فراز7-1
فراز7-1
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِى جَمِيعِ الاْفَاقِ.»(۱)
«بارخدایا، با بارش باران سیرابمان کن، و رحمت خویش را با باران فراوانت که از ابرهایی که در همهی آفاق آسمان برای رویش گیاهان شگفتآور زمینت به حرکت درآمدهاند، بر بندگان بگستران.»
یادتان باشد که عدد ۱۹، «بسم الله الرحمن الرحیم» است و رحمت خدا را دارد، دعای ۱۹ هم راجع به باران و تمام رحمت است.
( اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ ):
خدایا ما را از بارانت بهرهمند کن .
( وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ (باران فراوان) مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِي جَمِيعِ الْآفَاقِ ):
و آن باران رحمتت را که برای رویش گیاهان از ابرها روانه میکنی، برای ما بفرست.
«وَ امْنُنْ عَلَى عِبَادِكَ بِإِينَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْيِ بِلادَكَ بِبُلُوغِ الزَّهْرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلائِكَتَكَ الْكِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْيٍ مِنْكَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ، وَاسِعٍ دِرَرُهُ، وَابِلٍ سَرِيعٍ عَاجِلٍ.» ( ۲ )
«و با به ثمر رساندن میوهها بر ما منت بگذار و با شکفتن شکوفهها سرزمینهایت را حیاتی دوباره بخش، و فرشتگان بزرگوارت را که سفیران تواند، شاهدان باران سودمندت قرار بده، بارانی همیشگی و انبوه، گسترده و فراگیر، تند و سریع و شتابان.»
( وَ امْنُنْ عَلَى عِبَادِكَ بِإِينَاعِ الثَّمَرَةِ ):
منت بگذار و بارانت را بفرست تا میوهها برسند.
( وَ أَحْيِ بِلَادَكَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ ):
و باعث رویش شکوفهها و گلها بشود.
( وَ أَشْهِدْ مَلَائِكَتَكَ الْكِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْيٍ مِنْكَ نَافِعٍ ):
( اشهد ) نه اینکه ملائکهی باران را شاهد بگیر. بلکه به این معنی است که آنها را بخوان و آماده کن. یعنی همانهایی که مأمور باران هستند به وسیلهی آنها باران رحمتت را بفرست. چون خدای متعال با ملائکه کارها را انجام میدهد.
( دَائِمٍ غُزْرُهُ ):
باران فراوانی که همیشگی است.
( وَاسِعٍ دِرَرُهُ ):
فراگیر و علیالدوام است.
( وَابِلٍ سَرِيعٍ عَاجِلٍ ):
یک باران تند و سریع و شتابان مثل رگبارها بیاید و در زمین فرو برود. چون اگر این سرعت را نداشته باشد راه میافتد و تبدیل به سیل میشود.
«تُحْيِى بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ وَ تُخْرِجُ بِهِ مَا هُوَ آتٍ، وَ تُوَسِّعُ بِهِ فِى الْأَقْوَاتِ، سَحَابا مُتَرَاكِما هَنِيئا مَرِيئا طَبَقا مُجَلْجَلا، غَيْرَ مُلِثٍّ وَدْقُهُ، وَ لا خُلَّبٍ بَرْقُهُ.» ( ۳ )
«تا با آن زمین مرده را زندگی بخشی، و آنچه نابود شده دوباره بازگردانی و آنچه آمدنی است از دل زمین بیرون آوری، و در روزیها گشایش دهی، ابری متراکم، گوارا، دلنشین، دربرگیرنده و پرخروش، بیآنکه بارشش ویران ساز و برقش بیباران باشد.»
( تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ ):
تا هرچه که از بین رفته است را زنده کند. الان این افسردگی و مردگی که ایجاد شده، بخاطر نبود باران است. باران که بیاید به همه طراوت میدهد. لذا در زمستان کبد خوب انسان کار میکند و مردم شاداب هستند.
( وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ…):
هر چیزی که از دست رفت برگردد.
( وَ تُخْرِجُ بِهِ مَا هُوَ آتٍ )
عبارتها را ببین!
( تُحْيِى بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ وَ تُخْرِجُ بِهِ مَا هُوَ آتٍ، وَ تُوَسِّعُ بِهِ فِى الْأَقْوَات ): چه کسی میتواند این جوری حرف بزند؟ فقط معصوم میتواند به این صورت حرف بزند. شعراء را ببینید وقتی در کلام عاجز میمانند چقدر جفنگیات میگویند.(چون قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ آید )
( سَحَاباً مُتَرَاكِماً هَنِيئاً مَرِيئاً طَبَقاً مُجَلْجَلًا، غَيْرَ مُلِثٍّ وَدْقُهُ ):
با ابرهایی متراکم یک بارانی دلنشین بفرست که طراوت بیاورد. یک وقت بارانش اینجور نباشد که ماشینها و خانهها و کوچهها را گل کند! اینقدر آمده که این خاکها را به هم مالیده است، این نشود.
( هَنِيئاً مَرِيئاً (پر خروش) طَبَقاً مُجَلْجَلًا ):
بدون اینکه از بین برنده باشد بیاید و روی همدیگر قرار بگیرد.
( وَ لَا خُلَّبٍ بَرْقُهُ ):
اینجور نباشد که صدای رعد و برقش آدم را اذیت و وحشتزده کند، و بارانش هم بیاید همه جا را ویران کند.
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَيْثا مُغِيثا مَرِيعا مُمْرِعا عَرِيضا وَاسِعا غَزِيرا، تَرُدُّ بِهِ النَّهِيضَ، وَ تَجْبُرُ بِهِ الْمَهِيض.»( ۴ )
«بار خدایا ما را با بارش باران سیراب فرما، بارانی فریادرس، قحطی زدا، رویانندهی گیاه، سرسبز کنندهی دشت و صحرا گسترده و پرمایه، که با آن گیاهان خرم گذشته را بازگردانی و گیاهان پژمرده را با نشاط و سرزنده سازی.»
( اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَيْثاً مُغِيثاً مَرِيعاً مُمْرِعاً عَرِيضاً وَاسِعاً غَزِيرا ):
گاهی در این تعهداتی که مینویسند ممکن است یک کلمهاش نصف کشور را ببرد و یا ممکن است یک کلمهاش باعث شود ما صد سال راجع به یک چیزی محدودیت پیدا کنیم.
آقایی اصفهانی میگفت: من از امام رضا-علیهالسلام- برای ازدواجم زنی را خواستم که دوازده خصوصیت داشته باشد، اما فراموش کردم که بگویم او بچهدار هم بشود! همهی این خصوصیات در او بود، الا اینکه او بچهدار نمیشد و حتی یک شب هم برای ما زن نبود. حضرت هم میفرمایند: اگر به عهده ما میگذاشتی ما … . حضرت در این دعا تکلیف ملائکه را روشن میکند.
( اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَيْثاً ): خب وقتی
( غیثاً ) میآید یعنی بارانی که نعمت میشود.
( مُغِيثاً ):
که بیاید قحطی را برمیدارد.
(مَرِيعاً ):
گیاهانمان رشد کنند و به درد آنها هم بخورد.
( مُمْرِعاً عَرِيضاً وَاسِعاً غَزِيراً ): پرمایه، پرخیر باشد.
( تَرُدُّ بِهِ النَّهِيضَ ):
باعث خرمی دشت بشود.
( وَ تَجْبُرُ بِهِ الْمَهِيضَ ):
گیاهان پژمرده با بارش این باران بانشاط بشوند.
آدمها هم همین جور، مثل گیاهان هستند.
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْيا تُسِيلُ مِنْهُ الظِّرَابَ، وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ، وَ تُفَجِّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ، وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ، وَ تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِى جَمِيعِ الْأَمْصَارِ، وَ تَنْعَشُ بِهِ الْبَهَائِمَ وَ الْخَلْقَ، وَ تُكْمِلُ لَنَا بِهِ طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ، و تُنْبِتُ لَنَا بِهِ الزَّرْعَ وَ تُدِرُّ بِهِ الضَّرْعَ وَ تَزِيدُنَا بِهِ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِنَا.»( ۵ )
«بارخدایا ارزانی دار آبی که آن را از تپه جاری سازی، با آن چاهها را پر نمایی، از آن جویها را جاری کنی، و با آن درختان را برویانی، ارزانی را در همهی شهرها به ارمغان آوری، چارپایان و خلایق را با نشاط و سرزنده نمایی، روزیهای پاکیزه را برایمان کامل گردانی، کشتزارهای ما را برویانی، پستانها را از شیر سرشار سازی و توان ما را بیش از پیش گردانی.»
( اللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْياً تُسِيلُ مِنْهُ الظِّرَابَ ):
خدایا یک بارانی ببارد که از تپهها سرازیر شود.
( وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ ):
چاهها را پر کند .
( وَ تُفَجِّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ ):
توی نهرها جاری بشود.
( وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ ):
باعث رشد درختان بشود.
( وَ تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِي جَمِيعِ الْأَمْصَارِ ):
ارزانی بیاورد.
( وَ تَنْعَشُ بِهِ الْبَهَائِمَ وَ الْخَلْقَ ):
(ببین اینجا هم حضرت آورده) خلائق بانشاط بشوند، سرزنده بشوند، حیوانات هم همینطور، زاد و ولد داشته باشند.
( وَ تُکمِلُ لَنَا بِهِ طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ ): طیبات رزق یعنی پاکیزگی رزق درست کنند.
( و تُنْبِتُ لَنَا بِهِ الزَّرْعَ ):
کشاورزی فراوان بشود.
( وَ تُدِرُّ بِهِ الضَّرْعَ وَ تَزِيدُنَا بِهِ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِنَا ):
باعث ایجاد سرمایه بشود.
«اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْ ظِلَّهُ عَلَيْنَا سَمُوما، وَ لا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَيْنَا حُسُوما، وَ لا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَيْنَا رُجُوما، وَ لا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَيْنَا أُجَاجا.»( ۶ )
«پروردگارا، سایهی آن ابر را بر ما گرم و زهرآگین قرار مده، سرمایش را بر ما شوم مساز، بارش آن را مایهی عذاب ما مگردان، و آب آن را در کام ما تلخ مساز.»
( اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ ظِلَّهُ عَلَيْنَا سَمُوماً ):
خدایا، این ابر باعث دم شدن هوا نشود. ابری نباشد که الان موقع آمدنش نبود. شما اگر موقعی که آفتاب هست خانه را آبپاشی کنید نفستان بند میآید، این سم است و دیگر اکسیژنی وجود ندارد، خفه میشوید. یک موقعی ظهر باران میآید، ابر آمده میخواهد باران ببارد، همه راخفه میکند. باران خوب است از صبح شروع بشود تا شب، یا صبح بیاید و یا غروب.
( وَ لَا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَيْنَا حُسُوماً ):
یک موقع بارش و سرمای آن باعث نشود که همهی شکوفهها از بین بروند.
( وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَيْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَيْنَا أُجَاجاً.):
بارش آن عذاب نشود و زندگی ما را تلخ نکند.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَكَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ.» ( ۷ )
«بارخدایا، بر محمد و آل او درود فرست ، و از برکتهای آسمانها و زمین ما را روزی ده، که تو بر هر کار توانایی.»
( اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ):
به نیت اینکه امروز هم باران بیاید، صلوات بفرستید.
وقتی اسم صلوات آمد، ( وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَكَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ ): میشود.
ما تماما توی ذهنمان این است که الان باران نمیآید. نه اینجوری نیست؛
خدا ( إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِير ) است. خدایی که در این موقع باران میفرستد، همان موقعی هم که هیچ کس احتمال نمیدهد، باران میفرستد.
( كُن لمّا لا ترجوا إرجي )
به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى.
اگر مومن این را محور قرار بدهد، دیگر غم و غصهای برایش باقی نمیماند. برای مؤمن اصلاً برعکس است، آنجایی که احتمال نمیدهد، یک چیزی هست و آنجایی که احتمال میدهد، چیزی نیست.