پخش زنده
موبایل و تبلت
سوال: با پدیدهی موبایل و تبلت چه طور باید کنار آمد؟ هر جایی که مینشینیم حتی در هیأت، در موقع منبر، در مجالس شبنشینی و … سرها روی موبایل خم است.
جواب: ببینید! آن موقعی که تازه خودکار به بازار آمده بود چه کار کردیم؟ آن موقع که ماشین تازه به خیابانها آمد چه کردیم؟ آن موقع که برق آمد چه کردیم؟ همین روشنایی اگر بیموقع باشد نمیگذارد که بخوابیم؛ شب چراغها را خاموش کردیم و خوابیدیم. تلویزیون آمد چه کردیم؟ برنامههای خوبش را دیدیم و برنامههای بدش ندیدیم. موبایل هم همینطور است. ربطی به موبایل ندارد. این آدم است که مشکل دارد.حتی آدمِ بدون موبایل هم مشکل دارد. یعنی خدا را شکر که باز یک موبایلی آمده و او مشغول موبایل است و گرنه شما را اذیت میکرد. پس آدمها این جوری هستند. همین طور از این وسایل و امکانات استفادههای مثبت زیادی هم میشود . شما مطلبی را مینویسید و یک دکمه را میزنید، دوست شما همان موقع آن را میبیند. از یک سند میخواهید یک کپی بگیرید، دکمه رامیزنید و کپی میگیرید، عکس میگیرید. دکمه را میزنید، پول از این حساب به حساب دیگر میرود. خبری است در آن طرف دنیا، شما این طرف دنیا ظرف چند دقیقه از آن مطلع میشوید. همه چیز درون یک گوشی، خوب است! مطالب درسی، مطالب حدیثی درون گوشی است، حساب و کتاب، آلبوم عکس همه در این گوشی است. هر قراری که دارید در آن ثبت است. خب شما دیگر چه میخواهید؟ حال اگر یک نفر از این امکانات استفادهی نادرست کرد مربوط به شیطان خودش است، مربوط به نفس خودش است که تربیت نشده.
آقایی است در مشهد به نام آقای حجت هاشمی که آقایان در مشهد به او مراجعه میکنند، معلم اخلاق است، از او ذکر میگیرند، هشتاد و خردهای سالش است؛ تعریف میکردند ایشان لپتابشان مشکل پیدا کرد، نگذاشتند تا ظهر خراب بماند! گفتند زود این را درست کنید، کار من لنگ میماند!
یک روز آقای اشتهاردی (نویسندهی کتاب مدارک العروه) که خدا رحمتشان کند، از کوچهی مسجد سلماسی میآمدند؛ دیدم ایشان کتابی دستشان است و خیلی ناراحت هستند؛ به ایشان گفتم آقا مشکلتان چیست؟ گفتند ما 27 جلد مدارک العروه نوشتیم، ولی مدارکش را نیاوردیم. گفتم این که مشکلی ندارد، مدارکش با من. گفت نه آقا، 27 جلد است، 32 سال طول کشیده. گفتم این مدارک را من یک هفتهای به شما میدهم. ایشان گفت مگر شما با اجنه ارتباط دارید؟ گفتم حالا شما یک جلد از آن را به من بدهید. من مدارک روایی آن کتاب را ظرف 72 ساعت، (سه روز) با دو تا از رفقا به کمک نرم افزار نور که به تازگی بحارالانوارش عرضه شده جمعآوری کردیم؛ یک کلمه از روایات را میزدیم، آدرس روایت میآمد، بنده آدرس روایت را با مداد پایین صفحه مینوشتم؛ بردیم خدمت ایشان. ایشان نگاه کرد و گفت شما خیال میکنید من دیوانه هستم؟ همینطور نوشتهاید بحار الانوار جلد چند! گفتم نه آقا! نه شما دیوانه هستید، نه من با اجنه ارتباط دارم. شما این کتاب را بگیرید، 48 ساعت بررسی کنید ببینید درست است یا نه؟ مدراک را دید و فهمید که همهشان درست است. آمد و گفت آقا شما چهطور این کار را کردید؟ گفتم حالا بماند. کتاب بعدیتان را بیاورید. کار پنج جلد از کتابهای ایشان را من انجام دادم و بعد به ایشان یاد دادم که خودشان این کار را انجام دهند؛ کامپیوتر این است! شما این دکمه را میزنید، کتاب میآید و این باعث شد که کتاب ایشان آماده چاپ شد. میخواهم این را بگویم که از امکانات و وسائل باید خوب استفاده کرد. اگر خوب استفاده کردید نتیجه میگیرید.