دیگران را رعایت نکردیم

«وَمِنْ حَقِّ ذِي حَقٍّ لَزِمَنِي لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ؛ و درباره حق مؤمنی که بر عهده­ام بوده و من در ایفای آن سستی ورزیده­ام.»[7]

خدایا! من معذرت می­خواهم از ادا نکردن حقی که نسبت به یک مؤمن، نسبت به برادر و خواهر و نسبت به پدر و مادرم بر گردنم بود.

جلوی پدرتان با احترام بنشینید، در یک دعایی درباره حقی که پدر و  مادر بر گردن فرزندان دارند امام7 فرموده است: خدایا! من را آن­طور قرار بده که از پدرم مانند یک پادشاه غضبناک قهّار حساب ببرم؛ یعنی پدرم برای من هیبت داشته باشد. درست است که گاهی پدرتان با شما شوخی می­کند و نسبت به شما محبت دارد، ولی این نباید باعث شود که شما با ایشان شوخی کنید. شما باید احترام او را نگه دارید، این کار سبب بزرگی شما می­شود؛ یعنی اگر تمرین کردید و دیدید که می­توانید هیبت پدرتان را نشکنید، آن وقت است که می­توانید از خدا هم حساب ببرید. وقتی از پدرتان حساب بردید معلوم می­شود که اگر امام زمان7 هم بیاید می­توانید از ایشان حساب ببرید.

با مادر با محبت و لطافت برخورد کنید؛ ولی از پدر در هر سنی که هستید باید بترسید؛ هر چند که او نمی­خواهد شما را بترساند. این ترس، فایده و سود دارد؛ مثل ترس در رانندگی است، فایده­ی ترس در رانندگی این است که تصادف نمی‎کنید؛ اگر راننده‎ای نترسد، تصادف می­کند. شما اگر از پدرتان ترسیدید و حساب بردید، احترام او را هم نگه می­دارید، خدایی نکرده به او توهین نمی‎کنید. این ترس، ترسی است که برای شما لطف است.

 

از این که عیب­های دیگران را نپوشاندیم

وَمِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِي فَلَمْ أَسْتُرْهُ؛ و درباره عیب و لغزش مؤمنی که برایم آشکار شده و من آن را نپوشانده­ام.»[8]

خدایا! من از این هم معذرت می‎خواهم که عیب مؤمنی را دیدم و آن را نپوشاندم. آقایان! ما باید عیب­پوش باشیم، آبروریز نباشیم؛ بلکه آبرو جمع کن باشیم. آبرو همانند آب است که اگر روی زمین بریزد دیگر نمی­توان آن را جمع کرد؛ نه مثل نخود و لوبیا که اگر روی زمین ریخت می­شود آن را دانه دانه جمع کرد و یا مثل براده­های آهن که می­توان آن را به کمک آهن­ربا از خاک جدا کرد و یا حتی مثل شِکر که با زحمت می­توان آن را از روی خاک برداشت. آبرو اگر رفت، دیگر رفته است. آبروی کسی را نگذارید بریزد، جمعش کنید.

اگر کسی پیش شما آمد و از دوست شما بد گفت، یعنی دارد آبرویش را می‎ریزد، به او بگویید که این­گونه که شما می‎گویید نیست، من می‎دانم که او آدم خوبی است، به من که بدی نکرده است، من تا حالا از او بدی ندیده‎ام؛ شما دو بار به این طریق برخورد کنید بزرگی و مروّت به سراغتان می‎آید؛ یعنی صاحب مروّت می­شوید. ولی اگر هر کسی که چیزی گفت شما هم دو تا رویش گذاشتید و گفتید، انتقال بی­مورد حرف می­شود. عمده مشکلات خانواده‎های ما همین است؛ مدام آبروی همدیگر را می‎ریزیم و کسی نیست که آن را حفظ کند.؛ همه در حال ریختن آبروی دیگران هستند، به عنوان مثال در دوران انتخابات، شخصیت یک مؤمن و یک آدم شریف به بهانه‎های واهی چون عضو گروه دیگر بودن زیر سؤال می­رود. به راحتی از او غیبت کرده و درباره او هر چه می­خواهند پشت سرش می­گویند.

 

از این که از گناهان، دوری نکردیم

«وَمِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَمْ أَهْجُرْهُ؛ و درباره هر گناهی که برایم پیش آمده و من از آن دوری نگزیده­ام.»

خدایا! از هر گناهی که به سراغم آمد و من کنارش نزدم و آن را انجام دادم، عذرخواهی می­کنم.

 

از این که دیگران را اذیت کردیم

«أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ يا إِلهي مِنْهُنَّ وَمِنْ نَظائِرِهِنَّ اعْتِذارَ نَدامَة يَكُونُ واعِظاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنْ أَشْباهِهِنَّ؛ ای خدای من! از این گناهان و همانند این­ها از تو پوزش می­طلبم، پوزشی از روی پشیمانی که من را در برابر گناهانی از این دست که در پیش­رو دارم، پند دهد.»[9]

این طور نیست که امام سجاد7 ترک واجب یا ارتکاب حرامی را بگوید بلکه ایشان عذرخواهی از مواردی را به ما تذکر می­دهند مثل پنهان کردن کفش یک مؤمن که باید در آن­ها از خدا عذرخواهی کنیم؛ چون حق کسی را ضایع کردیم. مثال دیگر این که: در اردویی، آقایی تلفن همراه نذری داشت، به همه گفته بود هر کسی می­خواهد بیاید و زنگ بزند؛ بعد از آن، همه با سیم کارت این آقا تماس می‎گرفتند؛ این آقا هم از روی شوخی سیم کارتش را جابه­جا کرده و سیم کارت شخص دیگری را روی گوشی خود گذاشته بود. آدم باید مواظبت داشته باشد تا خدای متعال او را کنار نزند و از این که دیگران را اذیت کرده است واقعاً پشیمان و ناراحت باشد.

 

«فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ وَاجْعَلْ نَدامَتي عَلى ما وَقَعْتُ فيهِ مِنَ الزَّلاّتِ وَعَزْمي عَلى تَرْكِ ما يَعْرِضُ لي مِنَ السَّيِّئاتِ، تَوْبَةً تُوجِبُ لي مَحَبَّتَكَ يا مُحِبَّ التَوّابينَ؛ پس بر محمد و آل او درود فرست و پشیمانی مرا در لغزش­هایم و تصمیم مرا بر ترک گناهانی که برایم پیش می­آیند را توبه­ای قرار ده تا موجب دوستی تو برای من گردد؛ ای دوست­دار توبه کنندگان!»

امام سجاد7 در این فقره از دعا می­خواهند به ما سر نخی را بدهند. آن حضرت به ما یادآوری می­کنند که پشیمانی و ندامتی که پس از لغزش­ها پیدا می­شود ارزش دارد. خدایا! این ندامت را عامل بخشش لغزش­های من قرار بده؛ شما این­جا از خدا عذرخواهی می­کنید، او هم می­بخشد، هم توفیق می­دهد و هم از لغزش‎ها گذشت می­کند.

در واقع امام سجاد7 یک راز پنهان را برداشت و از آن رمزگشایی کرد؛ معذرت­خواهی را یاد داد و نتیجه را هم نشان داد. یعنی اگر شما عذرخواهی کنید می­توانید از خدا بخواهید که به برکت آن، عذرخواهی و شرمندگی شما فایده داشته باشد. این­گونه که خدا هم از لغزش­های شما بگذرد و هم توفیق ترک گناه عنایت کند. ترک گناه کار آسانی نیست، توفیق از جانب خدا می­خواهد. اگر خدا آن توفیق را داد، می­شود و اگر نداد نمی­شود.

[1]. از جمله صفات همسران پیامبر9 که در آیه ششم سوره احزاب نیز به آن اشاره شده «أمّ المؤمنین» است.

[2]. امام حسین7 در روز عاشورا در همان هنگام که به دشمنان حمله­ور می­شدند به صورت رجز می­فرمودند: «الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ وَالْعَارُ أَوْلَي‌ مِنْ دُخُولِ النَّارِ؛ مرگ‌ از مرتكب‌ عار و ننگ‌ شدن بهتر است‌ و عار از دخول‌ در آتش‌ بهتر است‌.» علامه مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، ج 44، ص 192.

[3]. صحیفه سجادیه، ص 166.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. همان.