qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز3-1

فراز3-1«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِكَ، وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّى مِنْ بَلائِكَ، فَلا تَجْعَلْ حَظِّى مِنْ رَحْمَتِكَ مَا عَجَّلْتَ لِى مِنْ عَافِيَتِكَ فَأَكُونَ قَدْ شَقِيتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَيْرِى بِمَا كَرِهْتُ.»( ۱ )
«بار خدایا سپاس تو را بر حکم نیکویت، و بر بلایی که از من برطرف ساختی، پس بهره‌ی مرا از رحمت خود در عافیتی که اینک به من عطا کرده‌ای منحصر مساز تا آن‌چه ناخوش داشتم موجب سعادت دیگری گردد.»

( اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِكَ ):
ببینید خدای متعال چه قضا و تدبیر خوبی را برای ما قرار داد.
( وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّي مِنْ بَلَائِكَ ):
بلا را برد والا مریضی‌ها همین جور طولانی می‌شد.
( فَلَا تَجْعَلْ حَظِّي مِنْ رَحْمَتِكَ مَا عَجَّلْتَ لِي مِنْ عَافِيَتِكَ فَأَكُونَ قَدْ شَقِيتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَيْرِي بِمَا كَرِهْتُ):
این جور نباشد که هرچه من خوشم می‌آید حتما خوب است، شاید در آن شقاوت باشد و بالعکس شاید از چیزی که کراهت داری، در آن سعادت باشد. اینکه ما از چیزی خوشمان می‌آید یا نمی‌آید را باید کنار گذاشت. باید دید که رضایت و سخط خدا در چیست. آدم باید روی خودش این موضوع را کار کند.
مثلا اگر سر سفره، غذای خیلی خوبی است، زیادی کیف نکن که خوشامدی در وجود شما ایجاد بشود که اگر یک موقعی از این کمتر بود، کراهت سراغ شما بیاید. غذا است دیگر، خدا به شما لطف کرده. این جوری که کیف می‌کنی، بعد می‌بینی یک دفعه از شما این کیف را می‌گیرند. یا مثلا از خرید تلفن همراه خیلی کیف می‌کنی، یا پیراهنی را می‌پوشی که خیلی به شما می‌آید، بگو الحمدلله این لطف خدا است.
یا مثلا اگر زیاد به خواب‌های خوب‌تان تکیه بکنید یک دفعه یک خواب بد می‌بینید که شما را چپه می‌کند! خواب است دیگر.

«وَ إِنْ يَكُنْ مَا ظَلِلْتُ فِيهِ أَوْ بِتُّ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الْعَافِيَةِ بَيْنَ يَدَيْ بَلَاءٍ لَا يَنْقَطِعُ وَ وِزْرٍ لَا يَرْتَفِعُ فَقَدِّمْ لِي مَا أَخَّرْتَ، وَ أَخِّرْ عَنِّي مَا قَدَّمْتَ.» ( ۲ )
«و اگر این عافیتی که روزم را با آن به شب می‌آورم و یا شبم را با آن به روز می‌آورم، بلایی دائم و وبالی همیشگی به همراه داشته باشد، در این صورت بلایی را که برایم موخر داشته‌ای مقدم بدار و عافیتی را که برایم مقدم داشته‌ای، موخر بدار.»

اگر این عافیت که روز و شب از آن برخوردارم باعث بشود یک بلای طولانی برای من بیاید، این را مقدم بر آن کن که من این بلا را نمی‌خواهم. اینکه الان یک عافیتی بیاید و پشت سرش یک بلای طولانی باشد را می‌خواهم چه کار کنم؟ این حالت ایجاد بشود که بین ما و خدا یک هماهنگی صورت بگیرد. هرکاری که خدا کرد، من همان را خیر بدانم. نه اینکه اصرار داشته باشم این امر برای من اتفاق بیفتد؛ چون من توی آن عافیت می‌بینم!!! نه. الان ما داریم با قالب ذهنی‌ خودمان زندگی می‌کنیم یعنی چیزهایی در ذهن ما حتمی شده است، مثلا یک خبر خوش بیاید، یک اتفاق خوش بیفتد، این‌ها حتمیات ما شده. الان هیچ کدام در ذهنمان نیست که اگر یک خبر بد بشنویم و یا یک اتفاق بد بیفتد سکون داشته باشیم، به این اعتبار که خدا می‌خواهد بعداً یک خیری به ما برساند. این اصلاً توی ذهن‌مان نیست، برعکس اگر اتفاقی هم بیفتد اینقدر اذیت می‌شویم که فکر می‌کنیم کار به آخر رسیده. این نحوه‌ی تربیت باید عوض بشود. بارها ما دیدیم که امر پروردگار این شکلی نیست. خیلی جاها ما خوش‌مان نیامده ولی دیدیم به نفعمان بوده است.

«فَغَيْرُ كَثِيرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ، وَ غَيْرُ قَلِيلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.» ( ۳ )
«زیرا آن‌چه که پایانش نابودی است، زیاد نیست و آن‌چه سرانجامش ماندگاری باشد اندک نیست، و بر محمد و آل او درود بفرست»

( فَغَيْرُ كَثِيرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ):
مگر کارهایی که پایانش نابودی است، چقدر است؟
( وَ غَيْرُ قَلِيلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ ):
و چیزهایی که عاقبت خوبی دارند، نیز کم نیست و باید آن را زیاد حساب کنیم.