فراز3-1
فراز3-1«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعَنْتَنِى عَلَى خَتْمِ كِتَابِكَ الَّذِى أَنْزَلْتَهُ نُورا، وَ جَعَلْتَهُ مُهَيْمِنا عَلَى كُلِّ كِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى كُلِّ حَدِيثٍ قَصَصْتَهُ.»(۱)
«خدایا، تو مرا یاری کردی که تلاوت کتاب تو را پایان رساندم. کتابی که آن را نورى درخشان فروفرستادى، و بر هر کتابی که نازل کردی آن را شاهد قرار دادی، و بر هر گفتهای که خواندهای، فضیلت بخشیدی.»
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعَنْتَنِى عَلَى خَتْمِ كِتَابِكَ الَّذِى أَنْزَلْتَهُ نُورا ):
پس ختم کردن قرآن توفیق خاص است و خود ختم قرآن موضوعیت دارد.
کتابی که آن را نور نازل کردیم. درسته ظاهراً ما قرآن را به صورت مصحف میبینیم ولی در اصل همان نور بوده است؛ مثل جبرائیل که به صورت دهیه کلبی هم ظاهر و دیده میشد. قرآن هم همین جور است.
( وَ جَعَلْتَهُ مُهَيْمِنا عَلَى كُلِّ كِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى كُلِّ حَدِيثٍ قَصَصْتَهُ ):
و این قرآن را مهیمن، مسلط و برتر از همه کتابهای قبلی، قرار دادی.
و آن را مقدم داشتی و فضیلت دادی بر هر گفتاری که خواندهای.
«وَ فُرْقَانا فَرَقْتَ بِهِ بَيْنَ حَلالِكَ وَ حَرَامِكَ، وَ قُرْآنا أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْكَامِكَ وَ كِتَابا فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِكَ تَفْصِيلا، وَ وَحْيا أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ – صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ – تَنْزِيلا.»( ۲ )
«کتابی که فرقانی است و با آن حلال و حرام را از یکدیگر جدا نمودی و قرآنی است که با آن شرایع احکام خود را بیان کردی و کتابی است که آن را برای بندگان خود تفضیل دادی و وحیی است که آن را بر پیامبر خود محمد-صلیاللهعلیهوالهوسلم- فرو فرستادی.»
( وَ فُرْقَانا فَرَقْتَ بِهِ بَيْنَ حَلالِكَ وَ حَرَامِكَ ):
علاوه بر اینکه آن را نور قرار دادی، مهیمن قرار دادی، فضیلت دادی، فرقان هم قرار دادی.
حلال و حرامت را هم در این کتاب از هم جدا کردی.
( وَ قُرْآنا أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْكَامِكَ وَ كِتَابا فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِكَ تَفْصِيلا ):
تمام آن چیزی را که میخواستی برای ما بیان کنی در همین قرآن و با همین نوشتار بیان کردی. در کتابت مبهم و کل گویی نکردی بلکه تفصیل دادی.
( وَ وَحْيا أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ – صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ – تَنْزِيلا ):
و آن را توسط نبی مکرم از طریق وحی به ما رساندی.
«وَ جَعَلْتَهُ نُورا نَهْتَدِى مِنْ ظُلَمِ الضَّلالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ، وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًى لا يَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِينَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لا يَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَيْدِى الْهَلَكَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ.» ( ۳ )
«آن را نوری قرار دادی که با پیروی از آن از تاریکیِ گمراهی و نادانی به راه حق هدایت یابیم، شفا است برای آنکه به قصد تصدیق به آن گوش سپارد و ترازوی عدلی است که زبانش از بیان حق منحرف نشود، و نور هدایتی است که روشنایی برهانش از برای دیده شاهدان خاموش نشود، و پرچم نجاتی است که هر کس سنت و شیوه آن را قصد کند، گمراه نگردد، و دستهای هلاکتبار به کسی که دستگیره عصمتش را به چنگ گیرد، نرسد.»
( وَ جَعَلْتَهُ نُورا نَهْتَدِى مِنْ ظُلَمِ الضَّلالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ ):
آن را نوری قرار دادی که به وسیلهی آن نور و پیروی از آن ما را از ظٌلَم(تاریکیها) ضلالت و جهالت خارج کنی
( وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ ):
قرآن را شفا قرار دادی برای کسی که قصد کرد تا جلوتر از آن حرکت نکند و در مقابل قرآن سکوت کند، گوش بدهد و با فهم خودش آن را تصدیق کند.
( وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُه):
قرآن را، میزان و ترازوی قسط قرار دادی. ترازو را ببینید، شاهین دارد؛ اول باید با آن ترازو را میزان میکنی بعد جنس را بگذاری و بکشی. این حالت برای قرآن هم هست؛ اگر کسی با قرآن جلو آمد دیگه اینجا اشتباه نمیکند و طریق حق را مییابد.
( وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لا يَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَيْدِى الْهَلَكَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ ):
قرآن نور هدایتی است که خاموش نمیشود برای کسانی که به دنبال برهان آن هستند.
و برای کسی که سنت و مرام قرآن را در پیش بگیرد، پرچم نجاتی است که گمراه نمیشود. دستهای هلاکتبار به کسی که دستگیرش قرآن باشد نخواهد رسید و قرآن یک عروه و طناب محکمی برای او خواهد بود.