فراز5
فراز 5
«أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلا، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلا، أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِينَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِينَ لَكَ، وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ.»(5)
«بهترین سرنوشت گذشته را از تو خواهانم و از بدترین سرنوشت گذشته به تو پناه میآورم، ترس عبادت کنندگان و عبادت خشوع کنندگان به درگاهت، و یقین توکل کنندگان بر تو، و توکل ایمان آورندگان به خودت را از درگاهت میطلبم.»
این باور برای مومن مهم است که گذشته را میتوان عوض کرد؛ گذشته فقط فعل من نیست بلکه اراده خدا هم هست؛ فعل من با اراده خدا, آن نتیجه را میرساند؛ اگر من از خدا خواستم که گذشته من را تغییر دهد, آن میشود فعل من؛ اما قبل از آن, فعل من معلق است و بخودی خود, بخشی از کار است نه همه آن.
( وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلا ):
پس در قسمت شر هم همین طور است, خدا شرور را عوض میکند, شر وقتی شر است که خدا آن را شر قرار دهد, اما اگر خدا تبدیل به خیر کرد, خیر است.
( أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِينَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِينَ لَكَ):
دو عبارت قبلی با این عبارت یک ربطی هست؛ در تمام کلمات معصومین و قرآن هم همینطور بین عبارات قبلی و بعد ارتباط هست؛ چون فرد خوف دارد و میترسد فردا مشکلی پیدا کند در عبادتش, امروز بیشتر عبادت میکند؛ چنان که فردی که خوف رزق فردایش را دارد, امروز در کارش بیشتر تلاش میکند.
( وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ ):
توکل بدون یقین معنا ندارد؛ توکل آن است که من یقین دارم خدا امر را درست میکند, با یقین من است که توکل اثر پیدا میکند.
من توکل کسانی را میخواهم که آن توکل را دارند؛ برخی در زندگی واقعا توکل دارند و نشانهاش این است که اصلا دست و پا نمیزنند و آرامش کامل دارند, معتقدند خدایی هست که امور را اداره میکند؛ آن هم در زمان حال. سابقا مردم برای یک آتش درست کردن, یک نان پختن و … باید کلی زحمت میکشیدند؛ اما امروز با تمام امکاناتی که هست, خدا از ما توکل را خواسته است (که بسیار راحتتر است).