qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز33-27

فراز33-27«بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا، وَ أَشَدُّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوُّراً، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظاً، وَ أَقَلُّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي.»(27)
«بلکه بارخدایا گناهانم افزون‌تر، آثارم ناپسندتر، کردارم زشت‌تر، جسارتم در باطل بیشتر، بیداریم در مقام طاعت ضعیف‌تر، و هشیاری و مواظبتم در برابر تهدیدت کمتر از آن است که بتوانم عیب‌هایم را برای تو بازگویم، یا توان یاد کردن گناهانم را داشته باشم.»

این فرازها را انشاءً هم بخوانیم تا اثر دعایی هم داشته باشد. ممکن است شما یک موقعی با خودتان بگویید که من چه زمانی «اشد فی الباطل تهورا» هستم؟ اگر معرضیت این باطل برای شما پیش آید و عنایت خدا نباشد, می‌بینید اهلش هستید. همین‌که من می‌بینم در معرض معصیتم و معصیت انجام می‌دهم و ذلت معصیت را می‌پذیرم ولو یک معصیت ساده, این کافی باشد برای من که زمینه پذیرش هر حرام و باطل و ذلت دیگری را دارم؛ اگر الان انجام نمی‌دهم یا بخاطر این است که زمینه‌اش نیست یا دستم را گرفته‌اند یا …. . خودم را بریء نمی‌دانم (از معاصی).
( أَكْثَرُ ذُنُوبا ):
این اکثر بودن ذنوب را ما ممکن است نفهمیم؛ مثلا شما اینجا راحت نشسته‌اید اما اگر از اداره بهداشت بیایند ممکن است این‌جا را پلمب کنند. من انسانی هستم که گناهانم زیاد, آثارم زشت, افعالم زشت هستم و لذا در باطل تهور دارم و طاعتم کم است و از وعید خدا نمی‌ترسم و … .
«وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِينَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ الَّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ الْخَاطِئِينَ.»(۲۸)
«بلکه فقط خود را این‌گونه سرزنش می‌کنم چون چشم طمع به رأفت تو دارم که با آن کار گناه‌کاران به اصلاح درآید و به رحمت تو امید دارم که با آن خطاکاران از بند عذاب آزاد گردند.»

با وجود همه این معاصی باز هم امید به رحمت تو دارم. مثلا اگر در یک حمام مجهز با تمام وسایل نظافت قرار گیرید, شما را به طمع می‌اندازد که چرک‌های بدن شما هم می‌تواند پاک شود و …. . خدا این طمع را به دلم می‌اندازد.
«اللَّهُمَّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ، وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَايَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّكَ» (۲۹)
«بارخدایا این گردن من است که گناهان آن را به بند کشیده پس بر محمد و آل او درود فرست و با عفو خود آن را از دوزخ برهان و این کمر من است که بار خطا بر آن سنگینی کرده پس بر محمد و آل او درود فرست و با لطف خویش آن را سبک ساز.»
انسان این رقیت خودش را که گناهان در او ایجاد کرده است, باید ببیند. من جوانی را دیدم که مرا به یاد ائمه-علیهم‌السلام- می‌انداخت؛ خدا در او عصمتی قرار داده بود که وقتی در کنار او قرار می‌گرفتم, احساس کسری می‌کردم؛ این کسری بخاطر نبود عصمت از گناهانی بود که او از آن‌ها معصوم بود. مشهور بود که آقای بهجت باطن افراد را می‌خواند و حال آن‌که این‌طور نبود, بلکه افراد بخاطر کسری که در اثر گناهانشان داشتند این فکر را می‌کردند.
( وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ ):
مانند کلیدِ یک دست‌بند؛ خدایا تو می‌توانی مرا از گناهانم رها کنی. خدا می‌تواند گناهان را مانند برداشتن دو کیسه سیمان از دوش فرد, بردارد.
«يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي، وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي.»(۳۰)
«بارخدایا اگر در آستانت چندان بگریم که پلک چشمانم بر هم افتد و چندان به ناله و زاری فریاد برآورم که صدایم خاموش شود و چندان به درگاهت بایستم که پاهایم آماس کند و چندان بر آستانت به رکوع ایستم که استخوان‌های کمرم از هم بپاشد و آنقدر به سجده افتم که دیدگانم از کاسه درآید و در تمام طول عمر خویش خاک زمین خورم و تا پایان زندگانیم آب آلوده به خاکستر بنوشم و در لابه لای این حالات آنقدر ذکر تو گویم که زبانم از کار فرو ماند، آن‌گاه بر اثر شرمندگی دیده بر آفاق آسمان باز نکنم هرگز سزاوار حتی بخشایش یکی از گناهانم نخواهم بود.»
( يَا إِلَهِى لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيّ):
مردم این را نمی‌فهمند و لذا طغیان می‌کنند: من اگر تا ریخته شدن پلک‌هایم گریه کنم و … حتی یک گناهم مستوجب عفو تو نمی‌شود.
من خدا را نافرمانی کرده‌ام؛ ولو با یک گناه. شما فرض کنید کسی به شما کمک کند و بار شما را به دوش بکشد و … و در آخر کار شما به او توهین کنید! ما خدایی را که این همه نعمت داده است نافرمانی کرده‌ایم!

«وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ، وَ تَعْفُو عَنِّي حِينَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ، إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوَّلِ مَا عَصَيْتُكَ النَّارَ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي.»(۳۱)
«و اگر آن‌گاه که شایسته‌ی آمرزشت گردم مرا بیامرزی و هنگامی که سزاوار عفوت گردم بر من ببخشایی چنان نبوده که من مستحق آن آمرزش و بخشایش بوده باشم یا شایستگی آن را بدست آورده باشم چرا که مجازات من در همان اولین گناه، آتش دوزخ بود.پس اگر مرا عذاب کنی بر من ستم نکرده‌ای.»
اگر من سزاوار عفو تو شدم به‌خاطر کارهای (خوبم) نبوده است … بلکه همان ابتدای گناه, مرا باید در آتش می‌انداختی ….
«إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ تَأَنَّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي، وَ حَلُمْتَ عَنِّي بِتَفَضُّلِكَ فَلَمْ تُغَيِّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ، وَ لَمْ تُكَدِّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِي وَ شِدَّةَ مَسْكَنَتِي، وَ سُوءَ مَوْقِفِي.»(۳۲)
»بارخدایا پس چون مرا با پرده‌ی خود پوشاندی و رسوایم نساختی و با کرم خویش با من مدارا نمودی, و در کیفر نمودنم شتاب نکردی و با فضلت شکیبایی نمودی و نعمتت را از من باز نداشتی و نیکی خود را بر من تیره نساختی پس بر گریه و زاری طولانی‌ام و شدت فقر و بیچارگیم و بدی وضع و حالم رحم کن.»

خدایا بقدری تفضلت بر من زیاد بود که نعمتت را قطع نکردی و … خدایی که همین طوری می‌بخشید, آیا اگر من الان پیش او تضرع کنم, مرا نمیبخشید.این را به مردم بگویید. مادری که هر چه من به او بدی کردم, برایم زحمت کشید, اگر الان به او بگویم من را ببخش, مرا نمی‌بخشد؟

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ، وَ أَيِّدْنِي بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ، وَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ، وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الْآجِلِ، بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرِّفْنِي فِيهِ عَلَامَةً أَتَبَيَّنُهَا.»(۳۳)
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از گناهان مصون دار، و به کار طاعتم بگمار، بازگشت نیک به سوی خودت را روزی‌ام گردان، با توبه از آلودگی ها پاکم ساز، با عصمت خویش یاریم فرما، با عافیت و سلامت کارم را اصلاح نما، شیرینی آمرزشت را به من بچشان، مرا رها شده‌ی بخشایشت و آزاد شده‌ی رحمت خویش قرار ده، برایم خط امانی از خشمت بنگار، و در همین دنیا و نه در آخرت با بشارت آن مسرورم گردان، بشارتی که آن را بشناسم و در آن علامتی نشانم ده که آن را آشکار بیابم.