qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

شاگرد:«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ» «معرفت خدا عبارت است از این‌که اهل هر زمان امامی را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد».(علل‌الشرايع/ ج1/ ص9)این، یه معرفت ساده‌ایی نیست چون امام علی-علیه‌السلام- فرمود:«وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة»ِ(بحارالأنوار/ ج 26/ ص۲) والا این معرفت شناسنامه‌ایی رو خیلی‌ها می‌تونند داشته باشند.استاد:نه اون یه مرتبه‌ی بالاتر است ولی حضرت فرمود بیاند به زیارت من و مرا مفترض‌الطاعه بدونند، اون «بالنورانیة» یه مقامِ که همه هم به اون نمی‌رسند. از اون بالاترش هم هست باز هم برای یه عده‌ی خاصی است که اون رو اصلا نگفتند، خبرش هم به ما نرسیده است، ذات مرتبه است دیگه، همین که طرف نمی‌گه عمر، می‌گه من قبول ندارم، این یه مرحله است. حضرت اون معرفت و نورانیت رو توضیح داد، اون خیلی عمیقه، خلقت و سرشت و تکوّن و همه‌ی امور رو اون‌جا نشون می‌ده که دست امیرالمومنین-علیه‌السلام- است، کسی کاره‌ایی نیست، اون بالنورانیة است. شاگرد: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ…. لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ (بِکُمْ) عَلَیْنا وَ عَلی جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّمواتِ عَلی جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِاستاد:الان مومنین از این چی می‌فهمند؟ الان همین دعا که شما گفتید چه‌قدر مومنین درک دارند؟ آقای مرعشی می‌گه من پیگیر شدم ببینم که خدا به امام‌حسین-علیه‌السلام- چی داده؟ به من نشون دادند دیدم خدا جبروتیش رو به اباعبدالله-علیه‌السلام- داده. خوب این رو به آقای مرعشی نشون دادند. این‌که ما می‌خونیم، «مُصیبِةً مَا اَعْظَمَهَا» این همینِ که خوندیم. شاگرد: از بس تکرار شده عادی شدهاستاد:اتفاقا این‌قدر تکرار می‌کنیم تا یه ذره بفهمیم والا از کجا؟ از خانه‌ی خاله که نیاوردیم، چه کسی به ما چنین مقاماتی رو داده است، اصلا ما این‌ها رو نداریم، سِرّ است.شاگرد(نامفهوم)این همه شیعه‌ها عبادت دارند معرفت خدا رو هم دارند به اندازه‌ی ظرفشونهاستاد:اندازه‌ی خودشونِ، توجیه عیب نداره، اون رو آدم باید به صورت مقام ببینه. الان من با شما دارم با لفظ صحبت می‌کنم، اگه به مقام رسید، اگه شد که من جایگاه رو نشون شما بدهم تا شما هم ببینید، شما هم درک کنید؛ اگر تونستم یه چنین کاری بکنم اون مقام رو به شما بتونم نشون بدم، شما ببینید و درک کنید، اون موقع واضح می‌شه؛ الان در لفظ داریم با هم حرف می‌زنیم، الفاظ رو پایین و بالا می‌بریم، این حد از مقام که در اباعبدالله-علیه‌السلام- هست، در وعاء وجودی من هم مقام باشه، و شکل گرفته باشه؛ این رو به همه ندادند، به اوحدی از اولیا دادند؛ مثلا آقای حق شناس یه چیزی رو از این قضایا می‌فهمید، گاهی اوقات هم می‌گفت. یا آقا فخر مصیبت حضرت زینب-سلام‌الله‌علیها- که بود ایستاده عزاداری می‌کرد، یه چیزی رو می‌فهمید ولی الان برای من لفظه، می‌گم بالنورانیة، می‌گم معرفت، می‌گم شبیه معارف دیگر است. این چیزی رو پایین و بالا نمی‌کنه.شما تو سجده‌ی زیارت عاشورا چی می‌گید، «الحمدالله علی عظیم رزیتی و ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود ثبت لی قدم صدق» این‌ها همین جور نیست می‌گفت! من تو عالم خواب دیدم حضرت شمشیر رو به من داد و گفت حالا بجنگ. من فرار کردم. عالِم است! من گفتم اصلا چیزی نیست در رکاب امام حسین-علیه‌السلام-. حضرت شمشیر رو به من داد، من فرار کردم. اون مقامِ باید حاصل بشه. یکی می‌گفت من وقتی می‌رفتم طرف زیارت، هر قدم که برمی‌داشتم می‌فهمیدم که محبت قبلی اصلا محبت به امام حسین-علیه‌السلام- نبوده است، فکر می‌کردم خیلی محبتم زیاد است، محبت بعدی رو وقتی دیدم، دیدم محبت قبلی هیچ چیزی نبوده است، قدم بعدی رو که بر می‌داشتم می‌دیدم محبت قبلی رو فکر می‌کردم محبت است. می‌گفت تا نزدیک ضریح شدم دیدم یه محبتی دارم که اصلا قبلی‌ها هیچ چیزی نبوده است. این مقام است دیگه! ولی من همون اولی رو که دارم فکر می‌کنم تمام محبت است و راضی هم هستم و اون‌ها هم بزرگواری‌شون این است که محبت‌های بعدی رو به رخ من نمی‌کشند. همین که شما می‌گید درسته، همین ظاهری، تو همین جلسات یه آقایی بود می‌ایستاد کنار و سینه‌زن‌ها رو مسخره می‌کرد، خودش اهل جلسه، واقعا اهل محبت، اهل ولا، اهل همه چیز ولی یه دأب دلقکی داشت می‌ایستاد ببینه که کی چه طور سینه می‌زنه و اون رو مسخره می‌کرد بعدا گرفتار شد، دیوث شد، در تهران او رو دیدند که موهاش رو بلند کرده، واسطه است دیگه اون چیزها رو نداره، زنش طلاق گرفت، بچه‌هاش هم آواره شدند. چند سال طول کشید بعد از توبه و انابه، دوباره اجازه دادند برگرده.