qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

سخنرانی/ولایت خداوند و تکلیف مداری بندگان

ولایت خداوند و تکلیف مداری بندگان

نکته‌‌ی بسیار مهمی که باید در دین به آن توجه شود، چهارچوبی است به نام ولایت. قرار است ما، تحت ولایت زندگی کنیم، ولایت را بپذیریم و به ولی به عنوان سرپرست، نگاهبان، موجودی که حرکات و سکنات ما را در اختیار دارد نگاه کنیم.

خداوند متعال در قرآن کریم، خود را به عنوان ولی معرفی می‌کند. این ولایت وقتی معنا پیدا می‌کند که عبد هم ولایت خدا را بپذیرد. اگر ما ولایت خدا را پذیرفتیم و تحت سرپرستی او زندگی کردیم، این ولایتِ دو سویه و دو طرفه، مسیر کمال را برای ما باز خواهد کرد.

وقتی رابطه‌ی ما با خدا رابطه‌ی درستی خواهد شد که ما این ولایت را خوب معنا کنیم، جایگاه خود را در مقطعی که در آن هستیم پیدا کرده و وظیفه خود را شناسایی و طبق وظیفه عمل کنیم. ما بر اساس ولایت‌مداری می‌خواهیم بدانیم تکلیفمان چیست؟ قطعاً ثواب و عنایت و توفیقی که خداوند متعال نسبت به بندگانش دارد، تحت تکلیف به آن‌ها ارزانی می‌شود، نه خارج از تکلیف. یعنی کار خوبِ مؤمن که به سفارش خدای متعال و انبیای عظام-صلوات‌الله‌علیهم- و معصومین-علیهم‌السلام- است وقتی مورد توجه و پذیرش خداوند است که به عنوان تکلیف انجام شده باشد. ممکن است کاری بسیار خوب باشد، اما در حال حاضر تکلیف ما نباشد، پس آن کار مورد قبول پروردگار واقع نمی‌شود. رساله‌های علمیه هم بر اساس تکلیف شرعی نوشته شده، تکالیف عباد و بندگان خدا را متذکر شده است.

خانمی را در نظر بگیرید که در منزل مشغول قرآن خواندن است، قرآن خواندن مطلوب است، اما اگر در حال حاضر وظایفِ دیگرِ خانم روی زمین مانده است، قرآن خواندنش مورد قبول واقع نمی‌شود.

آقایی را در نظر بگیرید که در جلسه‌ای بسیار خوب و خدایی شرکت کرده است، اگر وظیفه‌ی این آقا عهده‌داری اموری از امور منزل بوده، تکلیف او همان امور است، نه شرکت در جلسه، پس جلسه از او پذیرفته نمی‌شود.

رضایت خداوند و اولیای معصومین-علیهم‌السلام- در انجام دادن تکلیف است. اگر ما طبق تشخیص خود، تکلیف را عهده‌دار شدیم، خداوند از ما می‌پذیرد؛ لذا در قرآن به این مسئله اشاره شده است که «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا» «خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌‏اش تكليف نمى‏‌كند.»(بقره/۲۸۶) از هر انسانی، در همان مرتبه و مقام معنوی که است، تکلیف خواسته می‌شود، هیچ وقت تکلیف فرد دیگری را از ما طلب نمی‌کنند. امر برای ما آسان شده است، توانایی‌ها و شرایط در تشخیص و عمل به تکالیف در نظر گرفته می‌شود.

ما باید دنبال این باشیم که تکلیف خود را پیدا کنیم و در سایه‌ی این تکلیف ولایت خود را محکم کنیم، ولایت یعنی همان اوامر و نواهی که خدای متعال می‌خواهد ما به نحو احسن آن‌ها را انجام دهیم.

تکلیف مداری

در دین هر کس جایگاهی دارد، مرتبه و مقامی دارد. هیچ‌کس نمی تواند در جایگاه غیر خودش قرار بگیرد. پس باید این جایگاه را شناخت و در همان جایگاه به وظایف عمل کرد.

ولایت و ولایت مداری یعنی سرپرستی خدا، نظارت خدا، تصمیم خدا، اراده‌ی خدا، که سرایت می‌کند به اراده‌ی پیغمبر اکرم-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم- و ائمه‌ی معصومین-علیهم‌السلام-. یعنی یک انسان متدین در هر مرتبه‌ای می‌خواهد خدا را بندگی کند، پس می‌خواهد ولایت خدا را بپذیرد.

ولایت خدا چیست؟

خداوند متعال اوامر و نواهی دارد که مومن باید امر خدا را انجام دهد و از نهی او اجتناب کند. تمام بحث‌هایی که به نوعی در قرآن کریم و احادیث ائمه معصومین-علیهم‌السلام- و کلام بزرگان مطرح شده است، شامل همین دو مطلب است.

امر و نهی خداوند باعث خواهد شد که مؤمن محل فرود امر و نهی خدا شود. یعنی هر کس امر خدا را شنید و عمل کرد و نهی خدا را شنید و ترک کرد، تحت ولایت الهی قرار می‌گیرد، خداوند او را در دایره‌ی بندگی خودش راه می‌دهد و این فرد وارد باغ بندگی می‌شود. پس هر کس غیر از این عمل کند، خارج از این باغ زندگی می‌کند.

ممکن است فردی کارهای خوب زیادی انجام دهد ولی هنوز بندگی را شروع نکرده باشد، این فرد باید اطراف این باغ زندگی کند و تلاش کند که اجازه دهند در به روی او باز شود. این در کی باز می‌شود؟ وقتی که امر خدا را به اندازه‌‌ی طاقت خود انجام داد و نهی خدا را به اندازه‌ی طاقت خود ترک کرد.

ما باید در محور تکلیف انجام وظیفه کنیم. با انجام تکلیف، ما بنده‌ی خدا می‌شویم، عبودیت را یاد می‌گیریم و در مسیر زندگی به کمال می‌رسیم. هنگامی که به کمال رسیدیم ولایت خداوند متعال را می‌پذیریم. ولایت خداوند متعال در مرتبه‌های طولانی‌ ما را به مقامات خاصی می‌رساند.

اگر می خواهید بدانید راه صحیح را می‌روید یا نه، لازم نیست از کسی بپرسید که آیا من بنده خوبی هستم یا نیستم؟ به خودتان مراجعه کنید، ببنید آیا به آن مقدار از دستورات خدا که از آن‌ها اطلاع دارید عمل می‌کنید یا نه، به همان اندازه راهتان درست یا غلط است. در ولایت‌الله محور روشن است، من باید اوامر و نواهی خدا را اولاً شناسایی کنم، پس به سراغ رساله می‌روم، یعنی باید مرجع تقلید داشته باشم؛ بعد از مرحله‌ی شناسایی اوامر و نواهی به اندازه‌ی طاقت خود اوامر خدا را انجام دهم و نواهی خدا را ترک کنم.

اگر کسی ولایت الله را نپذیرفت، تحت ولایت شیطان است.

 

زندگی تحت ولایت الله

به ابتدا و انتهای کار انبیاء الهی توجه کنید. روزی که حضرت موسی-علیه‌السلام-  مورد خطاب خدای متعال است، غیر از یک چوب دستی هیچ در اختیار ندارد. مطرح کردن این عصا در قرآن برای چیست؟ برای این است که نقطه‌ی صِفر شروع است، ولی در نهایت امر موسایی را می‌بینید که در مقابل فرعون پیروز می‌شود. رسول خاتم-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم-  را ببینید، یتیم است، چوپان است، فقیر است و حالا اسم مبارک ایشان جهان امروز را پر کرده است. حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه- یک بنده‌ی خداست، مقام عصمت هم ندارد، ببینید این فرد از کجا شروع کرد و به کجا رسید!

این مسیر بندگی است. اگر ما بدانیم که وظیفه‌مان چیست و خدا از ما چه می‌خواهد و بتوانیم این مسیر را درست طی کنیم(که خواست خدا خیلی پیچیده نیست) ولایت و سرپرستی خدا را پذیرفته‌ایم و ولایت شیطان را رد کردیم. اگر ولایت خدا را بپذیریم، آثار ولایت خدا در ما نمایان شود و آثار ولایت شیطان از ما خارج می‌شود «یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» «آنان را از روشنايى به سوى تاريكي‌ها به در مى‌‏برند» (بقره/257)، خارج کردن از نور به سوی تاریکی کار شیطان است. خداوند انسان را از تاریکی، جهل، نادانی، ندانم کاری خارج کرده و وارد نور می‌کند.

هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که تحت ولایت نیست، همه‌ی ما تحت ولایت هستیم، یا تحت ولایت خدا هستیم، یا تحت ولایت شیطان! یعنی مرتکب یک گناه هم که بشویم، کمک به جبهه‌ی شیطان است و یک خوبی که انجام بدهیم، کمک به اردوگاه خداست؛ پس باید یاد بگیریم در جبهه‌ی خدا فعالیت کنیم.

امام صادق-علیه‌السلام- فرمودند: آن‌چه که خدا می‌خواهد ما انجام دهیم، خیلی سبک‌تر از آن چیزی است که انسان‌ها می‌توانند انجام دهند. خدا اقلّ را از ما خواسته است. مثلا مگر دو رکعت نماز صبح خواندن، چه‌قدر وقت می‌برد؟ مؤمن تصمیم بگیرد شب زود بخوابد که بتواند به راحتی بیدار شود، با صفا وضو بگیرد، رو به قبله بایستد، تکبیر و تحمید و تسبیح خدا را به جای آورد، به یگانگی پروردگار و رسالت رسول او شهادت دهد و … با همین دو رکعت نماز به معراج هم می‌توان رسید. چرا؟ چون فرد با انجام نماز به حیطه‌ی  ولایت‌الله وارد می‌شود. آن‌چه در اختیار خدا است، موسی می‌سازد و آن‌چه در اختیار  شیطان است شِمر و عمر سعد و  ابن ملجم می‌سازد.

علمای عظام ما سال‌ها زحمت می‌کشند و حلال و حرام خدا را از قرآن و احادیث استخراج می‌کنند. کارِ ما بسیار راحت شده است.

با انجام واجبات و ترک محرمات شامل حدیثی از امام هشتم -علیه‌السلام- می‌شویم؛ از حضرت-علیه‌السلام- پرسیدند: ایمان چیست؟ فرمودند: اداءُ الفرائض و اجتنابُ المحارم: انجام واجب، یعنی اوامر خدا و ترک حرام خدا.

 

مصلحت ما در پذیرش ولایت خداست

راه دین و معنویت قاعده و قانون خودش را دارد، این‌طور نیست که هر کس با هر ایده و روشی به نتایج مطلوب در دین برسد. روش‌ها باید از درون دین شناسایی شوند.

در بحث پذیرش ولایت خداوند متعال، بندگی، محور قرار می‌گیرد و در بندگی تشخیص تکلیف و وظیفه اولویت خاصی دارد. هر کس بتواند جایگاه و تکلیف خود را بشناسد شامل عنایات و توفیقات پروردگار متعال خواهد شد.

الهی تولَّ مِن اَمری ما  أنتَ اهلُه؛ خداوندا!  تولِیِ امر مرا آن‌طور که خود اهلش هستی، برایم عهده‌دار باش.

وقتی ما خود را به خدا سپردیم، خداوند مصلحتش را برایمان نازل خواهد کرد و مفسده‌ها را از ما دور خواهد نمود«بِیَدک لا بِیَدِ غیرِک زیادَتی و نقصی و نَفْعی و برّی». در ابتدای سوره‌ی بقره می‌خوانیم «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين» «اين است كتابى كه در [حقانيت‏] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است»(بقره/۲).

خداوند مصلحت ما را در اوامر و نواهی دین گنجانده است. اگر خداوند متعال دستور می‌دهد غیبت کردن ممنوع است، عبد یقین کند هیچ فایده‌ای در غیبت کردن نیست، اگر فایده‌ای می‌داشت خدا آن را حرام نمی‌کرد؛ این تولی است، این ولایت‌پذیری است؛ یعنی من به خدای خودم اعتماد دارم. اگر اعتماد کردم و دستم را به سوی خدا دراز کردم و خداوند مرا پذیرفت، مسیر دین و سیر و سلوک برای انسان هموار می‌شود.

عنایت‌هایی که در این مسیر از طرف خداوند متعال و اولیای خدا و ملائکه بر ما نازل می‌شود، بیش از آن چیزی است که ما زحمت می‌کشیم.

در مناجات شعبانیه می‌خوانیم: «الهی لَم یکُنْ لی حَولٌ فَنْتَقِلَ به عَنْ مَعْصِیتَک الاّ فی وقتٍ اَیْقَذْتنی لِمحَبَتَک» خدایا من نمی‌توانم، قدرت ندارم معصیت را از خود دور کنم مگر وقتی که محبت، عنایت و توجه تو شامل حال من ‌شود.

پس اگر کسی ولایت خدا را پذیرفت و تحت ولایت خدا قرار گرفت، خداوند متعال همه‌ی ابزار و لوازمی که در سیر و سلوک به آن محتاج است برای او فراهم کرده و موانع مسیرش را برطرف می‌کند، حتی او را از مهلکه‌ها نجات می‌دهد.

اگر عنایت خداوند متعال نباشد، هیچ بنده‌ای نمی‌تواند یک قدم در راه بندگی بردارد. دعای خیر امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- است که انسان توانایی پیدا می‌کند نماز شب بخواند، زیارت عاشورا بخواند، نافله بخواند. همه‌ی این‌ها توجهات آن ولیّی است که ما را پذیرفته است و سرپرستی ما را بر عهده گرفته است، پس خودش در این مسیر حافظ و نگاهبان ماست و ما را به نتایج مطلوب می‌رساند، ان‌شاالله.

 

ملاک قدرت و توانایی در انجام تکالیف

قوانین مورد نیاز در مسیر بندگی باعث خواهند شد فرد در مسیر تکامل باشد و موانع به آسانی از جلوی پای او برداشته شوند.

باید به این نکته توجه کرد که خداوند متعال توانایی بندگان را در انجام تکالیف در نظر می‌گیرد. لذا خداوند اموری را واجب کرده است که بنده توانایی انجام آن‌ها را دارد و تبصره‌هایی نیز برای واجبات قرار داده است. به عنوان مثال خداوند متعال روزه‌ی ماه رمضان را بر بندگانی واجب کرد که توانایی روزه گرفتن دارند، پس اگر کسی زخم معده دارد، ضعف چشم دارد و ممکن است روزه برای او ضرر داشته باشد، خداوند این تکلیف را از او برداشته است. اگر وضو گرفتن باعث بیماری یا طولانی‌ شدن مدت بیماری فرد شود، خداوند متعال تیمم را جایگرین آن کرده است. اگر ایستاده نماز خواندن برای بنده مشکل است، خداوند نمازِ نشسته‌ی او را می‌پذیرد.

خیلی خوب است مومنی که خسته نیست و نشاط دارد، در جلسه‌ی دعای کمیل یا ندبه شرکت کند؛ اما اگر مومنی خسته است و توانایی درک تمام دعا را ندارد، به همان میزان که توانایی دارد در جلسه شرکت کند، نه بیش تر. کسی که استطاعت حج رفتن ندارد، حج بر او واجب نیست.

اگر کسی کاری خارج از قدرت خود انجام داد و به خود فشار آورد، نباید انتظار داشته باشد که برکات بندگی بر او نازل شود. یکی از عللی که خوارج را به این ورطه کشاند، این بود که در امور بندگی افراط داشتند، حتی گاهی به حضرت علی‌-علیه‌السلام- اشکال می‌گرفتند، حال آن‌که «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا» «خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏‌اش تكليف نمى‌‏كند.»(بقره/۲۸۶). در روایت داریم: لا رُخْصَةَ فی الفرائض و لا شِدَّةَ فی النافلة؛ این بیان خیلی گویا است، یعنی اگر عبد با توجه به شرایطش فقط توانست ده آیه قرآن بخواند، فکر نکند کم خوانده است. گاهی ارزش یک خواب برای مومن از نماز بالاتر است. پس شرطِ انجام تکالیف، قدرت و توانایی است و هر قدر ما خودمان را به قواعدی که خداوند در مسیر بندگی قرار داده است نزدیک کنیم، از نشاط و حض و فواید بندگی بهره‌مند می‌شویم.

باید از افراط و تفریط دوری کرد، وقتی توانایی انجام عبادت هست، عبادت کنیم و وقتی نیست، به وظیفه عمل کنیم. این امر منوط به این است که فرد وظایفش را با توجه به توانایی و شرایطش تشخیص دهد.

خیلی از افراد هستند که سال‌ها اعمال عبادی فراوانی انجام می‌دهند ولی نتیجه‌ای حاصلشان نمی‌شود چرا که توجه نمی‌کنند خداوند متعال توانایی و قدرت بنده را در مسیر بندگی شرط قرار داده است و آن‌ها اعمال عبادی را در جایگاه تکلیف انجام نمی‌دهند.