qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

معرفی خدا فقط از طریق اهل‌بیت-علیهم‌السلام-

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على سيدنا و نبينا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابل قاسم المصطفى محمد و آل طاهرین
و لعن دائم علی أعدائهم أجمعين
من الان الی قیام یوم دین

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي عَلِيِّ بْنِ مُوسَي الرِّضَا الْمُرْتَضَي الإِْمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَي مَنْ فَوْقَ الأَْرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَي الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ

صَلاَهً كَثِيرَهً تَامَّهً زَاكِيَهً مُتَوَاصِلَهً مُتَوَاتِرَهً مُتَرَادِفَهً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك
صلواتی برای امام رضا-علیه‌السلام- مرحمت بفرمایید

اللهم إنا نرغب الیک في دولة الکریمه
تعز به السلام و اهله و تذل به النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاة الی طاعتک و قادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنيا والآخرة
صلواتی برای امام زمان-عجل‌الله- عنایت بفرمایید.

السلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی یابن رسول الله و رحمت الله و برکاته.

عزیزان به این بحث یک مقدار بیشتر توجه کنید، که ان‌شاالله امشب یک فهم و درک بهتری از امامت، در وجود ما شکل بگیرد
و به برکت شام شهادت امام هادی-علیه‌السلام- یک ظرفیت کاملی در وجود ما ایجاد شود.

قرار شد که خدای متعال خدایی کند و انسان به عنوان موضوع اصلی خلقت از خدایی کردن پروردگار که از ازل داشته؛
مطلع شود، و از آن خدایی به حد کمال بهره ببرد. و قرار بر این شد که شرک و کفر با این شناخت مخلوط نشود و مردم توحید را بفهمند و موحّد شوند و به این کمال دست پیدا کنند.
اگر خداییِ خدا این‌طور معرفی نشود، گویا هیچ بهره‌ای از خدای متعال به هیچ موجودی به خصوص انسان نرسیده است. یا باید همه‌ی خدایی خدا معرفی شود و یا هیچ.
اگر حتی یک مورد یا یک امر ساده خدشه بردارد، خدا معرفی نمی‌شود و انسان دست خالی می‌ماند.

خدا برای اینکه ثابت کند فقط چهارده‌ معصوم-علیهم‌السلام- از عهده‌ی این کار بر می‌آیند، تمام آياتش را نشان داد, و آیات پروردگار نتوانست خداییِ خدا را بدون این چهارده معصوم-علیهم‌السلام- معرفی کند. حتی معجزه از کارایی افتاد, با این که معجزه یک امری بود که اگر درست شکل می‌گرفت، خدا درست معرفی می‌شد، ولی به یک دلایلی معجزه هم نتوانست خدا را آن‌طور که باید معرفی کند. به همان دلیلی که عرض کردم، اگر یک ذره در این قضیه اشتباه شود، خدایی خدا معرفی نمی‌شود و این اتفاق نیفتاد.

حتی انبیا هم به دلیل ترک اولی نتوانستند خدا را خوب معرفی کنند.

با این که خدا کعبه را بیت خودش قرار داد، ولی نتوانست بیت خدا باشد و محل بت‌پرستی شد. قرار بود محل امنیت باشد ولی محل ناامنی شد.
قرآن نتوانست نوشته‌ی خدا باشد. همه‌ی فرقه‌های گمراه به قرآن استناد کردند و گمراه شدند. پس نوشته‌ی خدا هم از کارایی افتاد.
حتی انبیا هم نتوانستند خدا را معرفی کنند. ترک اولای آنها باعث شد خدا معرفی نشود و کار عقب بیفتد.
موسی ترسید؛ ابراهیم لغزید؛ عیسی خودش در نظر مردم خدا معرفی شد؛ یونس تنبیه شد؛ یعقوب از خدا شکایت کرد؛ آدم اراده‌ی لازم را از خودش نشان نداد. نوح نزدیک بود از جاهلین شود؛ یوسف نزدیک بود زمین بخورد.
خدا کسانی را لازم داشت که بتوانند خدا را آن‌طور که شایسته و بایسته است، معرفی کنند. آنها باید دو کار انجام دهند؛ یک بتوانند خدا را خوب معرفی کنند و از آن طرف خودشان انسان کاملی باشند که برای هدایت مردم از طرف خدا پذیرفته شوند.
و این دو امر با هم متفاوت است. چون یک زمانی می‌بینید آیه‌ای تمام نمای خدا است
ولی چون آیه است, مردم رغبت نشان نمی‌دهند؛ چرا؟ چون از جنس خودشان نیست.
وقتی در وجود انسان شهوت هست, غضب هست, طمع هست و همه‌ی این صفات هست؛ و انسان همه‌ی آنها را کنار زد و کامل شد؛ زمینه‌ی پذیرش برایش فراهم می‌شود.

دومین کاری که باید آنها انجام دهند؛ این است که باید تمام صفات خدا را در وجود خودشان جمع کنند و همه‌ی این صفات را به صورت عینی معرفی کنند.
خورشید نمی‌تواند این کار را انجام دهد. ماه نمی‌تواند, باید بندگی در اعلا مرتبه‌ی خودش نشان داده شود.
عصمت باید کامل معرفی شود؛ علم تبدیل به جهل نشود؛ معجزه خرق عادت و سحر حساب نشود؛ نور تماما روشنایی باشد و با تاریکی همراه نباشد.

حالا خدا می‌خواهد این کار را بکند و کسی را انتخاب کند که توانایی این کار را داشته‌ باشد.
وقتی موسی انتخاب شد و خدا او را فرستاد تا خدایی خدا را به مردم معرفی کند؛ علم هم به او داده شد، همین‌که علم به او داده شد؛ خود موسی داشت از دست می‌رفت. گویا تحمل پذیرش آن علم برایش خیلی سنگین بود. پس چه‌طور می‌توانست خدا را در آن حدی که باید، معرفی کند؟

موسی داشت دچار عُجب می‌شد؛ لذا خضر در جلوی راهش قرار گرفت تا از این حالت بیفتد.
موسی هفتاد نفر را به عنوان بهترین‌ افراد قومش به کوه طور ‌برد، ولی همه‌ی هفتاد نفر منافق از آب در آمدند. و موسی از همه بهتر می‌دانست که نمی‌تواند این کار را به عهده بگیرد؛ باید مدد بگیرد.

معرفی خصوصیات ائمه‌ی اطهار-علیهم السلام- در زیارت جامعه
این انسان کامل، چه‌طور می‌تواند با همه‌ی آن خصوصیاتی که گفتیم حجت خدا شود و خدا را درست معرفی کند. و از آن طرف بندگی‌اش خدشه‌دار نشود و خدایی خدا را بی کم و کاست قبول کند و نشان دهد.
این‌ها چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی در وجودشان است؟
شما زیارت جامعه را ببینید. امام-علیه‌السلام- دارد این وجود امامت را معرفی می‌کند. و جواب همه‌ی آن سوالات را می‌دهد که ناظر به همه ی آن خصوصیات است و بی کم و کاست دارد آن وجود پر برکت را معرفی می‌کند؛ که خودش و سایر ائمه-علیهم‌السلام- هستند.
(امناءالله، انصارالله، احبائه، خلفائه، محال معرفته، مساکن ذکر، آشکار کننده‌ی امر خدا، مظهری امرالله، مخلص در طاعت، نهایت حلم، رکن بودن، ابواب الایمان، معدن حکمت، حافظ سرّ خدا، حامل کتاب خدا، مستقر در امر خدا، ظرف علم، عیبة علمه، حجت الله، صراط الله، نورالله، برهان الله، ارادة الله، قدرت الله، روح الله، رکن التوحید)

ممکن است من موسای پیغمبر را در یک مرتبه‌ی اعلا ببینم، و به واقع او را اولوالعزم ببینم و چون دستم خالی‌ است تمام علم را در او ببینم، این وقتی است که از چهارده معصوم-علیهم‌السلام- بی خبر باشم. ولی وقتی اینها معرفی می‌شوند؛ جایگاه واقعی موسی معلوم‌ می‌شود.

یونس پیغمبر تنبیه شد چون بهترین فرد بود. مثل کسی که بهترین آدم باشد ولی فلکش کنند. حالا اگر یک نفر اهل خلاف باشد و فلکش کنند عجیب نیست. ولی یک نفر که بهترین است و تنبیهش می‌کنند، دلیل دارد.
خدا می‌خواهد بگوید یونس همه‌ی خوبی‌ها را دارد ولی نمی‌تواند من را معرفی کند!

خدا می‌گوید: برای معرفیِ من به کسی احتیاج است که کارش به این تنبیه نکشد.

موسی چیزی کم ندارد؛ دستش را بیرون می‌آورد ید بیضا می‌شود. عصایش را در می‌آورد معجزه است. اولوالعزم من الرُسُل است, ما مثل موسی نداریم.
ولی موسی بدون چهارده‌ معصوم موسی است. وقتی چهارده معصوم هستند موسی در برابر آنها یک رعیت به حساب می‌آید, کسی است که چهارده معصوم باید راهنمایی‌اش کنند.
ببینید اشتباه فکر نکنید؛ هیچ چیز از پیغمبری کم ندارد؛ از این طرف کامل است، عظمت حضرت آدم را اصلا در ذهن‌تان کم نکنید.
این وجود خدا است که خیلی عظیم است و بزرگی خدا است که خیلی سنگین است و تحملش برای هر کسی مقدور نیست.
پذیرش این ظرفیت و قابلیت در وجود یک فرد که اسماء و صفات خدا را بتواند در آن جای دهد؛ بسیار سنگین است او را از بین می‌برد؛ شوخی بردار نیست.
اگر ما حتی از پشت حجاب مطلع شویم که چه خبر است, جنون می‌گیریم.
اگر من یک ذره از اندرون افراد مطلع شوم، جنون من را می‌گیرد, طغیان می‌کنم.
پس چه‌طور این‌ها طغیان نکردند؟ و منتهاالحلم شدند و تکان نخوردند؟
به جایی رسیدند که خدا این جایزه را به چهارده معصوم داد که:
و الحق معکم و فیکم و منکم و علیکم
“والحق فیکم” یعنی ظرف حق شدند.
مگر می‌شود آدم ظرف حق شود؟
مثلا شما الان این برق را ببینید، اگر ولتاژ برق یک ذره اضافه شود؛ نوسان می‌کند.
در حالی‌که این یک چیز مادی است، ولی آن یک امر حقیقی.
خدا به معنای حقیقی در صدیقه‌ی طاهره-سلام‌الله‌علیها- متبلور است و معرفی می‌شود.

خوب دقت کنید این‌طور نیست که یک صفحه‌ای مثل صفحه‌ی وجودی ما داشته‌باشند و حالا انعکاس حق در آن صورت بگیرد؛ نه فراتر از این‌هاست.
وقتی وجود مقدسش یدالله می‌شود؛ لسان الله می‌شود؛ عین الله می‌شود؛ اذن الله می‌شود؛ قدرت الله می‌شود. وقتی کار خدایی می‌کند. “ما یشائون الا ان‌یشاالله” می‌شود. آن‌وقت جایگاه رفیعش معلوم می‌شود.
برای همین حضرت فرمود که ما را عبد بدانید ( یعنی فکر نکنید ما خدا هستیم)
و به باقی امور کار نگیرید. این امر مهم را بفهمید.
آنها می‌دانستند چه خطری وجود دارد. می‌فرمایند: همیشه در ذهن‌تان ما را عبد بدانید. وقتی شما ما را عبد دانستید
دیگر همه‌ی امور را راحت می‌پذیرید.
کسانی که اشتباه کردند در همین قسمت دچار لغزش شدند.
والا به واقع علم خدا در وجود امیرالمومنین-علیه‌السلام- متجلی بود، علی-علیه‌السلام- خدایی می‌کرد. درست بود ولی این عبد بودن را نفهمیدند.

لذا می‌بینید کعبه به برکت حضرت دوباره آبرو گرفت، محل توحید شد.
قرآن هم به برکت ائمه-علیهم‌السلام- دوباره نوشته‌ی خدا شد.
(انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی)

شما این داستان حضرت را با ابوحنیفه بشنوید.
حضرت به او می‌فرماید: اگر راست می‌گویی که قرآن را می‌فهمی این دو سوال را جواب بده. که نتوانست پاسخ دهد و گفت: نه من تاریخ را می‌دانم.
حضرت باز سوال تاریخی پرسید؛ کم آورد
گفت نه، من اهل قیاسم.
حضرت چند سوال از قیاس پرسید:
بحث زنا و قتل را پرسید که کدام مهمتر است؟
گفت: قتل مهم‌تر است.
حضرت فرمود: پس چرا زنا چهار تا شاهد می‌خواهد؟
پرسید: نماز مهمتر است یا روزه؟
او هم یکی پس از دیگری سوال‌ها را نتوانست جواب دهد.
دوباره گفت: من اهل رأی هستم.
حضرت فرمود: خب راجع به این مسئله رأیت را بگو؛ باز هم نتوانست جواب دهد؛ اصلا دیگر مبهوت شد! فبهت الذی کفّر

امتحان خدا از ائمه-علیهم‌السلام- راجع به خودش بود.

این جایگاه امامت است؛ امام معرف توحید است. همه‌ی قضایا به این برمی‌گردد.
“بنا عرف الله” خدا از راهی به‌غیر از این چهارده معصوم معرفی نشد.
هر کسی آمد که معرفی کند یک گوشه‌اش خراب شد.
نوح که آن همه پیامبری کرد و تلاش کرد؛
آخر کار باز ترک اولی کرد. خب اگر قبول داری که خدا خداست، چرا دوباره از فرزندت صحبت می‌کنی؟
موسی هم گفت: خدایا خودت را یک‌طوری به من نشان بده. اگر خدا خداست، این سوال دیگر چیست؟ که جواب بشنوی: لن ترانی
ابراهیم هم همین‌طور.
حتی من به شما بگویم که امتحان این‌ها، به خدا نبود، امتحان‌شان به چهارده معصوم-علیهم‌السلام- بود.
خدا اصلا این‌ها را به خودش امتحان نکرد.
ولی امتحان خدا از ائمه-علیهم‌السلام- راجع به خودش بود.
(که راجع به حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- می‌فرماید: امتحنک الله)
خدا آنها را به خدایی خودش امتحان کرد.
نه به یک سوال و جواب یا به یک آیه.
بلکه به خدایی خدا امتحان شدند.
خدا را درست و کامل درک کردند و امتحان‌شان هم خود خدا شد.

«الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم، و فصل الخطاب»
امروز در دعایی می‌خواندم که:
پیغمبر-صلی‌الله- بین یدی؛ امیرالمومنین-علیه‌السلام- ورائی؛ فاطمه-سلام‌الله‌علیها- فوق رأسی؛ حسن-علیه‌السلام- یمینی؛ حسین-علیه‌السلام- شمالی؛ و الائمة-علیهم‌السلام- حولی.
رفقا اینها خدا را درست معرفی کردند و الا هر کجای دیگر که بروید نقص وجود دارد.
حتی انبیا هم با وجود چهارده معصوم-علیهم‌السلام- کارایی ندارند.

این نکاتی که گفتیم یک بخش صحبت بود؛
یک بخش دیگر قضیه این است که حالا ما
در این عالم چه‌کاره هستیم؟ اگر قرار است در برابر عظمت ائمه-علیهم‌السلام- ما هم یک جایگاه کوچکی، یک مقامی داشته باشیم، چه‌طور ممکن است؟ درحالی‌که می‌دانیم و می‌فهمیم نه علمش را داریم و نه آن تقوای لازم ‌را که بتوانیم با آنها باشیم.
از طرف دیگر خطاها و گناهان‌مان هم خیلی زیاد است. آن وقت ما چه‌طور می‌توانیم کنار آنها باشیم؟
عزیزان این همراهی فقط به یک چیز است.
همین که ما ولایت ائمه-علیهم‌السلام- را
سر بسته قبول کردیم، خدا از ما راضی شد و اجازه داد که ما با اینها باشیم.
یعنی همین توسل و توجه به اهل بیت-علیهم‌السلام-
از ما همین را می‌خواهند. دیگر بقیه‌اش با آنهاست.
می‌گویند: ما به جای شما به خدا جواب می‌دهیم.
ما به جای شما به ملائکه و به نکیر و منکر پاسخ می‌دهیم. ما به جای شما عبادت‌هایتان را رو به راه می‌کنیم.
ما تکلیف گناهان‌تان را معلوم می‌کنیم و
وزر و وبال خطاهایتان را به دوش می‌کشیم.
به شرط این‌ که با ما باشید و در این عقیده ثابت باشید و از آن فاصله نگیرید.
ولیجه اختیار نکنید. موالات و‌ معادات تان همان طوری باشد که ما می‌گوییم, مواسات‌تان هم درست باشد.
اگر این‌ها را درست کنید؛ همیشه همراه ما خواهید بود.
امام رضا-علیه‌السلام- می‌فرمایند: من لزمنا لزمناه و من فارقنا فارقناه
(عیون اخبار الرضا: ۶۱۴/۱)
یعنی هر کس با ما ملازم و همراه باشد, ما هم با او همراه خواهیم بود و هرکس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.

امام زمان-عجل‌الله- می‌فرمایند:
«طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنکارنا»
طلب معارف از غیر طریق ما اهل بیت، مساوی با انکار ما است.

خدایا به حق محمد و آلش عاقبت‌ ما را ختم به خیر بگردان.
وصلی‌الله علی سیدنا محمد و آله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهادت امام هادی-علیه‌السلام-؛ مورخ ۱۳۹۳/۲/۱۳