qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

معرفت نسبت به مقام حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها-

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المکرمین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعينِ مِنَ الان إلی قيامِ يَومِ الدّين»
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- مرحمت بفرمایید.
ما خوراک‌مون باید معرفت باشه، ما با عبادت وقتی رشد می‌کنیم، عبادت وقتی به دردمون می‌خوره که معرفت‌مون درست باشه.
وقتی غذای مقوی خوبه که بدنت سالم باشه. روح سالم در معرفته. هر چه‌قدر معرفت ما به اون چیزی که در اون هستیم بیشتر بشه، دینداری و عبادات ما هم بهتر می‌شه.
یه موقعی حضرت آقای بهجت-رحمه‌الله- به من می‌فرمود برو دنبال این‌که تاریخ تولد علی‌اصغر رو پیدا کنی، ببین روز تولد علی‌اصغر-علیه‌السلام- چه موقع هست؟ از ایشون سوال کردم اگه من این رو پیدا کردم، به چه درد می‌خوره؟ این‌جوری پرسیدم که ایشون حرف آخر رو به من بزنه.
ایشون گفتن: اگه بفهمیم که تولد این آقازاده کی بوده‌، برای معرفت علی‌اصغر–علیه‌السلام- خیلی به درد می‌خوره.
آقای بهجت-رحمه‌الله- داره دنبال تاریخ تولدش می‌گرده. هر وقت می‌خواستیم عتباب بریم، برای خداحافظی خدمت‌شون می‌رفتیم. ایشون می‌فرمودند: به! به! بعد می‌فرمودند: ده تا روضه‌ی علی‌اصغر-علیه‌السلام- اون‌جا بخون.
توجه! معرفت! دنیا رو خوب بفهمیم، ولی زیارت جامعه رو ندونیم، امین‌الله رو ندونیم، چه فایده داره! از یه خونه‌ی خوب لذت ببریم، ولی حرم امام رضا-علیه‌السلام- رو اون‌قدر کیف نکنیم. این‌ها از کم معرفتی هست.
این‌که من همه رو بشناسم، مومن رو نشناسم، خیلی بده. بعضی موقع‌ها خودمون باید دنبال کنیم. من باید دنبال مُهر خوب باشم تا وقتی پیشونی‌ام رو می‌ذارم، راحت باشم. من یه انگشتر خوب لازم دارم. این نشونه‌ی من هست. یه انگشتر عقیق خوب داشته باشم، حتی برم و وام بگیرم و یه انگشتر حسابی داشته باشم. پول رو همه جا خرج می‌کنم، ولی یه انگشتر خوب ندارم.
امام صادق-علیه‌السلام- در تفسیر آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی نور می‌فرمایند:
«اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ الْمِشْکَاهًُْ فَاطِمَهًُْ فِیها مِصْباحٌ، الْحَسَنُ. الْمِصْباحُ، الْحُسَیْنُ فِی‌ الزُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ کَأَنَّ فَاطِمَهًَْ (کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ) یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ یُوقَدُ مِنْ إِبْرَاهِیمَ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ لَا یَهُودِیَّهًٍْ وَ لَا نَصْرَانِیَّهًٍْ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ مِنْهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یَهْدِی اللهُ لِلْأَئِمَّهًِْ مَنْ یَشَاءُ»
«مِشْکَاةٍ؛ فاطمه است؛ مصباح حسن و حسین هستند. گویی فاطمه‌-سلام‌الله‌علیها- ستاره‌ای درخشان در بین زنان زمین است، از شجره‌ی ابراهیم نور می‌گیرد و برافروخته می‌شود. نه یهودی است و نه مسیحی است، نزدیک است که چشمه‌های علم از آن بجوشد و مراد از نورٌ علی نُورٍ، امامی بعد از امامی دیگر است. خداوند به‌ سوی ائمّه-علیهم‌السلام- هدایت می‌کند؛ هرکس را که بخواهد او را وارد نور ولایت آن‌ها می‌گرداند.»(بحارالأنوار/ج۲۳/ص۳۰۴)
من مومن هستم. باید فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو بیشتر بشناسم. از تمام زوایا بشناسم. امام صادق-علیه‌السلام- این زاویه از شناخت رو به من نشون داده؛ در تفسیر این آیه «کمشکات» یعنی فاطمه-سلام‌الله‌علیها-، این‌جا هیچ صحبتی از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- نیست. هیچ صحبتی از علی-علیه‌السلام- نیست. توی روایت دیگه همین«الله نور السماوات و الارض» تفسیر به پیغمبر و علی‌-علیهماالسلام- شده‌است. ولی این‌جا فقط فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هست. قصه چیه!؟
چه‌جوریه فاطمه-سلام‌الله‌علیها- مَثل نور خداست، من این رو بفهمم.
لوسترهای بزرگی که تو حرم‌ها هست، اون رو در نظر بگیرید. اون چهل چراغی که اون وسط داره، چراغی که خیلی پر نور هست، «مشکات» مثل اونه.
شجره‌ی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- نورش از نور ابراهیم-علیه‌السلام- هست. چیه قصه؟!
این‌که راجع به پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- بگیم از نور ابراهیم-علیه‌السلام- هست، درسته، ولی به چه مناسبت فاطمه-سلام‌الله‌علیها- آمده؟
«یُوقَدُ مِن الشَجَرةٍ مُبارَکة اِبْراهیم لا شَرقیِة وَ لَا غَربِِیَة»؛ نه یهودیه نه نصرانی هست.
«یَکادُ زیتُها یُضیعُ یَکادُ الْعِلم یَتَفَجَّر»؛ منبع علم هست. علم از فاطمه-سلام‌الله‌علیها- به عالم منتشر می‌شه.
امام باقر-علیه‌السلام- فرمود: عرش خدا پشت بام خانه‌ی مادرم بود؛
«بيت علي و فاطمه حجره رسول‌الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله-و سقف بيتهم عرش رب العالمين. و في قعر بيوتهم فرجة مکشوطه الي العرش معراج الوحي؛ و الملائکه تنزل عليهم بالوحي صباحاً و مسائاً و کل ساعه و طرفه عين و الملائکه لا ينقطع فوجهم: فوج ينزل و فوج يصعد…..»
«خانه‏‌ی علی و فاطمه، حجره‏‌ی رسول‏الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- است و سقف خانه‏اش، عرش رب العالمين. در انتهای خانه‏هاشان شکافی است که از آن تا عرش، پرده از معراج وحی برداشته شده است و ملائکه هر صبح و شام و هر ساعتی و هر لحظه‏ای با وحی الهی بر آنان نازل می‌شوند و رشته‏‌ی فوج ملائکه فرود آينده قطع نمی‌شود، گروهی فرود می‌آيند و دسته‏ا‌ی بالا مي‏روند….»(تفسير البرهان/ ج ۴/ ص ۴۸۷)
این مثال‌ها رو باید بفهمیم. حضرت فرمود: سقف خانه‌ی مادرم یه دهلیزی داشت جبرائیل و ملائکه از این‌جا رفت‌ و‌ آمد می‌کردن و ازمادرم دستورالعمل می‌گرفتن.

حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- به علی-علیه‌السلام- فرمود:«ادعو یا علی لاحدثک بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن الی یوم القیامه حین تقوم الساعه»(۱)
علی جان بیا نزدیک، همون طور که از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- مطالب ناب رو می‌شنیدی و می‌نوشتی، کنار من بنشین تا من هم برات بگم.
از گذشته‌ی عوالم برات بگم چه خبره، بگم الان چه خبره در همه‌ی عوالم! بگم در آینده‌ی عالم چی می‌شه!
بگم تا شب قیامت چی می‌شه. عمار می‌گه دیدم علی-علیه‌السلام- تعجب کرده، عقب عقب رفت. علی-علیه‌السلام- مونده بود! این حرف‌ها مال پیغمبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله- هست.
عمار نقل می‌کنه که دیدیم علی-علیه‌السلام- رفت خونه‌ی پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله-، تازه نشسته بود. پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- خندید و فرمود: علی جان! تعجب کردی از حرف‌های دخترم!؟
گفت: بله یا رسول‌الله! این حرف‌ها مال شماست ولی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- داره می‌گه.
حضرت فرمود: هر چی پیش ما هست، پیش فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هم هست.
بعد عمار می‌گه امیرالمومنین-علیه‌السلام- رفت سجده و خدا رو شکر کرد به خاطر این علم و این تجلی. وقتی برگشتیم صدای فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو شنیدم که گفت: یا علی! بگم رفتی پیش بابام چی گفت؟ امیرالمومنین-علیه‌السلام- فرمود: من تسلیم هستم. حرف‌های شما درسته.
علی-علیه‌السلام- کسی هست که می‌فرماید:
«لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً.»
«اگر پرده از پيش ديدگانم برداشته شود، بر يقين من چيزى افزوده نمی‌شود.»(إرشاد القلوب/ج ۱/ص۳۳۰)
حالا می‌بینه که فاطمه-سلام‌الله‌علیها- داره از عوالم دیگه خبر می‌ده!
ببین کی بالا سرتونه؟! بالا سر اون‌ها هند جگرخوار هست. بالا سر شما فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هست.
الان اگه یه نفر بیاد و بگه باباش مرجع تقلیده، شما به نظرت بزرگ می‌یاد. از اون بالاتر امیرالمومنین-علیه‌السلام-، فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بالای سر تو هستند. چرا خودت رو دست‌کم گرفتی؟ چرا استفاده نمی‌کنی؟
برادرهای یوسف، همزمام با بنیامین و یوسف خونه‌ی یعقوب-علیه‌السلام- بودن و زندگی کردن. این دو نفر از یعقوب-علیه‌السلام- استفاده کردند. خب بقیه چی‌کار کردند!؟
من هم ممکنه در خونه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام- باشم ولی دستم خالی بمونه. یه نفر هم عمامه به‌ سر باشه و بگه باید کتاب فردوسی رو باید خوند.
وای بر من! باید قرآن خواند. باز هم قرآن رو باید خواند. صد دفعه هم بشه، باز هم قرآن رو باید خواند.
چی می‌شه این‌طوری می‌شه و این حرف رو می‌زنه؟
معرفت کم می‌شه! فاصله زیاد می‌شه! هی سرک می‌کشم به جایی که نباید برم. یه کتاب‌هایی می‌خونم که نباید بخونم.
امام علی-علیه‌السلام- فرمودند:
«یا کُمَیْلُ! لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَکُنْ مِنّا»
«اى کمیل! جز از ما مگیر تا از ما باشی.»(بحارالانوار/ ج۷۴/ص۴۱۲)
از ما بشنوید تابع ما بشید.

به دستور اهل‌بیت-علیهم‌السلام- با دست راست آب خوردن من رو جلو می‌بره. بعد فرمودن بگید: «صلی‌الله علیک یا ابا عبدالله» وقتی این‌ کار رو کردی، عالم در اختیار تو قرار می‌گیره. اگه یاد گرفتی «بسم الله» بگی، عالم مال تو می‌شه. عالم روی حساب و کتابه. یه بچه در رحم مادرش روی حساب و کتاب هست.
چرا این‌جا در مثال، مثل نور فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌شه، صحبتی از علی و پیغمبر-علیهما‌السلام- نیست. چرا؟
فاطمه-سلام‌الله‌علیها-، «بقیه النبوه» است.
«یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما»
«هان اى احمد! اگر تو نبودى، جهان را نمى‏آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را نمی‌آفریدم.»(الجنه العاصمه/ص۱۴۸)
اگه فاطمه‌-سلام‌الله‌علیها- نبود، خدا پیغمبر و علی-علیهما‌السلام- رو خلق نمی‌کرد.
وپیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- فرمودند:
«فاطمهًْ حوراءٌ انسیهًْ فکلّما‌اشتقتُ الی رائحهًْ الجنّهًْ شممت رائحهًْ ابنتی فاطمهًْ»
«فاطمه، حوریه‌ای در چهره انسان است. هرگاه مشتاق بوی بهشت می‌شوم، بوی فاطمه را استشمام می‌کنم.»(بحارالانوار/ج۴۳/ص۵)
پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- که با کسی داره شوخی نداره،
می‌گه وقتی من دلم برای بهشت تنگ می‌شه، می‌رم فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو می‌بینم. به قامت خم می‌شه، که دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو ببوسه، جاش رو به فاطمه-سلام‌الله‌علیها- می‌ده ولی برای علی-علیه‌ا‌لسلام- یه همچین کارهایی نمی‌کنه.

چون مردم، علی-علیه‌ا‌لسلام- رو می‌شناسن که وصّی هست، امام هست، ولی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو نمی‌شناسن، باید به مردم معرفی کنه.
رفقا! همه‌ی امور ما به فاطمه-سلام‌الله‌علیها- وصل هست. همه‌ی امور ما به دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هست. نه احساسی صحبت می‌کنم، نه شعاری. همه‌ی امور ما به دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بوده، همه‌ی امور پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- هم به دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بوده، همه‌ی امور علی-علیه‌السلام- هم به دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- بوده، همه‌ی امور خدا هم به دست فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هست. می‌گم چه‌طوری، قصه چیه؟
قصه، قصه‌ی نفاق هست. پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله-
نمی‌تونست به نفاق بپردازه، علی-علیه‌السلام- هم نمی‌تونست، باید مشت نفاق باز می‌شد. شمشیر علی-علیه‌السلام- این‌جا کُند هست. این‌جا حیدر کرار- علیه‌السلام- طناب به گردنشه، کی می‌تونه مشت نفاق رو باز کنه؟ فاطمه-سلام‌الله‌علیها-.
ما با علی-علیه‌السلام- تولی پیدا کردیم. با علی-علیه‌السلام- مومن از غیر مومن جدا شد. با پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- مسلمان از کافر جدا شد. ولی کار پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- تموم نشده. وقتی کارش کامل می‌شه که مومن از منافق هم جدا بشه. مشت نفاق باز بشه، و این کار با فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هست.
این جدا شدن مومن از منافق هزینه داره. هزینه‌اش رو باید فاطمه-سلام‌الله‌علیه- بده، چون قبول کرده، ممتحنه باشه. قبول کرده فاطمه-سلام‌الله‌علیها- باشه. هزینه‌اش چیه؟ نمی‌خوام خیلی اذیت‌تون کنم. قصه خیلی دلخراشه. قصه‌ی کوچه‌ی بنی‌هاشم رو امام حسن-علیه‌السلام- با خودش برد. هر چی امام حسین-علیه‌السلام- التماسش کرد و گفت: حسن جان یه ذره شو بگو. گفت: نمی‌تونم.
چرا امام حسن-علیه‌السلام- این‌قدر زود پیر شده؟
شما بشنوید مادرتون یه جا اصلا بدون هیچ‌ علتی خورده زمین، چه حالی پیدا می‌کنید؟ زمین خوردن کدومه!؟
به زن‌های مدینه گفت: زن‌های مدینه جوری شوهراتون اومدن پشت در… بقیه رو نمی‌گن.
بقیه رو من الان براتون می‌گم. روایته در افتاده رو فاطمه-سلام‌الله‌علیها-! این‌ها از رو در رد شدند. بی‌بی در حرفش صادقه، اغراق نمی‌کنه. فرمود: جوری دنده‌های من خورد شده که من در نفس کشیدن صرفه‌جویی می‌کنم.
چرا سرم گیج رفت؟ چرا نفسم بند اومد؟ برا چی؟
برا این‌که شیعه محبت این استاد شیطان رو به دل نگیره. اگر محبت اون رو به دل بگیره کارش تمامه.
در مضمون روایتی اومده که معصومین-علیهم‌السلام- خیلی با دوستداران‌شون کاری ندارن. از خیلی از دوستان‌شون هم دل‌خوشی ندارند. خیلی به دوستی و‌ تولی کاری ندارند، به تبری کار دارند. ببین چه‌قدر بغض تو دلت هست؟!

بچه شیعه! کینه رو برو از داعش یاد بگیر. کینه رو برو از اسرائیل یاد بگیر.
اون ملعون قواله رو از حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- گرفت و پاره کرد. ای کاش به همین تمام می‌شد. بقیه‌اش رو نمی‌گم. حسن-علیه‌السلام- گفت: مادرم راه رو گم کرد. بین در دیوار قرار گرفت. امان از میخ در و پهلوی زهرا-علیه‌السلام-! علی زانو به بغل در حیاط نشسته. از زیر دستاش فقط نگاهش به چادر خاکی فاطمه-سلام‌الله‌علیها- افتاد. همه چیز رو فهمید. علی-علیه‌السلام- از غصه آب شد.
امام محمّد باقر-علیه‌السلام- فرمودند:
«من لم یعرف سوء ما اتی الینا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما نکبنا به فهو شریک من اتی الینا فیما ولیناه»
«هر کسی که نداند بر ما اهل بیت چه گذشته است و نسبت به ظلم‌ها و ستم‌هایی که بر ما خاندان روا داشته شده جاهل باشد شریک ظلم ظالمین و شریک جرم ستمگران بر ما خواهد بود.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ص۲۰۸)
فرمود اگر نروی و مطالعه نکنی، نفهمی که اون‌ها چه بلایی سر ما آوردن، در ظلم اون‌ها شریکی و باید تاوان بدی.
می‌گه علی-علیه‌السلام-رو از مسجد برگردوندم. خیلی دلخراشه این تکه. می‌گه اومدم پشت علی-علیه‌السلام- دیدم شونه‌هاش خون‌آلوده.
دیدم این ریسمان مثل یه چیز سخت، اصلا زخم کرده.
سر رو گذاشتم روی شونه‌ی علی-علیه‌السلام- با هم گریه کردیم. حسن و حسین-علیهم‌السلام- هم نشستن گریه کردند.
این خیلی مهمه. می‌خواد یه امری باز بشه. اگه این باز نشه، شیعه به هلاکت می‌افته. چون اگه پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- رو قبول داشته باشه و محبتش رو به دل داشته باشه، محبت علی-علیه‌السلام- رو به دل داشته باشه و تبعیت بکنه، یه سر سوزن محبت دومی هم بیاد توی دلش، بیچاره‌ست.
اگه جبرائیل هم به اندازه‌ی یک سر سوزن محبت دومی رو در دل بگیره، با صورت وارد جهنم می‌شه..
امام‌ صادق-علیه‌السلام- فرمودند: 
«وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالحَقِّ لَو أنَّ جَبرَئیلَ وَ میکائیلَ کانَ في قَلبَیهِما شَیءٌ مِن حُبِّهِما لَأکَبَّهُمَا اللهُ فِی النّارِ عَلی وُجوُهِهِما.»
«سوگند به خدائی که حضرت محمد-صلی‌الله‌علیه‌وآله- را به حق مبعوث نموده، اگر در قلب جبرئیل و میکائیل ذره ای از محبت آن دو نفر (ملعون اول و دوم) بود، خداوند آنان (جبرئیل و میکائیل) را با صورت در آتش جهنم می انداخت.»(بحارالأنوار/ج ۴۵/ص۳۳۹)
ما همه چیزمون رو مدیون فاطمه-سلام‌الله‌علیها- هستیم. شیعه مدیون فاطمه-سلام‌الله‌علیها- است.
این‌ ملعون‌ها رفتن و نقشه ریختن که عیب نداره، حالا که فاطمه این‌طوری شد، می‌ریم عیادتش و قضیه رو حل می‌کنیم. هفده نفر از این آدم‌های بلانسبت شما احمق‌هایی که ریش‌هاشون خیلی بلنده، بردن خونه‌ی علی-علیه‌السلام-. گفتن ما یه صحبتی می‌کنیم، این‌ها هم شاهدن. حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- فرمود: روی من رو از این‌ها برگردونید. اومدن این ور نشستن. حضرت دوباره فرمود: روی من رو برگردونید. این‌ها وادار کردن فاطمه-سلام‌الله‌علیها- رو به حرف زدن. سیاسی کاری خواستند بکنند. فاطمه-سلام‌الله‌علیها- شروع کرد به حرف زدن. گفت: حالا که خیلی دوست دارید، حرف می‌زنم؛ مگه پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- سفارش من رو به شما نکرده بود؟!
رسول‌الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- فرمودند:
«فاطمة بضعة منی من اذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله»
«فاطمه پاره تن من است، هرکس اورا برنجاند، مرا رنجانده و هر کس مرا برنجاند به تحقیق خدا را رنجانیده است.»(بحارالانوار/ج۲۷/ص۶۳)
من الان می‌گم که از شما دو نفر ناراضی‌ام. و از این برنمی‌گردم و هرگز راضی نمی‌شم.
بعد گفتن عیبی نداره، دیگه نتونستن کاری کنند. گفتن موقع تشییع جنازه می‌یایم. اومدن دیدن جنازه نیست. فاطمه-سلام‌الله‌علیها- غریبانه دفن شده.
آقای بهجت-رحمه‌الله- می‌گفت: این وصیت اگه عقل بشری بود، اون‌ها هم می‌فهمیدند، ولی عقل بشری نبود.
علی! شبانه غسل بده، شبانه کفن کن، شبانه دفن کن،
تا شیعه راهش رو پیدا کنه. بدونه من آزار دیدم. بدونه من اذیت شدم. بدونه من این اتفاقات برام افتاد و اشتباه نکنند.

وصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم


پاورقی:

۱-روزی علی بن ابیطالب-علیه‌‌السلام- وارد منزل شد، فاطمه-علیهاالسلام- فرمود: یا علی بیا نزدیک «لاحدثک بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن الی یوم القیامه حین تقوم الساعه»
تا از حوادث گذشته و حال و آینده تا روز قیامت برایت سخن بگویم. «قال عمار فرایت امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- یرجع القهقری فرجعت برجوعه اذ دخل علی النبی-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله-».
عمار می گوید: دیدم امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- عقب، عقب قدم‌ها را برداشت و با شگفتی از سخن فاطمه-علیهاالسلام- به خدمت پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن جناب نشست.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- فرمود: «تحدثنی ام احدثک؟ قال الحدیث منک احسن یا رسول‌الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله-».
یا علی! تو آغاز به سخن می‌کنی یا من بگویم؟ حضرت علی-
نمازی: علیه‌السلام- عرض کرد: سخن از شما شنیدن بهتر است.
رسول‌الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- فرمود: گویا فاطمه-علیها‌السلام- به شما چنین و چنان گفت و به همین جهت به نزد من مراجعت کردی؟ حضرت علی-علیه‌السلام- عرض کرد: یا رسول‌الله! مگر نور فاطمه-علیه‌السلام- هم از سنخ نور ما است؟ فرمود: مگر نمی دانستی؟
امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- از شنیدن این سخن به سجده ی شکر افتاد و خدای را سپاس گفت. سپس به نزد فاطمه-علیهاالسلام- مراجعه کرد. حضرت زهرا-علیهاالسلام- فرمود: یا علی! گویا نزد پدرم رفتی و آن حضرت چنین و چنان فرمود؟ علی-علیه‌السلام- فرمود: آری ای دختر رسول‌خدا-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله-
فاطمه-علیهاالسلام- فرمود:
یا اباالحسن خدا نور مرا آفرید و خدای را تسبیح می‌گفت. آن‌گاه او را در یکی از درختان بهشتی به ودیعه نهاد. آنگاه پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا مأموریت یافت که از میوه های آن درخت تناول کند، پدرم از میوه ی آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت. و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم و من از آن نور هستم.
بحارالأنوار /ج ۲۳ / ج ۴ /ص ۸۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شب جمعه  ۱۶ آذر ۱۴۰۲
۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵
امامزاده شاه جمال-علیه.السلام-
هیئت حجت‌ ابن‌ الحسن‌ عجل الله تعالی فرجه الشریف