qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

اگر یک بچه شیعه در جایی باشد، زمینه را فراهم و آن‌جا را متحول می‌کند، ما باید این ویژگی را پیدا کنیم؛ به عبارتی ما باید همه را نمازخوان کنیم، امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین! ما باید همه را هیئتی و نمازخوان کنیم. خدا شهید عراقی را رحمت کند، شهید عراقی در حد یک عوام حساب می‌شود، ولی شما می‌بینید چِفت (همراه همیشگی) حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه- است! آقای ریخته‌گر که رفیق ایشان بود می‌گفت، وقتی حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه- در فیضیه صحبت کردند، منزل آمدند و فرمودند، در را باز بگذارید؛ شهید عراقی بنده را صدا کرد و گفت، شما لَتِ در (لنگه‌ی در) بایست تا وقتی هر ساواکی داخل آمد، ضربه به او بزنیم تا نتواند پیش امام برود، ببینید شهید عراقی چه درک و فهمی داشت، بسیاری از ما این را نفهمیدیم.آقازاده‌ی شهید عراقی در یک مصاحبه‌ مطلبی را نقل کرد که برای من خیلی عجیب بود، ایشان می‌گفت: مَشی (شیوه‌ی کار) پدر من این بود که با افرادی رفیق می‌شد و آن‌ها را تحویل می‌گرفت که شما اصلاً فکرش را هم نمی‌کردید، چرا ایشان این کار را می‌کرد؟ برای این‌که بتواند اعلامیه‌های حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه‌-را پخش کند! ایشان می‌گفت: شهید عراقی اعلامیه‌های حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه- را به آن آدم لاتِ فلان و فلان می‌داد تا ببرند، وقتی هم که دنبالش می‌کردند، خانه‌ی این‌ افراد پنهان می‌شد، اما حالا ما یک بچه مذهبی را تحمل نمی‌کنیم! یک مقدار سطح یک خانمی به خانم‌های ما نخورد، دیگر بین ما جایی ندارد! در حالی‌که او بچه‌ شیعه‌ است و شما باید او را در جمع‌ خودتان بیاورید. خداوند لطف کرده است، شما را به حجاب رسانده و به شما فهم عطا کرده است، خب به این خانم هم  کمک کنید تا ایشان هم در این مسیر بیاید.یک روز یکی از اصحاب امام باقر-علیه‌السلام- جایی تبلیغ رفته بود، وقتی از آن‌جا برگشت، خطاب به آقا گفت، این کجا بود که من را فرستادید؟! مردم آن‌جا آدم‌های بی‌خودی بودند و… امام-علیه‌السلام- فرمودند: آقای فلانی! فضیلت جناب‌عالی نسبت به آن کسانی‌که در محل تبلیغ شما بودند چه‌طور است؟ گفت: من درس خوانده‌ام، ولی آن‌ها درس نخوانده‌اند، حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: بله، فاصله‌ی شما همین‌ قدر است، حالا فاصله‌ی شما با امام‌‌تان چه‌قدر است؟ گفت: ما اصلاً خودمان را با امام مقایسه نمی‌کنیم. حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: پس چه‌طور امامِ‌تان که با شما این‌قدر فاصله دارد، شما را با القاب خوب صدا می‌زند، شما را تحویل می‌گیرد و مدام می‌گوید که شما بهترین هستید، ولی شما وقتی می‌خواهید از مردم صحبت کنید این‌طور حرف می‌زنید؟!چرا ما جذب نداریم؟ چرا نمی‌توانیم یک نفر را همراه کنیم؟ هیئت هیئت نکنیم! ما باید زمینه‌ها را درست کنیم، اگر زمینه‌ها را درست کردیم، کار خیلی جلو می‌رود.من نظرم را بگذارم بر این‌که امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- یار می‌خواهد، حالا شما دو مثقال اضافه دارید، به آن فرد دیگر هم کمک کنید، این دو مثقال را به او هم بدهید تا آن بالایی هم دو مثقال خود را به شما بدهد. حضرت-علیه‌السلام- در تعبیری که خیلی تعبیر عجیبی هم است می‌فرمایند: کسی که روی نردبان است و به سمت بالا می‌رود، به این فردی که پایین‌تر است لگد نزند تا آن فرد را پایین بیندازد! فردی هم که پایین‌تر است، پای فرد بالاتر را نکِشد، بلکه اجازه بدهد که بالاتر برود و با او همراهی کند، ببینید چه‌قدر این مطلب مهم است!حالا که یک برادر داری، چرا با او همراهی نمی‌کنی؟ اگر فرستنده قوی است، ولی گیرنده ضعیف است، خب او را کمک کنید؛ خداوند من را، یعنی فرستنده را قوی قرار داده است، اما انگار نه انگار!اگر شما در آموزه‌های دینی بیاید، تمام این‌ امور را می‌بینید؛ پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- وقتی می‌خواستند نماز بخوانند، أضعف مأمومينِ خود را در نظر می‌گرفتند؛ یک نفر وسط نماز بچه‌اش گریه کرد، حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم- نماز را زود تمام کردند، اطرافیان پرسیدند: آقا، چرا نماز را زود تمام کردید؟ فرمودند: بچه‌ گریه می‌کرد، این یعنی چه؟ یعنی حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم- آن فرد را همراهی کردند. امیرالمومنین-علیه‌السلام- برای تبلیغ به یمن می‌روند، رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- می‌فرمایند: علی جان، بعضی از شب‌ها کوتاه و بعضی از شب‌ها بلند است، موقعی که شب‌ها کوتاه است و مردم کم خوابیدند، دیرتر نماز صبح را بخوان تا مردم بیشتر بخوابند، ببینید این یعنی همراهی!