qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز9-8

فراز8و9
«اللّهُمّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمّداً عَلَما لِلدّلَالَةِ عَلَیْکَ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرّضَا إِلَیْکَ، فَصَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَی أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ، وَ سُلّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَی مَحَلّ السّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَی بِهِ النّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ، وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَی نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ.»( ۸ )
«بارخدایا همان‌گونه که محمد را با آن نشانه‌ای برای دلالت بر خودت قرار دادی و با خاندان او راه‌های خشنودی خویش را روشن ساختی، پس بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را برای ما وسیله‌ای قرار ده به سوی شریف‌ترین منازل کرامت و نردبانی که با آن به جایگاه سلامت صعود کنیم و سببی که با آن در صحنه‌ی قیامت رهایی یابیم و وسیله‌ای که با آن بر نعمت‌های خانه‌ی اقامت همیشگی وارد شویم.»

( اللَّهُمَّ وَ كَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّدا عَلَما لِلدَّلالَةِ عَلَيْكَ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَيْكَ ):
خدایا همان‌طور که رسول خودت را نشانه قرار دادی تا مسیر ما به طرف تو معلوم شود و به واسطه‌ی آل پیغمبر-علیهم‌السلام- رضایت خودت را معرفی کردی و به ما فهماندی که رضایت تو در گریه بر امام حسین-علیه‌السلام- و توسل بر اهل بیت-علیهم‌السلام- است؛ یعنی رضایت تو از ما در حب و دوستی اهل بیت-علیهم‌السلام- است. در واقع رضایت خدا را در این قرار دادی.

( وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِيلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ ):
خدایا قرار بده قران را وسیله دستاویز که ما را به منازل کرامت برساند. نردبانی باشد که به وسیله‌ی آن به سمت آن سلامت ایمان صعود کنیم.

( وَ سَبَبا نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِى عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ ):
و قرآن خواندن ما سبب نجات ما در قیامت باشد و از آن بهره‌مند شویم. همین‌طور که قرآن می‌خوانیم گناهان ما آلودگی‌های فکری و روحی ما هم برداشته شود.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِيرِهِ، وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَيَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.»( ۹ )
«بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و به سبب قرآن بار سنگین گناهان را از دوش ما بردار و خلق و خوی نیک خوبان را به ما عطا فرما و ما را دنباله‌رو کسانی قرار ده که در ساعات شب و آغاز و انجام روز به تلاوت و عمل به قرآن مشغول‌اند تا با پاک کنندگی آن ما را از هر آلودگی پاک گردانی و پیرو کسانی گردانی که از نور آن روشنایی گرفتند و آرزوهایشان آنان را از عمل صالح سرگرم نساخت، تا آنان را به نیرنگ فریب از طاعت تو بازدارد.»

( وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ ):
خدایا به واسطه قرآنت آن شاکله‌ی ابرار خودت را به ما عطا کن؛ در قرآن خواندن نیمه شب آثاری برای ما قرار بده که برای اهلش قرار دادی.

( وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَيَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.): ِ
ما جزءکسانی بشویم که از نور قرآن بهره‌مند شدند نه کسانی که بخاطر آرزوها از عمل ایستادند. کسانی که خواندن قرآن نه تنها آن‌ها را به حقایق نرساند بلکه باعث هلاکت آن‌ها شد و دچار شدند به آن فریبی که برایشان آماده شده بود.

یک روایت از امالی شیخ طوسی ؛
عن جعفرابن محمد عن ابیه-علیهم‌السلام- ؛ امام سجاد-علیه‌السلام- فرمودند که یکی از بزرگان و اشراف عرب بر امیرالمومنین علی-علیه‌السلام- وارد شد. حضرت از این شخص پرسیدند : آیا در سرزمین شما قومی هستند که مشهور به خیر باشند و فقط به خیر شناخته می‌شوند؟
گفت: بله.
پرسیدند: آیا هستند افرادی که مشهور به شر هستند و فقط به شر شناخته می‌شوند؟
گفت: بله
پرسیدند: آیا قومی هستند که گاهی گناه می‌کنند و گاهی حسنه انجام می‌دهند؟
عرض کرد: بله.
حضرت فرمودند: اینها برگزیدگان امت پیامبر هستند و بهترین افراد هستند، آن‌ها همان گروه وسط هستند که غلوکنندگان و تقصیر کنندگان به این‌ها بر می‌گردند، یعنی این‌ها شاخص هستند.

با فقه الحدیث جور در می‌آید؟
یک امر قامض است یا واضح؟
فقه این‌جا به درد می‌خورد. حضرت می‌فرمایند آن‌ها که معروف به خوبی‌اند در واقع این‌طوری نیستند، ما غیر از معصوم کسی را نداریم که فقط به خوبی معروف باشد، پس وانمود می‌کند، خودش را به این شکل واکس زده است. مومن نه حالت غلو دارد و نه حالت تفریط دارد، این‌که وسط است یعنی یک حالت تعادل دارد. خوبی‌های زیادی دارد اما گاهی هم یک‌سری بدی و نشورات از او صادر می‌شود. به کسانی که خودشان را بی‌عیب و نقص نشان می‌دهند نمی‌شود تکیه کرد. بالاخره ذات آن‌ها یک‌جایی بروز می‌کند و خودشان را نشان می‌دهند. طرف به عنوان عارف بالله در بین مردم شناخته می‌شود، یک نفر در موردش می‌گفت من قسم می‌خورم در عمرش یک مکروه هم انجام نداده! ببین چه جور نقش بازی کرده که در موردش یک دانه مکروه هم احتمال نمی‌دهند! حقیقتا این‌طور نیست.
مومن حالت تعادل دارد، بین مردم زندگی می‌کند؛ حرفی و رفتاری از او سر می‌زند که راجع به او مثل معصوم حساب نمی‌شود.