انجام کارهای کوچک و به ظاهر معمولی که راه و مسیر را برای ما باز میکنند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین»
«اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- مرحمت بفرمائید.
در وجود ما جوهرهای هست که برای خود ماست. مثلا یه نفر دوست داره غذا زیاد بخوره، یه نفر دنبال لذت و تفریحه، یه نفر دنبال خدمت به مردمه، یه نفر دنبال عِلمه و وقتش رو برای علم میذاره.
ببینید ما جوهرهای لازم داریم که بتونیم با اون راه خدا رو بریم. راه خدا فیزیک و شیمی، جغرافی و ادبیات نداره، یه راه برای خودشه. این راه هم قبلا طی شده، یعنی ما اولین نفر نیستیم که داریم این راه رو میریم، بزرگان ما این راه رو رفتند. حالا نمیخواد شما بزرگان رو با یه فاصلهی طولانی ببینید و فکر کنید منظور من از بزرگان سلمان، ابوذر و یا آقای بهجت-علیهمالرحمه- هستند، نه، کسی که مثلا نماز صبح رو خوب میخونه، نماز شب میخونه، راستگو هست، امانتدار، اهل توسل، اهل گریه و اهل جمکرانه، این بزرگه و از من جلوتر و بهتره. من میبینم زندگیاش خوبه، با زنش هم خوب تعامل داره، دخل و خرجش خوبه، آدم قانعی هست، اهل مسجده و مردم اون رو به این معنا تصدیق میکنند. لذا همین که شما همچین کسی رو سراغ دارید، پس معلومه راه بازه. ببینید من اول باید به اون جایی برسم که اون یه نفر از من جلوتره، وقتی به اون مرحله رسیدم، دوباره باید به اون جایی برسم که باز یه نفر دیگه جلوتر از منه، یعنی یه مرحله بالاتر و تا اون جایی باید برم که به من اجازه میدن این مسیر رو طی کنم. اگه توی این مسیر یه چیزی مورد غفلت قرار بگیره به اون مرحلهی بالاتر نمیرسی و نمیتونی جلوتر از بقیه باشی. مثلا الان من میگم یه صلوات بفرستید، همین که شما صلوات فرستادید یه اتفاق افتاد، یه سنگ جلوی راه معنوی شما بود که با فرستادن صلوات این سنگ کنار رفت. یه امری بود که نمیذاشت شما این قدم رو برداری و جلو بری تا معنویت خودت رو بهتر کنی یا موفق نبودی برای بهتر شدن اخلاقت کاری انجام بدی، ولی با فرستادن این صلوات تونستی یه مرحله از اون سی مرحله رو طی کنی تا اخلاقت خوب بشه. دوباره شما میری یه صدقه میدی، دوباره یه مرحله میری جلوتر و راه یه ذره باز میشه. الان توی نونوایی برای اینکه خمیر آمادهی پخت بشه، مثلا باید دو ساعت استراحت کنه، خب اگه شما حتی پنج دقیقه زودتر از دو ساعت خمیر رو برداری، دیگه نونِ خوب تحویل شما نمیده و این یعنی هیچ کاری انجام نشده! اون کسی که اهل درست کردن خمیره میدونه این پنج دقیقهی آخری خیلی مهمه. حالا ما با همین کارهایی که انجام میدیم، داره راه برامون باز میشه، ولی متأسفانه دست برمیداریم؛ یعنی سی تا اتفاق باید بیفته، باید اون دو ساعتِ کامل بشه تا حال من خوب بشه، روزیام برگرده، ولی من از اون سی تا، ۲۸ تا رو خوب انجام دادم، فقط دوتا مونده تا کامل بشه، رهاش میکنم!
مثلا میگن برای فلان حاجت، شما چهل روز زیارت عاشورا بخون، ۳۸ تا رو خوب خوندی، ولی دوتای آخری رو نمیخونی. الان از اینجا تا حرم رو کیلومتر بنداز، این مقدار کیلومتر شما رو حرم میبره، حالا اگه پونصد متر مونده باشه، شما توی حرم نیستی، پنجاه متر هم مونده باشه باز هم حرم نیستی، باید این کیلومترِ کامل بشه تا داخل حرم بشی. یا در مورد روز جمعه، رفقا جمعه رو ساده نگیرید، جمعه مثل بقیهی روزهای هفته نیست! جمعه اینقدر مهمه که برای ورود بهش باید غسل انجام بدی، مثل زیارت معصوم-علیهالسلام- که باید قبلش بری غسل کنی. مثلا به شما میگن آقا شاربت رو بگیر، من الان متوجه نمیشم این یعنی چی، ولی خدا دستور داده، باید انجامش بدی، این یه دستور ساده نیست، خدا داره میگه که جمعه شاربتون رو بگیرید.
روز جمعه ناخنهاتون رو بگیرید. غسل جمعه رو انجام بدید، چون اگه در طول هفته غسل یا وضوتون ناقص باشه، غسل جمعه اون نقصها رو از بین میبره. روز جمعه تلفن رو بردارید و جویای احوال اقوام و دوستان بشید؛ انجام هر کدوم از این کارها یعنی یه راهی داره به روی شما باز میشه. آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- ده هزار تا از این کارها رو توی یه سال انجام داده که آقای بهجت شده، ولی من نه، من هزار تا رو انجام دادم که الان این هستم. سیدبنطاووس، شیخ مفید و شیخ طوسی-علیهمالرحمه- هر کدوم کارهای بیشتری انجام دادند که به این مقامات رسیدند. رفقا انجام همین کارهای به ظاهر معمولیه که راه رو برامون باز میکنه. همین که موقع غذا بسماللهالرحمنالرحیم بگی، این در به روی شما باز میشه. اگه این خانم الان حجابش رو درست کنه، در ارتباط با محرم و نامحرم مواظب باشه، موانعش برطرف میشه، ولی فکر میکنه اگه زیارت عاشورا بخونه مشکلاتش حل میشه. یه مانع دیگهی این خانم مربوط به شوهرداری اونه، مثلا همهی کارها رو درست انجام داده، زن مؤدب و امانتداری هست، با حجب و حیاست، میخوان اون صد رو بهش بدند، ولی نمیدن، چرا؟ چون رضایت شوهرش رو نداره. از صدتا، ۹۹تاش درسته، ولی چون لنگ شوهرشه، اون صد رو بهش نمیدن، تمام شد. حساسیتها، دخالتها، فضولیها، همهی اینها باعث میشه در رو براتون باز نکنند، مثلا خانم میخواد شوهرش رو تربیت کنه. خانم محترم! خدا این عقل رو به شما نداده که خودت رو عاقلتر از شوهرت نشون بدی، برای این به شما عقل داد که شوهرداری یاد بگیری، پس از عقلت سوءاستفاده نکن، اینطوری راه برات باز نمیشه. این مطلبی که عرض میکنم رو از روایت پیدا کردم؛ گاهی شما دو ساعت جمکران رفتی، حال خوبی هم داشتی، دعاهای خوبی هم خوندی، گریه کردی، بخش زیادی از استجابت دعات درست شده، حالا رسیده به اینجا که اگه موقع خواب یه تسبیح حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- بگی، کارت درست میشه. به دلت میافته، بهت الهام میشه که این تسبیحات رو بگی، ولی میگی نه دیگه ولش کن، من که جمکران رفتم، اینهمه دعا و نماز هم خوندم، دیگه نمیخواد این تسبیح رو بگم، اما اتفاقا بعد از تسبیح حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- میخوان بهت یه چیزی بدند، بعد از این استغفرالله میخوان بهت چیزی بدند، ولی شما این یه دونه رو نمیگی و میخوابی، تموم شد، چیزی دستت رو نمیگیره، شک نکن، خدا اینطوری قرار داده.
ما الان که اینجا هستیم، خودمون نیومدیم، با الهام اومدیم، با شوق اومدیم، ما رو با اراده اینجا آوردند. مگه میشه همینجوری کسی رو آورد؟ مگه من میتونم شما رو دعوت کنم، من اصلا همچین قدرتی ندارم، ولی ماها رو جمع کردند، چرا جمع کردند؟ چون ما یه کارهایی انجام دادیم که مورد رضایتشون بوده، لذا گفتند اینجا هم بیان بشینند، میخوایم یه فتحالفتوحی براشون کنیم. الان دیدید آقای رئیسی انتخاب شد، یه عده میگفتند ایشون نباید انتخاب بشه، میگفتند مردم توی دست ما مثل خمیر هستند. دیدید که اومدند دوتا شعر ترکی هم خوندند فکر کردند آذربايجان رو به هم میریزند، ولی آذربایجان یه جور دیگه جواب داد، اینها ارادههای خداست. ما هر شب با دوستانمون برای انتخابات هزار تا سورهی قدر خوندیم، جاهای دیگه هم خیلی کارها کردند، صدقه دادند. پس ببینید همین یه دونه یه دونهها کار انجام میده. اون کوچیکها رو کوچیک نگیر، نه توی ثواب که انجامش ندی و نه توی گناه که ترکش نکنی. گاهی یه نگاهِ تحقیرآمیز، شما رو زمین میزنه و هر چی بهت داده بود رو ازت میگیره. مواظب باشید خدا با کسی تعارف نداره، اون چیزهایی که خدا بهت داده رو حفظ کن، پس نده. خدا خروار میده، ولی اگه مواظب نباشی مثقال مثقال یه جوری ازت میگیره که خودت هم اصلا نمیفهمی چهطوری ازت گرفته، پس حواست رو جمع کن. آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- با همین کوچیک کوچیکها آقای بهجت شده، با همین کارهای کوچیک! با همین چای ریختن، با همین کفش جفت کردن، با همین اینجا نشستن و گریه کردن و سینه زدن، راه مشهد رو برامون باز میکنند، مشهد رفتیم راه کربلا رو برامون باز میکنند، همین اتصالها کار رو انجام میده.
وصلیاللهعلیمحمدوآله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مورخ: ۱۴۰۰/۴/۳؛ ۱۳ ذیالقعده