qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز6-1

فراز 6-1«اللَّهُمَّ إِنِّى أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِى إِلَيْكَ.»( ۱ )
«خدایا با گسستن از دیگران خالصانه به تو پیوستم.»

خدایا من خودم راخالص کردم به انقطاعی که به سوی تو پیدا کنم. حالا توضیح همین عبارت را حضرت می‌فرمایند که
( أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِى):
یعنی چه؟

«وَ أَقْبَلْتُ بِكُلِّى عَلَيْكَ.» ( ۲ )
«و با تمام وجودم به تو روی آوردم.»

صورتم را از کسی او هم مثل من، محتاج تو است برگرداندم. مثل این می‌ماند که بیست تا گدا بخواهند از هم‌دیگر گدایی کنند!! اصلاً معنا ندارد او هم دستش مثل تو خالی است، از او چه چیزی می‌توانی بخواهی!!؟ برو یک پول‌دار پیدا کن و از او گدایی کن و آن خداست.

«وَ صَرَفْتُ وَجْهِى عَمَّنْ يَحْتَاجُ إِلَى رِفْدِكَ.»( ۳ )
«و از کسی که محتاج وجود توست، روی برگرفتم.»

به غیر از او همه محتاج‌اند. آن‌وقت این‌جا این را هم در نظر بگیرید، ممکن است شما بگوئید آقا محتاج شأنی هست، درست است محتاج هست ولی الان نه! بی‌نیاز است. دقت کنید ممکن یک نفر بگوید: این آقا محتاج مطلق نیست، مثلا من الان احتیاج به خودکار دارم و یک نفر دو تاخودکار دارد، من می‌توانم یکی از آن‌ها را بخواهم و او به من بدهد، این اشکال ندارد و به این کاری ندارند. به این کار دارند که شما در وجودت به کسی که خودش محتاج است، نباید محتاج بشوی و این یک اصل است.
شما نباید انتظار داشته باشی که یک جاهل به تو بگوید. عالم که نمی‌رود پیش جاهل! هرچند که ممکن است همین جاهل در چند چیز علم داشته باشد، اما شأن عالم نیست که برود از جاهل چیزی بپرسد. چرا؟ چون جهل او به همین علمش هم پوشش دارد. پس من باید نیازم را از یک بی‌نیاز بخواهم.
( اللهم انت الغنی الحمید و انا عبد الذلیل ) ؛
ببینید این فاصله معلوم است. ولی نسبت به یک نفر دیگر نمی‌گوییم که آقا شما ثروتمند، من عبد ذلیل، نه. ما هم برای خودمان آقائیم. یعنی خدا نمی‌خواهد شما آن آقائیت را پای احتیاج بریزی. درست است الان خودکار می‌خواهی و آن شخص الان خود کار دارد، ولی آقائیت را داری می‌فروشی! یک موقع پول می‌دهی و این خودکار را می‌خری، آقائیت هم سرجایش است. یک موقع آن هبه می‌کند و به شما هدیه می‌دهد، آقائیت هم سرجایش است چون او هبه کرده، ولی این‌که شما محتاج به او می‌شوی، ذلیل می‌شوی تا آن خودکار را بگیری و او منّت می‌گذارد، نه این را نباید پذیرفت، بگذار آقائیت باشد. در عبودیّت و بندگی تو آقایی و با این کار عبودیت را از دست می‌دهی‌، می‌روی پیش یک نفر گردنت را کج می‌کنی و خدا این را نمی‌خواهد.

«وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِى عَمَّنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِك.»(۴)
«تقاضایم را از کسی که نیازمند فضل توست گرداندم.»

بنا می‌گذاری و نیتت این است که من دیگر احتیاجاتم را به کسی نمی‌گویم و از کسی چیزی نمی‌خواهم. دیگر بی‌نیاز می‌شوی و این ارزش دارد.
حالا یک موقعی که من محتاج شدم بله، به این می‌روم می‌گویم: آقا این خودکار را به من بده، چون او هم فردا می‌آید از من چیزی می‌خواهد. ولی این که من عزّتم را، عبودیتم را به هوای گرفتن این خودکار، این تلویزیون، این ماشین و…از دست بدهم، این کار را نمی‌کنم. عزتّم را نگه می‌دارم. علامتش هم این است یک موقع که من خودکار را که می‌گیرم، در وجودم می‌فهمم عزّتم را از دست ندادم. ولی یک موقع می‌فهمم خودکار را که دارم می‌گیرم عزّتم را هم دارم می‌دهم. این‌جا همان جایی است که نباید درخواست کنی. مثلاً آدم در درخواست آب از کسی عزتّش را از دست نمی‌دهد، آب است! آب یک چیز فراوانی است و کم نیست. ولی در مورد نان اگر از کسی یک لقمه نان بگیری باید برای این یک لقمه نان، عزتّت را هم بدهی!
لذا در مورد وضو هم گفتند که شما اگر قرار شد برای وضو پول بدهی، پول بده. چون به بندگیت لطمه می‌زند، چون می‌خواهی عبادت خدا را بکنی، دیگر این منافات دارد با آن رو انداختی که به ذلّت در آمده.

«وَ رَأَيْتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ.»( ۵ )
«و دانستم که حاجت خواستن نیازمندی از نیازمند، از سبک رأیی و نابخردی اوست.»

(وَ رَأَيْتُ):
یعنی فکر کردم، عقلم به این‌جا رسید که
(أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه):
این سفاهت است، من بخواهم به کسی که خودش محتاج است بگویم به من چیزی بده. علت این‌که مردم روزیشان کم شده، همین است.
الان آقا رئیس اداره است، خوب رئیس باشد! رئیس هم مثل معاون است. معاون هم مثل مسئول بعدی. وقتی او رئیس می‌گوید، یعنی خدا!! حرف زدنش با او فرق می‌کند، چاپولسی می‌کند، به او نگاه طمع دارد!! این دیگر همه چیزش را داد و تمام شد. به همین دلیل مردم محتاج به هم‌دیگر می‌شوند. محتاج به هم‌دیگر را هم خدا تأمین می‌کند تا برگردد.
ببینید آقای احمدی نژاد چقدر پول در جامعه ریخت، یارانه ریخت، سهام عدالت ریخت، برای بچه گفت این کار را می‌کنم، خیلی کارها کرد ولی احتیاج مردم برطرف نشد و بیشتر محتاج شدند. الان احتیاج مردم نسبت به ده سال پیش بیشتر است، ده سال پیش این‌قدر احتیاج نداشتند. الان احتیاجاتشان ضرب‌در صد شده!
الان بخواهی یک دندان را جراحی کنی،چقدر هزینه باید بدهی! ولی ده سال پیش اصلا این‌طوری نبود. ده سال پیش اگر می‌خواستی با تاکسی جایی بروی، هزینه‌هایش به هم می‌خواند، ولی الان ….!!
یا اگر کسی بخواهد گوشت بگیرد، یا برای خانومش طلا بخرد، اصلا انگار یک چیز نشدنی است!
یا مثلا مریضی، الان چقدر دوا و درمان بیشتر شده ولی مریضی‌ها هم بیشتر شده، چرا؟ چون مردم این‌ها را شفا دهنده می‌دانند. درحالی که این‌ها شفا دهنده نیستند. این طبیب دل‌خوش کنک است. در روایت داریم، شما می‌روی پیش طبیب یعنی دلت گرم می‌شود که داری خوب می‌شوی، پس از خدا بخواه.

«فَكَمْ قَدْ رَأَيْتُ – يَا إِلَهِى – مِنْ أُنَاسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَيْرِكَ فَذَلُّوا، وَ رَامُوا الثَّرْوَةَ مِنْ سِوَاكَ فَافْتَقَرُوا، وَ حَاوَلُوا الارْتِفَاعَ فَاتَّضَعُوا.»( ۶ )
«خداوندا، چه فراوان مردمانی را دیدم که از غیر تو عزت طلبیدند و خار گشتند، و از غیر تو ثروت خواستند و فقیر شدند و به تلاش برای بلند پایگی و مقام بر خواستند و پست گردیدند.»

(فَكَمْ قَدْ رَأَيْتُ – يَا إِلَهِى – مِنْ أُنَاسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَيْرِكَ فَذَلُّوا):
یکی از اطرافیان آقای احمدی‌نژاد می‌گفت ما فلان کارها را برای تبلیغات انجام دادیم، گفتم به آقای احمدی‌نژاد بگویید شما با این خدماتی که کردید و این حسن نیتی که الان مردم به شما دارند، عقب‌نشینی کن، هیچ کس را هم معرفی نکن، محبوب برو کنار. چهارسال دیگر عین آقای پوتین بیا، آقای پوتین کار کرد برای چهار سال بعد. شما هم برو کنار، آن مردمی که می‌خواهند به شما رأی بدهند، این خدمات شما در خاطرشان پاک نمی‌شود. ولی اگه بخواهی دست و پا بزنی، بخواهی این را معرفی کنی، جوسازی بکنی و یک شرایطی را به وجود بیاوری، مثل آقای موسوی می‌شوی! آقای میرحسین موسوی اگر در همان انتخابات ساکت می‌شد و انتخابات را، قبول می‌کرد، می‌رفت خانه‌اش و بعد یک تبریکی هم می‌گفت، چهارسال بعد مردم آقای میرحسین را انتخاب می‌کردند. این خیلی بهتراست. عزّت و ذلت دست خداست
(مِنْ أُنَاسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَيْرِكَ فَذَلُّوا، وَ رَامُوا الثَّرْوَةَ):
همین که به هم دیگر نگاه می‌کنند و از هم می‌خواهند
(مِنْ سِوَاكَ فَافْتَقَرُوا):
مردم محتاج‌تر می‌شوند.
(وَ حَاوَلُوا الارْتِفَاعَ فَاتَّضَعُوا):
سعی می‌کنند بالاتر بیایند اما مدام به زمین می‌خورند. این یک فرمول توی تکوین است که امام سجاد-علیه‌السلام- می‌فرمایند: فرمول توی تکوین این است که اگر شما این‌کار را کردی هی پائین می‌روی.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.