فراز8-7
فراز 8و7
«وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكّلَ بِي تَفَقّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيّ إِضْبَاءَ السّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدّةِ الْحَنَقِ» (7)
«و چه بسيار ظالمى كه با مكر و حيله بر من ستم نمود و در برابر من دام شكارش را گسترانيد و مراقبت و جستجويش را بر روى من متمركز ساخت و در كمين من نشست آنسان كه درندگان در كمين شكارشان مىنشينند و در انتظار به چنگ آوردن فرصت براى شكار طعمه خويشاند در حالی كه دشمن من در ظاهر به من روى خوش نشان مىدهد و تملق مىگويد و در عين حال با خشمى تند به من نگاه مىكند.»
«وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ» گاهی انسان مغلوب واقع ميشود، «باغ» آن كسي است كه ديگر از خدا فراري شده و طغيانگر است و اهل بغي آنها هستند كه در مقابل امام معصوم ميايستند «وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ» مدام ميخواهد براي من نقشه بكشد «وَ وَكّلَ بِي تَفَقّدَ رِعَايَتِهِ» جاسوسها و مراقبهايي براي من گذاشته است «وَ أَضْبَأَ إِلَيّ إِضْبَاءَ السّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ» مثل كسي كه خونخوار و درنده است، ميخواهد ضربهاي به من بزند «انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ» در كمين است «وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ» طوری وانمود ميكند كه من رفيق شما هستم «وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدّةِ الْحَنَقِ» ولي از آن طرف چشم ديدن مرا ندارد.
«فَلَمّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الّتِي كَانَ يُقَدّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلّ بِسَاحَتِهِ» ( 8)
«پس تو -اى پروردگار من كه مبارك و برترى- چون فريبكارى باطن او و زشتى آنچه در ضميرش پنهان است را ديدى او را در چالهاى كه براى شكارش كنده بود با مغز سر، در افكندى و در پرتگاه چاهى كه حفر نموده بود، سرنگون ساختى و سرانجام پس از طغيان و سركشى و در اوج ذلت و خوارى در بندى گرفتار شد كه مىخواست مرا در آن گرفتار ببيند و اگر لطف تو نبود نزديك بود آنچه بر سر او آمد، بر من فرود آيد.»
«فَلَمّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ» خداوندا! تو ميداني در باطنش چه ميگذرد «وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ» خدايا! تو بايد به حسابش برسي و مسير نابوديش را فراهم كني. «فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ» تا شاخش بشكند. «الّتِي كَانَ يُقَدّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا» همان نقشههايي كه براي من داشت، براي خودش اتفاق بيفتد «وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلّ بِسَاحَتِهِ» تو مقدر کردی که من از مکر او نجات یابم وگرنه قرار بود اين بلاها بر سر من فرود آید. حضرت-علیهالسلام- يك عبارت دارند و ميخواهند این مطلب را بفرمايند كه دامنهی مواظبت ما محدود است. افرادي هستند که براي ما دعا ميكنند، به مشهد و كربلا رفتهاند و ما را ياد کرده و دعا ميكنند؛ همان طوري افرادی وجود دارند كه براي ما نقشه ميريزند، حسادت ميورزند، در دلشان كينهها ايجاد ميشود. ما روحمان هم خبر ندارد، اما خداست كه قدرت دارد همهی اينها را به هم بدوزد و هيچ اثر از آثاري كه آنها ميخواهند بر ما بگذارند باقي نگذارد.