فراز13-16
«حَمْدا يَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّيِّينَ «فِى كِتَابٍ مَرْقُومٍ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»»(دعای1/فراز13)
«سپاسی که از سوی ما در کتابی که (شرح حال خوبان) در آن نوشته شده و بندگان مقرب خداوند گواهان آن هستند، به اعلی علیین بالا رود.»
«حَمْدا يَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّيِّينَ»
این حمد ما را تا اینجا بالا میبرد که به انسان ارتفاع میدهد، رشد میدهد. ما را تا اعلی علیین بالا میبرد. در آنجایی که خدای متعال به عنوان گواه قرار داده است.
«فِى كِتَابٍ مَرْقُومٍ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»
میبینند نتیجهی این حمد را؛ آن نهایت قربی که دارند.
«حَمْدا تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ، وَ تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ»(دعای1/فراز۱۴)
«سپاسی که در آن روز که چشمها خیره شود، موجب روشنی دیدهی ما گردد، و آن زمان که صورتها سیاه شود، چهرهی ما با نور آن سپید گردد.»
«حَمْدا تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ»
ببینید! اینجا بحث توحید به حمد تبدیل شد، لذا سورهی توحید و سوره حمد هم همین طور است. من به رفقا گفتهام اگر هر روز سورهی حمد را صد مرتبه بخوانید، همین آثار را روی شما دارد. حمدی که برای ما چشم روشنی است.
«وَ تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ»
صورت انسان نورانی میشود در آن وقتی که همهی صورتها تاریک میشود.
«حَمْدا نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِيمِ نَارِ اللَّهِ إِلَى كَرِيمِ جِوَارِ اللَّهِ»(دعای1/فراز۱۵)
«سپاسی که به سبب آن از آتش دردناک خداوند آزاد شویم و در کنار کرم بی انتهایش جای گیریم.»
نتیجهی حمدی که به ما یاد دادهاند و منتقل کردهاند این است که از آتش سخت به کرامتی که در جوار پروردگار است، نجات پیدا میکنیم.
«حَمْدا نُزَاحِمُ بِهِ مَلائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِى دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِى لا تَزُولُ، وَ مَحَلِّ كَرَامَتِهِ الَّتِى لا تَحُولُ»(دعای1/فراز16)
«سپاسی که با آن همدوش فرشتگان مقرب الهی گردیم و جای بر ایشان تنگ کنیم و توسط آن در صف پیامبران مرسل او قرار گیریم، در همان سرایی که زوال نپذیرد و جایگاه کرامت خداوندی که دگرگونی در آن راه نیابد.»
حمد، اینقدر عجیب است و سرعت دارد؛ سرعتی که از راه دیگری قابل دسترسی نیست. وقتی بعد از استفاده از یک نعمت میگوییم «الحمدلله»؛ یعنی منعم را شناختیم و به یاد او افتادیم، یعنی یک معرفی داریم، فهمی داریم که منعم را هم میبینیم.