فراز17-16
فراز 16و17
«وَ لَكَ – يَا رَبِّ – شَرْطِى أَلا أَعُودَ فِى مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمَانِى أَنْ لا أَرْجِعَ فِى مَذْمُومِكَ، وَ عَهْدِى أَنْ أَهْجُرَ جَمِيعَ مَعَاصِيكَ.» ( ۱۶ )
«من نیز ای خدای من با تو شرط میکنم که دیگر به آنچه تو نمیپسندی بازنگردم، و ضمانت میدهم به آنچه نزد تو نکوهیده است، برنگردم و با تو پیمان میبندم که همهی گناهان را ترک کنم.»
در نظر داشته باشید، کسانی که تحت تربیت اهلبیت-علیهمالسلام- قرار میگیرند به گونهای دیگر رشد میکنند. مثلا آقای شیخ عبدالکریم حائری در میان همهی آن افراد به گونهی دیگری تربیت شد، یا برای مثال آقای بروجردی درست مانند یک پیامبر شد، حتی مثل یک پیامبر اولوالعزم شد و بار بر روی دوشاش قرار گرفت! در حالی که بسیار میبینیم که خیلی از آقایان بار خود را هم قادر نیستند بر دوش بکشند، قادر نیستند که حتی خانوادهی خود را اداره کنند و بارشان را بر دوش بکشند! بسیار میبینیم که بعضی افراد خانوادهشان به یک سمت رفتهاند و خودشان هم به سمت دیگری. آقای بروجردی بار دنیای اسلام را به دوش کشید، این تحمل بار به همین سادگی برای کسی رخ نمیدهد، یک زمینههایی ایجاد میشود و آن در تربیت معصوم است. اگر کسی با همین صحیفه تربیت شود از حضرت امام هم جلو خواهد زد، فقط تحت تربیت صحیفه باشد. امام را ببینید چقدر رشد کرد و چه کار بزرگی انجام داد، اینگونه خواهد شد.
( وَ لَكَ- يَا رَبِّ- شَرْطِي أَلَّا أَعُودَ فِي مَكْرُوهِكَ ):
خداوندا من با تو شرط میکنم که دیگر به هیچ مکروهی باز نگردم.
( وَ ضَمَانِي أَنْ لَا أَرْجِعَ فِي مَذْمُومِكَ ):
وضمانت میدهم که به آنچه که تو نمیپسندی باز نگردم؛
( وَ عَهْدِي أَنْ أَهْجُرَ جَمِيعَ مَعَاصِيكَ ):
ما که نمیتوانیم اینگونه باشیم، اما شما همین که عهد ببندید، تواناییتان هم همانقدر بالا میرود. قدرت به شما اعطاء میشود. مثلا ببینید همینکه شما نیت روزه کنید بیشتر از شانزده ساعت روزه خواهی گرفت. اما اگر نیت نکرده بودید، یک ساعت هم دوام نمیآوردید، اما همین که نیت کردید و عهد دانستید، طاقت به شما داده شد، یک ماه هم طاقت آوردید، برای همین گفته شده که شما از ابتدا نیت یک ماه را داشته باشید. با خدا عهد ببند و بگو خدایا میخواهم دیگر هیچگونه معصیتی مرتکب نشوم! نترس و بگو! بعد از آن نوبت خداست و هرچقدر شما در این گفتار صادق باشید عنایتها و امدادهای غیبی به شما بالا خواهد بود.
الان ببینید مقام معظم رهبری در صحبتشان این بود که من بنا نداشتم این مسئولیت را بپذیرم، اما حالا که پذیرفتم، میایستم. آن کلمهی حالا که پذیرفتم است، که این قدرت را میدهد. ایستادگی هم میکنند. ارادههای انسان تحت ارادهی خداست. در قضیهی شیطان هم همینگونه است، فردی با خودش عهد میبندد که بزرگترین دزدی عالم را انجام دهد و شیطان هم کمکاش میکند و زیر پرو بالش را میگیرد و بزرگترین دزدی را انجام میدهد.
آقای لرد زاده هشتصد مسجد ساخت! چون اراده کرد. گفت خدایا من با تو عهد میبندم که مسجد زیاد بسازم و این کار را هم انجام داد. علامه مجلسی عهد بست و بحار را پدید آورد. کسانی که عهد و اراده ندارند، همیشه سست هستند و در کوچکترین امور خود ماندهاند. آن کسانی که بریدهاند و کم آوردهاند به خاطر این است که ارادهشان سست شده است وگرنه همان قدرت است. آقای بهجت در چند سالگی از دنیا رفتند؟! نود چهار سال داشتند، اما تا روز آخر آمدند درس دادند. نود سال اصلا اینگونه نیست!
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِى مَا عَلِمْتَ، وَ اصْرِفْنِى بِقُدْرَتِكَ إِلَى مَا أَحْبَبْتَ.»( ۱۷ )
«بارخدایا تو به کردههایم داناتری، پس آنچه را میدانی ببخشای و مرا با نیروی خود به سوی آنچه دوست داری بگردان.»
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِي مَا عَلِمْتَ ):
داد و ستد ما با خدا این است، پاک کردن گناه که دست ما نیست که ما گناهانمان را پاک کنیم! پاک کن دست خداست، چون غفار خودش است. خدا هم میداند که باید چه چیزی را پاک کند.
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ! ):
پاک کن؛
( فَاغْفِر لِي مَا عَلِمْتَ! )
( وَ اصْرِفْنِي بِقُدْرَتِكَ ):
ما که قدرت نداریم که خودمان را برگردانیم مگر خساست را میشود تبدیل به بخشش کرد. کوه را میتوان خراب کرد، اما خساست را نمیشود تبدیل به بخشش کرد. این قدرت میخواهد و این قدرت در دستان خداست. سیرورت دست خداست. اگر خداوند در وجود گوشت گوسفند طبخ را قرار نمیداد، کسی قادر به کباب کردن آن نبود، اما خداوند این سیرورت را قرار داده است. اگر خداوند در وجود یک فلز مثل مس این سیرورت نرم شدن را قرار نمیداد، مثل فولاد بود. ببینید یک بذر چگونه خاک را کنار میزند و بالا میآید در حالی که خاک سفت و محکم است و آن یک جوانهی ملایم است. اما به قدرت خدا بیرون میآید! گندم و جو… بیرون میآید. خدا قدرت به آن هم داده است. بنابراین خداوند قادر است که منصرف کند؛
( إِلَى مَا أَحْبَبْت ):
خداوندا از من چه انتظاری داری؟ همان شود. اینگونه نیست که من فشار بیارم که چیزی بشود.