فراز9
فراز ۹ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِيرِهِ، وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَيَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.»( ۹ )
«خدایا! درود بر محمد و آل او فرست و به سبب قرآن بار سنگین گناهان را از دوش ما بردار و خلق و خوی نیک خوبان را به ما عطا فرما و ما را دنبالهرو کسانی قرار بده که در ساعات شب و آغاز و انجام روز به تلاوت و عمل به قرآن مشغولاند تا با پاک کنندگی آن ما را از هر آلودگی پاک گردانی و پیرو کسانی گردانی که از نور آن روشنایی گرفتند و آرزوهایشان آنان را از عمل صالح سرگرم نساخت تا آنان را به نیرنگ فریب از طاعت تو باز دارد.»
( وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ ):
خدایا به واسطه قرآن آن قواره و شاکله ابرارت را به ما ببخش؛ که باعث شود در قرآنخواندن نیمههای شب آثاری برای ما قرار بدهی که برای اهلش قرار میدهی.
(تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ ):
ما جزء کسانی بشویم که از نور قرآن بهرهمند شدند و آرزوها باعث نشد تا از عمل باز بمانند. خواندن قرآن آنها را به حقایق رساند و مانع شد از اینکه به مرز هلاکت برسند و آن فریبی که برایشان آماده شده بود به آنها برسد.
یک روایت در کتاب امالی شیخ طوسی از امام سجاد-علیهالسلام- با این مضمون وجود دارد ؛
امام سجاد-علیهالسلام- فرمودند: ( یکی از بزرگان و اشراف عرب بر امیرالمومنین علی-علیهالسلام- وارد شد؛
حضرت از این آقا پرسیدند: آیا در سرزمین شما قومی هستند که معروف به خیر هستند و فقط به خیر شناخته میشوند؟ گفت: بله فرمودند: آیا هستند افرادی که مشهور به شر هستند و فقط به شر شناخته میشوند؟ گفت: بله فرمودند: آیا قومی هستند که گاهی گناه میکنند و گاهی حسنه انجام میدهند؟ عرض کرد: بله حضرت فرمودند: اینها برگزیدگان امت پیامبر هستند و بهترین افراد هستند. آنها همان گروه وسط هستند؛ که غلوکنندگان و تقصیرکنندگان به اینها برمیگردند. یعنی اینها شاخص هستند.)
این با فقه الحدیث جور در میآید؟ یک امر قامض است یا واضح؟ فقه اینجا به درد میخورد.
حضرت میفرمایند: آنها که فقط معروف به خوبی هستند؛ واقعا اینطور نیست. ما غیر از معصوم همچین کسی را نداریم. خودش را آنطوری نشان میدهد. خودش را واکس زده است! به آنهایی که خودشان را اینطور نشان میدهند نمیشود تکیه کرد. بالاخره یک جایی حقیقتشان بروز پیدا میکند، یک جایی رو میشود، مومن اینطور نیست، مومن حد وسط است، حالت غلو و تفریط ندارد، یک حالت تعادلی دارد خوبیهایش زیاد است ولی گاهی هم یکسری بدی و نشورات از او صادر میشود. طرف به عنوان عارف بالله شناخته میشود به طوری که مردم احتمال انجام یک مکروه را هم در مورد او نمیدهند. ببین چه جور نقش بازی کرده که در موردش یک دانه مکروه هم احتمال نمیدهند!! اینطور نیست! تعادل است. این فرد بین ما زندگی میکند، بالاخره یک چیزی میگوید، یک حالتی برایش پیش میآید که راجع به او حساب معصوم نمیشود.