زندگی در سایهی دین
قرار است آموزههای دین را به عنوان یک مهارت و راهکار در زندگی به کار بریم.
اگر بخواهیم شاکلهی دینی در وجود ما شکل بگیرد، باید حسابشده پیش برویم.
باید به دور از افراط و تفریط جلو رویم و ورود دین را در ریزترین موضوعات بشناسیم.
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
عرض شد که قرار هست ما دین را به عنوان یک راهکار و یک مهارت و موتور محرک در زندگی استفاده کنیم. حقیقت دین این است. البته تقدس و آسمانی بودن دین و ثواب، سرجای خودش محفوظ است. ولی اگر کافر هم به آموزههای دینی دسترسی پیدا کند باید این آموزهها را در مسیر روانسازی زندگی به کار گیرد.
آن آقا میگوید: من در اروپا اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم؛ یعنی در حقیقت اگر اسلام را به عنوان یک آموزه، مهارت و یک فاکتور وارد زندگیتان بکنید شما را از خیلی از دغدغهها نجات خواهد داد.
یک مثال خیلی ساده و پیشپا افتاده، این تنوعی است که شما در دین میبینید؛ یک دفعه میبیند همه سیاه پوش شدند؛ انسان به این تنوع خیلی احتیاج دارد و خیلیها دنبال این هستند که تنوع ایجاد کنند؛ مثلا دکور را عوض میکنند تا یک شرایط جدیدی درست کنند و حال طرف تغییر کند.
یک دفعه ماه رمضان میشود؛ سبک زندگی بطور کامل تغییر میکند. در ماه رمضان برای یک ماه خوردن، نوشیدن، خوابیدن و خیلی چیزها عوض میشود. شما به صورت طبیعی، هر چقدر هم که پول خرج کنی، نمیتوانی پنجاه نفر را وادار کنی که هماهنگ با شما مثل ماه رمضان روزه بگیرند.
شما نمیتوانی به کسی بگویی ۱۶ ساعت چیزی نخور. ولی دین این قدرت را دارد. یک دفعه ماه رمضان میآید مردم سحر از خواب بیدار میشوند. با اینکه زمان خواب است ولی بیدار میشوند. در شب قدر همه توبه و استغفار میکنند؛ چقدر مهم است؟!
چقدر افطاری بهم میدهند؟! چقدر قرآن خوانده میشود؟!
ورود آموزههای دینی به زندگی
ایام حج که فرا میرسد؛ حاجی لباسش را درمیآورد، مُحرِم میشود فقط هم آنجا نیست! بازخوردش وقتی است که حاجی برمیگردد.
از این قبیل مسائل زیاد هست؛ مثل اربعین، یک دفعه طرف زن و بچه را برمیدارد و به زیارت میرود.
یک دفعه نماز عید فطر، نماز عید قربان، غسل، وضو سجده، سلام کردن، حجاب، صله رحم ،قرض دادن. اگر این آموزهها وارد زندگی ما بشود، زندگی شکل دیگری به خود خواهد گرفت، مدینه فاضله میشود و دشمن نمیخواهد چنین اتفاقی بیافتد.
اگر ما بخواهیم که شاکلهی دینی در وجود ما و بچههای ما شکل بگیرد باید حساب شده پیش برویم.
این کار دقیق است، حساب و کتاب دارد، خیلی پیچیده است. خدا وقتی میخواست آخرین دین را بیاورد؛ به پیغمبر با آن صفات نبوتش اکتفا نکرد.
یونس-علیهالسلام- را نیاورد، مثل ابراهیم-علیهالسلام- را نیاورد؛ مثل موسی-علیهالسلام- را نیاورد! اشرف را آورد؛ بالاترین پیغمبر را مامور این دین کرد؛ عاقلترین را آورد؛ چرا؟
چون این دین، یک دین دیگری است ، این دین تا قیامت خواهد ماند. امت این دین فرهیختهاند، خوشفهماند، خوش عملاند، گِلشان خوب است، لذا عاقلترین پیغمبر را آورد. پیغمبرش باید کامل باشد.
فرمود: دین کامل شد؟
گفته شد: نه!
به یک وصی هم اکتفا نکرد. مثل هارون، مثل یوشع، مثل عاصف. بلکه دوازده وصی گذاشت! امیرالمومنین-علیهالسلام- برهمهی پیغمبران افضل است به غیر از پیغمبر اکرم-صلاللهعلیهوآله- چرا؟ چون پیچ ومهرهی این دین متفاوت است، آلیاژش متفاوت است، جنسش متفاوت است، میخواهد کارهای خاصی انجام بدهد. زمینههای دیگری در این دین هست که در دینهای گذشته نبوده.
حضرت فرمود: «قل هوالله» را خدا برای اینها آورد. چون این امت «قل هوالله» را میفهمند؛ برای امتهای قبل نیاورد. این مهم است! من باور کنم که این دین اینجور است. من باید خیلی تلاش کنم تا بفهمم محتوای این دین چیست؟ باید استخراج کنم، وجود خودم را درست کنم، اخلاقم را درست کنم، عقایدم را درست کنم، دیدگاهم را درست کنم، تعاملم را با مردم تغییر بدهم.
مثلا یکی از آموزههای ساده این است که شما حق ندارید نسبت به کسی گمان بد داشته باشید؛ این چقدر به راحت زندگی کردن ما کمک میکند. یعنی شما حق نداری به کسی بدگمان باشی مگر اینکه چیزی ببینید. همین خوشبینی با مردم چقدر آدم را راحت میکند؟
ضرورت ایجاد یک نظام ارزشی درست برای یک خانواده
شما باید یک نظام ارزشی درست در ذهن خودتان و بچههایتان داشته باشید!
یعنی چی؟ فرض کنید مادر به فرزندش میگوید که راجع به عمهات پیش من صحبت نکن! بابا هم میگوید راجع به داییت و خالهات بامن حرف نزن! مادر، خانوادهی بابا را میکوبد؛ بابا، خانوادهی مادر را میکوبد.
خب دایی، عمه، خاله ،عمو، همه بد هستند!چرا؟ حتی پدر به فرزندش میگوید عموی تو در حق من نامردی کرد. عمو را از این بچه میگیرد؛ دایی را میگیرد.
میگوید: دایی تو آدم بیخودی است. حالا چرا این حرف را میزند؟ چون در عروسی بیاحترامی کردند. دعوتش نکردند یا دیر دعوتش کردند. مثلا موقع خواستگاری خانعمو را یک ساعت دیرتر از خاندایی دعوت کردند.
به این ترتیب همه را از بچه گرفتند. خب، پس چه کسی خوب است؟
بابا خوب است! چون پدر اینطور به بچه فهمانده که من فقط خوب هستم و بقیه بیخود هستند. بچه میبیند که همه بیخودند، بعد در جامعه هم که وارد میشود میگویند همه بیخودند. در تلویزیون هم میگویند که همه بیخودند. این بچه از جامعه وحشت میکند ، چون همه بیخودند.
فقط چه کسی خوب است؟ همین دو نفر، تخم دو زرده!
این بچه فکر میکند به چه دلیل همه بد هستند ولی بابا و مامان من خوبند؟ من هم وقتی بزرگ شدم بد میشوم. این بچه در ذهنش هیچ آدم خوبی ندارد. یعنی یک نظام ارزشی در ذهنش نیست. همه چیز در ذهن او منفی است؛ لذا نگاهش در جامعه، نگاه بدی است.
مبنای آموزههای دینی
آموزههای دین چه میگویند؟
دین میگوید: ستار باش، بپوشان و ببخش. کینه نداشته باش. غیبت نکن.
امام موسیبنجعفر-علیهالسلام- میفرمایند:
«حلالزاده غیبت نمیکند.»
غیبت تف سربالاست. اگر یکی سربالا تف کرد به صورت خودش میریزد. از چه کسی صحبت میکنی؟ از همین کسی که باهاش زندگی میکنی؟ آبروی خودت را میبری!
اگر من غیبت نکردم چقدر آدمهای خوب دور و برم میمانند. مگر من چقدر خوب هستم که دور و بریهایم باید خوب بودنشان استاندارد باشد. آنها هم مثل من هستند.
ببینید آموزههای دینی چقدر به آرامش، آسایش و کنار هم بودن کمک میکند. الان همه از هم فراری هستند.
از یکی بپرس: از داداشت خبر داری؟
میگوید نه نمیدانم کجاست.
از خواهرت خبر داری؟ نه!
بچههای برادر و بچههای خواهر، اصلا همدیگر را ندیدهاند؛ به عمویشان احساس غریبی میکنند. اگر زمانی هم همدیگر را دیدهاند فقط دو یا سه ساعت همدیگر را دیدهاند.
یک مثال ساده به لحاظ روانی برای شما بزنم. وقتی کسی از دنیا میرود چند فاکتور داریم تشییع جنازه، سوم، هفتم، چهلم، سیاه پوشیدن، گریه، قبر.
خب عزیزی مادرش فوت کرد و تشییع جنازه شد. این بچه یک دفعه آسیب روحی دیده. خب حالا چه کار میکنند؟ همهی فامیل سیاهپوش میشوند، همه گریه میکنند، همراه جنازه با گریه با صاحب عزا برای دفن میروند. یعنی لحظه به لحظه و مثقال به مثقال سنگینی این عزا و مصیبت را برمیدارند. در سه روز اول دائم رفت و آمد دارند.
ولی امروزه میگویند چی؟ آقا سوم و هفتم را ول کن. چهلم را هم به خیریه میدهیم!
این مراسمها خودش موضوعیت دارد. این خانواده آسیب روحی دیده.
در اروپا با یک تلفن سه رقمی شهرداری میآید و جنازه را میبرد و در جایی دفن میکند و بعد آدرس محل دفن را به خانواده خبر میدهند. مادر خانوادهای از دنیا رفته! یک دفعه مادر را بردند. پسرش عقدهای شده اسلحه برمیدارد و به یک دبیرستان میرود و سی نفر را میکشد.
هیچکس نمیگوید که علتش این بوده و ریشه در این قصه داشته!
حالا شما این آموزههای دینی را حذف کن؛ صله رحم را حذف کن؛ اطعام را حذف کن؛ قرض دادن را حذف کن؛ سلام دادن را حذف کن؛ چه خواهد شد!؟
یکی سلام میکند،
آقا کله را تکان میدهد و میگوید: س
سین یعنی چه!؟ سلام کن
سلام اسم خداست. چرا میگوییم یاالله.
عیادت مریض، تشییع جنازه، رسیدگی به همدیگر، اینها چقدر چالشها را برمیدارد. الان این بیگانگی که بین افراد ایجاد شده به مشکلات و مسایل اقتصادی، روانی و روحی اضافه میشود. مگر انسان چقدر تحمل دارد؟ سنگ که نیست!
اینطور میشود که نمیتوانیم زندگی کنیم. لذا مصرف مواد مخدر بالا میرود؛ مصرف مشروب بالا میرود؛ آمار طلاق بالا میرود و ….
ورود دین در ریزترین موضوعات
دین در ریزترین موضوعات با شما کار دارد. میگوید تشییع جنازه باید اینجور باشد. میگوید در تشیع جنازه باید اینجور دور و بر جنازه باشی. سه روز صاحب عزا غذا پخت نکند شما برای آنها غذا ببرید. حالا برعکس شده. یعنی در عزا روی سر این صاحب عزا خراب میشوند.
مدل عروسیها هم عوض شده. اصل ازدواج یک خطبهی عقد است. بقیهاش را ما درست کردیم؛ ریخت و پاشها، مهریه و جهیزیه به این شکل را هم ما درست کردیم. قرار است این دو جوان با هم زندگی کنند؛ اما بالعکس شما کاری کردید که این دو کنار هم نباشند! باید ببینید چه اموری باعث میشود که این دو کنار هم باشند، آنها را ایجاد کنید.
دین میخواهد کمک کند. به عنوان نرمافزار با ارزش وارد این زندگی بشود و سخت افزار را مدیریت کند. ولی متأسفانه با آن تقابل میشود، تحریف میشود، غلو میشود، سنگ اندازی میشود، هرکس به دین اضافه میکند. در آخر چیزی از دین نمیماند.
سه فاکتور لازم است تا ما دیندار شویم.
یک مورد که دیشب عرض کردم عقل است. تشخیص مصلحت و تشخیص مفسدهی من با عقل است. موتورسواری که اینجور رانندگی میکند، مصلحت خودش را تشخیص نمیدهد.
طرف رفته کفش بخرد گفتهاند که فلان مارک را بخر. باید دید که با این کفش راحت هست یانه؛ هر مارک و برندی که بود. قصد ما این است که با این کفش راحت راه برویم. ولی امروزه این موضوع مطرح نیست! گاهی شما با یک کفش سادهی ارزان راحت راه میروی. ولی نمیگذارند این کفش ارزان را بخری. مجبورت میکنند تا کفشی با قیمت بالا بخری. نه اینکه بگویند این را بخر. بلکه جوی درست میکنند که شما این کفش را بگیری. آن وقت فرمول جامعه بهم میریزد.
مدیرانی میآیند که اشرافیت را میآورند ،این را هم اضافه میکنند. ماشینهای آنچنانی سوار میشوند، این را هم اضافه میکنند. در اداره میروی پشت میز آنچنانی مینشینند، این را هم اضافه میکنند. یک زندگی تجملاتی درست میکنند، این را هم اضافه میکنند.
ما هر چقدر به دین برگردیم زندگی راحتتری را تجربه میکنیم
یک مثال ساده: الان چه تعدادی از مردم آش میخورند؟ آش یک غذای متروکی شده. در صورتیکه آش، ده بیماری را در یک هفته درمان میکند. مردم دردهای خیلی خطرناکی دارند. مثل شقاق که درمانش آش است. مثل ناراحتی کبد که درمانش آش ترش است. خب الان بجای آش چه میخورند؟ پیتزا میخورند. از روزی که پیتزا آمده مرضها زیاد شده. چرا مردم آبگوشت نمیخورند؟ گوشت گران شده؟ گوشت کم بریز، دو مثقال گوشت بریز، بقیهاش مهم است. چرا مردم دنبه نمیخورند؟ دنبه روغن طبیعی است.
همینجور که از دین فاصله میگیریم از چیزهای طبیعی هم فاصله میگیریم. حضرت فرمود: من سر سفرهای که سبزی خوردن نباشد، نمینشینم. چقدر مهم است!
ولی امروزه سر سفرهها سالاد جای سبزی را گرفته. سالاد کاهو، سالاد شیرازی و…. معلوم نیست ترکیب بعضی از این سالادها چیست!
ربط بین گوجه فرنگی، پیاز و خیار هم معلوم نیست! پیاز عروق را باز میکند و گوجه برعکس عروق را میبندد. کسانیکه مشروب میخورند حتما باید سه چهار تا گوجهفرنگی بعد از آن بخورند، چون مشروب تمام عروق را میبندد و این فرد سکته میزند؛ سه چهار تا گوجه که بخورد عروق باز میشود. ما که مشروب نخوردیم؛ پس برای چه گوجه بخوریم! این گوجه دستکاری شده است. اکثر این بیماریهای قلبی بخاطر گوجه فرنگی است. شما از بیماری که بیمارستان قلب آوردهاند بپرسید: چقدر به گوجه علاقه داری؟ جواب میدهد که خالی خالی میخورم.
بدتر از گوجه، رب گوجه هست. خب رب انار استفاده کنید.
اگر پرسید رنگ غذا را چکار کنیم؟ میگویم یک ذره لیموعمانی را بجوشان، رنگش عوض میشود. یعنی ما رفته رفته از چیزهای خوب فاصله میگیریم. چرا؟ چون از دین فاصله گرفتیم.
اینطور که شما نشستی راحت نیستی؟ کلاس نداره ولی راحت هستی. آرامشی که میخواهی داری؛ ولی من روی مبل مینشینم و آرامش ندارم.
اتاق خواب داریم ولی خواب راحت نداریم. یک هفته شما امتحان کن و در خانه اذان بگویید؛ بعد از یک هفته ببینید بچهها چقدر آرام میشوند. با هم دعوا نمیکنند. امتحان کنید هنگام ورود به منزل سلام کنید. بلند بگویید: سلام علیکم! بعد از یک هفته ببینید بچهها چقدر آرامش دارند، چقدر خواب راحت میشود.
خیلی چیزها را باید از خانه بیرون برد. اصلا جای آنها درون خانه نیست. مثل تلفن همراه با آن اشعههایی که تولید میکند، در اتاق خواب، سقط جنینها، عقیمی مردها و خیلی چیزهای دیگر. قرار شده از همهی اینها استفاده کنیم. عیبی ندارد قشنگ استفاده کن؛ به موقع استفاده کن. آقایی میگفت: مگر قرار است هر تلفنی که زنگ میخورد شما جواب بدهی؟ فوری هست ولی ضروری نیست. اگر شما برنامهریزی کنید که در ساعت معینی جوابگوی تلفن باشید، همه در همان ساعت به شما زنگ میزنند. مگر ما سابق تلفن همراه داشتیم؟ که الان در هر حالت و هر جا که باشیم، باید زنگ بزنم؟! اینقدر ما حرف میزنیم که پول یارانه برای قبض تلفن کافی نیست.
دستورات دین را وارد زندگی کنیم
پس باید چیکار کنیم؟
گزینشی، حساب شده، آرام آرام و ملایم آن چه را که پیغمبر-صلاللهعلیهوآلهوسلم- برای ما آورده وارد زندگیمان بکنیم. پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- با این دین زندگی کرده. آن هم در کجا؟ در جزیرةالعربی که جهل سر تا پای آنها را گرفته بود. این پیغمبر دینش را آنجا آورد و آنها را آدم کرد. جاییکه چیزی از تمدن و فرهنگ و فهم نداشتند. اصلا خدا عمدا این دین را در جایی آورد که بیخودترین جا بود. شما اگر این دین را اینقدر میفهمی؛ اینقدر تشخیص میدهی، آنرا وارد زندگی کنید.
مثل همین روضهها. شما خوب درک میکنید که روضه چقدر به شما آرامش میدهد.
«السلام علیک یا ابا عبدالله»
چه اشکالی دارد که اینرا در خانه اجرایی کنی. ده دقیقه روضه بگذارید، چراغها را خاموش کنید، به بچهها بگویید میخواهیم روضه گوش کنیم. اینهمه فوتبال و فیلم نگاه میکنیم، ده دقیقه هم روضه گوش بدهیم.
بعد چایی هم میشود چایی امام حسین-علیهالسلام-، بخار سماور هم میشود بخار جلسهی امام حسین-علیهالسلام-، قندش هم میشود قند امام حسین-علیهالسلام-.
به خانهمان رنگ و بوی دین بدهیم
یکی از مداحان به منزل ما آمد. خانومش هم مرحوم شده بود. گفت: یک روز به خانومم گفتم شما هنوز به آشپزخانه نرفته بیرون میآیی! چطور غذا میپزی؟ چه کار میکنی که غذا اینجور خوشمزه میشود؟ مادر من از صبح در آشپزخانه بود، خیلی هم کدبانو بود، اینقدر دقیق بود، ولی غذای شما از غذای مادرم خوشمزهتر است!
گفت: من هر روز به نام یک امام غذا میپزم. امروز به نام امام باقر-علیهالسلام- غذا پختم.
ببینید حضرت فرمود: اگر به نام ما غذا پخته بشود ما رایحهی بهشتی به غذا میزنیم. غذای عروسی هم اینطور است؛ چون رایحهی بهشت به آن خورده. غذای عزا را نخورید ولی غذای عروسی را بخورید. ما به غذایمان به خانهمان رنگ و بوی دین بدهیم.
اذان بگوییم، «بسم الله »بگوییم.
در آموزش آموزههای دینی، افراط و تفریط نکنیم
بچهها را با این آموزه آشنا کنیم ولی افراط و تفریط نکنیم. متاسفانه در بعضی خانهها اصلا این مسائل مطرح نیست، در بعضی از خانهها به شکل بدی هست. یعنی اینقدر سختگیرانه دین وارد خانه شده که از دل، آنرا دوست ندارند. چون در خانه نسبت به دین سختگیری شده است.
مثلا مادری که چادری است چون خود چادر سر کردن سختی دارد، باید این مادر مهربانتر باشد نسبت به خانمی که بدحجاب یا کمحجاب است. این مادر داخل خانه عطر و ادکلن بهتری استفاده کند، آراستگی این مادر در خانه، غذا پختنش، غذا آوردنش باید طوری باشد که این بچه کیف کند و بگوید مادر من هم محجبه است؛ متدین است و این خوبیها را هم ببیند.
پدری که مذهبی است نباید خسیس باشد. بلکه باید بخشنده باشد. نباید بابا در یخچال را باز کند و بگوید: این میوهها را تازه گرفتم، کي خورده؟!
سختگیرانه زندگی نکنیم
حضرت فرمود: درخانه سختگیری نکنید.
تعبیرش این است: بریز و بپاش داشته باشید. خانمها باید جلوی بریز و بپاش را بگیرند نه آقایان. خانم باید بگوید: این مقدار سیبزمینی بس است، نه آقا.
هر کس مناسب درآمد ماهیانهاش باید خرج کند. یک نفر درآمدش در ماه دو میلیون تومان است به اندازهی دو میلیون تومان زندگی را بچرخاند. نه اینکه پانصد تومان از این دو میلیون تومان را خرج کند!
خدا میگوید: من روزیدهنده هستم. روزی من را نشان بدهید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحی/۱۱) علتش این است.
به امام باقر-علیهالسلام- خبر دادند که در مدینه شخص پولداری بیپول شده و یک فرد بیپول پولدار شده است. خدمت حضرت آمدند و دلیل آنرا پرسیدند. حضرت-علیهالسلام- فرمود: چون شخص پولدار در خانه خرج نمیکرد بیپول شد. شخص بیپول هرچه داشت برای خانوادهاش هزینه میکرد پس پولدار شد.
چقدر آموزههای دینی مهم هستند! اینها به آفرینش ربط دارد. در روایت داریم که آقا هر وقت وارد خانه میشود یک چیزی دستش باشد؛ ولی الان یک روز فروشگاه میروی و همه چیز را یکجا میخری! این دیده نمیشود. اگر هر دفعه که شما وارد خانه میشوی یکی از ما یحتاج منزل دستت باشد خانم و بچهها این پدر را رزاق میبینند، خوشحال میشوند و میگویند: بابای ما هر روز یک چیزی دستش هست. با اینکه از فروشگاه هم همه چیز را میخرد!
اگر ما بپذیریم که زندگی را براساس آموزههای دینی شکل بدهیم و راه را اینطور باز کنیم مطمئن باشیم که دین هم با ما همینجور رفتار خواهد کرد؛ دین بنبست ندارد.
مثلا در مورد گرانی مثالی بزنم؛ شخصی پیش امام صادق-علیهالسلام- آمد و گفت: آقا خبر دارید نون گران شده؟ حضرت با علم امامت میدانستند؛ اما فرمودند: چقدر بوده چقدر شده؟
گفت: آقا یک درهم بوده، شده ده درهم.
مثلا هزار تومان بوده، ده هزارتومن شده امسال قحطی گندم است، چه کار کنیم؟
حضرت فرمود: خداییکه یک درهم، یک درهم میداد الان همان خداست و ده درهم، ده درهم میدهد.
حالا چرا به من نمیدهد؟ چون من خودم سفرهدار نیستم، قرض نمیدهم، خمس نمیدهم، به برادرم توجه ندارم، بخل دارم.
خب خدا کجای زندگی ماست؟ خدا کجاست؟ هیچ جا!
همه چیز شده چرتکه. همه چیز شده دو دو تا چهارتا. خب عیبی ندارد با این دو دوتا چهارتا زندگی کنید.
غذای یک روز نهنگ، دو تن است. معدهی ما مگر چقدر است؟ خدا غذای نهنگ را میدهد.
دیدی نهنگ چقدر شاداب در آب میرود؟! اصلا فکر روزیاش نیست. محل زندگی نهنگ دریاست، محدود است. مثل ما تلفن همراه هم ندارد که زنگ بزند و هماهنگ کند تا از فلان جا غذا بیارورند. از این ارتباطات هم ندارد.
اهل دعا و درخواست از خدا باشیم
آخرین حرف من به شما این است که دعا کنید. چقدر ما با هم حرف میزنیم؟ با خدا حرف بزنیم. سر سفره نشستی تا غذا را بیاورند با خدا حرف بزن؛ به خدا بگو این سفره را بهتر کن، رنگینتر کن، خدایا آبروی من را حفظ کن، روزی ما را زیادتر کن.
هر وقت سوار ماشین شدی به خدا بگو ماشین بهتر به ما بده.
وارد خانه میشوی بگو خدایا سال دیگر خانهی من بزرگتر باشد. از خدا بخواه.
حضرت فرمود: خودتان را مریض بدانید و به خدا بگویید: سلامتی سلامتی سلامتی.
خودت را جاهل بدان از خدا بخواه: علم علم علم.
خودت را گمراه بدان و از خدا بخواه: هدایت هدایت هدایت.
از خدا سوال کن. ما فقط یاد گرفتیم که باید شب قدر دعا کرد. نه!! این نیست .
زیاد دعا کنید. صبح، ظهر، شب از خدا بخواه. به خدا گیر بده. دائم بگو: خدایا چرا ندادی؟ من یک ماه چیزی از تو خواستم!
آدم باید فوت و فن کار را یاد بگیرد. یوسف-علیهالسلام- پیغمبر خداست. گرفتاری داشت گفت خدا به حق اسحاق-علیهالسلام-، خدایا به حق یعقوب-علیهالسلام-، به حق اسماعیل-علیهالسلام-، خدایا به حق ابراهیم-علیهالسلام-
جبراییل نازل شد. گفت: یوسف چه میگویی؟به حق اسحاق یعنی چه؟ به حق ابراهیم یعنی چه؟ اینها چیست که میگویی؟!
گفت: پیغمبر خدا هستند، انسانهای خوبی هستند، از خدا میخواهم به حق اینها دعای من را مستجاب کند.
جبرئیل گفت: یوسف! اینها حقی ندارند. شما از خودت میگویی به حق اینها! خدا به اینها لطف کرده، وگرنه اینها به خدا بدهکارند.
گفت: پس چه بگویم؟ گفت: بگو به حق محمد، بگو به حق علی، بگو به حق فاطمه، بگو به حق حسن، بگو به حق حسین-علیهمالسلام-
اینها به گردن خدا حق دارند.
فوت دعا را به ما یاد دادند. کارت گیر کرده بود بگو به حق علی….
پیغمبر -صلاللهعلیهوآلهوسلم- وقتی در سجده دعا میکرد دیگران شنیدند که میفرمود: بعلیٍ بعلیٍ بعلی.
امام هادی-علیهالسلام- به کسی پول داد. فرمود: که من مشکلی دارم، برو زیر قبهی امام حسین-علیهالسلام- برای من دعا کن. امام هادی!
گفت: آقا مگر شما خودتان امام نیستید؟
حضرت فرمود: خدا دوست دارد زیر قبهی امام حسین-علیهالسلام- دعا بشود.
اگر نمیتوانی کربلا بروی، به کسی که عازم کربلا است؛ یک بسته شکلات یا پول بده و بگو من حاجتی دارم زیر قبهی امام حسین-علیهالسلام- برای من دعا کن.
این فوت دعاست! چرا هر چه دعا میکنی جواب نمیآید؟ یعنی مستجاب نمیشود. دعا هم واسطه میخواهد. واسطه مثل زیر قبه اباعبدالله -علیهالسلام-
به مادرت بگو دعا کند، به مادرت بگو دعا کند.
به پدرت بگو دعات کند که دعای پدر در حق فرزندش مستجاب است.
اینها فوت کار است. اگر من در آموزههای دینی اینها را یاد گرفتم آنوقت دینداری من هم درست میشود. نمازمان را درست بخوانیم. قرائت درست حمد و سوره را یاد بگیریم. وضوی صحیح را یاد بگیریم. تیمم را یاد بگیرم.
قرار است مسلمان بمانیم. قرار است متدین باشیم. قرار است راه درست را برویم. حالا که ما وارد این مسیر شدیم پس درست برویم. انسان اگر دوچرخه هم سوار هست، دوچرخه سوارِ خوبی باشد. راه را درست برویم. انشاءالله خدای متعال هم توجهش به ما هست.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیئت متوسلین به اهلبیت-علیهمالسلام-؛ شبچهارم محرمالحرام ۱۴۴۱؛ ۹۸/۶/۱۲