qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

سخنرانی حرم حضرت معصومه-سلام‌الله‌علیها-

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابا القاسم المصطفی محمّد
اللهم صل علی محمد وآل محمد و آل الطاهرین المعصومین المکرمین
اللهم العن ابا الشرور و اتباعه فی کل لحظة من الازل الی الابد بعدد ما احاط به علمک
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاة کثیرة تامة زاکیة متواصله متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک

صلواتی برای امام رضا-علیه‌السلام- مرحمت بفرمایید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برای حضرت معصومه-سلام‌الله‌علیها- هم صلواتی مرحمت بفرمایید:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

در تعبیری حضرت می‌فرمایند: «لو لا ما فرض الله طاعتنا و ولایتنا و أمر بمودّتنا»: اگر نبود اینکه خداوند واجب کرد اطاعت ما را، و واجب کرد ولایت ما را و به مودّت ما امر نمود، در غیر این صورت هرگز شما اجازه پیدا نمی‌کردید که به در خانه‌ی ما وارد شوید و راه پیدا کنید: «ما أوقفنا کم علی ابوابنا و ادخلناکم علی بیوتنا»: یک چنین تعبیری که شاید من جابه جا گفته باشم! اگر این فرض واجب نمی‌بود، نه در خانه‌ی ما و نه داخل خانه‌ی ما اجازه نداشتید بیایید.

خداوند از روی لطف این را واجب نمود، و بعد فرمودند:«ولا نقل لأنفسنا»: و ما این را از جانب خودمان نمی‌گوییم! بلکه از جانب خداوند این را می‌گوییم.

این‌که حضرت می‌فرمایند واجب کرده است، یعنی دستوری بوده است از جانب خداوند، مثل نماز که واجب شد تا انسان خیرات نماز را از دست ندهد، یعنی خیلی امر مهمی بود و اگر فوت می‌شد خسارت سنگینی بود!

این‌جا نیز خداوند چون اراده کرده بود که خیرِ کاملی به مؤمن برسد، ولایت و مودت و طاعت ما را واجب کرد و همین باعث شد که ما هم در را بگشاییم! چون ما که نمی‌توانیم کمک به عصیان خداوند کنیم، ما باید کمکی برای طاعت خداوند باشیم و از این رو ما هم پذیرفتیم و درب را باز کردیم!

یعنی تنها از این باب است و چون خداوند واجب کرده است، ما هم سد واجب خداوند نشدیم! و در خانه‌مان را باز کردیم و اجازه دادیم که شما بیرون از خانه‌ی ما بنشینید و به مَشاهد ما رفت و آمد کنید و …! تنهادلیلش این بوده است! نه این‌که یک تفضّل و لیاقت و شأنی در شما باشد که از بابت آن، خداوند این راه را برای شما باز کند! نه!! شأنی در کار نیست، وجوبی بوده است و آن وجوب نباید روی زمین بماند، این باعث شده است که شما برخوردار از یک چنین نعمت بزرگی شده‌اید و این منّتی است از طرف خداوند بر شما که اجازه داده است که شما بر در خانه‌ی ما بیایید.

توجه کنید این‌طرز بیان نکته‌اش این است که ما حواسمان پرت است و غافلیم! نکته‌ای که می‌خواهم بگویم نیاز به توجه زیادی دارد و البته تاثیری ندارد اما لازم است که گفته شود. و آن این است که:

از جهالت ماست که ما ذره‌ای برای کسی ارزش قائل هستیم و در وجودمان کسی شأن دارد! البته کسی که این شأن را از طریق اهل‌بیت-علیهم‌السلام- نگرفته است و ما برای او ارزش قائل هستیم، این بدختی ما است! این بیچارگی ما است که برای چنین کسی هویت قائل می‌شویم!

از اهل‌بیت و دوستان اهل‌بیت که بگذریم، همه حالت حیوان و بل هم اضل را دارند و هیچ شأن قابل تقدیری ندارند. مثلا یک گله‌ی سگ را در نظر داشته باشید که از جایی در حال عبور است، از آن طرف مثلا تلویزیون یک کنگره‌ای را نشان می‌دهد که در آن کفار دور هم جمع شده‌اند، شما باید این جمعیت را دقیقا مثل آن گله سگ ببینید و یک سر سوزن نباید برای‌شان شأن قائل باشید! حتی یک سر سوزن هم نباید به ذهنت بگذرد که این‌ها هم آدم هستند. حتی حیوان هم نیستند، بلکه بل هم اضل هستند! اگر به این دید نرسیدید، آن معنای ولایت و طاعت و مودت اهل‌بیت را نفهمیده‌اید.

اگر فکر کنید که یک سر سوزن جز آن‌چه که از درب خانه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام- بیرون می‌آید علم است، بیچاره‌گی است و زمین خوردن است و مطمئن باشید همین آدمی را پایین می‌برد!

این‌که تولی و تبری را واجب کرده‌اند، معنای ضعیفی از تولی و تبری در ذهن ما هست! نه!! فرمودند: تولی یعنی ما سوی الله و ما سوی اهل‌بیت باید کنار گذاشته شود.

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

الان ببینید دائم در حال شخصیت سازی هستند، اما چه وقت موفق به شخصیت سازی می‌شوند؟! وقتی ما خالی هستیم! ببینید وقتی کسی برای خودش شخصیت قائل نیست، شخصیت‌های بیرونی برایش مهم است! وقتی کسی خودش علم ندارد و دستانش خالی است، بیرون هر علمی برایش مهم است، بله خیلی ساده است که انسان با یک سری کار پوچ هویتی درست کند!

یک مکانی مثل کاخ‌سفید را به شکل خاصی درست می‌کنند و بعد شما فکر می‌کنید که چه جایی است؟! نه! تنها یک طویله است! کاخ‌سفید و کنگره‌ی آمریکا یک طویله است و این حیوانات دائم در آن رفت و آمد دارند! اگر غیر از این ببینید اشتباه کرده‌اید.

این‌که حضرت می‌فرمایند:
«کالعبائر » (مانند شتر ) منظور این افراد هستند، نه مؤمنین! یعنی این افراد را شتر فرض کنید و این نکته خیلی مهم است، چرا که اگر شما به این نقطه نرسید قادر به نگه داشتن آن هم نیستید!

دقت کنید الان آن‌ها در باطل‌شان موفقیت‌شان به این است که ادعا می‌کنند بهترین امر نزد ماست و منظورشان همان فساد و خوردن گوشت خوک و قماربازی و … هست. و می‌گویند اگر بهتر از این چیزی وجود داشت حتما به ما می‌رسید، و برای همین هم هست که در باطل محکم هستند! اما ما نه! ما بهترین‌ها را داریم! با این وجود احساس کسری می‌کنیم! باید این مسئله را دنبال کرد، یعنی جستجو کنیم، کجای وجود ما کم گذاشته است که به این شکل در آمده‌ایم؟!

غیر از مؤمن را باید در تصویر ذهن‌تان حیوان ببینید! بله بعضی از این افراد بی‌آزارند، مثل گوسفند ببینیم، بعضی از این افراد مثل سگ هستند و بعضی مثل گرگ!!! اما مهم این است که در هر حال حیوان هستند، اگر بیشتر از حیوان فرض کنید؛ اشتباه کرده‌اید، تا بتوانید آن مرحله‌ی کمال را ببینید. در هر حال شیطان است! و شیطان در واکس زدن ماهر هست و بسیار هنرمندانه چیزی را واکس می‌زند و آرایش می‌کند.

دقت کنید اگر غیر از این بود، چه اتفاقی افتاده بود که امیرالمؤمنین از سکه افتاده است و معاویه-لعنت‌الله‌علیه- قیمتی شده است؟! دقت کنید: طلا شده است حلبی و خرمهره شده است طلا! مطمئنا به یک‌باره نبوده است، بلکه آن نگاه کم‌کم تغییر کرده است! آن فرد آمده است و به یک چیز از معاویه توجه کرده است و از خرمهره بیرون‌اش آورده است. ما هم الان گرفتار هستیم و اگر نتوانیم آن دید را پیدا کنیم، اگر در بیرون هزار هم به ائمه-علیهم‌السلام- احترام بگذاریم درون‌مان پوچ است و چیزی نیست! ببینید می‌فرماید عظم الخالق فی انفسهم… پس عظم امام صادق… عظم قرآن… عظم نهج البلاغه… عظم صحیفه… عظم راه… عظم ائمه…. و این باید شامل تمام آثار آن‌ها باشد، یعنی جایی نوشته است امام آن همزه‌ی امام و میم و تمام حروف امام باید با ارزش‌ترین حروفی باشد که کنار هم قرار گرفته و اسم امام را تشکیل داده! باید این‌گونه ببینید! جعفر! حروفی که در جعفر است، باید مقدس‌ترین حروف کنار هم باشد. این‌گونه ببینید و لذت ببرید! «احلی اسماؤکم»چقدر نام شما شیرین است.

و اما نکته دوم این‌که این دید چگونه به دست می‌آید؟! خوب دقت کنید چرا که قسمت دوم مهم‌تر از قسمت اول است: به این است که دوستان امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را بزرگ ببینید؛ مثل بافتی که از سلول تشکیل  شده است، یک مجموعه‌ای است و از اجزاء تشکیل شده است. شما اگر این اجزاء را درست ببینید آن مجموعه برای‌تان بزرگ می‌شود.

مؤمنین و شیعیان امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را باید بزرگ بینید. باید یک بچه طلبه، در قلب‌تان آیت‌الله‌العظمی باشد و هر چقدر ولایتش بیشتر بود باید آن آیت‌الله‌العظمی بودنش هم بیشتر شود، وگرنه شما به یک باره بیایید و بگویید من امام صادق-علیه‌السلام- را بزرگ می‌شمارم دروغ است و بیخود. نه! اجزاء مهم است، یک مؤمن نباید در نگاهت کوچک باشد. حضرت فرمود: «مؤمن اعظم حرمة من الکعبه» بزرگ بدانید مومن را و واقعا در نگاهتان تعظیم داشته باشد، باید به معنای حقیقی نسبت به مومن تکریم و احترام داشته باشید، این مهم است. از این‌جا است که آن عظم الخالق در نظرتان ساخته می‌شود. در روایت هم ببینید، همین گونه است، چقدر سفارش به مؤمن شده است. آبروی مؤمن را حفظ کنید، حمل کن! و کریمانه برخورد کنید و اگر هفتاد گناه کبیره هم از او دیدید، در ذهن‌تان بگویید «فاسق العمل» و طور دیگری نگاه نکنید! این ضعف ماست.

و اما یک سطح پایین‌تر برویم، آن مؤمنانی که تکریم‌شان خیلی مهم است: همسر و فرزندان‌تان هستند! چرا؟ چون این‌ها هستند که قدرشان ناشناخته می‌ماند، چون دائم با ما هستند، نیاز دارد! مطالبه دارد! از همین روست که حضرت می‌فرمایند اگر شما خدمتی به یک مومنی کنید و یا خدمتی به همسرتان کنید اجر هزار شهید را دارد، حضرت است که  می‌بیند آن به خاطر مومن بودنش ارزش زیادی دارد و به شما توصیه می‌کند که یادتان باشد مراقبت کنید و این نگاه را از دست ندهید و یک موقع او را تحقیر نکنید و کوچک نشمارید.

البته این سخت‌ترین امتحان است، همسر و فرزندان، مؤمنانی هستند که همواره با انسان هستند و همه‌ی عیوب‌شان آشکار است را تکریم کند، همان‌گونه که عیوب ما برای آن‌ها آشکار است، مثل پدر و مادر! من اگر آن همه عیب از پدرم ببینم و بگویم که پدرم مرد خوبی است خیلی کار بزرگی کرده‌ام! چرا که این نیاز به دیدی فراتر از عمل دارد و باید هویتی بالاتر را به عنوان مؤمن بودن دید، تا بتوان عمل را هیچ دید! این خیلی کار بزرگی است که پرده را کنار بزنیم و پدر را با هویت بدون عمل عرض‌یابی کنیم و بگوییم که پدر من انسان خوبی است.

من به عنوان زنگ خطر این صحبت‌ها را امروز داشتم چرا که دوستان، گاهی در فکر این هستند که ما اعمال زیادی را انجام می‌دهیم اما چرا به جایی نمی‌رسیم، باید توجه کنند، این قسمت را باید مراقبت کرد و کریمانه برخورد کرد.

چه‌طور به ما می‌گویند سادات احترام دارند؟! ما چرا سادات را بزرگ می‌شماریم؟ جز برای این است که آن‌ها را ذریه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام- می‌دانیم و برای قرب به آن بزرگواران تکریم می‌کنیم؟! همین‌گونه هم همسر و فرزند و پدر و مادر، مومنانی هستند که شیعه‌ی امیرالمومنین-علیه‌السلام- هستند و مودت و تعظیم‌شان قرب به اهل‌بیت-علیهم‌السلام- را دارد و جز این ما چیز دیگری نمی‌گوییم.

این فرزند کوچک شما است، اگر توانستید یک بار در خانه به احترامش بلند شو! این صحبت را از من بپذیرید. یک بار جلواش برخیز تا در وجودت بشکند آن نفسانیاتی که در درون‌تان برای شما حقارت پدید آورده است! سربسته عرض می‌کنم، «اعظم حرمة من الکعبه»! کعبه جز سنگ چیزی نیست و همان ابتدا با سنگ‌های بیابان ساخته شده است، اما این مؤمن نه! این‌گونه نیست و در وجودش ولایت نهادینه شده است: «ان شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و من شعاع انوارنا» این یک حقیقت است .

بنابراین من دو مطلب را عرض کردم و تا به این نقطه نرسیم که آن‌ها را با کس و کارشان سگ ندانیم و کاملا بی‌اعتنا نشویم و مثل عذره فرض‌شان نکنیم و مثل عذره نبینیم‌شان و از آن طرف هم آن‌ها(مومنین و شیعیان اهل‌بیت-علیهم‌السلام-) را مقدس نشماریم، کارمان گیر خواهد بود و سخت خواهد شد. در این غیر این صورت راه به روی‌مان بسته است و با زیارت عاشورا هم چیزی حل نمی‌شود، چون آن رمز باز نشده است! با نماز هم حل نمی‌شود، چون آن رمز باز نشده است! مثل همان‌هایی که درب خانه‌ی حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- برای‌شان حرمت نداشت چون رمز برای‌شان باز نشده بود و به خودشان اجازه دادند که هرکاری انجام دهند. برای امام حسین-علیه‌السلام- هم همین بود و به خودشان اجازه دادند.

ببینید آن‌جایی که حضرت می‌پرسند اسم فرزندت را چه گذاشته‌ای و بعد از آن می‌گوید فاطمه! فاطمه! قصد حضرت تنها آن اسم نیست. مهم‌تر از آن اسم خود فرد است که شیعه‌ی امیرالمؤمنین-علیه‌السلان- است، فاطمه بودن روی این است.

پس مراقب باشید که انسان تا آن‌جایی که از دستش برمی‌آید این طرف را از روی لطف و کریمانه نگاه کند و آن طرف را هم از روی بغض و کینه بنگرد، به طوری که اگر ذره‌ای احترام از ذهن‌تان نسبت به آن‌ها گذشت و شأنی قابل احترام برایتان داشته باشند به خودتان شک کنید، همان‌جا سریع یک لعن بفرستید تا خورد شود: «کالعبائر» فرض کنید.