qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

پخش زنده

فراز ۱

…………………………………..
بسم الله الرحمن الرحیم»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبیب قُلوبِنا وَ طَبیب نُفوسنا أَبِی ‌الْقَاسِمِ مُصطَفی مُحَمَّدصَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّمْ المَعَصُومین الْمُکرَمیِن اللّهمَ الَعَن أَبالشُرور وَ أتباعَه فی کُلِ لَحظَة مِنَ اَلازَل الی الأَبَد بِعَدد ما أحاطَ بِه عِلمُک»
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.»

«اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک، فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَک بِمَنِّک، وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِک بِتَجَاوُزِک، فَإِنَّهُ لَا طَاقَةَ لَنَا بِعَدْلِک، وَ لَا نَجَاةَ لِأَحَدٍ مِنَّا دُونَ عَفْوِک.»
«بار خدایا، اگر بخواهی بر ما ببخشی از سر فضل می‌بخشی و اگر بخواهی ما را به عذاب مبتلا کنی، از سر عدل مبتلا می‌کنی، الهی به رسم احسان، عفوت را نصیب ما کن و به آیین چشم‌پوشی ما را از عذاب برهان که ما را طاقت عدل تو نیست و بدون عفوت برای هیچ یک از ما آزادی میسّر نیست.» (صحیفه‌ی سجادیه/دعای ۱۰/فراز ۱)

یکی از اموری که ما باید بهش واقف باشیم، شیوه‌ی دعا کردنه، چگونگی دعا خیلی مهمه! این‌که انسان با خدای خودش چه‌طوره باید حرف بزنه و از خدا حاجت بگیره، احتیاج به تعلیم داره. امام سجاد-علیه‌السلام- این سفره رو برای ما پهن کرده تا بفهمیم با خدای خودمون چه‌طور صحبت کنیم که حاجت بگیریم.
«اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک» خدایا با خواست و امر خودت و از ناحیه‌ی فضل خودت برای ما بخشش قرار بده.
خوب دقت کنید امر ما از ناحیه‌ی فضل خداست نه از ناحیه‌ی عدل خدا، چون اگه از روی عدل باشه شما باید حساب و کتاب بشید، باید خدا چرتکه بندازه. یه آقایی گفته بود من احتیاج ندارم که خدا من رو ببخشه و شفاعت کنه، چون من همه چیز رو رعایت کردم. بعد در عالم خواب نعمتی که فقط در نوک انگشتش بوده رو می‌ذارند توی کفه‌ی ترازو، اون یکی کفه هم همه‌ی اعمالش رو می‌ذارند، می‌بینه بدهکار شده!
حضرت محمد مصطفی-صلی‌الله‌علیه‌وآله- فرمود همه با فضل خدا به بهشت می‌رند. اون آقا صدا زد یا رسول‌الله! شما هم همین‌طور؟ حضرت صداش رو بالا برد و فرمود من هم با فضل خدا به بهشت می‌رم. خدا نعمت‌هایی به من داده که به شما نداده، اگه خدا بخواد حساب و کتاب کنه، اون‌ها رو هم باید حساب کنه.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- همیشه می‌‌ترسید، جبرئیل پرسید یا رسول‌الله! چرا نگران و ناراحتید؟ حضرت فرمود می‌ترسم نتونم اون چیزهایی که خدا بهم داده رو نگه دارم و خدا اون‌ها رو ازم بگیره، چه‌کار کنم؟ جبرئیل گفت منم نمی‌دونم، ولی می‌رم از خدا می‌پرسم. رفت و برگشت، جبرئیل گفت خدا سلام رسوند و یا رسول‌الله! مادامی که از علی-علیه‌السلام- صحبت کنی، در نشستن و بلند شدنت ذکر علی-علیه‌السلام- رو بگی، ما نعمت‌ها رو ازت نمی‌گیریم.
علی-علیه‌السلام- فضل خداست، ولی ما یادمون می‌ره؛ یعنی اوضاع و احوال یه جوری می‌شه که حالت‌هامون عوض می‌شه. ببینید حالت حقیقی‌ ما همون موقعی هست که داخل حرم هستیم، اون‌جا عقائد درست‌مون رو می‌فهمیم که کی هستیم، اون وجود اصلی‌ ما همونی هست که اون‌جا از خودمون می‌فهمیم، ولی از حرم بیرون می‌یایم، مسائل قاطی می‌شه و شک سراغ‌مون می‌یاد.
«وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک، فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَک بِمَنِّک» این‌طوری به خدا بگو که خدایا اگه می‌خوای من رو عذاب کنی، این عذاب رو برام آسون کن، بگو خدایا بخششت رو برام آسون کن، پیچیده نباشه که نتونم بهش دسترسی داشته باشم.

«وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِک بِتَجَاوُزِک» خدایا خودت ما رو از عذابت عبور بده. ما نمی‌تونیم طوری عبور کنیم که عذاب به ما نخوره، اما خدا می‌تونه، توکل همینه! شما سوار ماشینت می‌شی یه سوره‌ی قدر بخون، ماشین با توکل حرکت کنه، اصلا جاده یه جور دیگه برات می‌شه. با توجه می‌ری، لذت می‌بری. گاهی مسافرت که می‌ری اصلا نمی‌فهمی چه‌طوری از شهر خودتون به مقصد رسیدی، یه وقتم می‌بینی یه خیابون رو به راحتی نمی‌تونی بیای. یا مثلا یه امر ازدواجه، فوری همه چیز به هم وصل می‌شه، پدر عروس، مادر عروس، می‌گن خوبه، این‌ها هم می‌گن خوبه، خیلی زود این‌ها با هم زن و شوهر می‌شن، پروردگاره! ما باورمون این باشه که فضل پروردگار توی زندگی‌مون باشه. یه موقع نکبت آدم رو می‌گیره، مثلا گوشت نذری گرفته، یادش رفته از داخل ماشین برداره، مونده و گندیده. یه‌دفعه ما یه گوشت نذری بردیم در خونه‌ی یکی از آقایون، هر چی زنگ زدیم نبود، بعدا گفت من رفته بودم تهران که یه پولی جور کنم برم گوشت بخرم، در حالی‌ که ما گوشت رو برده بودیم در خونه‌ش، ولی نبود بگیره.
شما این تصادف‌ها رو ببینید، آقای بهاء‌الدینی-رحمه‌الله‌علیه- می‌فرمود من تعجب می‌کنم یه نفر که بیرون می‌ره سالم توی خونه‌ش می‌یاد، گفتم برای چی تعجب می‌کنید؟ گفت شما سرعت ماشین‌ها رو ببین، با این سرعتی که ماشین داره می‌ره، باید روزانه چند نفر سر همین چهار‌راه سجادیه کشته بشن، ولی نه، این اتفاق نمی‌افته، اما اون موقع هم که باید بیفته می‌‌افته، توی یه امر ساده جونش رو از دست می‌ده.
آقایون، خانم‌ها! کی ما مشکل پیدا می‌کنیم؟ وقتی که خودمون رو مستقل می‌دونیم. الان این بچه‌ها رو ببینید، نه گرفتاری رو می‌دونند چیه، نه تورم می‌دونند چیه، یه پدر و مادر دلسوز هم بالای سرشونه که دارند هدایت‌شون می‌کنند و همه چیزشون رو جلو می‌برند، اما همین که یه ذره بزرگ می‌شن و می‌خوان روی پای خودشون بایستند، می‌خوان برای خودشون شأن قائل بشن، خدا رو آروم آروم کنار می‌ذارند و گیر می‌کنند.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- این‌طوری نیست، حضرت با اون سن و سال، باز هم مثل بچه‌ست و می‌گه:
«اللَّهُمَّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً وَ لَا تُحْوِجْنِی إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ ثَبِّتْ [أَثْبِتْ‏] قَلْبِی عَلَى طَاعَتِکَ»
«خداوندا، هیچ‌گاه مرا به اندازه‌ى یک چشم برهم زدن به خود وامگذار و به هیچ‌یک از آفریده‌هایت محتاج مگردان و دلم را بر [انجام]طاعتت استوار بدار.» (از دعاهای مخصوص روز ۱۷ ماه دمضان)
حضرت می‌گه خدایا من رو به خودم واگذار نکن. ببینید من اگه احساسم این باشه که اگه بخوام منبر برم، چی می‌تونم به شما بگم یا زبان من چه‌طور می‌تونه همه‌ی شما رو راضی کنه، به علاوه این‌که اگه یه چرت و پرتی هم از زبانم بیرون بیاد و یه مشکل درست کنه، خیلی بهم می‌ریزم، اما وقتی با توکل، با توجه به اهل‌بیت-علیهم‌السلام- جلو برم، همه‌ی این‌ها برام آسون می‌شه. چرا اَتوجّه، اَتوسّل، اَتوکّل می‌گه؟ برای این‌که امام زمانت بهت نظر کنه.
ببینید ما اون‌جایی که وحشت زده‌ایم، اون‌جایی که به هم می‌ریزیم، همون‌ جایی هست که خدا ولمون کرده، گفته حالا برو، اون‌موقع هست که همه چیز طوفانی می‌شه، همه چیز یه جوری غیر قابل تحمل می‌شه، ولی اگه خدا با شما باشه، حتی اگه در یه بحران هم باشی آرامش داری.
این دوربین‌های کنترل سرعت، ماشین‌ها رو این‌قدر دقیق نشون می‌ده، به طوری که هم قیافه‌ی مسافرها معلومه، هم شماره‌ی ماشین معلومه، اما در حالت عادی بدون دوربین که نگاه کنی، اصلا هیچی مشخص نیست. ملائکه هم مسائل رو یه جور دیگه دارند می‌بینند، خدا هم گفته من حامی شما هستم. ما که نمی‌تونیم یه پشه رو از خودمون دور کنیم، خدا می‌گه من حامی شما هستم، ولی من این حامی بودن رو نمی‌خوام، چه‌طوری نمی‌خوام؟ بسم‌الله نمی‌گم، سوره‌ی توحید و قدر نمی‌خونم، آیة‌الکرسی نمی‌خونم.
یه آقای دونم‌کار می‌گفت برای حاجت، آیة‌الکرسی رو بخونید تا «هو العلی‌ العظیم»، بعد «هو العلی العظیم» رو هفتاد بار تکرار کنید. توسل به ام‌البنین-سلام‌الله‌علیها- داشته باشید، به امام سجاد-علیه‌السلام- توسل کنید!
رفیق ما رو در عربستان به خاطر یه سوء‌تفاهم دستگیر کرده بودند و به زندان انداختند، یه زمانی ایشون شهردار یزد بود، یه زمانی هم در ستاد نماز جمعه‌ی کرج بود، شیش ماه این بنده خدا رو به زندان انداختند، زمان حج واجب! هیچ کس ازش خبر نداشت. این رفیق ما می‌گفت یه وهابی زندانبان من بود که مدام می‌گفت منتظر باش که فردا می‌خوان گردنت رو بزنن، این‌طوری من رو شکنجه می‌داد، دیگه من کاملا مطمئن شدم که کار تمومه! گفت یه پیرمردی که همون‌جا با ما زندانی بود، در راه دستشویی به من گفت ام‌البنین! ام‌البنین! گفت من توی همین مسیر دستشویی متوسل به حضرت ام‌البنین-سلام‌الله‌علیها- شدم، وقتی برگشتم صدام زدند و گفتند شما آزادی! ببینید خدا همراهمونه، من و شما وقتی همراهی خدا رو از دست بدیم، امر یه‌طور دیگه جلو می‌ره، ولی اگه بفهمیم که امر دست خداست، هزار اتفاق هم بیفته، تو رو آروم می‌کنه که هیچی نیست.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- داره به جنگ می‌ره، خب نگرانه، جنگ خیلی جنگ سنگینی هست، دشمن خیلی قوی هست، در خواب خدا دشمن رو بهش کوچیک نشون می‌ده، همین! پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- با یه روحیه‌ی دیگه‌ای به جنگ می‌ره و کار تموم می‌شه.
وصلی‌الله‌علی‌محمدواله

…………………………………..

۱۱ مرداد ۱۴۰۳