qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

سه اصل مهم در دینداری

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ

«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین»«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.»
جریانی به نام تربیت، هدایت و رشد، مقوله‌ای پیچیده‌ است که اگر ارکانش معلوم نباشه، فرد ناخواسته در یک مسیر تقابل با هدایت قرار می‌گیره و ضلالت رو می‌پذیره و طی می‌کنه. لذا ما هر چه‌قدر شاخص‌های این مسئله رو پیدا کنیم، در حرکت خودمون موفق‌تر و آسان‌تر جلو خواهیم رفت. خیلی‌ها کور وارد جریان مذهب می‌شن، همین‌‌طوری چشم بسته ورود کردن، هیچ تلاشی هم نمی‌کنن. در همراهی با دین باید با شناخت و آشنایی کامل جلو رفت. نباید به چیزی‌های دم‌دستی دین مشغول شد. مثلا از دین قداست رو پیدا می‌کنه، یک ژست مقدس مآب می‌خواد پیدا بکنه. در حالی‌که این اصلاً پاسخگو نیست و جوابگوی دینداری نیست. ببینید! ما به دینی توی دنیا احتیاج داریم، که بتونه به ما کمک کنه. من بتونم با دینداری از این امتحان عبور کنم، از این تکلیف عبور کنم، از این خوشی‌های دنیا بدون تلفات(از دست دادن دین) عبور کنم، تعامل پیدا کنم. موقع دشمنی، بدونم چه‌کار باید بکنم. موقع دوستی، بدونم چه‌کار باید بکنم. این‌ها رو بفهمم، اگر این‌ها رو نفهمیدم، تعاملاتم به هم ریخته است، هر جایی یه جور هستم. حالا خروجی این دینداریِ چشم بسته چیه؟ خروجی‌اش تحیّره، ده قدم می‌رم بیست قدم برمی‌گردم. یه اتفاق ساده من رو بیست سال عقب می‌اندازه. نه من و شماها، بزرگان دین جا موندن. تاریخ رو بخونید، عمرسعد توی ذهن شما یه آدم معمولیه، ولی عمرسعد قرار بوده بشه یه آدمی مثل سلمان، از یه جایی از یه نقطه‌ای دیگه برگشت خورده، ببینید! شما نگاه نکنید که توی کربلا شمر شده شمر، قرار بوده مثل ابوذر بشه. یعنی تا این‌جا اومده که شمر، ابوذر بشه ولی شده شمر، چرا؟ به خاطر این‌که این ساختار در وجودش ایجاد نشده، از یه جایی برگشته.
من نیروم رو توی دین معطوف به یه امور دم‌دستی نکنم. مثلاً دنبال این نباشم که مستجاب الدعوه بشم، این‌که یه نور ببینم، یه خواب خوب ببینم، امور دنیایی‌ام ردیف بشه، مسائل روحی‌ام برطرف بشه. این‌ها امور دم‌دستی دینه! من در یه حالت پیچیده‌ای دارم حرکت می‌کنم، در حالی‌که دینداری خیلی پیچیده نیست. تدین مثل دوچرخه‌سواری ساده است، مفاتیح رو باز کن و بخون، قرآن رو بخون، زیارت برو، سینه بزن، گریه بکن، بعد هم بارت رو ببند و بقیه‌ی راه رو برو.
اما الان عرض و طول دین فهمیده نشده، سر و ته نماز و این‌که چه‌طور «تنهی عن الفحشا و المنکر» هست، معلوم نشده، به‌خصوص برای نسل امروز، نسلی که داره برای ظهور امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- آماده می‌شه، قالب فکری این نسل، زمین تا آسمان با نسل‌های گذشته فرق داره، مطالب رو سریع می‌گیره، علت‌یابی می‌کنه، به سابقه‌هاش کار داره، امور دین رو دقیق می‌بینه، همه جای دین رو با هم می‌بینه، نه فقط یه امر کوچیک رو.

مثلاً الان همین هیئت رو ببینید، نگاه درست و دقیق به هیئت اینه که شما اگر دو نفر باشید، مداح بیاد، مداحی کنه و بره، کار تمامه. یعنی آخرین نتایجی که باید باشه، به دست اومده. حالا اون نتایج چیه؟ ما باید اون‌ها رو توضیح بدیم. این نتایجی که الان توی ذهن هاست، گاهی اشتباهه. این‌که یه روضه با یه مداح و دو سه نفر هم گریه کن، این چه تاثیری در هدایت داره و چه بستری برای هدایته، و چه‌قدر راه‌گشایی داره، این رو فقط خدا می‌دونه. منتها ما الان اصلا نگاه‌مون به هیئت این نیست. شما الان خودت توی خونه روضه راه بنداز، خودت هم روضه بخون، یا اصلا تلفن همراه رو بذار، روضه برات بخونه، برق‌ها رو هم خاموش کن و بشینید یه روضه‌ی دو دقیقه‌ی گوش بدید، چایی روضه هم بدید، ما اصلاً تصوری از عظمت این کار نداریم. ولی ما از حج تصور داریم. چرا؟ چون کعبه هست، احرام هست، سازمان حج و زیارت، مناسک و عمره هست، حج رو خیلی بزرگ می‌دونیم. البته بزرگ هست‌، خیلی هم بزرگه؛ ولی می‌خوام یه چیز دیگه بگم، شما ببینید، ثواب زیارت امام رضا-علیه‌السلام- معادل یه میلیون حج است؛
«کَتَبَ علیه السلام: أبْلِغْ شیعَتی: إنَّ زِیارَتی تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ألْفَ حَجَّه، فَقُلْتُ لاِ بی جَعْفَرٍ علیه السلام: ألْفُ حَجَّه؟! قالَ: إ ی وَاللّهُ، وَ ألْفُ ألْفِ حَجَّه، لِمَنْ زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ.»
«امام رضا-علیه‌السلام- به یکی از دوستانش نوشت: به دیگر دوستان و علاقمندان ما بگو: ثواب زیارت قبر من معادل است با یک هزار حجّ. راوی گوید: به امام جواد-علیه‌السلام- عرض کردم: هزار حجّ برای ثواب زیارت پدرت می‌باشد؟!
فرمود: بلی، هر که پدرم را با معرفت در حقّش زیارت نماید، هزار هزار یعنی یک میلیون حجّ ثواب زیارتش می‌باشد.»(کامل‌الزیارات/ص۳۰۶)
وقتی امام جواد-علیه‌السلام- می‌فرمایند که معادل هزار هزار حجه، خب من الان به لحاظ تصوری مقایسه می‌کنم، این اصلاً قابل باور نیست که با یه زیارت، هزار هزار حج انجام دادم. چون نگاه امام رو ندارم، چون اون نگاه دقیق وجامع رو ندارم، نمی‌فهمم زیارت امام رضا-علیه‌السلام- کجای مسئله‌ی دین رو داره حل می‌کنه. یه مثال دیگه بزنم الان این‌هایی که فضانورد هستن، به فضانوردها یه کپسول می‌دن، دیگه تا ۲۴ ساعت نمی‌خواد چیزی بخورن، یه کپسول می‌خورند، هم آبه و هم غذا، ۲۴ ساعت هیچی نمی‌خواد بخورن، بالاترین انرژی رو داره. حالا من چی، یه ۲۴ ساعت هفتادتا لقمه هم بخورم، کار اون کپسوله رو برام نمی‌کنه. توی فرمول اون کپسول، اصل و حقیقت غذا رو‌ پیدا کردن، کشف کردن. ما نه، ما داریم تفاله‌ی غذا می‌خوریم و نمی‌دونیم.
این‌که گفته شده اول غذا نمک بخور، ما خیلی نگاه‌مون ساده است ولی اون کسی که دستور داده اول غذا نمک بخور، حقیقتش رو می‌دونه.
ببینید از امام صادق-علیه‌السلام- به سند معتبر نقل شده؛ «مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ-علیه‌السلام-بَیْتَ شِعْرٍ فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ- وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً فَبَکَى وَ أَبْکَى تِسْعَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ فَلَمْ یَزَلْ حَتَّى قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً فَبَکَى وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاکَى فَلَهُ الْجَنَّةُ.»
«هر کسی دربارۀ امام حسین-علیه‌السلام- یک بیت شعر بخواند و در (مصیبت آن حضرت) گریه کند و ده نفر دیگر را بگریاند، بهشت نصیب خودش و آن ده نفر خواهد شد و هر کسی دربارۀ امام حسین-علیه‌السلام- یک بیت شعر بخواند و (در مصیبت آن حضرت) گریه کند و نه نفر دیگر را بگریاند، بهشت نصیب خودش و آن نه نفر خواهد شد و همین‌طور ادامه دادند و در نهایت فرمودند: اگر کسی دربارۀ امام حسین-علیه‌السلام- یک بیت شعر بخواند و (در مصیبت آن حضرت)گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد، بهشت نصیبش خواهد شد.» (ثواب‌الأعمال/ج ۲/ص۸۴)
حالا من پیش خودم می‌گم برای بهشت رفتن، این همه دستورات دیگه اومده، حالا این بکاء و تباکی رو کجای دلم بذارم؟! چرا این رو می‌گم؟ چون نمی‌دونم حقیقتش چیه! می‌گیم یه عمل ساده است، یه عمل ساده که نباید این‌قدر ارزش پیدا کنه!
حالا می‌خوام یه روایت از این بالاتر به شما بگم؛ امام باقر-عليه‌السلام- فرمودند:
«نِيَّةُ المُؤمنِ أفضَلُ مِن عَمَلِهِ و ذلكَ لأنّهُ يَنوي مِن الخَيرِ ما لا يُدرِكُهُ، و نِيَّةُ الكافِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ؛ و ذلكَ لأنَّ الكافِرَ يَنوي الشَّرَّ و يأمَلُ مِن الشَّرِّ ما لا يُدرِكُهُ»
«نيّت مؤمن برتر از عمل اوست؛ چون گاه نيّت كارهاى خير مى‌كند، اما موفق به انجام آن‌ها نمى‌شود و نيّت كافر بدتر از عمل اوست؛ زيرا كافر نيّت بد در سر مى‌پروراند و به انجام بدى‌هايى اميد مى‌بندد، ليكن امكان به كار بستن آن‌ها را نمى‌يابد.»(علل الشرائع/ص ۵۲۴ )
تا حالا نشستین به این‌ها فکر کنید!؟ نسل امروز باید این‌ روایت‌ها رو در بیاره، بخونه و به این‌ها فکر بکنه.

من یه موقع می‌یام حسینیه درست می‌کنم، حسینیه ساختن معلومه چه‌قدر دَوندگی داره، چه‌قدر هزینه داره، چه‌قدر تلاش می‌خواد، ثواب یه نفری هم که نیت بکنه حسینیه بسازه، می‌شه مثل کسی که حسینیه ساخته. بله! بلکه بالاتر، شاید مال شما رو قبول نکنن، چون اخلاص نداشتی، مال این رو قبول می‌کنند. ما این‌ها رو نمی‌فهمیم یعنی چی؟!پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌- در مضمون روایتی فرمودن که تنها پیغمبری که خدا توی مرامش، نیت رو مثل عمل قرار داده، من هستم و توی دینِ من، نیت همون عمله. حالا کدوم یکی از شما می‌تونید این موضوع رو هضم کنید که نیت همون عمله؟ اگه تونستی این رو برای خودت هضم کنی، یه امر مهم رو کشف کردی و روی نیت‌هات کار می‌کنی، همین‌جوری پا نمی‌شی بیایی هیئت، با نیت درست حسابی می‌آیی.
رفقا! من به شما بگم باور کنید که کربلا رو علی‌اصغر-علیه‌السلام- اداره کرد، رقیه-علیه‌السلام- اداره کرد، حضرت زینب-سلام‌الله‌علیها- اداره کرد، فهمش خیلی سخته، ولی حسین-علیه‌السلام- این رو می‌فهمه، اون عبارت‌هایی رو که برای شهادت حضرت علی اصغر-علیه‌السلام- می‌گه، داره این‌ها رو می‌گه، اون‌جا که داره می‌گه «رضا‍ً برضاک» اون‌جا که مقتل می‌گه خون رو خضاب می‌کنه، اون‌جا که نمی‌ذاره یه قطره خون روی زمین بریزه، ولی من این رو نمی‌فهمم.
امام صادق-علیه‌السلام- در مضمون روایتی می‌فرمایند که داغ محسن-علیه‌السلام- برای ما از داغ حسین-علیه‌السلام- سنگین‌تر بود.(۱)
کی این رو می‌فهمه؟ از نظر ما برعکسه. نمی‌فهمیم. اما محسن-علیه‌السلام- همه‌ی کارها رو حل کرد، همون‌طور که علی اصغر-علیه‌السلام- تو کربلا همه‌ی کارها رو حل کرد. دو تا بچه! حالا ما چه‌قدر می‌تونیم توضیح بدیم یا توضیح بشنویم و بگیم تأثیر این چیه؟ چه‌طوری ممکنه یه همچین فهمی رو پیدا کنیم و یه سری امور ما رو مشغول نکنه؟!
مثلا ببینید ارزش زیارت امام رضا-علیه‌السلام-، ارزش زیارت حضرت معصومه-سلام‌الله‌علیها- رو کی می‌فهمه یعنی چی؟ اصلا زیارت یعنی چی؟ امام هادی-علیه‌السلام- فرمودن که زیارت امام‌ رضا-علیه‌السلام- افضل بر زیارت امام حسین-علیه‌السلام- است؛
علی بن مهزیار نقل می‌کند از امام هادی-علیه‌السلام- پرسیدم:
«جُعلتُ فداک! زیارة الرّضا-صلوات‌الله‌علیه- افضل ام زیارة ابی‌عبد الله‌الحسین-صلوات‌الله‌علیه-؟ فرمود: زیارة اَبی افضل، و ذلک انّ اباعبدالله-صلوات‌الله‌علیه- یزورُهُ کلُّ النّاس و ابی-صلوات‌الله‌علیه- لا یزورُهُ الّا الخواصُّ من الشّیعة.»
«فدایت شوم زیارت امام رضا-علیه‌السلام- افضل است یا زیارت امام حسین-علیه‌السلام-؟
آن حضرت فرمود: زیارت پدرم افضل است؛ زیرا امام حسین-علیه‌السلام- را هر گروهی از مردم زیارت می‌کنند؛ ولی پدرم را زیارت نمی‌کند، مگر شیعیان خاص و خالص ما»(اصول‌کافی/ ج۹/ص ۳۳۵)
زیارت امام رضا-علیه‌السلام- افضل شد!؟ بله. حالا باید بری پیدا کنی ببینید چرا افضل شد؟ زیارت امام رضا-علیه‌السلام- زیارتُ الله است، زیارت خداست در عرشش. یعنی همون‌جور که داری زیارت می‌کنی، داری در عرش با خدا ملاقات می‌کنی؛
امام کاظم-علیه‌السلام- فرمودند:
«مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اَللَّهَ فِي عَرْشِهِ»
«كسى كه آن حضرت-علیه‌السلام- را زيارت كند و شب را نزد آن جناب بيتوته كند مثل كسى كه است كه خدا را در عرش زيارت كرده است.»(کامل‌الزیارات/ص۹۲۸)
چون من زمینه نداشتم، ورود درست به دین نداشتم، این‌ها برام خیلی دوره، اصلا به این‌ها دسترسی ندارم، قالب دینی پیدا نمی‌کنم، ظرفیت پذیرش اون چیزی که توی دین هست رو پیدا نمی‌کنم، لذا به درد دین نمی‌خورم، در نهایت می‌شم یه آدم متوسط خوب، به درد امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- نمی‌خورم. امام صادق-علیه‌السلام- می‌فرمایند:
«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْتَمِلَه نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ َ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.»
«حديث ما دشوار است و متحمل آن نشود فرشته مقرب و نه پيغمبر مرسل و نه مؤمنى كه خدا دلش را به ايمان آزموده‌است.»(کافی/ج۱/ص۴۰۱)
حدیث ما اهل‌بیت قصه‌ی ساده‌ای نیست، «لا یحتمله الا نبی مرسل» یعنی پیغمبر معمولی نمی‌تونه مطلب ما رو هضم کنه، پیغمبر باید مرسل باشه، «او ملک مقرب» فرشته‌های معمولی قصه‌ی ما رو متوجه نمی‌شن، باید فرشته‌های مقرب باشن، مومنین هم نمی‌فهمند، «الا مومن امتحنه الله قلبه للایمان» مگر کسایی که قلب‌شون با ایمان امتحان شده.
خب این‌ها رو گفتم، نمی‌خوام مسئله رو پیچیده و سخت کنم، گفتم که بفهمید دینداری یه امر مهمیه، باید به این دین درست ورود پیدا کنم، تا این دریافت‌ها رو پیدا کنم، نیت رو بفهمم، زیارت امام رضا-علیه‌السلام- رو بفهمم، مقام علی‌اصغر-علیه‌السلام- رو بفهمم، مقام محسن-علیه‌السلام- رو بفهمم. من می‌خوام قاعده‌ی این ورود درست رو بگم، فرمول این رو می‌خوام بگم؛ سه تا چیز لازمه: اولش معادات، شما باید دشمنی‌ات رو معلوم کنی، شما در وجودت یه دشمنی‌ای هست، باید دشمنی‌ات رو خرج دشمن کنی، گل به خودی نزنی، برای رفیق مومنت یک سر سوزن بدی نداشته باشی، اگه گفتی از فلانی خوشم نمی‌یاد، خراب کردی. اعمال جن و انس رو هم انجام داده باشی، به درد نمی‌خوره. بگو از عملش خوشم نمی‌یاد. از فلان شیعه، از فلان آقا من ناراحتم، بگم عملش رو نمی‌پسندم، ولی از خودش نمی‌تونی برائت بجویی، اگر تونستی این رو حل کنی یک سوم مطلب برای درک حقایق ایجاد شده. آقای فلانی آدم بیخودیه، نه! خودت آدم بیخودی هستی که این‌طور فکر می‌کنی! ما توی شیعه آدم بیخود نداریم. اون‌جایی که حضرت می‌گه همه رو بهتر از خودت بدون، یعنی همین! چشم بسته همه رو باید از خودت بهتر بدونی، چشم بسته! یعنی شما خودت رو از همه پایین تر بدونی. اگه دیدی این‌جور نیستی، کارت تمومه. چون شما نمی‌دونی این یعنی چی. همان‌طور که نمی‌دونی محسن-علیه‌السلام- یعنی چی؟ همان‌طور که نمی‌دونی اصغر-علیه‌السلام- یعنی چی؟ همان‌طور که نمی‌دونی هزار هزار حج یعنی چی؟ همان‌طور که نمی‌دونی نیت یعنی چی؟ اگه یه شیعه، یه دوست امیرالمومنین-علیه‌السلام- توی دلت یه ذره، به اندازه یه سر سوزن، برای تو ناخوشایند باشه، یعنی با ولایت امیرالمومنین-علیه‌السلام- مشکل داری. بگو من از عمل این آقا خوشم نمی‌یاد. آدم بد عملیه. حتی بگو فاسق العمل. بگو، عیبی نداره. ولی راجع به خودش نمی‌تونی بگی. چرا؟ «حدیثنا صعب مستصعب» یه چیز سربسته است! من نمی‌فهمم! اون‌ها گفتن، من هم قرار شد مطیع باشم و گوش کنم.
چه‌طور از توی صدف، مروارید عمل می‌یاد، تازه تو وجودت مروارید ولایت شروع به رشد می‌کنه، دیگه این چیزها رو می‌فهمی. شما توی یک باغچه‌ ریگ می‌ریزی و آب بدی، هیچ فایده نداره. باید بذر بیاری و بریزی.

اگه بذر رو ریختی با آفتاب، خودش به عمل می‌یاد. ببینید ما در دینداری احتیاج به تلاش زیاد نداریم، می‌دونی این تلاش‌ها و دست و پا زدن‌هامون برای چیه؟ به خاطر اینه که من عقبه‌ی کارم رو درست نکردم، اعتقاداتم درست نیست. هی باید دست و پا بزنم باید برم جمکران، هی باید پا برهنه برم فلان جا بگم کار من رو حل کنید، نه! بشین همین جا اول درست نیت کن، بعد پاشو برو جمکران. با اون حال و مقام برو جمکران. اصلا توی دین دست و پا زدن نیست.
خدا درباره پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌- می‌فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
«پاک و منزه است خدایی که در (مبارک) شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش رو مبارک و پر نعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست.»(الاسراء/آیه۱)
ما پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- رو بردیم. شما رو باید ببرن پیش امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه-، بیخود دست و پا نزن بری پیش امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- راهت نمی‌دن. اون آقا وقتی اومد پیش نایب حضرت و اصرار کرد، نایب حضرت گفت: شوق دیدار، از خود دیدار امام زمان بهتره، این خیلی فهم می‌خواد. آقا چه‌جوری ممکنه!؟ می‌ری و صدتا کتاب می‌خونی، آخر سر هم می‌گی بی‌خود خوندم. آقای کشمیری-رحمه‌الله- می‌گفت که من روزانه چندین بار کفایه درس می‌دادم، می‌زد توی سرش چرا من نمی‌فهمیدم که یه کفایه بگم بسه دیگه، باید بقیه‌ش رو قرآن می‌خوندم. کِی داره می‌گه؟ وقتی که دیگه کاری نمی‌تونه بکنه، عمر رفته. چرا راه رو پیدا نمی‌کنم؟ چون با بابام خوب تا نمی‌کنم، اون کسی که من رو می‌بره بالا، توی خونه است، احترام به پدر مهمه. اونی که من رو رشد می‌ده و بهشت زیر پاشه، مادر منه. باید راضی نگهش دارم، ولی این‌ اولویت‌ها رو بلد نیستم. هی می‌یام می‌کوبم به سینه‌ام، حسین حسین حسین می‌گم، بعد می‌بینم نتیجه نیست، در حالی که دستگاه اباعبدلله-علیه‌السلام- بزرگترین کارها رو اداره می‌کنه.
وقتی شما برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- یه بار به سینه‌تون می‌زنی، نمی‌دونی‌ قیمتش چیه، ولی من این‌ همه می‌زنم، ولی چیزی نمی‌بینم! چون من پیش پدر و مادرم هیچ بهره‌ای نبردم. از سهم خودم که پدر و مادرمه هیچ استفاده‌ای نکردم. روی آب دارم خونه می‌سازم. می‌گم حسین، ولی روی آبه، معلومه با یه باد می‌ره. اگر شما شناژبندی را می‌دونستی، دور بابات می‌چرخیدی، بدون این‌که اون بفهمه. گوش به فرمان بودی، مثلا ببین سر سفره بابات چی می‌خواد. این‌جوری خیلی راحت‌تر و زودتر به نتیجه می‌رسیدی. ولی الان داری دست و پا می‌زنی، روی تردمیل داری راه می‌ری، بعد از دو ساعت عرق ریزان می‌بینی هنوز سر جات هستی والا اگه اون‌قدر راه می‌رفتی، تا حالا رسیده بودی. ولی هیچی نیست، ساختار رو درست کن، معادات! دشمنی را تکلیفش رو معلوم کن، ما معلومه باید با کی دشمن باشیم. آقای قاسم سلیمانی خیلی کار مهمی نکرده، فقط این رو فهمیده بود که دشمن کیه. چه‌طوری باید به حسابش رسید. چون فهمیده بود، خدا هم برخورد با دشمن رو بهش یاد داد.
اگه شما جای درست رفتی، خدا امداد غیبی‌اش رو توی اون کار نشون می‌ده.

اگه کسی برای خدا، برای امام‌ حسین-علیه‌السلام- آبدارچی باشه، خدا نحوه‌ی چایی دم کردن رو بهش یاد می‌ده، هر چایی که این‌ها می‌خورند برای این یه ثواب عظیمی می‌نویسند. اگه کار برای خدا باشه، بهتر از منبری و مداح بهش ثواب می‌دن. وگرنه دستش خالیه. بانی یه جلسه‌ای تعریف می‌کرد که امام حسین-علیه‌السلام- اومد توی جلسه. می‌گه ما دیدیم اباعبدالله-علیه‌السلام- با یه جمعی با چه‌قدر هدایا اومدن جلسه، گفتن ما می‌خواهیم هدایا رو بدیم. حضرت از یه نفر شروع کرد و گفت اول هدیه این رو بدید، من گفتم: خدایا! این که اصلا نبوده، ده شب ما این‌جا خودمون رو کشتیم، این کتیبه‌ها رو زدیم، این خیمه رو بردیم بالا، رفتیم، اومدیم. این کیه؟ اصلاً نبود تو هیئت! بهترین هدیه و اولین هدیه به این دادن، من همین‌جور تو فکر بودم، گفتم: آقا اشتباه شده، حضرت فرمود: نه! اشتباه نشده اون موقع که شما می‌خواستید آتیش روشن کنید، کبریت نداشتید، این از تو جیبش کبریت درآورد، اومده بود گرمش بشه، بعد دید جلسه امام حسین-علیه‌السلام- نشست، بعد شما زغال‌تون رو با کبریت این روشن کردید، اون‌ وقت ما کبریتش رو خریدیم. این دستگاه این‌جوریه، این دستگاه با این چیزها کار داره. آقا داره این‌جا می‌چرخه ببینه کجا یه مشکلی هست، حل کنه. هیچ کس هم نمی‌فهمه. این آقا حواسش جمع کفش‌هاست، این‌هایی که اومدن توی هیئت، کفش‌هاشون لطمه نبینه. با این کار دارن. این رو پیدا کن، این رو کِی بِهِت می‌فهمونن؟ وقتی معاداتت درست باشه. یه سنگ برداشته می‌زنه توی چشم ولی فقیه، بابا دشمنی با این؟! همه‌‌ی دشمنی‌ها تموم شده!؟ دشمنی با ولی‌فقیه؟! حالا که به واسطه حکومت اسلامی و ولی‌فقیه یه بساطی فراهم شده، یه وسیله نجاتی درست شده؟! می‌بینی این آقا امام جمعه است، یه زمانی استعفا می‌ده که، ضربه‌ی نهایی رو به ولی‌ّفقیه می‌زنه. بعد هم می‌یاد نصیحت می‌کنه که امام جمعه باید تاثیر بگذاره. شما این همه زحمت کشیدید، ولی چون معاداتت درست نیست، یه گافی می‌دی، یه خرابکاری‌ای می‌کنی، یه جایی یه کاری می‌کنه که نباید بکنی. چرا؟ چون معادات تکلیفش معلوم نیست. صلح با همه؟! ما صلح کلی نداریم، شما باید دشمن داشته باشی. شما کی هستی که همه را راضی نگه داشتی؟! این که همه تو رو قبول دارن، عیب بزرگیه. وقتی اون آقا اومد خدمت امیرالمومنین-علیه‌السلام- گفت: آقا من شما را خیلی دوست دارم، حضرت فرمود: منتظر دشمنی باش. مگه ولایت علی-علیه‌السلام- بدون دشمنی می‌شه؟ حضرت فرمود: اگه کسی باهات دشمنی نکنه، خدا یه نفر رو خلق می‌کنه که دشمنی کنه باهات، هی اذیتت کنه، این علامت، علامت درست راه رفتنه، اگه دیدی همه قبولت دارند، همه دوستت دارند، معلومه یه عیبی به هم زدی. این‌که من فلان جا لغزش داشتم، فلان جا ناخواسته ترک واجب کردم، توی فلان مسئله معنوی کوتاهی کردم، موفق نشدم سینه بزنم، این‌ها رو خیلی کاری باهاش ندارن، می‌گن ما خودمون جبران می‌کنیم، چون این درست راه رفته. مومن روی دو پا راه می‌ره، اگه یه پاش لغزید روی پای دیگه می‌ایسته، زمین نمی‌خوره، با اون پای دیگه خودش رو نگه می‌داره. دیدید طرف یه دفعه می‌خواد بخوره زمین، ولی خودش رو جمع می‌کنه و سر پا می‌مونه؟ مومن این‌جوریه. پس ببینید یه سیستم داره با من کار می‌کنه. نه این‌که من مواظب خودمم، یه سیستم داره معنویت من رو لحظه به لحظه می‌بره بالا، شما حضرت امام-رحمة‌الله- رو ببینید، رضوان خدا بر امام، از کجا خبر داشت که یه نیرویی هست فلان جا براش کار می‌کنه؟ خبر نداشت، ولی خدا گذاشته براش کار کنه. امداد غیبی براش هست. اولین امداد اینه که خدا دلش رو محکم می‌کنه، نمی‌ذاره دلش خالی بشه، این خیلی مهمه. پس باید معاداتم درست بشه.
حرف دوم اینه که موالاتم باید درست باشه. تمام نیرویم رو بذارم برای دوستی با مومن، آقا دو تا نون داری باید یکی‌اش رو بدی به یه مومن، کشمش برات آوردن جیب بغل دستی رو هم پرکن، به این نیت که دوستی‌ات رو با مومن عمیق کنی. رفقا من به شما بگم که زیارت هر مومن، زیارت معصومه. ببینید توی این قالب گفتن، اگه یه مومنی از زیارت ما برگشت برید زیارتش، زیارت ما حساب می‌شه، ملاقات این آقا که مثلا اسمش هم حسین آقاست، چه ربطی داره به زیارت امام حسین-علیه‌السلام-؟! ارتباط داره؛
امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند:
«رحم اللَّه شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا.»
«خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از زيادى گل ما بوجود آمده و با آب ولايت (و محبّت) ما خمير شده‏اند، در غم ما غمگين و در شادى ما شادمانند.»(الحكم‌الزاهرة/ ص۴۶۷)
راه‌ نباید گم بشه! موالات! دوستی! با یه دونه مومن دشمنی نکنید، از همون‌جا لطمه می‌خورید. گفتم فاسق‌العمل بدونش، ولی خودش رو نه.
حرف سوم این که مواسات رعایت بشه. حالا وقت ما اجازه نمی‌ده ان‌شاء‌الله این دوتا رو جلسات بعد بیشتر توضیح می‌دم. مواسات! مواسات یعنی این که من خودم رو تنها ندونم، من توی یه خانواده‌ی بزرگی هستم به نام «اهل‌بیت، شیعه و محبین اهل‌بیت». توی یه خانواده بزرگی‌ هستم. همه‌ی این‌ها مثل بچه‌های من هستن، تازه از بچه‌هام هم عزیزترند. اگه ولایت‌شون پر رنگ‌تر از ولایت بچه‌ی منه، اون رو بیشتر دوست داشته باشم. اگه یه نفر رو دیدم خوب سینه می‌زنه، خوب گریه می‌کنه، محبت این رو به دل بگیرم. تموم مواسات همینه. من اگه این رو درست کردم، اصلاً به صورت خودکار حق و باطل رو می‌فهمم، اراده‌ی من می‌ره به سوی حق. ببینید حتی توی نماز، معصومین سفارش کردن که موقع قرائت، فشار بدن‌تون رو روی پای چپ بندازید، یعنی سمت چپ رو باطل فرض کن و روی باطل یه فشاری بده. این کار باعث قبولی نماز می‌شه. بلال حرف (ش) رو نمی‌تونست بگه، به جاش می‌گفت(س). یعنی به جای این‌که‌ بگه«اشهد ان لا اله الا الله» می‌گفت «اسهد ان لا اله الا الله»
رسول اکرم-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- می‌فرمود: ما بلال رو دوست داریم، خدا هم دوستش داره.
اما اون‌هایی که با قرائت چنانی می‌خونن، چون این زمینه رو ندارن، خدا دوست‌شون نداره. این قرائت‌هایی که الان شما می‌بینید دارن می‌خونن، این قرائت‌ها ساخته‌ی ملعون دومیه. فقط برای این‌که مقابل شیعیان باشند. قرائت، چهچهه زدن و رگ‌ها پاره کردن نیست. شیعه توی قرائت یک سوزی داره، ولایت این سوز رو می‌ده، دیگه لازم نیست شما کنار مداحی‌ها، آهنگ بذارید.
فلان مداح می‌گه من بدون آهنگ اصلا نمی‌تونم بخونم، بهتر! اصلا نخون. حق و باطل رو با هم قاطی نکن، مردم رو گمراه نکن. نخون. کی گفته تو بخونی؟!
«وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ»
«و حقّ را با باطل در نياميزيد، و حق را كتمان نكنيد با اينكه خودتان مى‌دانيد.»(بقره/۴۲)
بذار خدا یه چیزی توی وجودت بذاره که هر وقت بگی «السلام علیک یا اباعبدالله» همه اشک‌شون در بیاد، اگه اون توی وجودت اومد، این‌جوری می‌شه، اگر نیومد، با آهنگ و این‌جور چیزها هم نمی‌شه. من از یه بزرگی شنیدم که می‌گفت: هر موقع می‌خوای منبر بری یا مداحی کنی، تربت امام حسین-علیه‌السلام- رو با اعتقاد به زبونت بزن، تموم شد. انشاءالله خدای متعال کمک کنه، ما بتونیم اون راهی که اهل‌بیت-علیهم‌السلام- مد نظرشونه رو پیدا کنیم و طی طریق کنیم.

…………………………….

پاورقی:

۱- متن حدیث:
«….ثُمَّ قَالَ (المفضل) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ یَوْمَکُمْ فِی الْقِصَاصِ لَأَعْظَمُ مِنْ یَوْمِ مِحْنَتِکُمْ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ: وَ لَا کَیَوْمِ مِحْنَتِنَا بِکَرْبَلَا وَ إِنْ کَانَ کَیَوْمِ السَّقِیفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ زَیْنَبَ وَ أُمِّ کُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَر»؛
«…مفضّل گریه‌ای طولانی کرد، سپس عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! آیا روز شما در قصاص بزرگ‌تر است از روز محنت شما؟ امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند: «نه به مانند روز محنت ما در کربلا! اگرچه روز سقیفه و سوزاندن درب خانه امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن، حسین، زینب، ام‌کلثوم-علیهم‌السلام-، فضّه و کشته شدن محسن-علیه‌السلام- با لگد به پهلو؛ عظیم‌تر و تلخ‌تر (از روز محنت در کربلا) بود؛ زیرا که این روز اصل و ریشه روز عذاب و سختی بر اهل‌بیت-علیهم‌السلام-است.» (الهدایةالکبری/ ص۴۱۷)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیأت فاطمیون قم؛ چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰