پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
نقش امام حسین-علیهالسلام- و جریان کربلا در هدایت بشریت
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِه الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین سِیَّما بَقیَّة الله فی الاَرَضین.
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک.
اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
گاهی اینگونه است که انسان یک مسیری را آمده است، ولی در آن مسیر ناآگاهانه حرکت کرده است، به طوریکه لغزشها و خطاها تقریبا او را بیبهره کرده است و آن هویت و شاخصهای که یک مومن برای طی این مسیر احتیاج دارد؛ یعنی هستی خود را از دست داده است و دیگر نمیتواند قدم در راه تربیت و هدایت بگذارد. وقتی فردی متعبد و متشرع میشود به اینکه تکالیف شرع مقدس را به فعلیت برساند، به خاطر این نیست که به این تکالیف علاقه دارد و آنها را دوست دارد که البته دوست داشتن تکالیف در شرع کاری برای انسان از پیش نمیبرد.
تکالیف فعل یا ترک است، وجود انسانها همیشه این استعداد را ندارد که به این مرحله برسد و بفهمد که باید طاعت داشته باشد؛ یعنی امر خدا را انجام دهد و نهی خدا را ترک کند؛ مثلا این بچههای کوچک را در نظر بگیرید، این افراد درکی از انجام واجب و ترک حرام ندارند، جامعه هم همین هست! درکی از اطاعت ندارند! اطاعت به معنی واقعی که بفهمند هدایت و تربیت در انجام واجب و ترک حرام است، البته این درک برای افراد خاص هر چند دیر اتفاق میافتد، چهل سال باید بگذرد تا فرد بفهمد کارهایی را که انجام میدهد را باید کنار بگذارد.
در جریان انبیاء-علیهمالسلام- هم مشکل آنها با مردم همین بوده است، مردم به این نتیجه نمیرسیدند که باید پیغمبر خود را اطاعت کنند یا اطاعت دیر سراغ آنها میآمد؛ یک جهت این امر این است که افق دین، وراء عقل و نفس است؛ لذا نفس دوست دارد با اموری سر و کار داشته باشد که خودش میپسندد و میفهمد، عقل هم در دایرهای عقل است که برای خودش حسابگر است، منافع و مضار خودش را میفهمد؛ مثلا شرع به او میگوید نماز صبح بخوان، اما عقل در خواندن نماز صبح منفعت نمیبیند و در نخواندن آن هم ضرری نمیفهمد؛ لذا در نماز کاهلی میکند؛ به همین جهت است که این اتفاق یا نمیافتد یا کم میافتد یا دیر میافتد که فرد بفهمد باید تابع دین باشد، همیشه این فاصله وجود داشته و زمان انبیاء-علیهمالسلام- هم جریان از همین قرار بوده است.
حالا اگر ما اخلاص را هم اضافه کنیم؛ به عبارتی این اطاعت و عمل را داشته باشیم، به این صورت که تام الاجزاء و الشرایط باشد از روی ریا نباشد و قربة الی الله باشد، کار خیلی سختتر میشود، پس همیشه یک فاصلهای بین افراد و جریان دینداری وجود دارد و چیزی این فاصله را پر نمیکند.
خدای متعال این روند را قبول کرده و کوتاه نیامده است؛ مثل اینکه الان برای رانندگی باید امتحان بدهید، اصلا هم کوتاه نمیآیند.
برای رانندگی سواری یک امتحان و برای اتوبوس یک امتحان دیگر گرفته میشود و برای خلبانی هم همینطور، اصلا هم کوتاه نمیآیند؛ خدای متعال هم کوتاه نمیآید و قبول کرده است که انسانها این مقدار از تدین را در وجود خودشان بپذیرند، این امر را در حیطهی خدایی کم نگیرید.
لذا میبینید که این قضیه مدام تکرار شده است و اوضاع در زمان انبیاء-علیهمالسلام- هم همین بوده است؛ یعنی دین همان بود و مخالفتها و نافرمانیها هم همان بود، دین در یک سمت و مردم هم در سمت دیگر ماندند و عدهی کمی دین را پذیرفتند و اتفاق تازهای نیفتاد.
قرآن میفرماید: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» «و از بندگانم اندكی سپاسگزارند.» (سبأ/۱۳) فکر نکنیم که دینداری فراگیر است و قرار است عدهی زیادی متدین باشند، نه! خداوند پیغمبرها را فرستاد و از طریق وحی به آنها انتقال داد که اگر کسی به این قوانین خدایی من عمل کند از این مرتبه به مرتبهی بالاتر رشد میکند، خب حالا هر کس خواست به سمت دینداری بیاید و هر کسی هم نخواست نیاید؛ لذا خداوند بهشت و جهنم را کمال و نقصان قرار داد و این جریان همینطور طبیعی و ادامهدار اتفاق افتاد، پس برنامه این بوده است که افراد به میزان استعداد و شرایط دین را بپذیرند.
خدای متعال در جریان اباعبدالله-علیهالسلام- کاری انجام داد که قبلا انجام نداده بود؛ یعنی یک نبایدی را باید کرد، برای اینکه برای شما واضح شود، مثالی میزنم؛ مثل این میماند که پیغمبر و امام معصوم شدن یک امر محالی است، ولی از علم خدای متعال گذشت که چهارده معصوم-علیهمالسلام- باشند، وگرنه به صورت عادی کسی نباید به مرحلهی امامت و نبوت برسد؛ لذا خداوند یک لطف ویژهای کرد و وجود مبارکی مانند امیرالمومنین -علیهالسلام- را برای ما قرار داد.
اموری که در دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام- اتفاق میافتد درست مثل همین است، این تعداد افرادی که با توجه به اباعبدالله-علیهالسلام- خداشناس شدند، دین را پذیرفتند و وارد دین شدند، روح معنویت و روح اطاعت در آنها ایجاد شد و اینقدر استعداد در وجودشان شکوفا شد که توانستند اطاعت فرمان کنند، قبل از جریان اباعبدالله-علیهالسلام- سابقه نداشت.
جریان اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- یک امر دیگری است! اصلا مربوط به یک امر عادی پروردگار عالم در طول تاریخ نیست.
شما میبینید که مردم نسبت به این تکلیف، یعنی جریان اباعبدالله-علیهالسلام- گویا پیغمبرزاده هستند، اما مثلا در نماز میبینید که حواس آنها پرت است! خب این معنا ندارد، چون باطن نماز امام حسین-علیهالسلام- است! جریان اباعبدالله -علیهالسلام- همین دین است.
پس چرا در جریان اباعبدالله-علیهالسلام- مردم اینطور با تمام وجود آمدهاند، با تمام وجود پذیرفتهاند و با تمام وجود تن دادهاند هیچ اشکالی هم به این جریان ندارند؟! این نشان میدهد که یک تصرفی شده است، مثل همان امامت! چهطور در ظرف امامت، خدای متعال قابلیت یک فرد را آنقدر بالا میبرد که امام میشود؟! یک فرد حسینی و یک فردی هم که وارد دستگاه اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- میشود، باید وقتی که به او نگاه میکنیم صدر و ذیل آن فرد به هم بخورد، باید حسینی بودن را در نماز او ببینیم، اما اینطور نیست! معلوم میشود که این فرد از یک باب دیگری هدایت شده است، هدایت شدهی امام حسین-علیهالسلام- است.
«اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»
«به درستى که حسین-علیهالسلام- مصباح هدایت و کشتى نجات است» (بحارالانوار/ج۳۶/ص۲۰۵) «مصباح الهدی» بودن مشترک است، اما «سفینة النجاة»، یعنی خداوند یک امر جدیدی را آورده است که در این امر جدید دیگر از زحمتهایی که انبیاء گذشته کشیدند خبری نیست، اصلا آن دعوتها و اصرارها نیست، از آن طرف هم اصلا آن انکارها نیست؛ گویا مردم نسبت به اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- علم لدنی دارند، نه علم کسبی.
به امام حسین-علیهالسلام- که میرسد و از کانال امام حسین -علیهالسلام- که میبینیم، گویا علم مردم نسبت به توحید هم لدنی است و کسبی نیست، در مسائل روحی و اخلاقی هم همینطور است؛ لذا شما ببینید زیارت اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- «کَمَنْ زارَ اللهَ فوقَ عَرشِه» است.
«مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِیعَبْدِاَللَّهِ-علیهالسلام- بِشَطِّ اَلْفُرَاتِ كَانَ كَمَنْ زَارَ اَللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ.» «كسى كه قبر حضرت اباعبدالله-علیهالسلام- را در كنار فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را بالاى عرش زيارت نموده است.» (کاملالزیارات/ج۴/ص۴۸۴)
ما میبینیم چه کسانی زیارت اباعبدالله-علیهالسلام- میروند! همان افرادی که اصلا چیزی بار آنها نیست! حالا برای او «کَمَنْ زارَ اللهَ فوقَ عَرْشِهِ» یعنی چه!؟ مثل این میماند که یک غلام سیاهی مثل لقمان، هفتاد پیغمبر پای درسش بروند! تازه برای پیغمبران هم سخت بوده است که پای درس او بروند، بلکه امتحان آنها این بوده است.
از اینجا معلوم میشود که یک سیر دیگری در کار است؛ لذا نمیتوانیم آن را در یک جریان محدودی که برای ما قابل فهم است، بیاوریم؛ مثلا آقایان که ادعای فقه میکنند، آیا جریان اباعبدالله-علیهالسلام- را میشود در فقه گنجاند؟! این به خاطر این است که نمیدانند دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام- چیست! یعنی دستگاه امام حسین-علیهالسلام-آمده و تمام امور را دور زده است.
حالا انبیاء-علیهمالسلام- هم نگاه میکنند و این جریان را حمایت میکنند، برای همین شبهای جمعه کربلا میآیند، چون نگاه میکنند میبینند که مثل نوح-علیهالسلام- هزار سال در گوش مردم خواند، معجزه آورد و آخرش هیچ! اصلا به اندازهی یک مورچه جلو رفتند! اما در جریان کربلا یک دفعه میبینند که این همه جمعیت تحت این جریان یک مسیر نوری عجیب و غریب را در راه هدایت و تربیت طی کردهاند!
لذا مفهوم این عبارت که امام صادق-علیهالسلام- فرمودند: «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْن-علیهالسلام- وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ» «هر کس که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین-علیهالسلام- و شوق زیارتش را در دل او میاندازد» (کاملالزیارات/ص۱۴۲) یعنی آن ارادهی پروردگار به خیر، یک امر جدید است! خب خداوند همین کار را در مورد نماز انجام میداد! اما ما آنجا چنین چیزی نداریم! که خداوند از هر کس هر طور که نماز خواند، بپذیرد! در دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام- همه چیز رنگ دیگری به خودش میگیرد، گناه در دستگاه اباعبدالله الحسین-علیه السلام- گناه نیست! کسی که با امام حسین-علیهالسلام- است، کلمهی گناه برای او غفران میشود! احتیاجی هم به توبه ندارد.
«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین حُرِّمَت جَسَدَهُ علی النار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه» «هر کس در مصیبت امام حسین-علیهالسلام- بگرید یا بگریاند و یا خود را به حالت گریه بزند، جسدش بر آتش حرام شده و بهشت بر او واجب میگردد.» (بحارالانوار/ج۴۶/ص۱۰۸) این همه ثواب برای یک عملی است که در مورد هیچ پیغمبری تا حالا نیامده است؛ مثلا بگویند گریه بر یحیی-علیهالسلام- اینقدر ثواب دارد! برای کسی این را نگفتهاند.
تربت اباعبدالله-علیهالسلام- چه تأثیرات عجیبی دارد! گویا برنامههای خدای متعال رنگ عوض کرده است.
من اینطور میفهمم که خداوند یک تقابلی هم درست کرده است تا همه عزادار شوند «إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا» «همانا روز شهادت حسين-علیهالسلام- پلكهاى چشم ما را مجروح و اشك ما را روان كرد» (روضةالواعظین/ج۱/ص۱۶۹) «اقرَحَ جُفونَنا» چشم ما مجروح شود «وَ اَسْبلَ دُمُوعَنا» یعنی اشکهای ما سیلان پیدا کند.
معنا ندارد همه همین آدرس را بدهند، لذا جریان اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- یک بابی است؛ “باب الله الواسعه”! فرد صد سال هم در امور مربوط به واجب و حرام و در حوزه باشد، اگر این در را به روی او باز نکنند، این درس و بحثها چنین بابی را به روی آدم باز نمیکند، یک باب دیگری است، بابی است که خداوند آن را برملا کرده است و ما الان در حال مشاهدهی آثار آن هستیم.
شما اربعین را ببینید! این افراد همان مردمی هستند که با هیچ امری تکان نمیخوردند، یعنی صد تا پیغمبر هم مثل پیغمبراکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- بیایند، هر کدام هم یک گوشهای باشند، هزاران معجزه هم بیاورند، نمیتوانند کسی را چنین دعوتی کنند! نمیتوانند این چنین جوشش و خروشی را فراهم کنند، اینطور مردم واله و سر از پا نشناخته در دستگاه پروردگار خود را بیندازند و در این لباس اینطور بندگی کنند.
شما ببینید در دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام-، ابراهیم-علیهالسلام- در یک بکایی که بر مصیبت اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- دارد، مقام امامت را میگیرد، اصلا تمام کارهایش بند به همین گریه است، خدای متعال اجر ذبح اسماعیل-علیهالسلام- را اینجا به او میدهد؛ حتی مکه با آن عظمت از کربلا آبرو میگیرد.
امام صادق-علیهالسلام- میفرمایند: خدای متعال در قتلگاه ثابت شد، اصلا جریان هدایت با شهادت اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- آغاز شد؛ به عبارتی آنجا آغاز هدایت به معنی اخص کلمه است.
جریان غدیر که آن همه اتفاق افتاد در کربلا میان قتلگاه نتیجه داد، مردم اهل غدیر و ولایت شدند.
لذا شما میبینید که افراد، از هر کاری، از هر فداکاری و از هر چیزی که فکر میکنند میتوانند انجام دهند در این راه مضایقه نمیکنند، بالاترین هزینهها را در دستگاه اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- خرج میکنند، در حالیکه در جای دیگری از دین خرج نمیکنند، بیشترین همّ خود را در این دستگاه میگذارند؛ خطرپذیر هم هستند و هر کار خطرناکی را هم در دستگاه اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- آسان میکنند و به سرانجام میرسد.
این یک عبادت و یک بندگی به معنای خاص کلمه است که من نام آن را ایثار در بندگی میگذارم؛ یعنی بندگیهای دیگر معمولی است، کسی که نماز شب میخواند، روزه میگیرد، خمس میدهد و…. انجام این امور بندگیهای معمولی است، اما این قضیه ایثار در بندگی است، چون از عمق جان خود و در اتصال به معصوم-علیهالسلام- و ولی خدا این اتفاق میافتد؛ لذا میبینید تمام فقهای ما این وادی را نپذیرفتهاند و اینطور وارد دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام- نشدهاند، بلکه انگشت شمار هستند؛ افرادی مثل شیخ عبدالکریم حائری-رحمةاللهعلیه-، آقای بروجردی-رحمةاللهعلیه-، آقای گلپایگانی-رحمةاللهعلیه- یا حضرت امام-رحمةاللهعلیه- که با تاکید میفرمایند: حیات اسلام از محرم و صفر است.
اگر باب امام حسین-علیهالسلام- و یک درکی از ولایت و محبت اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- در وجود کسی باز شود، تمام این مسائل را درست میبیند، برخلاف عقلائی مثل ابن عباس که امر امام حسین-علیهالسلام- را صلاح ندیدند! همان افراد آمدند حضرت-علیهالسلام- را نصیحت کردند! در نتیجه اصلا با اباعبدالله-علیهالسلام- همراهی نکردند، چون خارج از فضای دین و معادلات دین بود که تا آن روز شنیده بودند.
امام حسین-علیهالسلام- یک کار دیگر انجام داد؛ یعنی خداوند این کار را انجام داد و آن را در وجود اباعبداللهالحسین-علیهالسلام- نشان داد.
شما ادیان قبلی را با دین پیغمبراکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- مقایسه کنید، مثل یک نم در مقابل دریاست، حالا دوباره جریان رسول خدا-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- از بعثت تا قبل از جریان اباعبدالله-علیهالسلام- را نگاه کنید در مقایسه با جریان اباعبدالله-علیهالسلام- باز هم مثل یک نم در مقابل دریاست، البته خود پیغمبراکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- همیشه آدرس حسین-علیهالسلام- را میداد، میدانست که در اینجا آن دریا اتفاق میافتد و آن پهنا ایجاد میشود.
باید یک تغییری در وجود ما ایجاد شود، یک نگاه تازهای غیر از نگاههای قبلی در دستگاه اباعبدالله-علیهالسلام- به ما بدهند، درک پیدا کنیم و بفهمیم، اگر این فهم را پیدا کردیم من اینطور میفهمم، مثلا اگر یک روز بخواهد کمالی اتفاق بیفتد، روزی خواهد بود که همینطور که الان ما سینه میزنیم، لخت میشویم و سینه میزنیم، مراجع تقلید ما در آینده به این کمال برسند، صف بایستند و در حالیکه نوحهخوان، منبری، میاندار و چایریز آنها هم از مراجع هستند عزاداری کنند، اگر این اتفاق بیفتد تازه یک مقدار امام حسین-علیهالسلام- در زندگی افراد متدین آمده است! اما هنوز نیامده و هنوز این اتفاق نیفتاده است.
شبهای جمعه زهرای مرضیه-سلاماللهعلیها- روضهخوان اباعبدالله-علیهالسلام- است؛ مقام را ببینید! گریه کنندهها، ضجه زنندهها و سینهزنها انبیاء-علیهمالسلام- هستند و میاندار آنها هم جبرئیل است، نظر پروردگار هم به آنهاست و این دیگر بالاترین حظ برای انبیاء-علیهمالسلام- از درک مقام ربوبی است، آن موقع در کربلا حاضر میشوند و این حظ را میبرند.
در روایت دارد انبیاء-علیهمالسلام- از این شب جمعه تا شب جمعهی بعد منتظر هستند که این توفیق نصیبشان شود و به کربلا بیایند! هیچ امری برای انبیاء-علیهمالسلام- یک چنین حظی را ندارد که شبهای جمعه در کنار اباعبدالله-علیهالسلام- برای آنها حاصل میشود؛ لذا مصیبتخوان و روضهخوان امام حسین-علیهالسلام- خود ائمه-علیهمالسلام- هستند؛ امام رضا-علیهالسلام- خودش روضهخوان است، امام باقر و امام سجاد-علیهماالسلام- روضهخوان هستند، قبلش هم فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها-، امیرالمؤمنین-علیهالسلام-، جبرائیل و خود خدای متعال بوده است، گریه کنندگان ایشان هم حضرت ابراهیم-علیهالسلام-، حضرت موسی-علیهالسلام- و حضرت عیسی-علیهالسلام- بودند.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.