پخش زنده
مراقب و محافظ ولایتی باشیم که خدا در وجود ما قرار داده است
…………………………………….
بسماللهالرحمنالرحیم
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
امیرالمؤمنین-علیهالسلام- فرمودند: «……إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی….. وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَی الرِّجْلَیْنِ فَالسَّعْیُ بِهِمَا فِیمَا یُرْضِیهِ وَ اجْتِنَابُ السَّعْیِ فِیمَا یُسْخِطُهُ….»
«..خداوند متعال ایمان را بر هیچ یک از اعضای انسان واجب نفرمود مگر اینکه آن عضو به امری غیر از امور اعضای دیگر موکل شد….اما آنچه برای گامها واجب گردانده این است که برای رسیدن به خشنودی خداوند تلاش کنند و از گام برداشتن در مسیری که خداوند را ناخشنود سازد دوری نمایند…»
(بحارالانوار/ ج ۶۶/ ص ۷۷)
خدا برای هر عضوی از بدن یه ایمان در نظر گرفته، ایمانِ چشم از ایمان دست جداست، پا ایمان خودش رو داره، زبان ایمان خودش رو داره، « وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ…» دست کاری به چشم نداره. یه نفر چشم پاکه، ولی دستش کجه. «وُکِلَتْ»، خدا اینجوری قرار داده که هر عضوی ایمان خودش رو داشته باشه، اگه قرار بود همهی بدن یه ایمان داشته باشه آدم میسوخت، یعنی اگه چشم ناپاکی میکرد دیگه آدم بیایمان بود، ولی برای هر عضوی ایمان خودش رو قرار داده که اون ایمان به کمک بقیه بیاد، یعنی اگه کسی خوش قلبه، کم کم خوش دست هم میشه و دست کجش درست میشه. کسی که خوش زبانه آرام آرام چشمش هم پاک میشه، پاک کننده است. و اما «مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَی الرِّجْلَیْنِ… »خدا برای پا ایمانی گذاشته، «فَالسَّعْیُ بِهِمَا فِیمَا یُرْضِیهِ». واجب کرده با این پاها جاهای خوب بره، به پدر و مادرش سربزنه، صله رحم بجا بیاره، قمار خونه نره، بگه بریم اونجا ببینیم چه خبره؟ به ما چه مربوطه چه خبره، من اونجایی که میدونم چه خبره باید برم، باید برم همون جایی که جای من هست. به من گفته شده هر جایی نرو، هر جایی نباش، معلوم باشه کجا میری؟ من همین جاها درست یا خراب میشم، اشتباهی میریم یه جایی که نباید بریم. امام رضا-علیهالسلام- یه دایی داشت، بعضی از مردم اول خونهی دایی امام رضا میرفتند بعد میاومدند خونهی حضرت، حضرت فرمود یا خونهی دایی من برید یا خونهی من، اون نقص داره، یه چیزهای دیگه هم قاطی حرفهاش هست.
خوب آدم اگر این جور مواظبت کنه دیگه سالم میمونه. شما به بچهات بگو بابا هر جا نرو، این هر جا نرو خیلی چیزها توشه، هر جا نره، هر چی هم نمیشنوه، هر چی هم نمیبینه، هر چی هم نمیگه.
خدای متعال یه جوری قرار داده شما پارک میری، رنگی که روی وسائل بازی پارک هست مناسبه پارکه، یه رنگ قشنگه که اونجا دلت باز میشه. پس تو پارک باید همه چیز به هم بخوره، نمیشه بریم توی خرابه بگیم رفتیم پارک. بریم پارک ببینیم یه گوشهاش زباله دونیه، بوش همهی پارک رو برداشته، این دیگه پارک نیست که زباله دونیه، شما اسمش رو پارک میگذاری؟!
وقتی شما یه جلسهای میری، نمیشه یه گوشهی جلسه غیبت مردم رو بکنند، یه گوشه گریه کنند. نمیشه یه گوشهی حسینیه حرف خدا رو مردم بشنوند، یه گوشه هم با موبایلشون جاهایی برند که نباید برند. من باید بفهمم که عيب من کجاست، الان موتورت رو میبری نشون میدی، میگه آقا موتور شما مشکلش اینه، شمعش مشکل داره، عیبیابی میکنه. منم میفهمم چشمم مشکل داره، زبانم مشکل داره.
هر روز صبح اعضای بدن انسان با زبان صحبت میکنند، میگن تو رو خدا کار دست ما نده، اذیت نکن، بذار راحت باشیم، هر چیزی رو نگو، همهی اون چیزی رو هم که میدونی درسته نگو. روایت میگه نه تنها هر چی رو نگو، بلکه اونی هم که باید بگی همهاش رو نگو، بعضیاش رو بگو، اون ازت آتو میگیره، حتی رای خودت رو نسبت به آقای فلانی نگو، حتی اگه نظرت آقای فلانی است، چون یکی خوشش نمییاد با تو بد میشه، چه اشکالی داره؟ این حرف رو همه جا نگو، اون وقت شما عیبت رو پیدا میکنی، میفهمی از این جا میخوری.
من ۲۳ ذی القعده توی مشهد به آقای پویانفر، گفتم ما بچه هیاتیها مداحها رو از خودمون بیشتر دوست داریم،
خرابکاری نکنید بگذارید ما همین جوری دوستتون داشته باشیم. با موسیقی مداحی نکنید، بگذارید امام حسین همون امام حسین باشه، راه گم نشه. بعضیها راه رو گم میکنند، خیلی ساده مسیر رو عوض میکنند، شما آقای رفسنجانی رو ببینید، آقای رفسنجانی وسط گود بود، چفت امام بود، اگه اون با بچههاش میزون راه میرفت، ریل درست بود، یه جور دیگه میشد. به اندازهی یه سر سوزن تغییر، قضیه رو عوض میکنه. اگر شما تلفن رو برداری هر چی از دهنت بیرون مییاد بگی، شما ریل رو عوض کردی، بچهات دیگه تربیت نمیشه، شما هزارتا نصیحت هم بکنی فایده نداره، دیگه تموم شد، چون شنید. راه رو نباید آلوده کرد، مسیر باید باز باشه. الان تو هیات همه چیز هست، همه چیز، هر چی فکر کنی، یعنی فهیمترین آدمها توی هیات هستند، خوشفهمترین آدمها توی هیات هستند، چرا؟ کی میدونه؟ تو زیارت جامعه میخونیم «بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا» تو حوزه معالم دین به ما یاد نمیدند، معالم دین توی هیاته، یعنی گریه کردی راه نورانی معالم به روت باز میشه، علم رو ممکنه از روی کتاب یاد بگیریم، معالِم یعنی اون علمی که همچنین به خوردت میره، طرف کتاب آشپزی نوشته ولی یکبار آشپزی نکرده! اونی که آشپزی میکنه معالم پیشش هست، اون علمه. آدمهای خوش نیت به کار امام حسین مییان. خوش نیت باشه، بد کسی رو نخواد، حسن ظن داشته باشه، بقیهاش درست میشه.
آقا همهی اینا خوبند تا خلافش ثابت بشه، ولی جای دیگه نه، همه بد هستند تا خلافش ثابت بشه، توی اتوبوس همه بَدند تا خلافش ثابت بشه، نباید اعتماد کنی، ولی توی هیات باید بگی همه خوبند تا خلافش ثابت بشه. خیلی مهمه! حسن ظن پیدا کنم.
من یک بار سنگینی به نام ولایت علی-علیهالسلام- و اهلبیت-علیهمالسلام- رو برداشتم، حالا چه قدرش به من رسیده نمیدونم، ولی سنگینترین بار هست.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ-علیهالسلام- «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا تَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ.»
امام علی-علیهالسلام- فرمود: «همانا کار ما (ولایت اهل بیت پیامبر-علیهمالسّلام-) سخت و تحمّل آن دشوار است، که جز مؤمن دیندار که خدا او را آزموده، و ایمانش در دل استوار بوده، قدرت پذیرش و تحمّل آن را ندارد، و حدیث ما را جز سینههای امانت پذیر، و عقلهای بردبار فرا نگیرد.»
(بحارالانوار/ ج ۲/ ص ۲۱۲)
در روایت داره که بعضی پیغمبرها تحمل نکردند و زمین گذاشتند، باورتون میشه «لَا یَحْتَمِلُهُ»، همه برنداشتند، گذاشتند زمین گفتند ما نیستیم، همهی ملائکه برنداشتند، سنگین بود گذاشتند، همهی مومنین هم برنداشتند «إِلَّا عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ….» برای همین شما میگی حسین حسین، چون بار رو برداشتی، این بار سنگینه! اگه شما پنجاه کیلو سیمان روی دوشت بذاری، غیر از اونه که یه کیف یه کیلویی دستت بگیری. حالا با این ۵۰ کیلو بخوای ۲۰ تا پله هم بالا بری. یه وقتی فرد برای برداشتن بار سنگین دنیایی سراغ دخانیات و مواد انرژی زا میره.
بچه شیعهها بار سنگینی رو برداشتند به نام ولایت، ولایت یه زور و قدرتی داره که میتونه در خیبر رو بکنه. امیرالمومنین وقتی شمشیر رو به عبدود میزد، بلافاصله خدا به جبرائیل گفت خودت رو به علی برسون، بازوی علی رو بگیر که دو مثقال از زورش رو استفاده کنه، اگه علی با شمشیر بزنه، زمین دو نیم میشه، مگه شوخیه! مگه زمین با شمشیر نصف میشه؟! بله! میگه من بازوی علی رو گرفتم و علی اونجوری زد، جبرائیل میگه کتف من درد گرفت! این زور رو شما هم میتونید داشته باشید، چرا ندارم؟! خرابکاری میکنم، یا با زبونم یا گوشم، یه دفعه خوش خوشانم، یه تیکهای میاندازم، اتفاقا پشت سر یکی از اولیا حرف میزنم، تموم شد، همهی زورم رو ازم گرفتند. شما زور امام رو ببین! میاومد توی جماران و اونجوری میکرد، همش برای ولایتش بود. وگرنه امام وقتی میرفت تو پستو آقا روح الله بود که زنش هم دو تا تیکه بهش میانداخت یا حاج احمد آقا تو بعضی جاها حرفش رو گوش نمیکرد، اما اون موقعی که میگفت برید جبهه قلوب رو تسخیر میکرد. اونا فکر میکنند ما با ارتش و سپاه کار رو جلو میبریم، ارتش و سپاه کیه؟ اونا خودشون یه موقعی به جون هم میافتند، خدا داره نگه میداره.
ما نمیفهمیم این اتفاقی که برای آقای رئیسی توی این مقطع افتاد چی بود؟ همهی معادلات رو به هم ریخته، احتمال داشت ایشون میموند و توی دورهی بعد مشارکتمون نصف میشد، ما چه میدونیم، فقط قرار بود این بیاد و بره، مشارکت مثلا بشه ۶۷ درصد. ما چی میدونیم. اون وقت چرا امام جمعه تبریز قاطیاش باشه، اون یه خون، عبدالهیان یه خون، هیأت همراه یه خون، یه ترکیبی خدا درست کرده تا زور داشته باشه. یکدفعه قلوب کل مردم دوباره سرجاش بیاد، یعنی از اون تاریخی که هاشمی ریل رو عوض کرد و پیچوند، تا الان ریل عوض بود و الان اومد سرجاش، تموم شد دیگه، یعنی ریل اومد سرجای اولش، حالا با سرعت میره. برای همین اینها نگران شدند، با اینکه باید خوشحال باشند که رئیس جمهور رفته، نه قصه چیز دیگهای شد. یکدفعه شما دستت میره لای در و کارت حل میشه؛ مثلا خانومت هیچ جور نمیپذیره که شما آدم خوبی هستی، یه دفعه تو یه هچلی میافته و قدر شوهرش رو میدونه یا آقا قدر خانومش رو میفهمه. میگه ما داریم این رو اذیتش میکنیم، این یه فرشته است، یا خواب میبینه. مومن علیالدوام در حال تغییره.
من مبعث مشهد بودم، از صحن جوادالائمه به طرف صحن گوهرشاد میرفتم، دیدم یه آدم قد بلندی وسط جمعیت رو نگه داشته، هی یواش میره، میایسته، رفتم دستم رو انداختم یه یا حسین گفتم از توی جمعیت کشوندمش بیرون، گفتم بذار مردم برن، چته؟ چرا این جوری هستی؟! بعد یهدفعه از زبونم جاری شد گفتم به خاطر پسرت ناراحتی؟ گفت آره، گفتم مشروب میخوره، گفت آره، گفتم امام حسینیه؟ گفت آره، گفتم تموم شد، امام حسینیه، مییارندش. هر سه تا رو هم امام رضا به زبونم جاری کرد، هر سه تا هم درست در اومد، با خیال راحت رفت.
ولایت خیلی قضیهی مهمیه، تمام بدیها توی قصهی امام حسین حل میشه، ولی اون طرف قرآن بخون، نماز بخون، هر کار میخوای بکنی بکن، وقتی شما ولایت رو که نداری، فایده نداره، ولایت اینه! ما باید بتونیم این رو تو وجود خودمون نگه داریم. مثلا میگم اگر کسی از بانک بیرون مییاد پول رو دستش بگیره، خب ازش میدزدند. اصلا یه عده برای این کار دم بانک وایسادن.
قدیم یه آقایی بود که شهریهی علما رو میداد، یعنی دیگه علما تو صف نمیایستادند، شهریه رو میگرفت میآورد بهشون میداد. پول صد نفر رو میگرفت، تو یه زنبیل میریخت. بهش گفتم آقا تا حالا شده دزد بهت بزنه؟ گفت نه، گفتم چه کار میکنی؟! گفت این زنبیل بزرگه، وقتی پول رو میگیرم، زیرش سبزیهای خراب میريزم، بعد اسکناسها رو روی این میذارم، گفتم چه فایدهای داره، گفت دزد اول با لگد میزنه، اگه ببینه سفته میفهمه پوله، اگه ببینه نرمه، میره.
این رو از کجا یاد گرفته؟! یه آدمی که اگه نگاهش میکردی باید بهش کفاره میدادی، ولی شیعه است، خوش فهمه. میگفت از یه کوچه نمییام، از هر مسیری برم از یه مسیر دیگه برمیگردم. این روایته، بعد لباسهاش مثل گداها بود، یعنی اصلا احتمال نمیدادی اون موقع صد تومن هم توجیبش باشه. مومن باید اینجوری باشه. حضرت فرمود: «اُستُر ذَهَبَکَ و ذَهابَکَ و مَذهَبَک» «پنهان کنید از مردمان درآمد، رفت و آمد ومذهب و دینتان را»
(التحفة السنية/ ص ۳۳۰)
شما ولایت رو داری میبری، تو وجودت طلاست، چیه هی خودت رو عرضه میکنی تا ببینندت؟ توی اینتساگرام و کجا و کجا؟ چیه خودت رو عرضه میکنی، ولایتت رو میدزدند، بازیات میدند، یه زن هرزه رو تو مسیرت قرار میدند. یه فیلم هم میگیرند بیچارهات میکنند. بعضیها بلانسبت شما مثل یاکریم هستند، روی بیلی که طرف گذاشته یه ساعت دیگه میخواد ببره، لونه درست میکنند. خوب این حماقته! چرا با این رفیق میشی؟! تو صاحب ولایتی، تو یه موقع با السلام علیک یا اباعبدالله چهجوری زار میزدی؟ الان کو؟ یادته راحت میرفتی مشهد؟ الان کو؟ الان تا حرم عبدالعظیم نمیتونی بری؟ چون با هر کی رفتی، هر چی خوردی، هر چی گفتی، هر چی شنیدی، خوب ازت میگیرند «اُستُر ذَهَبَکَ و ذَهابَکَ و مَذهَبَک»، بپوشون پولت و عقیدهات و رفت و آمدت رو. نفهمند کی میری، کجا میری؟ یه جور وانمود کن من این چیزها رو نمیفهمم، هی سینه چاک نشو، یه خورده تقیه داشته باش، همهی درد و دلش رو تو خونه میگه! بابا این زن بنده خدا چه تحملی داره حرفهای تو رو بشنوه؟! وقتی هر چی گفتی، شب سکته میکنه، دیگه نمیتونه بچه شیر بده. سینهی مرد صندوقچه است.
ببینید ما صاحب ولایت هستیم. مثل کسی که الان رئیس جمهور رو با ماشین داره جا به جا میکنه، نمیتونه هر جایی بره، هر جوری رانندگی کنه، خیلی باید عقلش کار کنه که بتونه از کجا فرار کنه، بیباک نباشه. صاحب ولایت نباید بیباک باشه، نباید ماهواره خونهاش بیاره. میگه نه آقا روی ما اثر نداره، ما باید از هر چیزی مطلع بشیم. شما چه کاره هستی که باید مطلع بشی، اصلا خیلی چیزها به تو مربوط نیست. با آقای لاریجانی زمانی که رئیس صدا و سیما بود مصاحبه کردند، پرسیدند بچههای شما چه قدر تلویزیون نگاه میکنند، گفت مگه بچههای من بیکارند؟! تلویزیون نگاه نمیکنند، بچههای من کار دارند! پس تو یه چیزهایی تولید میکنی که برای بیکارهاست! با اینکه امام فرمود تلویزیون دانشگاهه، همش سرگرمیه. وقتی حرم امام رضا میری، شما با امام رضا بستی، نه با یه آدم تو چاپالاق تپه، خیلی باید مواظب خودت باشی. شما توی جایگاه ایمان نشستی، توی جایگاه ایمان نمیتونی هر جوری باشی، شما نمیتونی با هر پولی این مسیر رو بری، حظ و لذت معنوی رو خدا ازت میگیره.
یه چیزی بگم یه خورده شوکه بشید، این حرف رو زیاد گوش کنید، خیلی با ارزشه، فردی هیاتی هست، امام حسینیه، همهی حالات بچه هیاتیها رو داره، ولی همه رو ازش گرفتند، خودش نمیدونه. فردی به حضرت گفت تمام حالات و احوالات معنوی که با ما بوده رو الان هم این فرد داره با اینکه هیات نمییاد حالش خوبه، حال معنوی داره، گریه میکنه، دعای کمیل میخونه، حظ میکنه، این حال معنوی رو از کجا مییاره؟ حضرت فرمود شیطان بهش میده. بعد حضرت فرمود شیطان یه عرشی تو دنیا داره، این حال رو بهش میده، چون خدا اخراجش کرده، خدا یه کاری کرده که نفهمه اخراج شده، این خیلیه!! مییاد همون حرفها رو میزنه ولی چپه شده، چهقدر کار خدا ظریفه! کسی میخواد حقه بازی بکنه، خدا هم با مکر باهاش رفتار میکنه.
من به آقای مروی گفتم چرا تو حرم امام رضا-علیهالسلام- عبدالباسط پخش میکنید؟! جنایته، دل امام رضا رو خون میکنید، داد سرش زدم. گفت شما کسی سراغ داری به این قشنگی بخونه. گفتم تولیت امام رضا باید عقیدهاش این باشه؟! وای بر تو. خیلی مهمه! یه موقع میبینی راه رو گم میکنی فکر میکنی توی راهی.
پس ما به طور عام یه جایی قرار گرفتیم که حامل ولایتیم، ولایت که میگم با همهی بند و بیلش. شما فکر کن همهی خوبیها تو یه کیسه است به نام ولایت و همراه توست و روی دوش توست، پس هیچ کسری دیگه نداریم، ما صاحب ولایتیم، من وقتی میفهمم حضرت زهرا رو دوست دارم به اینم باید شک کنم!؟ من که میبینم که امام باقر رو دوست دارم باید شک کنم؟! پس هیچی دیگه باید به خدا هم شک کنم! پس بگم خدا هم الکیه. این که درسته، حالا که من فهمیدم این رو دارم، حفاظت میخواد، هر جا نرم، هرچی نخورم، هرچی نگم، هرچی نشنوم. خوندم براتون روایتش رو که ایمان برای هر عضوی، غیر از ايمانِ عضو دیگه است. هر عضوی برای خودش ایمان داره، برید خدا رو شکر کنید، منم باید شکر کنم که اهلبیت نمیگذارند قلبمون تصرف بشه تا موقعی که اونا اجازه بدن. باز تو روایت داریم که فرد این قدر گناه میکنه تا اینکه محبت اهلبیت رو ازش میگیریم، بغضمون رو بهش میدیم، یعنی گناه رو هم تا یه جایی قبول میکنیم، از اونجا به بعد دیگه پذیرفته نیست.
یه باری به نام ولایت داریم، حالا که ولایت رو گرفتم باید تکلیفم رو بفهمم. من با مفاتیح کار دارم. اگه با مفاتیح کار نداشته باشم ولایت رو از دست دادم.
مفاتیح کتاب منه، نه شعر حافظ. اگه مفاتیح رو نخونی، زیارت عاشورا رو نخونی، زیارت جامعهات رو نخونی یعنی خوراک به قلبت نرسیده، یعنی خون به قلبت نرسیده. بعد مییای تو جلسه روضهخون میگه «الشمر جالسٌ..» بربر نگاه میکنی، بعد میگی چرا اینجوری شدم؟! شما قرآن نخونی، مشاعرت کار نمیکنه، تصمیممهات غلط میشه، یقین بدونید باید سهم قرآنت رو که حضرت فرمود پنجاه آیه هست، روزانه بخونی. حالا فرصت نمیکنی «قل هو الله» رو بخون، سوره رو به تعداد پنجاه تا آیه بخون، ده بار بخون، هشت بار بخون، ولی پنجاه تا آیه هر روز بخون. یعنی من میگم پروتئین این قدر باید به بدنت برسه، گلوکز باید این قدر برسه، پس مشاعر چرا این قدر کار نمیکنه؟ پنجاه تا آیه! باید شما نافلههات رو با واجبات بخونی، اگه نخونی ارتباطات تو با ملائکه به هم میخوره. پنجاه رکعت رو بخون، حالا راه برو ما نافلههامون رو راه میریم میخونیم، آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- که از خونه میآمد بیرون هشت رکعت ظهر رو تو راه میخوند، بعد نماز ظهر رو میخوند، همین جور نشسته، هشت رکعت عصرش رو میخوند، راه برو بخون. نافله اینجوریه، پشت به قبله، رو به قبله، هر جور، فقط وضو میخواد نه سجده نه رکوع، نه … رساله رو بخون، روزی یه بار به رساله مراجعه کن، روزی یه بار مسالهاش رو ببین، اگه نبینی متشرع نمیمونی، از شرع بیرون میری. مییاد میگه نه بابا این حلاله، نجس نیست، از کجا گفتی؟ از کجا داری میگی؟ پس مشاعرم رو با قرآن، قلبم رو با مفاتیح، بدنم رو با رساله، رابطهام رو با نوافل حفظ کنم. رفاقتهای با مومنین رو هم من میخوام، همهی مومنین با هم باشیم، مواسات! به فکرش باش، حسین آقا ناراحته، حسین آقا رو دعا کن، تو صدقه میدی شریک کن. اون آقا به من گفت، برای قبرستانهای توی عتبات، مکه، مدینه، قم، مشهد و تهران، هر جایی که شیعیان دفن هستند فاتحه میخونم و شریک میکنم.
آفرین آفرین اگه میخواید فهمتون هم از این که هستید بالاتر بره، هرکس که به شما راه نشون داده، هیات رو نشون داده، با اهلبیت آشنا کرده و از دنیا رفته، براش قلهوالله بخونید که تثبیت بشید. شما خوبهای عالمید، انتخاب شدید، دلیلش هم قلبه، قلب تو قبضهی اوناست. من نباید خودم رو ارزون بفروشم، حالا یه ماشین سوار شده، خب بشه! یه خونهی فلان داره، باشه! فلان غذا رو امروز خورد، باشه! ما همینکه چای امام حسین رو میخوریم بسه، غذای امام حسین رو میخوریم، دیگه چی میخوای؟ اگه با ما موندی من لزمناه لزمناه، ازت پذیرایی میکنیم. اگه با ما بودی اومدی حرم امام رضا بالاترین کیف و حال رو بهت میدیم. اگه از ما جدا شدی من فارقناه، باهات خدا حافظی میکنیم، کربلا مییای ولی دست خالی برمیگردی.
……………………………………
۱۴۰۳/۳/۲۵، روز شهادت امام محمدباقر علیهالسلام، هیأت آلیاسین، شهر ری