کسب معرفت نسبت به جایگاه حضرت زهرا-سلاماللهعلیها-
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
خدا را به خاطر همهی نعمتهایش شاکریم، نعمت فاطمیه، نعمت ولایت، نعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه، نعمت برکاتی که فوج فوج برای شیعه میآید.
لازم میبینم که در ابتدا دو، سه دقیقه در مورد اتفاقاتی که این روزها در حال افتادن است صحبت کنم. ببینید ما الان به نقطهای رسیدیم که باید دویست، سیصد سال پیش میرسیدیم؛ اما الان به گردن ما افتاد.
ما به صورت برده زندگی میکنیم، این قضیه در عراق خیلی پررنگتر است. ده دلاری که در فرودگاه عراق یا مرز زمینی از ما میگیرند، مستقیم به خزانهی بریتانیای کبیر- انگلیس- میرود! چون عراق مستعمرهی انگلیس است. ما مستعمرهی آمریکا هستیم؛ یعنی او به خودش اجازه میدهد مثل ارباب با ما برخورد کند. با اتفاقاتی که این روزها افتاد، آنها فهمیدند که نمیتوانند ارباب باشند. خب هزینهاش را هم میدهیم.
هزینهاش این است که در مسیری که میرویم اگر بخواهیم به زمینههای درست هدایت برسیم باید از همین جاها عبور کنیم.
آقای قاسم سلیمانی که مردم اینطور او را تشیع کردند همین کار را کرد، سطح ما را از سطح کشوری خارج کرد، ما را منطقهای کرد، ما را جهانی کرد. شما هر جای دنیا میروید همینطور است. دیشب جلوی کنسولگری آمریکا در ترکیه، از اهالی ترکیه جمعیت کثیری جمع شدند و شعارهای ایرانیها را میدادند، «ای رهبر آزاده آمادیم آماده»، شعارهایشان این طور بود. همگی عکس قاسم سلیمانی را در دست داشتند. ترکیه با ما چکار دارد! انگلیس با ما چکار دارد!
لذا ممکن است من الان نفهمم، فشارش برای من باشد، همیشه هم همینجوری بوده، صدر اسلام هم همینجور بود، فشارش برای کسانی بود که صدر اسلام بودند، بعد هم که اسلام آمد به نام خوب همانها نوشته شد. لذا ما باید قبول کنیم دین دارد گسترش پیدا میکند و امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میخواهد بیاید، امام زمان هم همینطور میآید، این جور نیست شب بخوابند، صبح یکدفعه بگویند «یااهل العالم» نه! همچین چیزی نمیشود. حضرت عیسی-علیهالسلام- با امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میآید، سپس حضرت به ایشان ماموریت میدهد تا بین مسیحیها برود و مسحیت را تبلیغ کند.
به مدت هفت سال، حضرت عیسی دوباره مردم را به دین مسیح و انجیل دعوت میکند، انجیل بین مردم است. بعد هفت سال که مردم دین مسیح را دیدند، حضرت عیسی اعلام میکند که من میخواهم اسلام بیاورم.
اینجور نیست که یکدفعه امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- از مکه راه بیفتد نه! گلچین، گلچین، آدم آماده میشود. مردم آماده میشوند. با زبانهای مختلف دارند آماده میشوند. ما یک ادعا کردیم و این بار روی دوش ماست. قرار شده ما امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- را به دنیا معرفی کنیم.
ببینید خدا قم را، نه نجف را!! قم را قرار داده تا علم از قم به عالم منتشر بشود. قبلا نجف بود ولی خدا تغییر داد، دید اهل نجف این کاره نیستند، پس خدا از آنها برداشت. در روایت دارد که مثل یک مار فرو رفت و از قم بیرون آمد.
حالا اهل قم و علمای قم، زحمت میکشند، خوب ثوابش هم برای همینهاست، برای آقای بروجردی است،برای این آقاست، برای آن آقاست.
لذا شما نباید بگویی که یک دشمنی درِ خانهی ما هست و با او درگیریم و این سختیها را تحمل میکنیم نه!! شما در واقع از حریم امامت دفاع میکنید، این هم هزینهی آن است، همین که دارید میبینید.
الان دست در لانهی زنبور کردیم و این ویزویز و سروصدا هم بخاطر همین است. بالاخره ما این کار را کردیم، این مهم بود.
حالا ما هم از طریق حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- باید کاری بکنیم، یک ذکر، یک صدقه، حتی یک نیت بکن، یک پرچم سر در خانهات بزن.
الان آمریکاییها این چیزها را ندارند. در همین قضیهی عین الاسد، شاید یک میلیون دعای صیفیصغیر خوانده شد. برای همین موشکها به همان جایی که باید بخورد، خورد. الان هم میخوانند.
معرفتمان را بالا ببریم، شناختمان را بالا ببریم. معلوم شود که چکار میکنیم تا شناخت را به ما بدهند، خدا هم جبران میکند، مطمئن باشید. مقداری که برای ماست به اندازهی دومثقال است، بقیهاش را خدا میدهد، ما اصلا خوابیم که خدا کارها را درست میکند. در واقعهی طبس همینجور بود. جاهای دیگر هم همین جور بود، همین سیلی که الان در بعضی استانها آمده، همه روی حساب است. یک قطراش بیحساب نیست. منتهی ما باید نگاهمان درست باشد. اگر نگاهمان را درست کردیم همه چیز را سرجایش میبینیم. اگر دیدید پایین و بالا میبینید بدانید که قضا و قدر حل نشده، خداشناسی ما ضعیف است. اطمینان نکردیم که خدا امر ما را جلو میبرد، نه! خدا دارد جلو میبرد.
آقای قاسم سلیمانی چندسال در جبهه بود و هیچ اتفاقی نیفتاد؟! شبی که ایشان به عراق میرفت، همهی قصه را میگوید. میگوید که امشب بنده شهید میشوم، شما هم میشوی، شما هم میشوی، شما هم میروید. یک مثال هم میزند، میگوید میوه وقتی رسید باید زود چیده شود.
اگر این را نداند که قاسم سلیمانی نیست! شما نمیدانستید، یکدفعه یک بارغهی رحمت آمد تمام شعارهایی که شما به تنهایی میدادید همه گفتند. این جمعیت را خدا فرستاد، کمک آمد.
لذا با اعتقادات زندگی کنیم، مسائل را از دریچهی توحید نگاه کنیم، صنفی نگاه نکنیم، تجاری نگاه نکنیم، حتی سیاسی نگاه نکنیم، خیلیها به قضیه سیاسی نگاه میکنند، اصلا اینجور نیست.
در قضیهی سپاه، این اشتباه خیلی دقیق است، خیلی دقیق است، خدا میداند. اگر زمانی فرصت باشد و باز بشود که خدا در این صحنه چکار کرد! چه مسائل مهمی را حل کرد با همین اشتباهی که اینها گفتند. آدم باید دقیق باشد. به خدا اطمینان کند. بچهای که در شکم مادرش است را ببینید، شما که اصلا از آنجا خبر نداری، با آن فعل و انفعالات، یک دفعه یک بچهی خوب به دنیا میآید، شما کجا هستی؟ مگر خدا از شما سوال کرد؟ ریه، بینی، مغز، چشم، همه را آنجا قشنگ طراحی کرد، یک بچهی اینطوری بیرون آمد. الان هم همین است، الان ما در رحم عالم هستیم. آن خروجی، خروجیِ قشنگی است.
در روایت دارد -کیف کنید!- : حرام است، حرام است بر روح که وقتی از جسم خارج میشود و در شب مردن، حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- را نبیند.
به محض اینکه این روح از بدن جدا میشود زمان ملاقاتش با حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- است. مگر شما کجا بودی؟ این چیست؟ چه وعدهای است؟ این چه وعدهای است!؟ چرا؟ چون یک جا نشستی و گریه کردی، گفتی فاطمه. مگر خدا ناشکر است معاذالله؟!
یوسف-علیهالسلام- از جایی میگذشت که جبرئيل نازل شد، و به حضرت یوسف-علیهالسلام- گفت: این آدم را میبینی که میرود؟- یک آدم قدبلند وکامل-
گفت: بله
جبرئیل گفت: میدانی او کیست؟
گفت: نه
جبرئیل گفت: این همان بچهای است که در قنداقه شهادت داد و تو از تهمتی که زده بودند نجات پیدا کردی. این بچه در بغل مادرش به زبان آمد و شهادت داد، که یوسف این کاره نیست.
حضرت یوسف-علیهالسلام- خیلی خوشحال شد، گفت: عجب این همان طفل است!!
جبرئیل گفت: بله
حضرت جوان را صدا زد و با خود به کاخ برد سپس دستور داد هدایای فراوانی را برای او بار شترها کردند.
حضرت یوسف-علیهالسلام- هر چه در کاخ داشت به عنوان هدیه به او داد. ناگهان دید جبرئيل میخندد. یوسف پرسید: چرا خندیدی؟!
جبرئيل گفت: خندهام برای این است که توی یوسف، که یک آدم هستی، پیغمبر هستی، با یک شهادت که اصلا در اختیار آن طفل نبود و بیاختیار به نفع تو شهادت داد این کار را کردی. آیا خدا در قیامت به مؤمنینی که در نمازهایشان به وحدانیت خدا شهادت میدهند، چه میخواهد بدهد.
منظور جبرئیل «اشهد ان لا اله الا الله» است که شما میگویید.
جبرئيل میگوید: این بچه یک شهادت داد، اما مومنین چند بار در روز شهادت میدهند، خدا با این آدمی که اینقدر شاکر بوده چکار میخواهد بکند؟!
بدون اینکه ما اصلا درکی داشته باشیم خدا حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- را به ما داد.
الان ببینید بعضیها طرفدار چه کسی هستند؟! یک هنر پیشهی پلشت!! چندین سال پیش در مصر چهار میلیون نفر در تشیع جنازهی یک فاحشه شرکت کردند. ما در تشیع جنازه چه کسی شرکت کردیم!!! فرقها را ببینید ما چه عقایدی داریم؟! آنها چی در سرشان هست؟! یا گاوباز هستند یا سگباز هستند یا میمونباز.
اگر جایگاه خودت را نفهمی، یعنی دنبال این باشی که گوجهفرنگی و خیار گران شده، خودت را ارزان فروختهای! اصلا اینها برای یک چیز دیگر است، شما را برای چیز دیگری قرار دادند، به کمتر از اهل بیت-علیهمالسلام- نباید رضایت بدهیم.
حالا بحث من چیست؟ خوب دقت کنید مطلب دقیق و مهمی را میخواهم بگویم. وجود ما این جور است که میگویم اسلام آوردم، به پیغمبر هم ایمان آوردم. این اسلام و این ایمانی که به پیغمبر وائمه-علیهمالسلام- آوردم باعث میشود که من قرب به خدا باید پیدا کنم، این باید اتفاق بیفتد، ولی کافی نیست.
مثلا میگویم آقا شما رفتی کلی مواد غذای آوردی، پنجاه نفر هم دعوت کردی، این مهم نیست، مهم نیست که شما این سفره را اینقدر رنگین کردی، به مهمانها هم میگویی بخور بخور، پس چی مهم است؟
مهم این است که این غذا حلال باشد، دزدی نباشد، این مهم است.
ممکن است شما بپرسید: حلال بودن را از کجا آوردی!؟ جزء اعتقادات ماست! اگر اینجور است پس ما سفرهی رنگی حرام را نمیخواهیم. یک سفرهی ساده و حلال را میخواهیم. ما به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- که ایمان آوردیم، این ایمان وقتی ایمان است که پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- از ایمان ما راضی باشد. پس ایمان آوردن من -یک طرفه- کافی نیست. آن یک طرف شما هستید که میگویید من ایمان آوردم و پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله-را قبول دارم.
پیغمبر میفرماید: من قبول ندارم، من هم باید قبولت کنم. دوطرفه است.
این قبولت کنم به چه چیزی بند است؟ راضی شدن پیغمبر از من، به چی بستگی دارد؟
به این بستگی دارد که من هم کسانی را که پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- دوست دارد، دوست داشته باشم. پس رضایت پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- منوط به این شده که کسی را که پیغمبر دوست میدارد من هم دوست داشته باشم. اگر من به اون بغض داشته باشم رضایت پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- را از دست میدهم، پس این یک فرمول شد. این پیغمبر را باید از خودم راضی کنم. پیغمبر هم راضی نمیشود الا به اینکه کسی را که پیغمبر دوست دارد من هم دوست داشته باشم. پس دو چیز شد، نه تنها خود پیغمبر، بلکه آن چیزی را که پیغمبر دوست دارد من باید دوست بدارم.
پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- رضایتش در دوستی فاطمه-سلاماللهعلیها- است. خوب دقت کنید فرمول خیلی دقیق است! خدا یک جوری کرده که هر کس نتواند این طرف بیاید. دوستی فاطمه-سلاماللهعلیها- دلیل و مبنای رضایت پیغمبر است. خوب حالا اگر خدا فاطمه را معرفی نمیکرد، جزو چهارده معصوم نمیشد، محبتش به ما سفارش نمیشد، ما از کجا میفهمیدیم؟ ما در گمراهی میماندیم، فکر میکردیم پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- را دوست داریم و پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- هم از ما راضی است، در حالی که دخترش را اصلا نمیشناسیم. خدا از باب لطفش فاطمه را جزء چهارده معصوم آورد، آن بالا قرار داد. گفت: وقتی شما خدا را میبینی، پیغمبر را میبینی، دوازده امام را میبینی، فاطمه را هم ببین، در واقع به من کمک کرد.
یک اتفاق دیگری هم افتاد، این اتفاق چیست؟ آن اتفاق این است که خدا کسانی که بغض فاطمه را داشتند به ما معرفی کرد؛ این برای چیست؟ برای اینکه مراقب باشیم آنها را دوست نداشته باشیم، که اگر به آنها میل پیدا کنی، محبت فاطمه-سلاماللهعلیها- را از دست میدهی، رضایت پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- را از دست میدهی، رضایت خدا را از دست میدهی. خدا کاری کرد تا کسانی هم که بغض به فاطمه-سلاماللهعلیها- دارند معلوم شوند؛ تا شما نگویی: “من نمیدانستم این دومی اشق الاشقیاست، من از کجا میدانستم!”
حرف سوم، خوب گوش کنید این دقیق تراست. فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- به ما کمک کرد در معرفی دشمنش، پذیرفت پشت در بایستد. اگر همینجور به ما میگفتند دومی دشمن حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- است. ما که چیزی ندیدیم. از کجا میفهمیدیم که او دشمن است، صرف اینکه گفتند دشمن است یک چیز است. دشمنی را ببینید، یک چیز دیگر است. حضرت زهرا پذیرفت دشمنی اینها را آشکار کند، هزینه داد که پهلویش بین در و دیوار قرار بگیرد تا تو بفهمی این واقعا دشمن است، چون اگر او را دشمن نمیدانستی محبتش در دلت ایجاد میشد. باز هم فاطمه را از دست داده بودی، باز هم پیغمبر و خدا را از دست داده بودی.
در روایتی امام صادق-علیهالسلام- میفرمایند: خدا به جبرئيل میگوید، جبرئيل به اندازهی سرسوزن- سر سوزن چقدر است، سر سوزن را شما در آب بزنی، چقدر آب به خودش میگیرد؟!- محبت دومی در دلت باشد من خدا از جبرئيل بودنت صرفنظر میکنم و با صورت تو را به قعر جهنم میاندازم.
چقدر اهمیت برای من و شما قائل شدند که تا این حد از معرفت ما را بالا آوردند!! زمینهای درست کردند که این اتفاق بیفتد، از طرف دیگر هم فاطمه-سلاماللهعلیها- را معرفی کردند.
امیرالمومنین-علیهالسلام- را خدا در روز غدیر توسط پیغمبر -صلیاللهعلیهوآله-معرفی کرد. پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- چند جای دیگر هم امیرالمومنین را معرفی کرد؛ اما پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- به همین اندازه، بلکه بیشتر فاطمه-سلاماللهعلیها- را معرفی کرد«به فاطمة وابیها وبعلها وبنیها»
آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- میفرمود: حدیث کساء معجزهی فاطمه-سلاماللهعلیها- است، گفتیم: آقا چه طور معجزهی فاطمه است؟!
فرمودند: حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- مستقیم از خدا نقل قول میکند، «عن فاطمه» همه چیز را انگار خودش میشنود، خدا با جبرئيل صحبت میکند که این چند نفر چه کسانی هستند؛ اما فاطمه این صحبتها را میشنود. این فاطمه است!!
در روایتی آمده که حضرت فرمودند: عبارت «حی علی خیرالعمل» که شما در نماز میگویید، یعنی بشتابید به سوی محبت فاطمه، بِرِّ فاطمه.
«حی علی خیر العمل»، خیرالعمل، بِرّ است، بشتابید بسوی بِرِّ فاطمه.
در روایت دیگری، تعبیر عجیبی آمده،
«مفروضة الطاعة»، اطاعت فاطمه-سلاماللهعلیها- واجب است.
«علی جمیع من خلق الله» همهی مخلوقات خدا باید حرف فاطمه-سلاماللهعلیها- را گوش کنند، طاعت فاطمه به همه واجب است. «جمع ماخلق الله» چه کسانی هستند؟
«من الجن والانس والطیر والوحش والانبیاء والملائکة» همه باید تحت امر و فرمان فاطمه باشند، حتی انبیاء، حتی ملائکه، چرا؟ چرا اینطور است؟ «مفروضة الطاعه»!! مگر فاطمه در کجا قرار گرفته، که حتی انبیاء باید تحت فرمانش باشند، حتی ملائکه باید تحت فرمانش باشند.
خداوند به پیغمبرش میگوید: ای پیغمبر معلوم است تو را برای چه خلق کردم، اگر تو را خلق نمیکردم، آسمان و زمین را خلق نمیکردم. علی-علیهالسلام- هم معلوم است برای چه خلق کردم، ولی ای پیغمبر «لولا فاطمه لما خلقتکما» حواست باشد، اگر فاطمه در خلقت من نبود، نه تو را خلق میکردم، نه علی را.
شما این فاطمه را دوست دارید!! محبت این فاطمه در دل شما هست. حضرت فرمود: محبت فاطمه-سلاماللهعلیها- صد جا به دردتان میخورد «فی مأة المواطن»
بعد حضرت فرمود: «اَیْسَرَها» میخواهید بگویم، کوچکترینش چیست؟ شب اول قبر، صراط، میزان. اینها همه کوچکترین آنها هستند.
این روایت را هم که اول خواندم که بر روح حرام است که از بدن خارج شود و فاطمه را نبیند!! حتما باید ببیند، لیاقت است. چرا این معنا هست؟ چرا خدا این معنا را برای فاطمه قرار میدهد؟!
به خاطر اینکه آن امر خدایی که میخواهد در وجود شما شکل بگیرد بدون محبت فاطمه شکل نمیگیرد. مثال بزنم، مثلا من الان میگویم خانواده، شما خانواده بدون مادر را تصور کن، اصلا تصور ندارد. عالم هم همین است، اصلا بدون مادر تصور ندارد. به همین دلیل میگوید که معرفت فاطمه-سلاماللهعلیها- است که این عالم را میچرخاند. آن درک مال همین جا است، آن فهم مال همین جاست که باید توضیح داده بشود. مثلا الان شما میگویید: این آقا چرا این کار را کرد، این مگر عاقل نیست؟
چرا عاقل هست ولی حلم ندارد، حلم ندارد، آرام نیست، عجول است، خوب تمام شد. وقتی گفتی حلم ندارد و عجول است، همه کاری ممکن است از او بر بیاید، حالا حلم را به این آقا بده، میبینی همه چیزش درست شد.
وقتی فاطمه-سلاماللهعلیها- را به این عالم دادی همه چیز درست شد. خدا یک معجونی در عالم هستی درست کرد و این جور خواست عالم را اداره کند، بدون فاطمه-سلاماللهعلیها- نمیخواست اداره کند.
در روایت دیگر دارد: منِ خدا وقتی میخواستم که عالم را خلق کنم، میخواستم خالق بشوم، خودم بودم و خودم. کسی را خلق نکرده بودم. خدا که با خلق خدا نمیشود! خالق یکی از صفات خدا است. من خدا، خدا هستم ولی هنوز خلق نکردم. حالا اراده کردم خلق کنم، حالا اول خلقتم هست، کی هست؟ اول خلقتم هست. در عالم نور است، یعنی حضرت آدم-علیهالسلام- هم در آن عالم اصلا نیست. حالا میخواهم خلق کنم، سه نفر را خلق کردم، سه نفر!! با سه نفر کارم را جلو بردم، محمد، علی، فاطمه-علیهمالسلام-.
همه چیز از خداییم را به اینها سپردم.
اینها بگویند: حلال، من هم گفتم حلال.
اینها بگویند: حرام، من هم گفتم حرام.
اینها بگویند: این جهنمی است، من هم میگویم جهنمی است
اینها بگویند: این بهشتی است منهم میگویم بهشت.
با معرفت گریه کن، با معرفت در جلسه بنشین. وجودت را از معرفت سیر کن. به جریان امام حسین-علیهالسلام- که رسیدی همین جوری وجودت را از معرفت امام حسین-علیهالسلام- پر رنگ کن. بچهای که به باباش معرفت ندارد، حرف باباش را گوش نمیکند. یک حسین آقا است دیگر، آدم بدی نیست. علی آقا است، نمیداند بابا بودن یعنی چی!! بابا بودن خودش یک فهم میخواهد که ما بهش میگوییم اُبُوَّت.
مادر بودن فهم میخواهد. زینب خانم نه! مادر. امیت، ام، ام، معرفت به ام، ام ابیها. حسینه هم معرفت میخواهد، مسجد هم معرفت میخواهد، قران هم معرفت میخواهد و الا کتاب فارسی است، الان روی تاقچهی ما قران هست مثل کتاب فارسی است.
من به منطقهای به نام تکاب در کردستان رفتم. اوایل سال هفتاد و سه و در ایام وحدت بود. اینها میخواستند به من قران بدهند، همگی بلند میشدند قرآن را دست به دست میدادند، بعد هم که به من دادند، وقتی من نشستم همه نشستند، دیدم چه نگاهی به قرآن دارند! بچه شیعه چه نگاهی به قرآن دارد! این همه عظمت میدهد، «عظم الخلائق فی اعینهم» یعنی همین قرآن را گرفتی، ولی نمیخواهی بخوانی، تبرکش کن، به صورتت بمال.
یکی از آقایون مراجع در ایام فاطمیه منزل ما آمدند، ما داشتیم کتیبهها را میزدیم، هنوز مراسم شروع نشده بود، چند ساعت مانده بود که شروع بشود. ما مشغول زدن کتیبهها بودیم، آمد، از همان اول کتیبه ها را به چشمش تبرک کرد و گریه کرد، بعد گفت: آقا خدا حافظ شما.
گفتم: آقا هنوز جلسه شروع نشده
گفت: من بهرهام را بردم، بهرهام را بردم.
معرفت نیاز داریم، هیچ چیز مثل معرفت، آدم را جلو نمیبرد، آداب میآورد، معرفت ادب میآورد.
السلام علیک یا ابا عبدالله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهران؛ هیأت نورالائمه-علیهمالسلام-؛ فاطمیه شبدوم؛ ۱۸ جمادیالاول۱۴۴۱؛ سشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸