بسم الله الرحمن الرحیم
دوستی و دشمنی
ببینید شما در این موقعیت زمانی که قرار دارید، یک دغدغههایی وجود شما را پر کرده است، این دغدغهها باید پاسخ داده شود. یک علت این دغدغه ها این است که آن جریانی که بر شما حاکم است، بر وجود شما سنگینی میکند و شما از آن مطلع نیستید. برای مثال وقتی یک امر مهمی به نام ایمان در وجود شما شکل گرفته است شما متوجه نیستید که این چه اندازه وزن دارد؟! چقدر تحمل آن سخت است؟! این یک امر طبیعی است. چرا مؤمن عصبانی است؟ چون غیرت دارد و غیرت وزن سنگینی دارد. کنار غیرت، امری به نام حلم لازم است باشد تا آن را کنترل کند و زمینه را متعادل کند.
ما هم باید همین کار را بکنیم، من و شما احتیاج داریم یک توانایی برای خودمان به وجود بیاوریم، اگر این توانایی شکل نگیرد کم خواهیم آورد. ببینید زبیر کم آورد! چرا؟ چون آن چیزی را که باید در وجودش پدید بیاورد و بعد کنار امیرالمؤمنین برود، به وجود نیاورد. زبیر اشتباه کرد. اینقدر به پیامبر نزدیک شد، اگر دورتر ایستاده بود، زبیر، زبیر باقی میماند. وقتی آمدی کنار پیامبر(ص)، کنار امیرالمؤمنین(ع) باید با یک آمادگی کاملی وسط بیایی.
یک نفر را در نظر بگیرید مدیر دبستان است، اداره کردن دبستان یک وزنی دارد. این فرد ممکن است توانایی بیشتری از دبستان داشته باشد، مثلا توانایی اداره کردن یک دبیرستان را هم داشته باشد، اما بهتر است احتیاط کند و فوری مدیر دبیرستان نشود، چرا که اداره کردن همین دبستان راحتتر انجام میشود و فشار هم وارد نمیکند. یک نفر ممکن است تواناییاش در حد اداره کردن یک دانشگاه باشد، این فرد به صلاحش است که دبیرستان را اداره کند. یک توانایی اضافه لازم است همراه انسان باشد و انسان قدری نیروی اضافی داشته باشد.
یک نفر رئیس جمهور میشود، اما ظرفش را ندارد؛ ریاست جمهوری ظرف میخواهد. بنی صدر چهارده میلیون رأی داشت، ولی قاطی کرد(بهم ریخت). آراء را برای شخص خودش فرض کرد. در صورتی که مردم اصلا بنی صدر را نمیشناختند، از سال چهل و دو امام بود که مردم را جمع کرد.
این ظرفیتسازی امر مهمی است. مهم است که شما در وجود خودت ظرفیت را بسازی و بعد وسط کار بیایی.
امشب قصد داریم از حضرت زهرا «سلام الله علیها» مدد بگیریم که آنچه لیاقت شماست را به شما بدهند و لطفشان را به شما نشان دهند و راهتان را آسان کنند. سه چیز هست که شما خیلی به آنها احتیاج دارید. یکی از چیزهایی که شما خیلی لازم دارید این است که دوستی و دشمنی تان را معلوم کنید، در کوچکترین و بزرگترین مسئله باید تکلیفتان را با «دوستی و دوست» و «دشمنی ودشمن» معلوم کنید، وگرنه وسط راه کم میآورید. برای مثال شما باید با شیطان دشمنی کنید، اما به جای اینکه دشمنیتان را به سمت شیطان ببرید به سمت پدرتان میبرید و با پدرتان دشمنی میکنید. دقت کنید این نیروی دشمنی کردن کجا خرج شد؟! این میشود که توانایی شما در این مورد هرز میرود، توانایی شما گرفته شد. بنزینی را که باید در باک بریزید اگر هر جای دیگری بریزید، ماشین حرکت نمیکند. بنزین جایش باک است، کجا ریختید؟ این است که جواب نمیدهد؟ شما نمیتوانید بگویید آقا من یک بشکه بنزین دارم! بله این بشکه بنزین، وقتی بنزین است که در باک ماشین قرار گیرد، یک بشکه بنزین را بگذار گوشهی خانه، به چه درد میخورد؟ دوستیات را مشخص کن! بیحکمت نیست که وسط زیارت عاشورا میگوید: «سلم لمن سالمکم» ما تصور میکنیم این برای این است که ما تکرار کنیم «سلم لمن سالمکم»! نه این نیست!! این یعنی دوستیات را معلوم کن. الان دوستی ات با مادرت چقدر است؟
شخصی خدمت حضرت آمد و گفت من همهی زندگیام را گذاشتهام برای مادرم! حضرت فرمود: کار مهمی نکردهای، این برابر با یک ساعت حاملگی مادرت برای تو نیست، یک ساعت! بعد شما فکر میکنید مادرتان را دوست دارید.
ببینید، برایند و فرآیند نیروهاست که یک حرکت را تشکیل میدهد. اگر این برایند درست نشد، نتیجه غلط است و آدرس اشتباه است، آدرس را تصحیح کنید. فکرت را برای چه چیزی گذاشته ای؟ یک ماه است در حال فکر کردن به گوشی است! یک گوشی که یک ماه فکر کردن نیاز ندارد، شما یک ربع وقت بگذاری کافی است. فکرت را بگذار برای اینکه چه طور بلند شوی تا نماز صبحت قضا نشود. یک ماه فکر کن چرا بر زبانت این همه دروغ است؟! چارهای بیندیش که این دروغها یکی در میان گفته نشود. خطر اینجاست. فلان خانم فکرش این است که کی بشود این پردهها را عوض کنیم؟! به جای این چیزها شوهر داری یاد بگیر. آن وقت برایش سوال است که: من چرا کم آوردم؟ چون همهی نیرو و فکرت را بردهای جایی که نباید میبردی!
چقدر الان از انرژی و نیروی ما خرج آینده میشود، که آینده چه کار کنیم؟ چقدر فکرها در گذشته است؟! با این همه به نظر شما چقدر نیرو و انرژی میماند برای امروز و الان؟! هیچ!!
من الان قصدم این است که شما را از میانبر و درب پشتی ببرم که بازرسی هم نشوید! آقا بفرمایید داخل! موالاتتان را درست کنید! دوستیتان را درست کنید. با فلان رفیقت بدرفتاری و بداخلاقی نکن، این رفیقت را باید بتوانی پنج سال نگه داری نه پنج ماه!! کسی که نمیتواند رفیقش را پنج ماه نگه دارد، سفیه است، یعنی عقل ندارد. چون عقل ندارد، مرتب چشمش این طرف و آن طرف است و در حال ایراد گرفتن از این و آن است. به نظر شما کسی که رفیقش را نتواند پنج ماه نگه دارد، آیا میتواند یک زن را پنجاه سال نگه دارد؟! هرگز نمیتواند. کسی که قادر به نگه داشتن یک کفش در یک سال نیست، آیا میتواند پدرش را نگه دارد؟! ابدا نمیتواند. کسی که پدرش را نتواند، نگه دارد! آیا میتواند امام حسین «علیه السلام» را برای خودش نگه دارد؟
دقت کنید چه چیزهایی در چه جاهایی پدید میآید! چیز پیچیدهای نیست. دوستی تان را معلوم کنید. در خوردن باید دوستیات مشخص شود؛ تو باید سبزی خوردن را دوست داشته باشی، اگر دیدی سبزی خوردن را دوست نداری بدان یک جایی عیب پیدا کردهای. اگر دیدی عاشق پیتزا شدی و از آبگوشت بدت میآید، یعنی عیب پیدا کردهای. سه سال دیگر باید بروی جراحی کنی چون کبدت چرب شده است.
ببینید حتی در خوراک هم دوستی و دشمنی مشخص است. من گوشت خوک نمیخورم، اما آن چیزی که به گوشت خوک نزدیک است را هم نمیخورم. مؤمن شراب نمیخورد، نجاسات را نمیخورد، اما آنچه که نزدیک به شراب است را هم نمیخورد، و لو بگویند فقط سه درصد الکل دارد، نمیخورد.
دوستی و دشمنی! قرآن را دوست داری؟این علامت دارد! باید روزی یک صفحه قران بخوانی، چقدر پیامک را تند تند نگاه میکنی، یک صفحه هم قرآن بخوان. باید معلوم شود که دوستی کجاست. شب جمعه که هست، یک صفحه دعای کمیل بخوان! چند خط حدیث کسا را بخوان. بعد میگوید افسردگی گرفتیم! بله؛ معلوم است که افسرده میشوی وقتی اینقدر فوتبال نگاه میکنی. آقا دمغ هستیم! برای این است که از شطرنج لذت میبری! آقا حالمان گرفته است، بله چون با پدرت رفتار خوبی نداری. آقا وضع مالیمان خوب نیست! بله چون خسیس هستی، چون بخیل هستی. به انسان بخیل همین اندازه هم که دادهاند زیادی است. علتها را پیدا کن.
میگوید من رفتم حرم امام رضا «علیه السلام» اما بی حالم! بله دلیلش این است که وقتی کنار مادرت مینشینی به مادرت بی اعتنایی می کنی. جریمهات این است که امام رضا «علیه السلام» هم نسبت به تو بیاعتنا باشد، تا کربلا هم که بروی همین است، میبینی همه حال خوبی دارند اما تو گرفتهای.
توجه کنید: موالات! معادات!! اولین کاری که امیرالمؤمنین «علیه السلام» کرد، صف بندی بود. پیامبر «صلی الله علیه واله» فوری صف بندی کرد، دائم میگفت علی!. در کوچکترین امور به علی اشاره میکرد. مثلا وقتی با اصحاب نشسته بود، میگفت این آقایی که الان وارد میشود تمام خیر دنیا و آخرت با اوست! هنوز کسی نیامده بود!! کمی بعد میدیدند علی وارد شد. ببینید آدرس میداد، توجه همه را جلب میکرد. حضرت زهرا «سلام الله علیها» چه کار کرد؟ حضرت زهرا «سلام الله علیها» مشت یک نفر را باز کرد، تا همهی دشمنیِ دوستانشان به سمت او رود؛ همان که آمد پشت درب و لگد زد!! ببینید همهی دشمنی ها را آورد آنجا و نشان داد و گفت این دشمن است، حواستان به این باشد. گوش کنید رهبری یار میخواهد، دشمن در حال چنگ و دندان نشان دادن است، عربده میکشد؛ باید جواب دهید، هر کس هر چی بلد است.
امیرالمؤمنین «علیه السلام» فرمود: اگر حمزه و جعفر طیار بودند به خانهی ما حمله نمیشد. حضرت فرمود: عقیل و ابن عباس باعث شدند که به خانهی ما حمله کردند چون این دو بیعرضهگی نشان دادند. باید جواب بدهی و حرف بزنی. هنوز از دهانش بیرون نیامده و میخواهد جریان سقیفه را مطرح کند، روی هوا جوابش را بده. سهم خودت را جواب بده. اگر مردم از زبانشان استفاده میکردند و حرفشان را میزدند، آن جمعیت در کربلا امام حسین «علیه السلام» را نمیکشتند. حضرت فرمود: شما ها باعث شهادت ما شدید! چرا؟ چون حرفی که باید میزدید را نزدید!! چه اشکال دارد، حرفت را بزن! ببینید دوستان! این جمعیتی که در این محوطه حضور دارند، نه بیرون ،همین جمعیت و همین افرادی که در قسمت خانمها حضور دارند، برای برقرار کردن اسلام در کرج کافی است. همین تعداد اگر عاقلانه و بدون افراط و تفریط اسلام را اجرا کنند در کرج همه چیز سرجایش خواهد رفت. البته اگر عمل کنیم. اطراف امیرالمومنین «علیه السلام» هزار نفر که نبودند، فقط هفده نفر بودند.
من یک جای ساده را به شما آدرس بدهم، الان در خانه چرا این خانم و این آقا با هم اختلاف دارند؟ چرا هر روز در این منزل دعوا است؟ شاید دعوایی هم نباشد اما محبت هم نیست! چرا؟ چون این خانم و این آقا با سلیقههای شخصی خودشان در حال ادارهی زندگی هستند. این زینب خانم یک خانم بدقلق و ایراد گیر با وسواس فکری و بدبین هست، و الان هم که ازدواج کرده و مادر شده حاضر نیست عوض بشود. و همان آدم قبلی است. شما آمدهاید یک زندگی مشترک درست کردهاید و قرار است اینجا از خودتان بگذرید.
دو شریک هستند و یک کارخانه را اداره میکنند، یکی از این شرکاء همیشه باید ساعت هفت میآمد اما امروز ساعت یازده آمد. آن شریک دیگر دائم ساعتش را نگاه میکند و ابراز ناراحتی میکند که چرا دیر آمدی؟! بله ممکن است فردا هم برای تو مشکلی پیش آید و تو تاخیر داشته باشی. امروز تو ساعت هفت آمدی، پس فردا تو ساعت یازده میآیی! چرا این رفتار رو دارید؟ شما شریکید؟
موالات و دوستیات را مشخص کن. اگر دوستیات را معلوم کردی، دشمنیات هم مشخص میشود، به نظر شما چرا شیطان حریف است؟ چون شیطان دشمن نیست، رفیق است آن هم رفیق صمیمی! یزید(لعنة الله علیه) به ابن عباس نوشت؛ ابن عباس تو از ما هستی! ابنعباس گفت من بند بند وجودم را متلاشی کنند با اهل بیت «علیهم السلام» هستم، گفت دروغ میگویی! تو با مایی!! گفت دلیلت چیست؟ گفت برای این که با حسین به کربلا نرفتی، اگر با اهل بیت بودی به کربلا میرفتی، پس با مایی. دقت کنید چی شد. نمیشود من با قماربازها هم رفیق باشم و با حزب اللهیها هم رفیق باشم. نمیشود هر فیلمی را نگاه کنم، مسجد هم بروم. نمی شود من هر عکسی را نگاه کنم بعد ادعای دوست داشتن امامزمان(عج) راهم داشته باشم. ببینید دوستی و دشمنی باید کاملا مشخص باشد. اینکه یک جا دوست باشی و جایی دیگر دشمن، این معلوم نیست.
مردم در صدر اسلام چون تکلیف بین دوستی و دشمنی را مشخص نکردند، معاویه را به عنوان دوست انتخاب کردند. علی را به عنوان دشمن انتخاب کردند. الان هم شما همین هستید. اگر با پدرت مخالف باشی؛ معاویه را انتخاب خواهی کرد، بدون شک معاویه را انتخاب میکنی. حواستان را جمع کنید این شاخص ها از طرف خداست تا در تمرین محبت به پدرت علی «علیه السلام» را پیدا کنی. در تمرین محبت به مادرت حضرت زهرا «سلام الله علیها» را پیدا میکنی. به خدا قسم این حرف من روایت است. حضرت فرمود: اگر پدر و مادرت از تو راضی شدند، من که خدا هستم و پیامبرم و اهل بیت از شما راضی خواهیم شد. از این راحتتر؟! شاخص است! خودت را امتحان کن، تست کن. برو کفش پدرت را واکس بزن، کارتش را شارژ کن اگرچه با یک مبلغ کم باشد! اما این کار را انجام بده. به پدرت رسیدی خاضعانه بگو نوکرتم. به مادرت رسیدی خاشعانه بگو مخلصتم! برای کس دیگری این کلمات را نگو چون فریب خواهی خورد. برای یک پک به قلیان زدن اینقدر خودت را ذلیل نکن. ذلیل کسی شو که ذلیل شدن برایش عزیز شدن باشد. الان کفش دار حرم امام رضا «علیه السلام» ذلیل است؟! عزیز است! چون در حال کفشداری آن حرم ملکوتی است. معاون قمارخانه ذلیل است؛ حتی اگر معاون یا رئیس باشد، به هر حال ذلیل است.
ببین عزت و ذلت کجاست؟! «تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر». ببینید شاخص به دستتان دادم، دو باره فردا نیایی و بگویی سردرگم هستم و زندگیام پیچیده شدهاست. نمیدانم چرا روحیاتم اینگونه است و معنویتم تغییر نمیکند؟! چرا دائم اشتباه میکنم و دربها به رویم بسته است؟ دوکلمه گفتم: دوستی و دشمنیات را مشخص کن. تمرین دوستی و دشمنی در خانه است. آقای خانه، در خانه داد نزن. خانم، شما خانم هستید؛ حیاء داشته باش و حیاء به این است که سرت پایین باشد. بگذار بدانند مادر هستی! بگذار دخترت از تو مادر بودن یاد بگیرد نه اینکه یاد بگیرد مثل تو فردا روزی مرد شود! آقا شما پدر هستی! به پسرت پدر بودن را یاد بده و عطوفت و مهربانی را یاد بده! داد و فریاد به فرزندت آموزش نده، وقتی در خانه داد زدی، فردا هم پسرت اولین داد را خواهد زد و آن خانم، خانم تو نیست که تحمل کند؛ نه! میرود مهریه اش را اجرا میگذارد، چون تو را دیده بود که سر مادرش داد میزنی با خودش گفت بگذار من هم یک داد بزنم!
ببینید این افرادی که الان اینجا هستند، شیعیان امیر المؤمنین «علیه السلام» هستند و همه خوب هستند. البته هر کس یک درجه خاص از ایمان را کسب کرده که آن مختص خودش است. ولی همه مؤمن هستند. فلانی اگر کار بدی انجام میدهد فاسق العمل است، کارش بد است؛ اما خودش انسان خوبی است. خانم آمده و میگوید شوهر من کاهل نماز است و فلان است و فلان…. من میگویم فقط شراب نخورد. شراب یک چیز تعیین کننده است. اگر یک مردی شراب میخورد نباید به او زن داد. شب قدر هم خدا به تنها کسی که نگاه نمیکند شراب خور است. بقیه موارد قابل درست شدن است، کاهل نماز است، درست خواهد شد و برمیگردد.
دوستی و دشمنیات را روشن کن، بغض داعش و رهبرانشان در سینهات باشد. از این آقای ترامپ باید تنفر داشته باشی. تنفرت را از این آدم زیاد کن و الا این گریه هایت بیهوده است، «حرب لمن حاربکم». باید کینه ی این یهودی را نگهداری و به موقعش از آن استفاده کنی. با فلان گناه باید کینه داشته باشی و بغضش همراهت باشد، والا ویرانت خواهد کرد. پس دوستی و دشمنیات را مشخص کن. خواهرت را دوست داشته باش،
بگو این خواهر وآبجی من است و به او احترام بگذار. رفقا هر اندازه شما به خواهرانتان هدیه دهید و محبت کنید، خواهران شما عفیفتر خواهند ماند. برعکس هر اندازه سرش داد بزنی و ناسزا به او بگویی خواهرت از عفت خارج خواهد شد.
پس موالات و معادات و مواسات را باید مشخص کنیم. به هم رسیدگی کنیم. حضرت فرمود: به فکر هم باشید! پرسیدند حداقل آن چیست؟ فرمودند: اینکه در حق هم دعا کنید.