پخش زنده
عن ابی بسیر عن ابا عبدالله علیه السلام قال:« لیس شیالا وله حد »فرمود: هیچ چیز نیست مگر اینکه حدی دارد گفتم فدایتان بشوم مولاجان! حد توکل چیست؟ قال :الیقین قلت :فها حد الیقین ،حد یقین چیه؟ أن لا تَخافَ مَعَ اللّه ِ شَيئا . «اینکه با وجود خدا از چیزی نترسی.»(بحار 71/156/74)حاج آقا:خوب شاید گفته بشود حضرت موسی هم ترسید، آیا حضرت موسی هم توکل نداشت که خدا به او گفت: «لا تخف» شما الان توکل را معنا کردید و گفتید« لا تخاف والله شی» با بودن خدا از کسی نترس.حالا حضرت موسی ترسید پس چه طور میتوان این حالت را جمع کرد؟ببینید! همین خوف، مرتبهی یقینِ موسی است، پیغمبر اولوالعزم است، حضرت-علیه السلام- هم همین طوری بوده و میترسید و بیشترین خوف و نگرانی را در بین انبیاء داشته است. خوف یک امر جسمی است یعنی جسم شما یک درندهای را میبیند و میترسد لذا اینجا توکل معنا ندارد، آیا شما اینجا باید توکل کنید و بایستید؟ نه! باید فرار کنید، خب حالا اگر خدا به شما این اعتماد را داد که« لا تخف» حالا دوباره اگر ترسیدید یعنی آنجا هم عقل کار میکند مثلا رسول خدا-صلی الله علیه واله- نگهبانش امیرالمومنین-علیه السلام- بود چون حضرت میترسید که پیغمبر-صلی الله علیه واله- را ترور کنند لذا آیه نازل شد که دیگر نگهبانی لازم نیست، خب امیر المومنین-علیه السلام- هم دیگر نترسید چون خدا ضمانت نامه داد؛ پس ما در هر چیزی اعتماد به خدا میکنیم و از اینکه به خدا اعتماد میکنیم نمیترسیم که اتفاقی بیفتد. الان فرض کنید من مریضم با توکل بر خدا پیش دکتر میروم اما ترس از مریضی را هم دارم ولی تکیه به خدا هم هست، آن کسی که این توکل را ندارد سکته میکند ولی کسی که توکل دارد فقط از مریضی میترسد، ولی کسی که توکل نداره چه میشود؟ الان طرف بی پول شده و از بی پولی میترسد ولی به خدا امیدوار است و به خدا توکل دارد، جزع وفزع نمیکند.پس ترس یک امر جسمی است که برای آدم است اما در امر دوم، قدرت مال خداست ومن از کسی غیر از خدا نمی ترسم ومن قدرتی برای خدا قائلم که نمیگذارد من کس دیگری را به جایش بیاورم، اما از برق میترسم، از آتش میترسم، از آدم شرور میترسم، این حکم عقل است که من باید بترسم؛ باید احتیاط کنم و فاصله بگیرد تا به من لطمه نزند ولی اگر در من امنیت ایجاد شد دیگر نمیترسم.پرسش: با این بیان یعنی اگر کسی که از چیزهای طبیعی میترسد از آن طرف اثر بر اینها قائل است؟ پاسخ استاد: حضرت در مورد توکل میفرمایند: {التوکل الیقین} طرف میگوید آقا میوهها را بشویید و ضد عفونی کنید، خب مردم هم چون یک ترسی از میکروب و انتقال آن به خودشان دارند، این کار را میکنند ولی با این که میشوید اما باز هم نگران است، حالا اینجا جای توکل است چون شما زحمت کشیدی و شستی، حالا با توکل بر خدا بخور.حالا یک نفر میخواهد به کربلا برود و شنیده که در خلیج فارس میخواهد جنگ بشود لذا خانوادگی انصراف دادند.حضرت میفرماید مرگ اگر بخواهد بیاید در خانهات هم که باشی می آید. حالا ممکن است بگویند که عقل ایجاب میکند، بله عقل ایجاب میکند وقتی جنگ شد ما نرویم، نه این که همه کس اجازه داشته باشد که ما را بترساند و ما هم بترسیم.الان امریکا ما رو میترساند پس ما هم باید بترسیم؟ الان مردم از ترس، مایحتاج خود را برای یک سال، دو سال خریداری میکنند، بازار کاسبها جنس نمیفروشند، علت آن چیست؟ چون توکل ندارند، این در یک مرحله است وتوکل مرحلهی بالاتری هم دارد که امام موسی ابن جعفر-علیه السلام- وقتی آن ملعون سم را میآورد تا به حضرت بدهد ایشان خیلی راحت میخورد چون یقین دارد تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمیافتد و اگر خدا اراده کرده باشه ک کارش تمام باشد، این مرحله بالاست. ما باید وقتی میوه را شستیم، به خدا توکل کنیم و بخوریم.در مثالی دیگر وقتی فرزند شما به مدرسه رفته و شما هر کاری میتوانستی برایش انجام دادی حالا دیگر توکل کن، ولی میبینی طرف آرام نیست و علتش این است که توکلش ضعیف است و یقین ندارد، لذا این خیلی مهم است که برای خودمان از خدا یقین بخواهیم و این کمترین چیزی است که خدا به مومن میدهد پس خداوند به مومن خیلی چیزها را داده ولی یقین را زیاد نداده و به افرادی یقین داده که مطمئن هستند که خدا مواظبشان است و کارهایشان را انجام میدهد. آن جایی که عقل میگوید مواظبت کن، خوب مواظبت کن، آنجا مخالف با توکل نیست اگر عقلت گفت بترس پس بترس. اینجا خدا دیگر نمیگوید جای توکل نیست، لذا میگوید پای شتر را ببند بعد توکل کن، پس جایی که میترسی محکمکاری کن، ولی حالا شما ماشینت را در پارکینگ قفل کردی ولی باز هم خوابت نمیبرد و میترسی؟ واقعا خیلیها خوابشان نمیبرد. چارهی کار این است که شما دو تا دو رکعت نماز در خانه بخوانید بعد به مسافرت بروید و به این چهار رکعت نماز اطمینان کنید چون این توکل است لذا وقتی رفتی خدا خانهات را در حالت امن اداره میکند پس دغدغه درست نکن اگر دغدغه درست کنی بدتر میشود، حضرت میفرمایند: بگویید« اللهم سلم وتمم» اگر هم یک موقعی فرصت نکردی «اللهم» بگویی پس بگو «سلم وتمم» ومیدانی به چه کسی میگویی؟ به خدا میگویی.