qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز5

فراز ۵ «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ، وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّءُوفِ، وَ اجْعَلْ طَاعَتِى لِوَالِدَيَّ وَ بِرِّى بِهِمَا أَقَرَّ لِعَيْنِى مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ، وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِى مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآنِ حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَاىَ هَوَاهُمَا، وَ أُقَدِّمَ عَلَى رِضَاىَ رِضَاهُمَا وَ أَسْتَكْثِرَ بِرَّهُمَا بِى وَ إِنْ قَلَّ، وَ أَسْتَقِلَّ بِرِّى بِهِمَا وَ إِنْ كَثُرَ.»( ۵ )
«بارخدایا آن سان کن که از هیبت پدر و مادرم بسان هیبت پادشاه خودکامه در هراس باشم و به ایشان بسان مادری مهربان نیکی کنم و فرمانبرداری از پدر و مادرم و نیکی به ایشان را در دیده‌ام از لذت خواب در چشم خواب‌آلود، شیرین‌تر و برای سینه‌ام از شربت خنک در کام تشنه لب گواراتر ساز، چندان که خواسته‌ی ایشان را بر خواسته‌ی خود برگزینم و خشنودیشان را بر خشنودی خود مقدم بدارم و احسانشان را در حق خود هر چند اندک باشد، بسیار شمارم و احسان خود را در حق ایشان هر چند بسیار باشد ناچیز بینم.»

( اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ ):
خدایا کاری کن که من از پدر و مادرم چنان بترسم که مردم از پادشاه خودکامه می‌ترسند، یعنی تا این حد از آن‌ها حساب ببرم! این برای چیست؟ نه این‌که از پدرت بترسی، نه! فرضا پدری داری که تریاک می‌کشد، خوب چون تریاک می‌کشد از چشم می‌افتد. یا مثلا فکر کن یک فرمانده نیروی انتظامی معتاد است، اگر الان کارت گیر باشد و شما هم می‌دانید که تریاکی است، مگر تریاکی بودن این فرمانده نیروی انتظامی به شما اجازه می‌دهد که به او بی‌احترامی ‌کنی؟ تو را می‌فرستد بازداشتگاه، آن هیبتش باید سر جایش باشد.
نادرشاه دستور داد گردن تلخکش را بزنند، گفتند چرا؟ گفت موقعی که سربازها داشتند سان می‌دیدند، در جایگاه رسمی داشت مسخره بازی و دلقک بازی درمی‌آورد، گفتند: این دلقک خودت هست، خودت به او اجازه دادی، گفت: من موقعی که نادرقلی هستم و استراحت می‌کنم، نادرشاه نیستم! این هم دلقک من است، ولی وقتی آمدم این‌جا نادرشاه هستم، وقتی یک امر جدی درمیان است نادرشاه دیگر دلقک ندارد.
خدایا یک چنین هیبتی را از پدرم در دل من قرار بده. مثلا پدر اهل شوخی است، سوء استفاده نکنم. اهل گذشت و ایثار هست فکر نکنم آدم ساده‌ای است، از این‌ها سوء استفاده نکنم.
(وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّءُوفِ):
طوری باشد که احترام گذاشتن من به این‌ها مثل احترام و محبت یک مادر مهربان به فرزندش باشد.
( وَ اجْعَلْ طَاعَتِى لِوَالِدَيَّ وَ بِرِّى بِهِمَا أَقَرَّ لِعَيْنِى مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَان ِ):
طوری باشد که من وقتی نیکی می‌کنم و احترامی به این‌ها می‌گذارم، لذت و حظّ این نیکی و احترام را ببرم. مثل کسی که به شدت خوابش گرفته و حالا می‌خواهد بخوابد، چقدر لذت دارد؟ لذت من بیشتر باشد.
( وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِى مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآن ):
یا مثل آدمی که خیلی تشنه است و وقتی آب گوارا و خنک به او می‌دهند لذت می‌برد، این احترام گذاشتن من هم لذت بخش باشد.
( حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَاىَ هَوَاهُمَا ):
هوا و خواست آن‌ها را بر هوای خودم مقدم بدانم.
( وَ أُقَدِّمَ عَلَى رِضَاىَ رِضَاهُمَا وَ أَسْتَكْثِرَ بِرَّهُمَا بِى وَ إِنْ قَلَّ ):
خوبی کم آن‌ها را زیاد ببینم و خوبی زیاد خودم را کم حساب کنم.
( وَ أَسْتَقِلَّ بِرِّى بِهِمَا وَ إِنْ كَثُرَ ):
آن کارهایی که من برای پدر و مادرم انجام می‌دهم را زیاد حساب نکنم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.