پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
تاثیر محیط بر شکلگیری شاکلهی انسان
وقتی ما در مجموعهای ثبتنام میکنیم برنامههای آن مجموعه یا محیطی که در آن کار میکنیم، مستقیم یا غیر مستقیم روی ما اثر میگذارد و به ما حاکم میشود؛ مثلا دیگر مثل همیشه نمیخوابیم و در یک ساعت مخصوصی از صبح بیدار میشویم؛ شما کارمندهای پست را ببینید، همه یک شکل هستند و یک رفتار از آنها سر میزند؛ کارمندهای ادارهی برق و مخابرات هم به همین صورت هستند. یک مباحث و مسائلی حاکم است که باعث میشود انسان یک شکل و قوارهای پیدا کند؛ مثلا ارتشیها و سپاهیها یکطور هستند و بنابر مجموعهای که در آن مشغول هستند یک شکل و شاکلهای پیدا میکنند و خودشان را منطبق با آنجا قرار میدهند.
عضویت در دین اختیاری است ولی عمل به برنامههای آن نه!
دین هم همین است، در برنامهی دین استخدام وجود ندارد بلکه عضویت در آن اختیاری است ولی وقتی شما در برنامهی دین آمدید باید تمام برنامههایش را قبول کنید باید بدانید که دیگر تحت برنامه هستید و احساس آزادی نکنید، نگویید من آزاد هستم!
با عمل به دستورات دین، قرب پیدا خواهیم کرد
هر چهقدر آدم بتواند قوانین دین را بر خودش حاکم کند، قرب پیدا میکند و مقرب خدا میشود. امام باقر-علیهالسلام- میفرماید: بین ما و خدا نسبت فامیلی نیست که فکر کنید خدا بهخاطر این ما را پیش خودش نگه داشتهاست، نه! چون ما برنامهی دین را اجرا میکنیم خدا هم ما را نگه داشتهاست.
باید بر همهی اعمال و رفتار ما دین حاکم باشد
ما باید تحت برنامه قرار بگیریم و تمام قوانین دینی را بر خودمان حاکم کنیم، ممکن است تمام برنامهی دین را نتوانیم اجرا کنیم، عیب ندارد ولی تمام دین را بر خودمان حاکم بدانیم؛ حلال و حرام دین بر ما حاکم باشد؛ حساب و کتاب دینی ما معلوم باشد؛ دین بر گفتار و رفتار ما حاکم باشد؛ ما نمیتوانیم هر طور که خواستیم حرف بزنیم و هر چیزی به دهانمان آمد بگوییم؛ بعضی حرفها غیبت و تهمت هستند؛ بعضی حرفها سعایت و نمامی است؛ بعضی حرفها دروغ است؛ بعضی حرفها فتنهانگیز است و نباید گفته شوند. ما باید خودمان را ملزم به برنامه بدانیم و مسلط به اسلام نشویم بلکه اسلام به ما تسلط داشته باشد.
زیبایی زندگی در پیاده کردن قوانین الهی
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» «همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت میفرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آنگونه كه شایسته است، تسلیم او باشید.» (احزاب/۵۶)
این «صلوات» برای عوام است که صلوات میفرستند، «وَ سَلِّموا تَسْلیماً»؛ این تسلیم مهم است، ما میخواهیم تسلیم پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- بشویم و بفهمیم دین از ما چه میخواهد. الان شما وقتی در جاده حرکت میکنید آیا نمیدانید راهنمایی و رانندگی از شما چه میخواهد؟! میدانید که هر کس طبق قوانین رانندگی جلو برود از بقیه سالمتر و مطمئنتر به مقصد میرسد؛ حال اینکه اینها قوانین بشری هستند و قانون خدا نیست اگر شما قانون خدا را در زندگی پیاده کنید، زندگیتان قشنگ میشود. چرا در زمان حضرت حجت-عجلاللهتعالی- زندگی زیباست؟ زمان حضرت- علیهالسلام- که اتفاق خاصی نمیافتد، فقط قوانین دین پیاده میشود؛ خانم به حق خودش و آقا هم به حق خودش قانع است، همسایهها نسبت به یکدیگر ایثار دارند و مواظب هم هستند و تمام اینها زندگی را زیبا میکند.
اگر هر فرد قوانین دینی مربوط به خودش را اجرا کند، دیگر نیازمندی وجود نخواهد داشت
پس ببینید ما نباید دین را پیچیده کنیم و آن را آسمانی و غیر دسترس بدانیم، باید دین را در زندگی و در روابط اجتماعی بیاوریم و کارکرد اجتماعی به دین بدهیم اگر در خانهی ما دین حاکم بشود زندگی ما قشنگتر میشود. قوانینی که مربوط به پول ما میشود را اجرا کنیم؛ بخشی از پول ما مربوط به صدقات هست، با این پول چقدر فقیر تامین میشود؛ بخشی از پول ما مربوط به نفقات زن و فرزندانمان هست؛ بخشی دیگر از این پول مربوط به اعمال عبادی ما میشود، با آن به حج برویم، به زیارت برویم؛ مقداری از پول ما مربوط به خمس و زکات است؛ حالا اگر این قوانین بر پول همه حاکم بشود، آیا کسی دست خالی میماند؟
فریزر خانهی ما لب به لب پر باشد، انباری ما پر از برنج و رب و… باشد اما ندانیم وضع خواهر و برادرمان چطور است، وضع عمه و عموی ما چطور است، نگوییم به ما مربوط نیست! خدا این را نمیپسندد؛ اصلا اینطور زندگی را خدا تعریف نکردهاست.
فردی خدمت حضرت-علیهالسلام- آمد و عرض کرد: ما با هم رفیق و مانند دو برادر هستیم. حضرت-علیهالسلام- فرمود: برادری شما آنقدر هست که اگر پول نیاز داشتید دست در جیب یکدیگر کنید؟ گفتند: نه دیگر!
اگر دین بر ما حاکم باشد، مشکلاتمان حل میشود
ما شب گذشته در نور الشهدا گفتیم امشب، شب صدقه است و صدقه بدهید. جوانی گفت: من الان پول همراهم نیست. گفتم: اگر پول همراهت نیست دستت را در کیسهی پول کن و در بیاور. یکی دیگر گفت: اگر کسی احتیاج داشت، چهطور؟ گفتم بردارد، صدقه همین است. شما میگویید من الان صدقه احتیاج دارم، خب دستت را داخل کیسهی پول کن و بهجای اینکه پول بگذاری، بردار. سابق در مساجد یک کوزه میآوردند و میچرخاندند، یکعده پول میگذاشتند و یکعده برمیداشتند؛ دین یعنی این، نه اینکه شما یک چیز عجیب و غریب به نام بورس و بانک و تجارت درست کنید! نقص کار ما این است که امورات دینی بر ما حاکم نیست اگر دین بر ما حاکم باشد مشکلاتمان حل میشود. اگر ما حرص نزنیم یا حداقل هر کس مواظب خانواده و اطرافیان خودش باشد ما دیگر در جامعه به خانهی سالمندان، بهزیستی و کمیتهی امداد احتیاج نخواهیم داشت؛ همین مقداری که الان شما در جمهوری اسلامی میبینید بوی اسلام میآید و با تمام سختیها اداره میشود بهخاطر همین فرمول است.
در دین اسلام برکت وجود دارد
شما موکبهای محرم را ببینید، عراقیها را ببینید هر چه دارند در طبق اخلاص میگذارند و میآورند. اگر امسال خواستید اربعین به کربلا بروید، ازطرف کاظمین بیایید و اگر امکان داشت از بغداد به سمت کربلا برگردید، موکبهای آنجا عجیب است. من در نجف بودم، آقایی هر روز دو سه هزار قرمه سبزی و فسنجان پخش میکرد، به او گفتم تو که عراقی هستی و این غذاها همه ایرانی است، این غذاها را از کجا یاد گرفتی؟ گفت، آشپزم ایرانی هست و در آمریکا یک آقای ایرانی هر سال چند میلیارد به حساب من پول میریزد و میگوید فقط غذاهای ایرانی بپزید.
از قفقاز آقایی نذر دارد و هر سال چهار صد هزار گوسفند میآورد!
برای همین در دین ما برکت است و ما نمیتوانیم برکت را برای دیگران توضیح بدهیم.
علت بیبرکتی این است که سفرهدار نیستیم
چرا خانههای ما بیبرکت است؟ چون درِ خانههای ما بسته است، بهترین ظروف را داریم ولی تا بهحال کسی در آنها غذا نخوردهاست، بهترین سفره را داریم ولی تا به حال کسی در آن غذا نخورده است! وقتی ما سفرهدار نیستیم و درِ خانهی ما بسته است، برکت هم در خانهی ما نیست.
یک آقای افغانی که منزلش در جمکران است میگفت، من اینجا کارگر هستم و سبزی خشک میکنم. پرسیدم حقوق شما چقدر است؟ گفت: روزی پنجاه تومان. پرسیدم چند نفر هستید؟ گفت سیزده نفر هستیم و سفره میاندازیم و دور تا دور سفره مینشینیم و من لذت میبرم اینها اطراف من هستند. گفتم با پنجاه هزار تومان؟! گفت، اسمش پنجاه هزار تومان است، ما میلیاردر هستیم، آنقدر خدا با این پنجاه هزار تومان برکت در خانهی ما ریخته که ما اصلا احساس نمیکنیم این پول پنجاه هزار تومان است؛ بعد من مبلغی در آوردم و گفتم، من را هم شریک کن، گفت نه قبول نمیکنم!
برکت در زندگی طلبگی
ببینید بعضی از حقوقها بابرکت و بعضی از آنها هم بیبرکت است. شهریهی طلبهها کم است ولی بابرکت است، من یک رفیق طلبه داشتم که بعد رفت مدیر چای گلستان شد، وقتی دوباره او را دیدم، گفت، پول طلبگی که آنموقع به من میرسید خیلی بابرکت و شیرین بود تا الان که من مدیر چای گلستان هستم!
رسیدگی به پدر و مادر باعث برکت میشود
بابرکت یعنی چه؟ یعنی پدر و مادر من هم سهمی دارند؛ برایشان میوه بخرم، یک جفت کفش برای پدرم بگیرم، قرضش را بدهم، هوای خواهرم را داشته باشم، وقتی حواسم به این چیزها باشد خدا هم برای من میرساند و به من برکت میدهد.
رزاق خداوند متعال هست نه بندهی خدا
آقای لردزاده در زمان بیپولی و در زمانیکه اصلا مصالح نبود هشتصد مسجد مثل مسجد اعظم ساخته است! باید یکمقدار در دستگاه خدا باشیم و الزامات را قبول کنیم تا برنامهی خدا حاکم باشد.
من وقتی برای پسرم زن گرفتم، هر کسی یک چیزی میگفت؛ آقا این بچه است، دهانش بوی شیر میدهد و…، با پدر عروس صحبت کردم و گفتم ما که تا الان خرج و مخارج این دو نفر را میدادیم، حالا هم به مدت پنج سال شما در خانهی خودت و ما هم در خانهی خودمان روزی اینها را بدهیم، اینها پیش همدیگر باشند؛ یک شب خانهی ما و یک شب خانهی شما باشند و هر وقت هم خواستند به مسافرت بروند کمکشان میکنیم، پدر عروس هم قبول کرد اما بعدا اصلا احتیاج به این نشد، خدا میفرماید: من رزاق هستم؛
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» «بیتردید خدا خود روزیدهنده و صاحب قدرت استوار است.» (ذاریات/۵۸)
خدا رزاق هست، رئیس جمهور که رزاق نیست، رئیس جمهور بدهکار است.
گفتوگوی جالب و مهم موسی-علیهالسلام- با کرم
موسی-علیهالسلام- خیلی اهل صلوات بود، یکبار که داشت به کوه طور میرفت و در حال خودش بود، ناگهان کرمی را دید که در لجنها حرکت میکرد، نگاه بدی به او کرد و رفت، بعد که با خدا صحبت کرد، خدا به او فرمود: موسی، از کرم چه خبر؟ گفت: خدایا، خجالت میکشم بگویم اما علت خلقت این کرم چیست؟ و چهار بار این سوال را مطرح کرد. ندا آمد ای موسی! تو چهار بار پرسیدی ولی این کرم هفتاد بار پرسیدهاست که موسی را برای چه خلق کردهای؟ این موسی چه خاصیتی دارد؟ او یک عصا به دست میگیرد و هر صبح میآید با بنیاسرائیل حرف میزند، آخرش هم دست خالی بر میگردد! پس برای چه او را خلق کردهای؟! خیلی به موسی-علیهالسلام- برخورد. این ماجرا گذشت و خدا هنوز به حساب موسی نرسیده بود، چون به مخلوقش بد نگاه کرده بود تا اینکه موسی-علیهالسلام- یک روز گفت: خدایا چطور روزیها را تقسیم میکنی؟ روزی پشه، ماهی، پرنده و فیل را چگونه قسمت میکنی؟ به موسی گفتهشد برو و جواب این سوال مهم را از همان کرم بپرس. جبرئیل به او آدرس داد و گفت کنار دریا برو، آنجا سنگی هست که در دل آن سنگ یک کرم است سوالت را از کرم بپرس. حضرت موسی-علیهالسلام- سنگ را پیدا کرد بعد سنگ را شکست دید در دل این سنگ یک شیاری است که کرمی در آنجاست و یک برگ سبزی هم در دهان آن کرم است. موسی-علیهالسلام- به کرم خطاب کرد که من پیغمبر اولوالعزم، موسی-علیهالسلام- هستم و میخواهم ببینم خدا چهطور روزیِ تو را میدهد! کرم نگاه عاقلانهای به موسی-علیهالسلام- کرد و گفت: موسی! سوال خوبی پرسیدی و حالا جوابش را بشنو؛
« سُبحانَ مَن یَرانِی وَ یَسمَعُ کَلامِی وَ یَعرِفُ مَکانِی وَ یَذکُرُنِی وَ لا یَنسانِی» (تفسیر روحالبیان/ج۴/ص۹۶)
و کرم با زبان عربی فصیح جواب موسی-علیهالسلام- را داد؛ موسی! آن خدایی که من را میبیند و من مخلوق او هستم، «وَ یَسمَعُ کَلامِی»؛ و صدای من را میشنود که میگویم گرسنه هستم، «وَ یَعرِفُ مَکانِی»؛ میداند که من در دل سنگ هستم، «وَ یَذکُرُنِی وَ لا یَنسانِی»؛ روزی من را هم میدهد.
چه کسی روزی بچه را در شکم مادرش میدهد؟ چه کسی روزیِ بچهای که به دنیا میآید را میدهد و بعد یک پدر و مادر مهربان و مطیع را بالای سر او قرار میدهد؟
هنوز هم خدا همان است، منتهی ما با خدا خداحافظی میکنیم و خودمان را مستقل میدانیم، میگوییم خدایا، من دیگر دست و پا پیدا کردم؛ تلفن همراه دارم؛ در ادارهها رفیق دارم؛ درآمد دارم؛ چک دارم؛ برو و بیا دارم و دیگر با تو کاری ندارم و خودم، خودم را اداره میکنم؛ به محض اینکه اینها را بگوییم، به چه کنم چه کنم میافتیم؛ مثل روزی که نزد پدر و مادر و محتاج آنها هستیم، همیشه مادر سفرهی شاهانه برای ما پهن میکند و مثل یک کلفت برای ما زحمت میکشد و ما را تحویل هم میگیرد اما وقتی که از خانهی آنها میرویم و خداحافظی میکنیم چه کنم چه کنم ما بلند میشود.
اگر مطیع خدا باشیم به آرامش خواهیم رسید
نگذارید دستتان از دست خدا کشیده شود؛ “بسمالله” بگویید، توکل کنید و حرف خدا را گوش کنید؛ سر کسی کلاه نگذارید؛ صبح که از خواب بیدار میشوید بنا را بر این بگذارید که به دو نفر خیر برسانید، یک هفته این کار را انجام بدهید و ببینید رزق و روزیِ شما چطور میشود و چقدر آرامش پیدا میکنید، چقدر خدا به شما عنایت و لطف میکند، لطفی که حساب و کتاب ندارد.
برای خدا تابستان و زمستان ندارد؛ لذا میبینید در خرداد برف میفرستد! ارادهی خدا به هر چیزی که تعلق بگیرد همان میشود؛ لذا با خدا زندگی کردن خیلی خوب است.
باید امور را به خدا واگذار کرد
انسان باید کار خودش را به خدا واگذار کند و چشمش به دست کسی نباشد و مطمئن باشد کسی نه تنها به او ضرری نمیزند بلکه نفعی هم به او نمیرساند، مگر اینکه خدا بخواهد.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت فاطمیون؛ بیست رمضان ۱۴۴۰؛ جمعه ۹۸/۳/۳