qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

پخش زنده

بسم الله الرحمن الرحیم این فرمایش حضرت(فشکرالله عزوجل ذالك له فانزالله عزوجل في کتابه و تمت کلمة ربک الحسنی الی بنی اسرائیل بما صبرو و دمرنا في کان. ….لم یخرج من الدنيا حتی یقرالله له غیرک أعداء. ..)این بحث ظاهرا غیر از آن صبری است که ما بین خودمان میگوییم.صبری که ما میگوییم این است که داریم کارهای خودمان را انجام میدهیم، صبر میکنیم به اینکه ایمانمان پابرجا باشد و لطمه ای نخورد، در وجود ما شکل بگیرد. ولی برای نبی اکرم و ائمه اینطور است که آنها داعیه انتشار و هدایت مردم را در دینداری داشتند. مردم نمی‌پذیرفتند مخالفت می کردند، دستور به صبر بود که الان نگاه نکن نمی‌پذیرند شما کار را انجام بده. مثل اینکه گفته شد یک چاهی را (به گمان اینکه در آن آب هست) حفر کن تا به آب برسی، هر چه کَنده به آب نرسیده، آنوقت قسمت های پایین چاه رسیده به یک سنگ های خیلی سخت، گفت شده که کارت را انجام بده، صبر داشته باش، به آب میرسی. این غیر از صبری است که ما می‌گوییم.چون ما اول اصلا دغدغه دینی نداریم که وقتی مواجه شدیم اذیت بشویم. نهایت هم اگر یک جایی اذیت میشویم، (اذیتش هم غالباََیک چیز شخصی است) گفته شده صبر کنی.مثلاً یک جایی، چیزی خلاف دین میبینیم، از این جهت میبینیم که فعالیت ما را کم رنگ میکند، جایگاه ما را بهم میریزد. این حالت در ذهن ما نیست که حالا بگوییم دین دارد از بین میرود! دلیلش هم مثلا مال آدم است، وقتی ببیند دین دارد از بین میرود مالش را بدهد، بچه اش را بدهد یا وقتش را بدهد. رسول خدا اینگونه بود، خودخوری می کرد خودش را از بین میبرد، حالتی پیدا کرده بود که می‌خواست دین گسترش پیدا کند، می‌دید نمی‌شود، هی مشتش به آهن میخورد. خدا به او گفت این برنامه‌ای که الان ریخته شده به نتیجه میرسد، به ائمه هم همین گفته شد که با اینکه حکومت را از شما میگیرند، ارتباطات را قطع میکنند، نمیگذارند مومنین پیش شما بیایند، حاکمان جور مسلط به اوضاع میشوند، شرایط به گونه ای میشود که شما کاره ای نیستید. شما نگاه کنید علی بن موسی الرضا از اول تا آخر ظاهرا کاره ای نبود دیگر، امام جواد که اصلاً کاره ای نبود، خب! یک موقعی باید یک فرصتی باشد به شکلی که اینها یک کاره ای بشوند، کار را جلو ببرند. اما نداشتند! خوب یک همچین کسی که قدرت بر هدایت دارد، نیرویش را هم دارد، علمش را هم دارد، همه چیزش را دارد. میتواند مردم را هدایت هدایت صورت نمیگیرد و به اینها گفته میشود صبر کنید! صبر کنید تا امر خدا محقق بشود.شما فک میکنید چون ائمه می دانستند قصه چیست، صبر می‌کردند! اما حضرت میدیدند بیست سال گذشت هیچ خبری نشد، هیچ کاری نتوانستند بکنند، ۲۵ سال! یک روز دو روز که نیست. امیرالمومنین روی یک ساعتش حساب باز کرده بود.در یک ساعت، حضرت اینقدر کارها انجام می‌داد! ۲۵ سال گفتند شما بفرمایید در خانه بشینید و صبر کنید.شما صدیقه طاهره را ببینید، عمرش ۱۸ سال بیشتر نیست، ۱۸ سال که عمر نیست! و آن جریانات که پیش می آید، به ایشان گفته میشود صبر کن.از این طرف امام زمان علیه السلام غایب شده به حضرت گفته شده صبر کن، حالا یک روز، دو روز، یک سال، دو سال و …. صبر کن! شاید مثلا شما همه ی این پیشرفت هایی که میبینید مال یک امام، همه عمر طبیعی یک امام کار شده اینقدر شده. بقیه ائمه که کاری نتوانستند بکنند به آنها گفته شده صبر کنید. شما ببینید امیرالمومنین علیه السلام، ۲۵ سال که آنجا نشسته، ۱۹ ماه درگیر معاویه هست فقط. ولی گفته میشود که صبر کن. ورای این صبر شاید این معنا باشد که خدا میخواهد بفرماید، امر دست خود من است. یا آن مثالی که از آیه زدند که من آسمان و زمین را در شش روز خلق کردم.یا این همه جمعیت را تو داری میبینی به ذهنت آمده که چطور همه اینها میخواهند هدایت بشوند و…این در ۶ روز فقط. این مثال مثل این است که به کسی بگویند خانه شما در طرح است، باید خراب شود. طرف وحشت میکند، میگوید آقا ما یک برج ساختیم! سازنده‌اش میگوید نه این پیش ساخته است، یک پیچ و مهره است، ظرف چند ساعت برش می داریم چیزی نیست نگران نباش. ظاهراً این صبر برای آن چیزی باشد که ائمه گرفتارش بودند و الا امام صادق علیه السلام فرمودند ما چیزی به عنوان صبر در وجودمون شکل نمیگیرد. صبر! مثلا حضرت زینب ببیند همه چیز یک دفعه از هم پاشیده شد، این صبر میخواهد. ببینی حجت خدا رفت و همه آن چیزهایی که چیده شده بود… پیغمبر بود امیرالمومنین بود حضرت زهرا بود امام حسن بود تا اینکه این شد، با امام حسین همه اش از دست رفت. حالا هم به امام زین العابدین علیه السلام فرصت نمیدهند که! ولی میفهمانند که صبر کنید. امر این چیزی که شما میگویید نیست. اینکه مردم فکر میکنند نیست. امر خدا یک چیز دیگر است!مثل الان، شما میبینید که الان اصلا پیغمبر نیست، امام نیست اما همان صبر هاست. اگر صبر نمیکردند، عجله می‌کردند، یا هر جور دیگری عمل میکردند، این نمی‌شد. صبر حتی یک چیزی بالاتر از احتیاط است. یعنی شما دارید در جاده میروید، ماشین را عاقلانه راه می برید، یکی یک مقدار بالاتر از عقل عمل میکند، احتیاط هم می کند، می‌گوید آنجایی که عقلم میگوید برو، آنجا هم نمی‌روم احتیاط میکنم. یک جایی نه! احتیاط هم فایده ای ندارد، صبر! فرض کنید کسی آمد ماشین را بگذارد کنار نگاه میکند میبیند وقتش کم است، میگوید صبر کن. مثل همین قضیه عتبات اربعین، شام اربعین، ساعت هفت و نیم، هشت که وارد فرودگاه شدیم، مردم اصلا گریه می کردند، خیلی حالت شکایت داشتند، من شیشه ماشین را کشیدم پایین گفتم صبر کنید تا صبح، بروید بخوابید صبح گشایش می‌شود. چون من ایران بودم شنیدم همینطور دارد جمعیت می‌آید طرف نجف. بعد فردا صبح ساعت هفت ونیم و هشت تخلیه شروع شد و دیگر روزهای بعد عادی بود، همه رفتند و کسی منتظر ماشین نماند، این بخاطر صبر است، امور به حالت غیر‌‌عادی حل میشود. یعنی کسی که به صبر پناه ببرد (اصبر و مفتاح الفرج ) گشایش ایجاد می‌شود. یک معجزه خدایی خدا در صبر پنهان شده به اینکه طرف همه چیز را تمام شده فرض میکندولی به او گفته شده که امیدوار باش، صبر کن. یکدفعه میبیند امر جور دیگری اتفاق می‌افتد. جزع فزع نکن، آبرو ریزی نکن. ما هم‌ بعد از ظهر که آمدیم آنجا جمعیت را دیدیم، ماندیم که شب باید چه کار کنیم! وقتی هم وارد شدیم خسته و کوفته رفتیم جایی که آنجا شرایط فراهم نبود و ما همه جا را بسته می دیدیم. یعنی پیه این را مالیدم به خودمان که باید در خیابان خوابید. یک دوستی داشتیم که انگشتر فروش بود، نشستیم در مغازه اش حال و احوال و گفت شما دنبال جا می گردید؟ یک زنگ زد و.. مفتاح گاهی این است. فهمش سخت است. آقای عباسی آمد درب خانه گفت بچه در شکم مادرش مرده، خانمم در خطر است،شما یک کاری بکنید.من رفتم پیش آقای بهجت با یک شیرینی و گفت هم بچه سالم است هم مادر.خب هیچ چیز نشان نمی داد این اتفاق بیفتد.