جوهرهی دین بر سه اصل موالات، معادات و و مواسات است
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
معتقد باشیم امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- مواظب ما هستند و امور ما را بعهده گرفتند
«فَاتَّقُوا اللّهَ وَ سَلِّمُوا لَنا وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا؛ فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ، وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ»
«از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پی کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روشن است به طرف ما قرار دهید.» (بحارالانوار/ج۵۲/ ص۱۷۹)
حضرت-علیهالسلام- میفرمایند: در زمان غیبتِ من، خیلی وظیفهی سنگینی روی دوش شما نیست، کار به عهدهی ماست و ما آن را به عهده گرفتیم و داریم انجام میدهیم. کاری که از شما میخواهیم این است؛ «مَنْ لَزِمْنا لَزِمْناه وَ مَنْ فارَقَنا فارقناه» «هرکس با ما ملازم و همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.» (عیون اخبارالرضا/ص۶۱۵)
دستتان را از دست ما درنیاورید، یعنی اگر قرار هست به مسجد بروید، بروید. اگر قرار هست نماز بخوانید، بخوانید. اگر قرار هست زیارت بروید، بروید و چیزهایی را که بلد هستید، به اندازهی خودتان رعایت کنید. «مَنْ لَزِمَنا لَزِمْناه» هر کس با ما آمد و دستش را در دست ما گذاشت، ما هم دستش را میگیریم و میبریم. «مَنْ فارَقنا فارَقْناه»، هر کس هم از ما جدا شد ما هم از او جدا میشویم. در جای دیگر میفرمایند: «فعَلیْنا الاِصْدار»، ما به عهده گرفتیم، خدا امور شما را به عهدهی ما گذاشته است تا شما را به منزل و به سرچشمه برسانیم. «کَما کان مِنَّ الایراد»، شما اصلا نمیدانستید این مسیر چیست، راه خدا را ما به شما نشان دادیم، این مسیر را بیایید و خسته نشوید، هر کجا هم خسته شدید بگویید «لا حول ولا قوة الا بالله»، از خدا نیرو بگیرید، خدا به شما نیرو میدهد و نمیگذارد شما کم بیاورید.
مصادیق مودت
ببینید دو تا کار مشخصا به عهدهی شما هست؛ «وَجْعَلوا قَصْدَکُم الَیْنا بِالمَوَدَّة»، مودت خودتان را نسبت به ما زیاد کنید؛ بلند شوید و رو به حرم امام حسین-علیهالسلام- دست روی سینه بگذارید و بگویید «السلام علیک یا اباعبدالله»، این مودت است؛
زیارت عاشورا بخوانید مودت است؛ زیارت امام رضا بروید مودت است؛ صله رحم مودت است؛ اسم بچه را از اسامی ائمه-علیهمالسلام-بگذارید مودت است؛ سیاه بپوشی در حزن اهلبیت-علیهمالسلام- مودت است؛ در خانه روضه بگیرید مودت است و اگر اشک بریزید این دیگر مودت روی مودت است. «واجعلوا قصدکم الینا بالمودة»، حواستان را چیزی پرت نکند، هر جا رفتید حواستان به ما باشد، ما هم حواسمان به شما هست. «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ» (بحارالانوار/ج۵۳/ص۱۷۵)
ما نه فراموشتان میکنیم و نه کارتان را به خودتان واگذار میکنیم. کسانی که کارشان گیر میکند علت دارد، علتش این است که خودشان را زرنگ میدانند، خودشان را عاقل فرض میکنند، لذا از امام زمان-عجلاللهتعالی- مستقل میشود. یکسری از کارها را هم خوب انجام میدهند و فکر میکنند موفق شدند، ولی نمیدانند با این عقل و زرنگی که فکر میکنند دارند، بیشتر جا ماندهاند!
شما همیشه نیاز به توسل دارید، همیشه نیاز به یاری دارید، همیشه باید برای هر کاری که میخواهید انجام بدهید «بسماللهالرحمنالرحیم» بگویید، حتی برای برداشتن یک تسبیح! «بسماللهالرحمنالرحیم» اسم اعظم خداست.
دو ذکر عظیم
دو ذکر عظیم، مجانی برای ماست؛ یکی «بسماللهالرحمنالرحیم» در شروع کار و دیگری صلوات بر محمد.
صلوات زندگی را روغنکاری میکند، زنگزدگی را از زندگی برمیدارد. شما وقتی اولِ کار، اسم خدا را ببرید کار جور دیگری جلو میرود.
خودمان را با دین منطبق کنیم
اهلبیت-علیهمالسلام در تربیت بچههای ما هم همینجور هستند و به ما کمک میکنند، شما بچههایتان را به ائمه-علیهمالسلام- بسپارید، سالی یکی دو بار آنها را به مشهد ببرید، آنها را پنجره فولاد ببرید، حتما که نباید فقط آدم مریض را آنجا ببرید! پشت پنجره فولاد به امام رضا-علیهالسلام- بگویید آقا، فرزندم را آوردم که به شما بسپارم، از او محفاظت و او را هدایت کنید و راه را نشانش بدهید.
ما در مسیر قم بودیم، یک ماشین پنچر شده بود، ایستادیم و دیدیم که سه چهار تا آدم کرواتی از ماشین بیرون آمدند، گفتیم اگر کاری هست ما در خدمت هستیم، گفتند ما از آمریکا آمدیم و عجله داریم، باید به کتابخانهی آقای مرعشی نجفی-رحمةاللهعلیه- برسیم، ما میخواهیم در نیاوران یک کتابخانه درست کنیم و آمدیم تا طرح آن را از روی این کتابخانه برداریم. آنها سوار ماشین ما شدند و من در مسیر با آنها دربارهی مسائلی صحبت کردم. از یکی از آنها پرسیدم شما در آمریکا چهکار میکنید که بچههایتان سالم بمانند؟ گفت: بچههای من در آمریکا نماز شب میخوانند، ما در خانهی خودمان روضه داریم، بچههای من مهندس و پزشک هستند. گفتم شما چهطور این کار را کردید؟ گفت من از پدربزرگ و پدرم یاد گرفتم وقتی اول ماه میشود به بچهها تربت سیدالشهدا-علیهالسلام- بدهم و با خوردن این تربت بچههای من خوب تربیت شدند.
ببینید اگر کسی دنبال این باشد که خدا را پیدا کند، راه خدا همینجا است، چیز پیچیدهای نیست.
من باید خودم را با این دین منطبق کنم
دین در تمام زوایای زندگی نقش دارد
مثلا شما الان میروید پیش یک پزشک و از علم پزشکی او استفاده میکنید، یا وقتی یک کار مهندسی دارید پیش یک مهندس میروید، این چه اشکالی دارد؟ دین هم همین است، دین در لابهلای زندگی شما خیلی نقش دارد و زندگی شما را روان میکند. دین میخواهد دنیای من و شما را درست کند. من باید ببینم کجای کارم مشکل دارد، شما اگر صبح زود برای نماز بیدار میشوید نسبت به کسانی که نماز نمیخوانند خیلی جلوتر هستید، چون شما به برکت نماز، صبح زود بیدار شدید و به دنبال کسب و کار میروید، شما به برکت غسل و وضو، بهداشت را بهتر از دیگران رعایت میکنید، شما به برکت روزهی ماه رمضان، بدنتان را یک ماه از سموم تصفیه کردید و خیلی سالمتر از بقیه هستید، شما به برکت صلهرحم با فامیل بهتر ارتباط دارید، پس دین نمیخواهد جلوی من را در زندگی بگیرد، نه! دین میخواهد کار را روان کند، منتهی ما گاهی سلیقهای عمل میکنیم؛ یعنی با سلیقهی خودمان دین را می خواهیم جلو ببریم؛ گاهی یک بیسواد کارهایی میکند و مردم را به یک سمت و سویی میبرد که خدا نمیخواهد.
دینداری قاعده دارد
چطور پختن یک غذا قاعده دارد! چطور یک مسافرت قاعده دارد، دینداری هم قاعده دارد؛ سه چیز در دین مهم است و اصلا تغییرناپذیر است، جوهرهی همهی دین روی این سه اصل است و اگر این سه اصل را آدم مواظبت کند چتر دین بالای سرش هست و همه جوره از او مواظبت میکند. این سه اصل موالات، معادات و مواسات است. اگر ما این سه چیز را میزان کردیم همه چیز خود به خود میزان میشود.
موالات یعنی چه؟ یعنی دوست داشتن، رفاقت، هماهنگی، همراهی. باید تکلیف این را معلوم کنید که با چه کسی دوست و با چه کسی دشمن هستید؟ گاهی سر یک چیز خیلی معمولی من با برادرم دشمن میشوم، مثلا همسرم میآید و بین من و برادرم اختلاف میاندازد! زن مقصر نیست من کسری دارم، من اگر کسری نداشته باشم نمیآیم حرف او را بپذیرم و دوستیام را با برادرم خیلی راحت به هم بزنم و دشمنی که باید سمت دیگری برود را اینجا بیاورم! من با زنم مخالف میشوم و زنم هم با من دشمن میشود، قرار بود ما دشمنی را جای دیگری ببریم، اما دشمنی را داخل خانه آوردیم. ما باید آنچه را که باعث دشمنی میشود یاد بگیرم؛ گاهی من با یک کلام زنم را در خانه از مادر بودن می اندازم! زنِ من مادر خانه است، من حق ندارم جلوی بچهها به او توهین کنم و او را از مادر بودن بیندازم، این دشمنی است.
از جمله مصادیق مواسات
حضرت-علیهالسلام- میفرمایند: رفاقت اگر بیست سال شد، دیگر با هم قوم و خویش هستند.
حضرت-علیهالسلام- میفرمایند: اینقدر نبیّ مکرم-صلیاللهعلیهوالهوسلم- از طرف خدا سفارش همسایه را کرد که ما فکر کردیم همسایه ارث میبرد!
همسایهدار باشید، همسایهداری یعنی اینکه اذیت همسایه را تحمل کنید، این موالات میشود.
دوستی باید معلوم بشود، معاویه مظهر دشمنی است « اللهم العن اول ظالم، اللهم العنهم جمیعا، اللهم العن هارون و مامون.»
چرا اینها را گفتند؟ تا ما دشمن را گم نکنیم، و نیاییم دشمن را دوست بگیریم و دست دراز کنیم به سمت او و التماسش کنیم، به جای اینکه با خارجیها دوست بشویم، با همین داخلیها تعامل کنیم و هماهنگ باشیم تا همه چیز گیرمان بیاید، اما اگر مدام دست به سمت دشمن دراز کنیم دست خالی برمیگردیم، دشمنی مگر چگونه هست؟ هشتاد سال است به ما ظلم کردند، حتی این دشمنی به معاصر هم میرسد.
پس اگر من دوستی و دشمنی را درست اندازهگیری کنم، حرکت من درست میشود. مثلا شما در جاده دارید میروید، یک ماشین جلوی شما میپیچد، شما اینجا باید عقب بروید یا اصلا بایستید، چون او حالش خوب نیست بگذارید برود، نه اینکه بگویید الان حالیاش میکنم! شمارهاش را یادداشت کنید و به ۱۱۰ زنگ بزنید و بگویید یک نفر دارد جاده را ناامن میکند.
اگر دوست و دشمن را معلوم نکنیم، بچههایمان از دست میروند
ما جای دوست و دشمن را اشتباه گرفتهایم،
دوست و دشمن را اگر معلوم نکنید بچههایتان از دست میروند. وقتی دارید در خانه با برادرتان صحبت میکنید او را زیر سوال نبرید، بگذارید بچهی شما عمو داشته باشد، نمیشود بچه بدون عمو باشد. دایی او را زیر سوال نبرید بگذارید این بچه دایی داشته باشد، خاله و عمهاش را زیر سوال نبرید، نگویید آنها بیمعرفت هستند و اصلا نباید به خانهی ما بیایند.
خب بچهای که عمو و دایی ندارد، خاله و عمه ندارد، این بچه ناامن است، میگوید همه بد هستند، چون مدام این پدر و مادر تلقین کردند که همه بد هستند و فقط ما خوب هستیم! یا تلویزیون را که روشن میکنند میگویند همه دزد هستند! این چیزها را به بچه تلقین نکنید، این بچه وقتی دید همه بد هستند وقتی یک خورده بزرگتر شد میگوید نه، به چه دلیل پدر من خوب است، پدر من هم مثل عمویم هست …. مادرم هم همینطور است، لذا این بچه دیگر در جامعه نمیتواند برود و میترسد. گاهی باید پول را به بچه داد تا صدقه بدهد، یا یک جفت کفش به او داد تا به بچهای که ندارد بدهد. بگذارید او از همین بچگی بفهمد خیر رساندن چیز خوبی هست. یا همین دیوار مهربانی چقدر باعث الفت و دوستی میشود. پس ما باید در زندگی موالاتمان را درست کنیم، دوستی اهل بیت-علیهمالسلام- فقط این نیست که بگوییم حسین-علیهالسلام-، «سلمٌ لمن سالمکم» هر کسی گفت حسین، ما هم با او هستیم تا خلافش ثابت شود، و اسلحهمان را مقابل «حربٌ لمن حاربکم» گذاشتیم.
به حضرت-علیهالسلام- گفت: اگر یک کسی را به مدت چند دقیقه در جایی دیدیم مثلا در مسافرت، آیا او هم رفیق ما حساب میشود؟ حضرت-علیهالسلام- فرمود: بله، گفت این چه رفیقی هست؟ حضرتعلیهالسلام- فرمود: به این نوع رفاقت، مکاشره میگویند، گفت: رفیق مکاشره چیست؟ فرمود: رفیق سرپایی. شما باید بیست تا رفیق سرپایی داشته باشید، در حد سلاموعلیک و احوالپرسی و التماس دعا. یک رفیق هم باید به خانه بیاورید، یک رفیق هم باید به خانهاش بروید که خیلی خصوصیات مخصوص دارد. حضرت-علیهالسلام- فرمود: هزار تا رفیق کم است!
نتیجهی زندگی اروپایی
الان شما ببینید زندگی اروپایی و غربی با ما چکار کرده است؛ بچههایمان را از ما گرفته و آنها حاضر نیستند با ما زندگی کنند! با این تلفنهای همراه، فامیل را هم از ما گرفته است. تلفن همراه همه را مشغول کرده و هرکس به خانه میآید یک گوشی دستش هست و این همان چیزی هست که اروپاییها و غربیها میخواهند. وقتی میخواهید به خانه بروید این گوشیها را روی جاکفشی بگذارید و تلویزیون را هم خاموش کنید و نیم ساعت بنشینید همدیگر را ببینید و صحبت کنید. چرا ما مثل آمریکاییها افسردگی داریم؟ چرا آمار خودکشی زیاد شده است؟ بهخاطر اینکه به هم ریخته شدیم، زندگی که این نیست!
زندگی اهلبیتی
در زندگی اهل بیتی لذت است؛ سفره میاندازند و ایستگاه صلواتی میزنند، موکب میزنند و چای و غذا میدهند، التماس میکنند تا شما را ماساژ بدهند و کفشتان را واکس بزنند، غربیها میخواهند این را از ما بگیرند و بهجایش چه درست کنند؟ کارتن خواب، گور خواب درست کنند و مردم بروند در قبرستان بخوابند، میخواهند سطح زندگی را بالا ببرند تا گران بشود و اگر کسی پول کمتری داشت نتواند زندگی کند و بمیرد! اما در زندگی اهلبیتی اینطور نیست؛ در زندگی اهلبیتی همه شریک هم هستند. الان چرا غصههای ما زیاد شده است؟ ما سابق یک دوچرخه هم نداشتیم ولی دلمان خوش بود، ماشین که هیچ، آسفالت و برق و گاز هم نداشتیم اما دلمان خوش بود، حالا که اینها را درست کردیم از هم دور شدیم! ما باید حظمان این باشد که پدر و مادرمان را ببینیم نه اینکه آنها را به خانهی سالمندان ببریم، این میشود که خدا یکدفعه ترمز دستی را میکشد و مشکل اقتصادی برایمان درست میشود و باید دو شیفته کار کنید. حالا که فرد به این وضع افتاده به برادرش زنگ میزند و حالش را میپرسد، چرا آن موقعی که مدیر فلان جا بودی حال برادرت را نمیپرسیدی؟! حالا که در تنگنای اقتصادی قرار گرفتی به او زنگ میزنی؟! نگو فقط بچهی من، نگو جهیزیهی خوب مال من و جهیزیهی دختر خواهرم هر چه شد، این زندگی اهلبیتی نیست! باید بر اساس موالات و معادات و مواسات زندگی کرد؛ یعنی همراهی کردن؛ یعنی من مواظب شما باشم و شما هم مواظب من باشید، نه به این معنا که شما من را تامین کنید و من هم شما را تامین کنم، نه! خدا دارد ما را تامین میکند و خدا به کسی احتیاج ندارد.
حضرت موسی-علیهالسلام- واقعا چقدر حق به گردن ما دارد؛ رُک و پوست کنده از خدا سوالاتی پرسیده که مال ما بوده است؛ در کوه طور به خدا میگوید خدایا چگونه روزی به بندههایت میدهی که همه دارند از آن روزی میخورند با اینکه کسی تو را نمیبیند؟ خدا فرمود: ای موسی! برو و سوالت را از کرم بپرس؛ این همان کرمی بود که وقتی موسی-علیهالسلام- داشت به کوه طور میرفت دید دارد در لجنها وول میخورد، موسی-علیهالسلام- با بیاعتنایی به او نگاه کرد و گفت: این دیگر چیست و در خلقت خدا به چه دردی میخورد! یک لحظه در ذهن موسی-علیهالسلام- آمد که این چیست، وقتی به کوه طور رسید گفت خدایا! من هر دفعه که میآیم این کرم را میبینم و تعجب میکنم برای چه آن را خلق کردی؟ و چهار بار این سوال را از خدا پرسید. جواب آمد موسی! تو چهار بار از من پرسیدی این کرم را چرا خلق کردم، ولی این کرم هفتاد بار از من پرسیده که موسی-علیهالسلام- را برای چه خلق کردی؟ او یک عصا به دستش میگیرد و بین مردم میرود تا آنها را دعوت کند، مردم هم نمیپذیرند! حالا این همان کرمی هست که موسی-علیهالسلام- به خلقت آن ایراد داشت و خدا میخواهد همین کرم معلم موسی-علیهالسلام- بشود تا جواب این سوالش که چگونه به بندههای خدا روزی میرسد را بدهد، موسی-علیهالسلام- پیش کرم رفت که در دل سنگ بود، سنگ را شکست و دید در دهان کرم یک برگ درخت است، گفت این چطور ممکن است؟! کرم جواب داد: «سُبْحان الله مَنْ یَرانی» خدایی که من را میبیند، «و یَسْمَع کلامی» و صدای من را میشنود، «و یَعْرِفُ مَقامی» میداند من اینجا گیر افتادم، «و یَرْزُقُنی وَ لا یَنْسانی» و فراموشم نمیکند.
ما موقعی که در رحم مادر بودیم مشکل روزی نداشتیم، خدا در رحم مادر با اینکه از هر طرف بسته بود روزی ما را میداد، حالا که دست و پا و زبان داریم، حالا که موبایل داریم و با صد نفر در ارتباط هستیم، روزی ما را نمیرساند؟!
به اندازهی بچهای که به پدرش اعتماد دارد، به خدا اعتماد کنیم
الان بچههای ما بیخیال دنیا هستند، اصلا نمیدانند پدر از کجا پول میآورد، چون مطمئن هستند که پدرشان زندگی را اداره میکند. ما هم بیاییم به اندازهی یک بچه که برای روزیاش به پدرش اعتماد دارد به خدا اعتماد کنیم، خدا ما را اداره میکند.
پس ما اگر بخواهیم دیندار باشیم نباید دستمان را از دست امام زمان-عجلاللهتعالی- در بیاوریم و یقین بدانیم دست ما در دست حضرت است، و إلا ما امام حسین-علیهالسلام- را از کجا میشناختیم؟ در بین این همه جمعیت چرا ما انتخاب شدیم و این راه را پیدا کردیم؟ پس دست ما در دست حضرت است و باید رضایت امام زمان-عجلاللهتعالی- را جلب کنیم و ایشان را از خودمان رنجیده خاطر نکنیم.
هنگام گناه «استغفرالله» و هنگام نعمت «الحمدلله» بگوییم
هر جا هم کم آوردیم گفته شده «استغفر الله» بگوییم و هر جا هم به ما نعمت داده شد «الحمدلله» بگوییم؛ اگر مسجد رفتیم یا هر کار خوبی انجام دادیم الحمدلله بگوییم.
پس اولاً باید دستمان را از دست امام زمان-عجلاللهتعالی- در نیاوریم؛
دوماً معتقد باشیم که امام زمان-عجلاللهتعالی- مواظب ما هست
«فَاتَّقُوا اللّهَ وَ سَلِّمُوا لَنا وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ»
«از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود» (بحارالانوار/جلد ۵۲/ص ۱۷۹)
سوماً مطمئن باشیم آن مقاماتی را که دنبالش هستیم حالا چه عرفانی و چه معنوی، امام زمان-عجلاللهتعالی- میتواند ما را به این مقامات برساند.
ضرورت توجه به قرآن مفاتیح رساله
دوستان این فرمولی که میگویم را از دست ندهید؛ قرآن، مفاتیح، رساله. سرتان را پایین بیندازید و فقط با این سه کتاب کار داشته باشید. اگر دیدید وقت دارید به نهج البلاغه هم بپردازید، این چهار کتاب تکلیف شما را معلوم میکند، کتابهای دیگر فرعی هستند و خیلیها از آنها نه به درد دنیا میخورد و نه به درد آخرت.
برای خودمان روضهخوان باشیم
یک چیز هم یادگاری از من داشته باشید؛ یک ساعتهایی با خودتان و خدا خلوت داشته باشید، یکی دو دقیقه برای خودتان روضه بخوانید و بگویید: «السلام علیک یا اباعبدلله» حتما نمیخواهد در روضه باشید و بگویید «السلام علیک یا اباعبدلله» در بازار و اداره و ماشین هم که هستید دو دقیقه برای خودتان روضه بخوانید، برای خودتان روضهخوان باشید، اهل بیت-علیهمالسلام- خیلی دوست دارند.
موقعی که امام حسین-علیهالسلام- حضرت علی اصغر را روی دستش گرفته و به طرف دشمن میبرد، حضرت-علیهالسلام- نه راه پیش دارد و نه راه پس، علیاصغر-علیهالسلام- تشنه است، حضرت میگوید بروم شاید اینها…، ببینید این روضه هست. یا آن موقع که زینب-سلاماللهعلیها- در اسارت طناب به گردنش هست و شلاق بالای سرش و دارد بچهها را نگه میدارد و او را پنجاه منزل میبرند، در محلهی یهودینشین هلهله میکنند و…، این روضه هست. بروید شام، اعلام جشن کرده بودند و اهلبیت امام حسین-علیهالسلام- را به عنوان خارجی آوردند، شما نمیدانید خارجی یعنی چه، شما فکر کنید یک آدم دزد و قاتل را به شهر بیاورند و دستش را ببندند و با یک ترکیب مخصوصی در شهر بچرخانند، بعد مردم هم بگویند او همان کسی هست که ما را اذیت میکرد. در شام هم هر کس یک سنگ به حضرسجاد-علیهالطلام- میزد و اینقدر آتش بر سر اهلبیت حسین-علیهالسلام- ریختند که حضرت به آن صحابه فرمود که این زنجیر را بردار و ببین چی شده است، میگوید وقتی زنجیر را بر داشتم دیدم استخوان را سوراخ کرده است، این یک روضهی دیگری است. منزل به منزل اوضاع خطرناکتر میشود، در کاخ عبیدالله-لعنةاللهعلیه- یکجور، در کاخ یزید-لعنةاللهعلیه- و تشت طلا یک جور، در خرابهی شام و قصه رقیه-سلاماللهعلیها- یک جور، سر امام حسین-علیهالسلام- در تنور خولی یک جور، پیش کلیسای یهودی یک جور، حسین-علیهالسلام- در گودال افتاده و اهل بیتش را بردند.
وصلیاللهعلیمحمدوآله
ـــــــــــــــــــــــــــــ
مسجد امام خمینی قزوین؛ هیأت روضةالشهدا؛ شب چهاردم محرمالحرام ۱۴۴۱؛ ۹۸/۶/۲۲