رابطه با والدین
سوال۴۲۲: رابطهام با والدینم دچار نوسان است، گاهی محبت و خدمت بی حد و اندازه میکنم، تا اینجا که هر روز دستشان را میبوسم، ولی گاهی بینمان اختلاف و سروصدا میشود و به خاطر کدورتی که پیش آمده مجبورم هفتهها پیششان نروم. چه کنم که کدورت پیش نیاید و این رابطه صمیمانه به هم نخورد؟
جواب: آن محبتها را نکن، همان وظیفهات را انجام بده. چون شما محبتها را که میکنی نفست سیر میشود، میگوید برای پدرم خیلی زحمت کشیدم، حالا دیگر یک خورده زیادی شد، دیگر برگردانم محبت را، دوتا اخم، دوتا بیاعتنایی کنم که ترازوی پدرم…، اینها خیلی از ما متوقع نشوند. خوب از اول این کار را نکن، این یک.
دو، شیطان است، شیطان این کار را میکند.
سه، عیبی ندارد، محبت هم بکن، آن اختلاف هم باشد، همان موقع عذرخواهی کن، طولش نده، کش نده، چون آدم لغزش دارد، آنها هم میدانند، بچهشان را می شناسند. ببینید اگر ما اینطور حرکت کردیم، شیطان را هم خلع سلاح کردیم، ولی اگر نه من آمدم گفتم حالا یک هفته دیگر خانه پدرم نمیروم، خب دستم خالی میماند، شیطان هم میآید بین من و پدرم را پر میکند، وسوسه میکند، یک چیزهایی در ذهن پدرم میگذارد، یک چیزهایی در ذهن من میگذارد.