qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز5-1

فراز5-1

«اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَيْتَنَا فِي أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِي آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّى الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِينَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِي أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِينَ.»( ۱ )
«بارخدایا تو ما را در روزی‌هامان به بدگمانی و در طول زندگانی به آروزهای دراز آزمودی، چندان که روزی‌های تو را از روزی خوارانت خواستیم، و به آروزهای عمر دراز طمع کردیم که مانند سال‌خوردگان بسیار عمر کنیم.»

وقتی که روزی تنگ می‌شود، رزق آدم کم می‌شود، چه باید بکند؟
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَيْتَنَا فِي أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ ):
خدایا این‌جوری شده است که در رزقمان مبتلا شدیم به بدگمانی از تو. بدگمانی از خدا چیست؟ بدگمانی از خدا این است که نسبت به روزی‌مان نگرانیم، نسبت به روزی‌مان مطمئن نیستیم، دغدغه داریم.
( وَ فِي آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ ):
به آرزوهایمان هم گرفتاریم، مبتلاییم.
( حَتَّى الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِينَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِي أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِينَ):
سوء‌ظن ما به این‌جا رسیده، به این ختم شده که در خانۀ این و آن می‌رویم برای روزی. حواسمان به افراد است، ببینیم از کجا چیزی به ما می‌رسد و طمع داریم به این‌که عمر ما طولانی بشود. چون می‌بینیم آدم‌ها یک عمر طولانی دارند، آرزویمان این می‌شود.

«فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لَنَا يَقِينا صَادِقا تَكْفِينَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِينَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَب.»( ۲ )
«پس بر محمد و آل او درود فرست و ما را یقین راستین عطا فرما تا از رنج طلب آسوده سازی و اطمینانی خالص در دلمان جای ده تا از رنج بسیار معافمان دارد.»

( فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ؛):
حالا راه حل، معالجه این مرض!
( وَ هَبْ لَنَا يَقِيناً صَادِقا ؛):
خدایا یک یقینی به ما بده راجع به روزی‌مان، که چه بشود؟
( تَكْفِينَا بِهِ ؛):
کفایت بکند ما را این یقین.
( مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَب ؛ِ):
هی دغدغه نباشد، هی طلب در آن نباشد. مثل بقیه چیزهایی که آدم دغدغه ندارد، مثلا برای خواب آدم دغدغه ندارد که خوابش می‌آید یا نمی‌آید؟ سیر می‌شود یا نمی‌شود؟ این دغدغۀ طلب دائما دارد ما را اذیت می‌کند.
( وَ أَلْهِمْنَا ؛):
دو! خدایا به ما الهامی بکن که در این الهام این بشود:
( ثِقَةً ؛):
مطمئنن بشویم.
( خَالِصَةً ؛):
خالص باشد این اطمینان.
( تُعْفِينَا بِهَا ؛ ):
ما را معاف کند، راحتمان کند. مثل بقیه چیزها.
( مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ.):
مثلا یک فردی که الآن حقوق ثابت ماهیانه دارد، تقریبا، خیالش راحت است. بازنشستگی دارد، بیمه دارد، خیالش راحت است. خدایا این بازنشستگی و این حقوق ثابت و این بیمه از ناحیۀ تو به ما برسد. خدا این همه موجودات را دارد روزی می‌دهد، یکی از موجودات هم ما هستیم. خدایا رزق ما را این‌جوری قرار بده خیالمان راحت بشود. آن مگر چقدر پول است که آن ماهیانه می‌دهد که این خیالش راحت است؟! خدا می‌خواهد روزی بدهد. تازه روزی او هم پیش خداست. این اطمینان را خدا می‌تواند به آدم بدهد. برای خدا کاری ندارد که آن یقین را بدهد که من دغدغه نداشته باشم. کما اینکه شما الآن می‌بینید آن کسانی که حقوق ثابت چند میلیونی هم دارند، باز دغدغه دارند. کارگر است می‌آید می‌ایستد سر چهارراه، دغدغه ندارد، روزی امروزش را گیر آورد فردا هم گیر می‌آورد.

«وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِى وَحْيِكَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِى كِتَابِكَ، قَاطِعا لاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِى تَكَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْما لِلاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ.» ( ۳ )
«و چنان کن که آن وعده‌ای که در وحی خود به آن تصریح کردی و به دنبال آن وعده در کتابت سوگند خوردی ما را از دویدن در پی روزی که خود بر عهده گرفته‌ای باز دارد و آن‌چه ضامن کفایت آن شده‌

ای خاطر ما را به خود مشغول نسازد.»

( وَ اجْعَل ؛):
قرار بده برای ما.
( مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِي وَحْيِكَ؛ ):
حرف بعدی! خدایا وعدۀ خودت را که در وحی راجع به روزی و رزق وعده دادی، آن را برای ما عملی کن. آن چه است؟
( وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِي كِتَابِكَ؛):
بعد هم قسم هم خوردی. کمتر چیزی خدا می‌آید این‌طوری وعده بدهد و قسم هم بخورد.
( قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِي تَكَفَّلْتَ بِهِ؛ ):
که این باعث شود ما دیگر خیالمان راحت شود در این قضیه.
( وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ؛ ):
مشغولیت ذهنی دیگر نداشته باشیم، اشتغال بیهوده نداشته باشیم.

«فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ،وَ أَقْسَمْتَ وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى: وَ فِى السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ.»( ۴ )
«پس چنین گفته‌ای و گفتارت حق و صادق‌ترین است و سوگند یاد کرده‌ای و سوگندت راست‌ترین و رساترین است و روزی شما و آنچه بدان وعده داده شده‌اید در آسمان است.»

( فَقُلْتَ ؛ ):
چه است آن وعده؟
( وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ؛ ):
وعدۀ تو حق است و صادق است.
( وَ أَقْسَمْتَ؛ ):
قسم خوردی.
( وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى؛ ):
قسم تو هم حتما وفا درونش است. حتما یک قسم محکمی است، رسا است. چه بوده آن قسم و وعده؟ این است:
( وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ‏؛):
رزق شما بالاسرتان است. خدایا این را در حق من اجرا کن، در حق من اجابت کن. اگر این کار را بکنی دیگر من خیالم راحت می‌شود. دیگر آن راحتی، به من دست می‌دهد، الآن نگرانم، سوء‌ظن دارم، یک روز خوشحالم، یک روز ناراحتم.

«ثُمَّ قُلْتَ فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ.»( ۵ )
«سپس فرموده‌ای: پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین، همان‌گونه که شما سخن می‌گویید این گفته حق است.»

دومین جایی که قسم خوردی که قسم به آسمان و زمین، همان‌طور که شما حرف می‌زنید این وعدۀ من حق است.
( إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ‏؛ ):
چطور شما الآن حرف می‌زنید روی حرف‌هایتان حساب می‌کنید، خدا هم وقتی وعده داده قسم خورده وعدۀ خدا حق است.