فراز4-1
فراز4-1
«يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّي، وَ اكْشِفْ غَمِّي.»( ۱ )
«ای گشایندهی دلهای اندوه بار و زدایندهی غم، ای رحمان دنیا و آخرت و مهربان در هر دو سرا، بر محمد و آل او درود فرست و اندوه مرا برطرف نما و غصهام را بزدا.»
ببینید غم و غصه امری است به دست خود خدا. روح و فرج و گشایش امری است دست خود خدا، این را یادتان باشد هیچ کس دخالت ندارد. کرب را میشود از روی دل مؤمن برداشت ولی همّ و غم را نمیشود. روح و فرج از ناحیه خدا است که خدای متعال در وجود یک نفر روح قرار میدهد، فرح قرار میدهد، گشایش احساس میکند ولو دستش خالی است، هیچی نیست. یا بر عکس با اینکه همه چیز دارد، غم روی دلش احساس میکند. پس این توجه به خود خدا لازم است که آدم از خدا بخواهد این طوری هم بخواهد:
( يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّي، وَ اكْشِفْ غَمِّي ):
ببینید یک دعای دو خطی است.
«يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ، اعْصِمْنِى وَ طَهِّرْنِى، وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتِى. وَ اقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِىِّ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ قُلْ: »( ۲ )
«ای یکتا، ای بینیاز، ای که نه فرزند داری و نه فرزند کسی باشی و هیچ همتایی نداری، مرا نگاه دار و پاک ساز و گرفتاریم را برطرف کن، در این هنگام آیةالکرسی و سورهی فلق و ناس و قل هوالله را تلاوت کن.» این اصلاً یک نسخه است. اینها را میگویید ؛
قل هو الله احد را میخوانی بعد این را میگویی مثل همان که ما شب جمعهی آخر ماه سی تا ( إنّا انزلنا ) میخوانیم و میگوییم:
( اللهم اَلْهِمْنِی الخَیْرَ وَ العَمَلَ به ) ؛
اینجا هم میگوید:
( اَعْصِمْنی وَ طَهِّرْنی وَ اذْهَبْ بِبَلِیَّتی ) ؛
بعدش آیةالکرسی را میخوانیم :
( وَ اقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ).
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ، سُؤَالَ مَنْ لا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثا، وَ لا لِضَعْفِهِ مُقَوِّيا، وَ لا لِذَنْبِهِ غَافِرا غَيْرَكَ، يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَ يَقِينا تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِى نَفَاذِ أَمْرِكَ.»( ۳ )
«بارخدایا از تو تقاضا میکنم همچون تقاضای کسی که نیازمندیش شدید، نیرویش ضعیف و گناهانش فراوان شده، همانند تقاضای آنکه برای نیازش فریادرس و برای ضعفش نیروبخش و برای گناهانش آمرزندهای غیر تو نمییابد، ای صاحب جلال و اکرام، از تو تقاضای توفیق بر عملی دارم که هر آنکه آن را انجام دهد دوستش داری و یقینی که هر کس در جریان فرمان تو حق یقین به آن را داشته باشد سود میبرد.»
وقتی میخواهید خدای متعال هم و غم را از وجود شما بردارد، این توجه به خدا میخواهد. این توجه به اندازه غمی که هست باید ایجاد بشود. عبارتها را ببینید.
( وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ ):
آدم تحلیل رفته ؛
( وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ ):
گناهان باعث شده ؛ ( دائکم ذنوبکم و دوائکم الاستغفار ).
( سُؤَالَ مَنْ لَا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثاً ):
هیچ کس فریادرس نیست.
( وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّياً ):
کسی که بتواند این ضعف را تبدیل کند به قوت نیست. یک موقعی بنده این حالت که الان توی روایت هست، پیدا کردم؛ یعنی ضعف عجیبی پیدا کردم، نه از این ضعفهای معمولی. متوسل شدم که خدایا این ضعف من را به قوت تبدیل کن. یک کتابی بود این کتاب را من باز کردم از این کتابهایی بود که چینیهای قدیم یک دستوراتی در آن داده بودند، آنجا این دستور را دیدم که شما ده تا دوازده تا بادام را ۲۴ ساعت بگذارید خیس بخورد بعد پوست آن را بکنید. یک لیوان شیر، یک قاشق مرباخوری دارچین و یک مقدار هم عسل بریزید؛ من یک لیوان از این ترکیب را خوردم تمام نیروی از دست رفته با همین یک لیوان برگشت، خیلی عجیب بود؛ خدا اسباب دارد.
یا همین چند وقت پیش من در واتساپ پیامی را از طرف یکی از دوستان دیدم که یک دانشمند خارجی کشف کرده، اگر آب چغندر و هویج و سیب را با هم بگیرید و بخورید یک مادهای در آن وجود دارد که اولاً ضد سرطان است، ثانیا ضد عفونتها است. ما دو سه بار درست کردیم، دیدیم چقدر آثار عجیبی توی این سه تا میوه با این ترکیب وجود دارد! چغندر و هویج و سیب.
پس خدا درخزینه خودش یک چیزهایی دارد. گاهی یک کلمه پیش یک نفر هست که اگر آن یک کلمه را به شما بگوید مسیر زندگی شما عوض میشود، ولی این کلمه به شما نمیرسد. این یک کلمه یعنی از کلمههایی است که زندگی را عوض میکند، به هر کسی که نمیدهند. ولی اگر خدا اراده کرد در مسیر، شما آن یک کلمه را میشنوی.
( سُؤَالَ مَنْ لَا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثاً ):
کسی را پیدا نکرده که برای این بیچارگیاش فریادرس باشد.
( وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّياً، وَ لَا لِذَنْبِهِ غَافِراً غَيْرَكَ ):
گناه را مگر کسی میتواند ببخشد. گناه نسبت به پروردگار است، پس خودش میبخشد. الان چه چیزی میتواند کار نمک را انجام بدهد؟ شما یک چیزی بیاور که کار نمک را انجام بدهد. پس معلوم میشود که خدا این کاره است. یک چیزی بیاور کار فلفل را انجام بدهد، چطور نمیشود. یک چیزی بیاور کار زردچوبه را انجام بدهد. یک موقعی من همین بیماری آقای صدری را گرفتم منتها ما توی دهاتمان بودیم، من هفده هیجده ساله بودم، سنگ از مجرای صفرای ما حرکت کرد و در مجرای کیسه صفرا و انتهای لوزالمعده گیر کرد. الان ما میفهمیم مثلاً یک چنین اتفاقاتی افتاده بود، جوری شد که این پارچههای زرد رنگی که شما میبینید چهره من و همه بدن من آن شکلی شد. شاید مثلاً سه سال، چهار سال طول کشید، هر جا نسخهای بود انجام دادم، هر چی هم پزشک رفتم، اینها به نتیجه نرسیدند، یک وقتی ما رفتیم به دهاتمان تا به اقواممان سر بزنیم. صاحبخانه چهره من را دید و گفت کسی هست که رگ میزند پیش او برویم، رفتیم و این رگهای شصت دستهای ما و شصت پای ما را زد. بعد یک ترکیبی داشت روی این ریخت و گفت که آرد جو را با شیر گاو خمیر کن پشت تخت کمرت بگذار و یک هفته، ده روز تمام شد. هیچ اثری از صفرا، کیسه صفرا، یرقان، زردی، هپاتیت هیچی نماند، یعنی خدا دارد خدایی میکند. در یک دهات یک رگ زن آنطور بیماری را درمان کرد؛ بیماریای که از نوع هپاتیت حاد بود، دکترها میگفتند معالجه ندارد!
دست خدا بسته نیست، فقط آن خبر به ما نمیرسد. این دعایی که رفقا نیمه ماه رمضان مینویسند، امسال چند نفر از رفقا نوشتند؟ این را ما هر سال نوشتیم نتیجهاش را هم دیدیم و رفقایی که جاهای مختلف بودند نوشتند. آن زمان حاج آقا فخر گفت من میترسم آن تکه دوم را که دعا را کامل میکند، به شما بگویم! اگر آن را بگویم آن قدر به شما پول میرسد که ممکن است دیگر نماز نخوانید، نگفت!
ببین یک ذکر است. به اندازه کفاف گفت تا کار شما را راه بیاندازد. ظهر نیمه رمضان. (أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُون ).
( يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلًا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ ):
ببین ( اَسْألُکَ عَمَلاً ) :
خدایا یک عملی را که تو خودت میدانی چیه به من یاد بده؛
( تُحِبُّ به مَنْ عَمِلَ بِه ) : تا همان عملی باشد که هر کسی انجام داد باعث میشود تو او را دوست بداری.
( وَ يَقِيناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِي نَفَاذِ أَمْرِكَ ):
از این یقینها که دیگه هیچ شکی در آن نمیرود به من بده. با خدا صحبت میکنی، دست خدا که خالی نیست. وقتی از زبان امام سجاد-علیهالسلام- به خدا میگویی یقینی به من بده؛ نمیخواهد شما را سر کار بگذارد، نمیخواهد وقت شما را تلف کند. نه، واقعاً آن یقینی را میخواهد که به خیلیها داده، بله به خیلیها این یقین را داده، حالا تو هم یکی از آنهایی هستی که میخواهی بگیری.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِي، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي، وَ اجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ، وَ هَبْ لِي صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْك.» ( ۴ )
«بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و جان مرا در حال صدق و راستی بگیر، و نیازم را از دنیا قطع نما، میلم را به آنچه نزد توست، قرار ده تا مشتاق لقای تو شوم و صدق توکل به خودت را ارزانیم فرما.»
ببین پنج تا کلمه است ولی خدا و پیغمبری همه معنویات، همه معارف، همه دنیا و آخرت بستگی به این پنج کلمه دارد. یکی که همین صلوات است، یکی اینکه خدایا من را در حالی قبض روح کن که در حالت صدق باشم. اگر یک چنین مرگ و موتی نصیب کسی بشود دیگه هیچ کسری ندارد.
( وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي ):
یک طوری شود که دیگه دنیا برای من علیالسویه باشد
موقعی که میآید و موقعی هم که میرود یک جور باشد. ( لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم ) (حدید/ ۲۳ ).
( وَ اجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ ):
شوق من به آنچه که دست تو هست و لقاء تو باشد.
( وَ هَبْ لِي صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْك. ):
به من هم صدق در توکل را ببخش، تا وقتی که من واقعا توکل پیدا کردم یقین بدانم که صادقانه بوده و دیگر همه امور من حل بشود.