فراز3-1
فراز3-1
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِىَ الْعَافِيَةَ مِنْ دَيْنٍ تُخْلِقُ بِهِ وَجْهِى، وَ يَحَارُ فِيهِ ذِهْنِى، وَ يَتَشَعَّبُ لَهُ فِكْرِى، وَ يَطُولُ بِمُمَارَسَتِهِ شُغْلِى»(1)
«بار خدایا بر محمد و ال او درود فرست و مرا عافیت عنایت فرما از وامی که آبرویم را بریزد و ذهنم را آشفته نماید و اندیشهام را پریشان سازد و زمانی دراز از عمرم مصروف علاج آن گردد.»
خدایا من از قرضی که نزدیک است آبروی مرا ببرد و ذهنم را مشغول کند نجات بده. این عبارات, بیش از آنکه خطاب به خدا باشد, خطاب به ماست و امام این ریزهکاریها را برای ما بیان میکند.
«وَ أَعُوذُ بِكَ، يَا رَبِّ، مِنْ هَمِّ الدَّيْنِ وَ فِكْرِهِ، وَ شُغْلِ الدَّيْنِ وَ سَهَرِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِى مِنْهُ، وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ، يَا رَبِّ، مِنْ ذِلَّتِهِ فِى الْحَيَاةِ، وَ مِنْ تَبِعَتِهِ بَعْدَ الْوَفَاةِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنى مِنْهُ بِوُسْعٍ فَاضِلٍ أَوْ كَفَافٍ وَاصِلٍ.(2)
«بار پروردگارا،به تو پناه میآورم از اندوه وام و اندیشهی آن و از دل مشغولی به قرض و بیخوابی به خاطر آن. پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا از رنج وام به خود پناه ده. بار پروردگارا، از خواری قرض در طول زندگی و از پیامدهایش پس از مرگ به تو پناه میآورم. پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا با فراوانی مال، یا زندگانی همراه با کفاف، از آن در امان دار.»
«وَ أَعُوذُ بِكَ، يَا رَبِّ، مِنْ هَمِّ الدَّيْنِ وَ فِكْرِه»
قرض و بدهی انسان را واقعا خورد میکند؛ دِین است, یعنی انسان آن را روی دوشش خیلی سنگین احساس میکند.
«فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آل»
نسخه اول این است که با صلوات, بدهی خود را حل کنید.
من گاهی نیت پول دادن به کسی را کردهام اما وقتی او را میبینم, متوجه میشوم که به او نباید پول بدهم و به شخص دیگری که نیتش را نداشتهام باید آن مبلغ را بدهم. لذا فرد باید کاری کند که پول را جذب کند نه اینکه باعث دفع آن بشود.
صلوات، رحمت خداوند را جلب میکند.
« وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ، يَا رَبِّ، مِنْ ذِلَّتِهِ فِى الْحَيَاةِ، وَ مِنْ تَبِعَتِهِ بَعْدَ الْوَفَاةِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،»
حضرت دوباره با صلوات قرض و بدهی را حل میکند. یعنی کسی که صلوات زیاد میفرستد, خدای متعال حساب آنها را دارد لذا از دیگران طلبکار میشود و دیگر بدهکار مردم نیست.
اینکه فرمودهاند کفاف در رزق است, به معنای رزق کم نیست, بلکه به این معناست که به اندازهای نیست بخواهد به دیگران بدهد (اما برای خودش زیاد و وسیع است).
« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنِى عَنِ السَّرَفِ وَ الازْدِيَادِ، وَ قَوِّمْنِى بِالْبَذْلِ وَ الاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِى حُسْنَ التَّقْدِيرِ، وَ اقْبِضْنِى بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذِيرِ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلالِ أَرْزَاقِى، وَ وَجِّهْ فِى أَبْوَابِ الْبِرِّ إِنْفَاقِى، وَ ازْوِ عَنِّى مِنَ الْمَالِ مَا يُحْدِثُ لِى مَخِيلَةً أَوْ تَأَدِّيا إِلَى بَغْيٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْيَانا.»(3)
«بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از اسراف در مصرف و زیادهروی باز دار، و به جود و میانهروی در زندگی سامان بخش، بیاموزم که به نیکی امورم را تنظیم کنم، و به لطفت از ولخرجی بازم دار و روزیم را از راههای حلال روان ساز، و خرج کردنم را در کارهای خیر قرار ده و ثروتی که در من خودبینی و کبر پدید آورد یا مرا به ستم کشاند و یا طغیان و سرکشی به دنبال آورد، از من دور ساز.»
یکی از علل کم شدن رزق, نابهجا خرج کردن است؛ مثلا عوض کردن وسیلهای که اصلا نیازی به تغییر آن نبود؛ بیجهت اسراف میکنیم در حالی که میشود باکمترین هزینه آن را حل کرد. البته اگر در راه مشهد هزینه میکنید, هر چقدر زیاد هم باشد, عیبی ندارد.
آقای بهجت روش خیلی خوبی داشت که من کمتر در کسی دیدهام؛ ایشان به مقدار کم به تعداد زیادی از افراد پول میرساندند؛ من با خانواده در مشهد بودم و پولم تمام شده بود، آقای بهجت را در مشهد دیدم و ایشان مقداری پول در دست من گذاشت؛ مبلغ زیادی نبود اما برای من گشایش ایجاد کرد. اگر پول زیاد باشد, فرد دچار جنون میشود و بیجا آن را خرج میکند, مثل خریدهای نابهجا، جشن تولد … گاهی کارهای ما آثاری به جا میگذارد که سنت میشود و سطح توقعات دیگران را بالا میبرد و … . ما نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم؛ شاید دیگران باید این کار را انجام دهند تا در معرض تهمت خساست قرار نگیرند؛ اما در مورد ما چنین ضرورتی ندارد.
مثلا در سال یک جشن تکلیف یا جشن تولد برای همه بچههای جلسه بگیریم و ولیمه بدهیم؛
از خودتان سنت (حسنه) باقی بگذارید. از غرب پیروی نکنید, غرب یعنی شیطان, یعنی بیهویتی و … .
حسن تقدیر داشته باشید, به عنوان مثال چه ضرورتی دارد که یک میلیون تومان برای ثبت نام فرزندتان که از آن مهدکودک چیزی نمیفهمد هزینه کنید؟
دخترانتان را در مسیری قرار دهید که زود ازدواج کنند و در انجام کارهای خانه و آشپزی و … مهارت داشته باشند نه این که آنها را درمدارس گرانقیمت ثبت نام کنید که برای او کلاسهای فوق برنامه درسی و … بگذارند و او را به جایی برسانند که خار چشم شما شود و …
غیرت دینی شوهر کجا رفته که همسرش از این شهرستان به آن شهرستان تبلیغ میرود؟
یا به همسرش بهخاطر اینکه روحانی کاروان فرد خوبی است اجازه میدهد به عنوان معینه کاروان با او همراه بشود!. انسان با این کارها به انحراف کشیده میشود و راه را گم میکند و بعد از مدتی میبیند که مثل یک دمل شده است و…
آن آقا زنش را دانشگاه اراک و … میبرد، گفتم که مرد این قدر بیغیرت؛ به من گفت آقا شما قدیمی هستید و … . بعد از دو سال فهمید که زنش با استادش رابطه عاشقانه پیدا کرده است و نهایتا مجبور شد که زنش را طلاق دهد و … آمده بود پیش من و زمین را گاز میگرفت و میگفت من اشتباه کردم و … .
استاد مهم است, «هَلَکَ مَن لَیسَ لَه حکیم یرشده»؛
من در سنین یازده سالگی از برخی آقایان میخواستم که تربیت من را به عهده بگیرند و … تا اینکه بعدا خداوند دل آقای خوشوقت و بهجت را نرم کرد و منزل ما میآمدند و … .