پخش زنده
فراز121-117
فراز121-117
«فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّس مِنْ حَيْثُ لاَ آتِي مَا تَكْرَهُ وَ لاَ أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِه»(117)
«پس مرا زنده بدار با حياتى پاك كه هماهنگ با خواستههاى من باشد و به آنچه دوست مىدارم منتهى گردد، به گونهاى كه آنچه تو نمىپسندى انجام ندهم و آنچه را نهى كردهاى مرتكب نشوم و مرا همچون كسانى بميران كه نور و فروغ آنها از پيش رو و از جانب راست، اطرافشان را نورانى ساخته است.»
خداوندا! به من حیات طیبه عنایت کن، تا بتوانم اموری را که اراده میکنم به جا آورم. امام سجاد-علیهالسلام- حیات طیبه را توضیح میدهند: طوری باشد که به همهی اموری که میخواهم برسم، ولی نه از راهی که تو نمیپسندی.
زمینههای بسیاری برای انسان به وجود میآید که گاه خدا پسندانه نیست. گاهی انسان یک خودکار، یک جفت کفش یا … را دوست دارد، ولی خدا پسندانه نیست.
در حیات طیبه انسان کاری را که خدا آن را نهی کرده انجام نمیدهد و حتماً کاری را انجام میدهد که خداوند متعال به انجام آن امر نموده است. اگر کسی چنین عمل کرد، خداوند لذتهای لازم را به او میچشاند، چرا که خداوند لذت بردن را برای حیات و نشاط انسان قرار داده است.
گاهی فردی از خوردن یک غذای ساده چنان لذتی میبرد که کسی که هزینه کرده و برای تفریح به کشور خارجی سفر کرده آن لذت را نمیبرد! این امر خیلی مهم است. چه کسی اثبات کرده که لذت بردن حتما باید روش خاصی داشته باشد؟ گاهی مادری از بودن با فرزندش لذت فراوان میبرد یا ممکن است کسی از کشف مطلبی علمی لذت ببرد.
همراه آقای خوشوقت-رحمهاللهعلیه- بودم. دیدم ایشان پاچههای شلوارش را بالا زد، پاهایش را در آب فرو برد و شروع کرد به تکان دادن پاهایش. به چشم خود دیدم که ایشان از این کار ساده چه لذتی میبردند.
«وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِه» حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- در تعقیبات نماز عصر دعای عجیبی دارند. در آن دعا سیر مراحل مرگ را میگویند.
«وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوتُ بِكَ وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْرا»( 118)
«و مرا در نزد خود كوچك كن و در نزد مخلوقاتت بزرگ بنما و آن هنگام كه با تو خلوت مىكنم پستم كن و در بين بندگانت بالايم ببر و مرا بىنياز كن از كسى كه از من بىنياز است و فقر و گدائى مرا نسبت به خودت افزون فرما»
«وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ» در حیات طیبه ما باید پیش خدا و در مقابل حکم و قانون خدا ذلیل باشیم. اگر این چنین باشیم خداوند به ما عزّت میهد.
«وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوتُ بِكَ» هنگامی که میخواهیم با خدا خلوت کنیم، بیشترین کرنش و تواضع را داشته باشیم. انسان باید طوری به سجده رود که نهایت ذلتش را به خالقش اعلام کند. این لحظهی نجات است.
«وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ» بگذارید خدا بزرگتان کند؛ نه این که خودتان به زور خودتان را بالا بکشید! این حیات طیبه است.
«وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْرا»» به بی نیازترین انسانها هم بینیاز باشیم، اما در مقابل خدا محتاج و فقیر باشیم. انسان دائماً از خداوند متعال سؤال کند. هر قدر خدا به ما نعمت میدهد، به او محتاجتر شویم.
سؤال کردن از خداوند متعال بسیار مهم است. چون از خدا سؤال نمیکنیم، مریض میشویم.
حضرت زهرای مرضیه-سلاماللهعلیها- در دعایی از خداوند طلب میکنند که قول و عمل توابین را نصیب ایشان کند. حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- که گناهی مرتکب نشده است که توبه کند، اما توابین حالت شکستگیای دارند که انسانهای مطیع ندارند. حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- از خداوند میخواهد که با خدا همان طوری صحبت کند که توابین صحبت میکنند و به طور مدام احساس کسری کند. هر کس به خدا احساس نیاز کند، از مردم بینیاز میشود. علت اینکه ما به مردم نیازمند میشویم این است که به خداوند متعال احساس نیاز نمیکنیم.
«وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذّلّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمّدْنِي فِیمَا اطّلَعْتَ عَلَیهِ مِنّي بِمَا یتَغَمّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الآخِذُ عَلَى الْجَرِیرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ» (119)
«و مرا از سرزنش دشمنان و از نزول بلا و از ذلت و سختى محفوظ بدار و مرا در آنچه از گناهان كه به آنها مطلعى تحت پوشش عفوت قرار بده، آنسان كه مىپوشاند كسى كه اگر بردباريش مانع نباشد بر انتقام سخت قادر است و اگر درنگ و تأملش نباشد بر مؤاخذه بر گناه توانايى دارد.»
«وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ»خدايا مرا از شماتت دشمنان نگه دار و مرا حفظ کن از اتفاقاتی که دشمن مرا شاد میکند.
«وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ» اگر بلا بر کسی نازل شود، فرد بیچاره میشود. انسان طاقت فرو رفتن یک میخ در پایش را ندارد چه رسد به بلا! خدایا مرا از بلاها حفظ کن.
«وَ مِنَ الذّلّ وَ الْعَنَاءِ» خدايا مرا از ذلت و تنگنا در زندگی دور کن. در حال حاضر متاسفانه زندگیها در باطن دچار ذلتی است، چرا که خیلی از امور ما دست خودمان نیست. ما در یک عبودیّت قهری و شیک گرفتار هستیم. اگر آب، برق یا گاز قطع شود، فلج میشویم، اما سابق چاهی بود و چراغ گردسوزی و هیزمی. مردم استقلال روحی داشتند. در عصر ما اگر از خانه بیرون آمدی، باید ذلیل شوی تا سوار ماشین شوی و اگر بخواهی با خانواده به مسافرت بروی که دیگر بیچاره هستی. اگر لباس مناسب نداشته باشی ذلیل میشوی. قدیم اینطور نبود. رفت و آمدها به این سبک نبود. فرد یک لباس داشت که همهجا همان را استفاده میکرد. در ذلتهایی که خود ایجاد کردهایم تنیده شدهایم و اینها همه حاصل تفکر غرب و مادیگرایی است. اگر به سمت معنویت حرکت کنیم، حریّت مردم حفظ میشود.
«تَغَمّدْنِي فِیمَا اطّلَعْتَ عَلَیهِ مِنّي بِمَا یتَغَمّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ» امام سجاد-علیهالسلام- با یک صغری و کبری هم به ما توحید را آموزش میدهد و هم مؤدبمان میکند. خداوندا! تو به انتقام گرفتن قادری، اما ببخش.
«وَ الآخِذُ عَلَى الْجَرِیرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ» کسی که گذشت و بردباری ندارد، مؤاخذه میکند، تو که خدایی و گذشت داری.
«وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِیحَةٍ فِي دُنْیاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ»( 120)
«و اگر خواستى قومى را گرفتار فتنه يا امر ناگوارى بسازى، مرا به خاطر آنكه به تو پناه آوردهام، از آن نجات ده و چون مرا در دنيا به ورطه فضيحت و رسوايى نينداختهاى در آخرت نيز مرا در آن مينداز.»
«وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ» چون کنار خانهی اهلبیت-علیهمالسلام- هستیم خیلی از بلاها از نزدیک ما رد میشود در حالی که ما بیخبریم و با عافیت و در رحمت زندگی میکنیم. آمار تصادفات را ببینید! از آمار کشتههای بحرین و لیبی و مصر و … بیشتر است. این بلا است. کدام یک از شما قرص اعصاب میخورید؟ ولی افرادی هستند که با وجود سن کم مشت مشت قرص اعصاب میخورند. خوشیهای ما به برکت اهلبیت-علیهمالسلام- است. خداوندا! ما را از امور ناگوار جدا کن. تنها خداست که بر این کار قادر است. گاهی دو فرد کنار هم نشستهاند، در وجود یکی جنگ است و در وجود دیگری امنیت. دو خانه کنار هم قرار دارد، در یکی از خانهها هر روز دعواست و اعضای خانهی دوم اصلاً نمیدانند که دعوا چیست!
انسان باید لائذ به ائمه-علیهمالسلام- باشد؛ لذت ببرد از این که به کربلا یا مشهد برود. بهترین اوقاتش، اوقاتی باشد که در حرم حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- نشسته است. بهترین خوشیاش این باشد که زیارت عاشورا بخواند. در یک جمله اینکه برای اهلبیت-علیهمالسلام- خرج کند.
وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِیحَةٍ فِي دُنْیاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ» امیرالمومنین-علیهالسلام- نیز میفرمایند که خدایی که در این دنیا اینگونه با شما رفتار میکند، روشن است که در آخرت بهتر با شما رفتار خواهد کرد. این دنیای پلشت که اصلاً جای عافیت نیست، اما خدا به ما عافیت داده، عقیده و دین خوب داده، در سرای آخرت که باغستان است چه خبر است؟!
«وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا، وَ قَدِیمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً یقْسُو مَعَهُ قَلْبِي، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً یذْهَبُ لَهَا بَهَائِي، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِیسَةً یصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِیصَةً یجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي»(121)
و در حق من نعمتهاى پيشينت را به نعمتهاى پسين و سودهاى قديمت را به منافع جديد متصل گردان و عمر مرا چندان طولانى مساز كه قلبم قساوت گيرد و در سختيها چنان مرا مكوبان كه به خاطر آن ارزش من از دست برود و مرا به امر پستى كه منزلت من در آن كوچك شود و نقيصهاى كه به خاطر آن جايگاه و مرتبت من مجهول بماند، گرفتار مساز»
«وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا» خداوندا! هر چه در این دنیا به ما دادی، در آن دنیا هم به ما بده.
«وَ قَدِیمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا» این دو قسم را به هم متصل کن. توفیقات بیست سال قبل را از ما نگیر و حال نیز توفیقاتی نصیبمان کن. برخی افراد توفیقات گذشتهی خود را از دست میدهند. افرادی بودند که امکان نداشت هر ماه مشهد نباشند، اما الان اصلاً نیستند!
«وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً یقْسُو مَعَهُ قَلْبِي» خدایا! اینطور نباشد که دچار استدراج شویم و بعد متوجه شویم که از تو دور شدهایم و قساوت قلب ما را فرا گرفته است.
«وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً یذْهَبُ لَهَا بَهَائِي» خداوندا! نکند زمینهای فراهم شود که من برای به دست آوردن چیزی، همه چیزم را از دست بدهم. فردی میخواهد مدرک بگیرد؛ مدرک گرفتن خوب است و عیبی ندارد، اما به چه قیمتی! آیا مدرک به قیمت دین و آبرو میارزد؟
«وَ لَا تَسُمْنِي خَسِیسَةً یصْغُرُ لَهَا قَدْرِي» گاهی انسان اندازهی خودش را متوجه نمیشود؛ به جایی میرود که گمان میکند جای خیلی خوبی است، ولی از اندازهاش کم میشود؛ اما به جایی که زمینهی رشدش در آنجا فراهم است نمیرود. گاهی با مسجد رفتن، قرآن خواندن، کار خیر انجام دادن به قیمت انسان افزوده میشود. همین خمس دادن خیلی مهم است. خمس که پرداخت شود، صفتی به نام خساست از ما دور میشود و قیمت ما نزد خدا بالا میرود. طوری نشود که من نتوانم کارهایی را که قیمتم را افزون میکنند، انجام دهم.
«وَ لَا نَقِیصَةً یجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي» گاهی انسان خصلتی پیدا میکند که به واسطهی آن خصلت از مکان مقدسی که خدا برای او قرار داده است، پایین میآید. مثلاً خودش را خیلی قبول دارد و از سر خودخواهی به دنبال پرسیدن سوالات و مشکلات خود نمیرود. خود را از فضایی که ممکن است او را زیر سوال ببرد دور نگه میدارد و خودش، خودش را قیمت میگذارد. متنی را نمیخواند، مبادا به عربی او اشکال بگیرند و همین طور جاهل میماند! انسان باید قیمت خودش را بالا برد.