پخش زنده
اخلاقی
سلام علیکم
دختری هستم به خاطر دوری از گناه در سن بالا و اصرار زیاد اون مرد تن به ازدواج موقت با او دادم ، و همه جوره ماند یک ازدواج دائم به شوهرم محبت میکردم و خیلی هم به ایشان علاقه مند بودم اما ایشان در چیزهایی برای من کم میزاشت و میگفت باید ازدواج کنی سر این حرف از او جدا شدم الان هر خواستگاری میاید نمیتوانم قبول کنم چون واقعا از صمیم قلب او را دوست دارم و میدونم اگر با کس دیگه ای ازدواج کنم فقط یک نفر را بدبخت میکنم چون فقط اورا دوست دارم .میترسم حتی به خواستگاری جواب بدهم قبول کنم از اینکه روزی ناخودآگاه اسم او را به زبانم بیاید ، چرا که تمام وجود من پر شده از علاقه به او و حتی جدا شدن از او هم نتوانسته باعث شود اورا فراموش کنم
ولی دوست هم ندارم باز هم متعه باشم و با استرس ووترس از اینکه کسی از خانواده ام بفهمن چرا که این مرد در شهر دیگری غیر از شهر خودم هستن
حال نمیدانم چه کنم
واقعا من فقط او را میتوانم دوست داشته باشم
برایم هیچ مردی معنی ندارد
پاسخ استاد الهی:
وقتی دنبال ازدواج نباشید هوسران میشوید. به پای کسی مینشینید که فراموشتان کرده. خود دانید.