qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز ۸-۳

فراز3-8«أَنْتَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّد‏»(۳)

«تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، و يكتا و يگانه‌‏اي، فرد تنهايي.»

امام سجاد(علیه‌السلام) برای اعتراف به وحدانیت خداوند می‌فرمایند انت الله لا اله الاّ انت، هیچ خدایی نیست که بخواهد خدایی بکند، آن‌چه که در انحصار این الاّ خوابیده است، این است که خدا، إله است. مألوه یعنی پرستش و حق پرستش مال اوست، والاّ ممکن است خدای متعال به موجودی قدرت داده باشد که اسماء و صفات خودش را جاری کند، ولی این‌که ما می‌گوییم؛ انت الله لا اله الاّ انت، اله بودن و معبود بودن را به کسی دیگری واگذار نکرده است.
لا اله الاّ انت یعنی بقیه اموری که به کسی محول کرده است، تحت إله بودن، دون خداوند قرار می‌گیرد. وقتی که گفتیم یک نفر رازق است، یعنی دیگر رزق از خودش نیست، چون رزق را از همین إله گرفته است. الأحدُ المتوحد الفردُ المتفرد وقتی می‌گوید؛ المتوحدّ، همان الأحد است، چرا می‌گوید متوحّد؟ یعنی من او را واحد فرض می‌کنم، والاّ در همان الاحد معلوم است،‌ من قبول می‌کنم او احد است. الفرد المتفرد است، من تصدیق می‌کنم که او تنها است. والاّ همان فرد کافی است.

«و انت الله لا إله الا انت، الکریم المتکرّم،‌ العظیم المتعظّم، الکبیر المتکبّر‏.‏»(۴)

«و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، بزرگوار و ارجمندي، بزرگ و باعظمتي، كبير و متكبّري.»

قسمت‌ دوم فراز، مربوط به ما است، ما هستیم که کریم بودن خدا را قبول می‌کنیم، ما هستیم که عظیم بودن خدا را قبول می‌کنیم و خداوند را تعظیم می‌کنیم. خداوند، کبیر و بزرگی است که تکبّر زینت اوست، باید تکبر داشته باشد، این را اقرار می‌کنم.
العظیم المتعظم، آن عظیمی که تعظیمش را نشان می‌دهد. عظمت یک صفت بارز خداوند است، مثل تمام اوصاف خدا.
خداوند آخرین فهم، آخرین علم، آخرین دانایی را به ائمه(علیهم‌السلام) داده است. خداوند بیش‌ترین علم را به ائمه(علیهم‌السلام) داده است تا هر چیز را وارسی کنند، ببینند و اعلام کنند که خداوند حتی یک جا کاستی ندارد. ائمه(علیهم‌السلام) در هر صفت خداوند نگاه کردند، دیدند خداوند کمال مطلق است.

«وَ انتَ الله لا اله الاّ انت، العلیّ المتعالّ، الشدید المحال‏.»‏(۵)

«و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، بلند مرتبه و بلند پايه‌‏اي، در انتقام‌‏گيري سخت و شديدي»

خدایی است که تعالیش با خودش است، کسی به او تعالی نداده است، تعالی در ذات خود خداست، بلا تشبیه مثل چربی، چربی در ذات روغن است، قابل تفکیک نیست، شما اگر بخواهید چربی را از روغن بگیرید، دیگر روغن نیست، و این بسیار مهم است که شما می‌توانید این موضوع را در یک شیء مادی درک کنید، در خدای متعال هم همین‌طور است. وقتی شما می‌گویید خدا کریم است، فقط در لفظ نمی‌گویید، کریم بودن آن را یافته‌اید. خداوند کریم بودنش را به شما نشان داده است، خدایی خودش را به شما نشان داده است. الان اگر فرد کافر این فراز را بخواند، این درک را ندارد، این درک برای مؤمن است. الشدید المحال، در آن مرحله‌ی تعالی منتقم است. اگر خدا بخواهد انتقام بگیرد، انسان دیگر راه فرار ندارد. در بخشش هم همین طور است، اگر خدا بخواهد به کسی چیزی بدهد، نه حرص می‌خواهد، نه دوندگی می‌خواهد نه هیچ چیز دیگر، خدا می‌دهد.

«وانت الله لا اله الا انت، الرحمن الرحیم، العلیم الحکیم‏.»‏(۶)

«و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، بخشنده و مهرباني، دانا و درست كاري.»

وقتی امام سجاد(علیه‌السلام) می‌گوید الرحمن الرحیم با الرحمن والرحیمی که ما می‌گوییم متفاوت است. او رحمانیت خداوند را در یک پسته‌ هم می‌بیند، در برخورد با شمر هم می‌بیند، در مواجهه‌ی با یک کافر هم می‌بیند، در رحمتی که مادر به بچه‌اش دارد هم می‌بیند، لذا آن چیزی که امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرمایند بسیار کامل است. العلیم الحکیم یعنی علم خدا فقط علم نیست بلکه حکمت هم در آن هست، یک علم استوار، علم پایدار، علمی که هیچ جهلی در آن راه ندارد.

انت الله لا اله الاّ انت السمیع البصیر، القدیم الخبیر‏.‏(۷)

«و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، شنوا و بينايي، ازلي و آگاهي»

سمیعی است که بصیر است، بصیری است که سمیع است.
القدیم الخبیر، در کار خود خبره است،‌ آناً فآناً خدا است،‌ کل یوم هو فی شأن، تازگی‌اش، طراوتش در آن آناً فآناً است.
در وجود ما هم این صفت به طور ناقص وجود دارد. اگر این‌طور بود که ما یک حالت ‌داشتیم، می‌پوسیدیم. شما ببینید یک دفعه نشاط عالم را داریم و یک دفعه حزن عالم را. این آناً فآناً است، این تغییرات لحظه‌ای است. این امر در مورد ما ناقص است، اما نقص در خداوند راه ندارد.

وانت الله لا اله الاّ انت، الکریم الاکرام، الدائم الأدوَم‏.‏(۸)

«و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، بزرگوار و بزرگوارتري، هميشگي و جاودانه‌‏تري»

حضرت(علیه‌السلام) می‌توانستند فقط بگویند کریم، چرا فرمودند اَکرم؟
برای ما اول باید یک سیاهی را نشان بدهند تا بعد سفیدی را بفهمیم. چرا پَر طاووس قشنگ است؟ چون با طیف پنجاه رنگ حاصل شده است. ده نوع بنفش، ده نوع سبز و …. چشم ما این طور است. اگرفقط سبز باشد، تحمل ندارد، نازیبا می‌بیند. ولی این طیف رنگ باعث می‌شود که ما تحمل ‌کنیم. در این‌جا هم همین است، دائم برای خدا همان ادوم است، ولی ما این را در مقایسه می‌فهمیم.