qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز129-126

فراز 129-126
«وَ اجْعَلْ تِجَارَتِى رَابِحَةً، وَ كَرَّتِى غَيْرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِى مَقَامَكَ، وَ شَوِّقْنِى لِقَاءَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحا لا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوبا صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً، وَ لا تَذَرْ مَعَهَا عَلانِيَةً وَ لا سَرِيرَةً.»(۱۲۶)
«تجارتم را پرسود و بازگشتم را بی‌زیان قرار ده، از مقامت بیمناک و به دیدارت مشتاق گردان، بر من توبه‌ای خالص عطا فرما که هیچ گناه کوچک و بزرگ و آشکار و نهانی را با آن باقی نگذاری.»

( وَ اجْعَلْ تِجَارَتِى رَابِحَةً ):
خدایا تجارت مرا پر سود قرار بده.
دنیا محل تجارت و محل کسب است. آن‌چه ما بدست می‌آوریم در آخرت به دردمان می‌خورد.
( وَ كَرَّتِى غَيْرَ خَاسِرَة ):
یک روز هم برمی‌گردیم در حالی که ان‌شاءالله دستمان پر است.
( وَ أَخِفْنِى مَقَامَك ):
طوری بشود از خود خدا، از آن خوف اصلی فقط بترسیم، وقتی آن خوف اصلی آمد خوف‌های دیگر اصلا مطرح نیست.
(وَ شَوِّقْنِى لِقَاءَكَ ):
همان‌طور که از مقام خدا ترس داریم باید به خدا هم امید داشت. یعنی همان حالت خوف و رجا را داشته باشیم.

( وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحا لا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوبا صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً ):
خدایا، یک حالتی در من ایجاد شود و به من توبه‌ای را عطا کن که مطمئن شوم هیچ گناه صغیره و کبیره‌ای در من نیست.

( وَ لا تَذَرْ مَعَهَا عَلانِيَةً وَ لا سَرِيرَةً.):
و همچنین گناهانی را که در آشکار و نهان انجام دادم دیگر باقی نماند.

«وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِى لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِى عَلَى الْخَاشِعِينَ، وَ كُنْ لِى كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ، وَ حَلِّنِى حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ، وَ اجْعَلْ لِى لِسَانَ صِدْقٍ فِى الْغَابِرِينَ، وَ ذِكْرا نَامِيا فِى الاْخِرِينَ، وَ وَافِ بِى عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ.»(۱۲۷)
«کینه‌ی مؤمنان را از سینه‌ام بزدا، دلم را بر بندگان خاشع عطوف گردان و با من آن‌گونه باش که با بندگان شایسته‌ات هستی، با زینت پارسایان آراسته‌ام ساز و برایم زبان صدقی در میان بازماندگان و یاد نیک فزاینده‌ای در میان آیندگان قرار ده و در عرصه‌ی پیشگامان قرارم ده.»

(وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِى لِلْمُؤْمِنِينَ):
این خیلی مهم است که آدم کینه‌ی مومن را در دلش نداشته نباشد.
( وَ اعْطِفْ بِقَلْبِى عَلَى الْخَاشِعِينَ):
خدایا طوری شود که با مؤمن دوست شوم و با کسانی که اهل ولا و اهل ایمان هستند انس بگیرم.
( وَ كُنْ لِى كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ ):
و من را جزء صالحین قرار بده تا رفتارت با من همان باشد که با صالحین است.
( وَ حَلِّنِى حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ ):
خدایا، سر تا پای وجودم شبیه متقین شود به طوری که هر وقت بازماندگان از من حرف می‌زنند ذکر خیر باشد.
( وَ ذِكْرا نَامِيا فِى الاْخِرِينَ ):
و آیندگان هم راجع به من همین‌جور فکر کنند.
( وَ وَافِ بِى عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ. ):
و طوری شود که جزء نفرهای اول در اطاعت و ایمان قرار بگیرم.

«وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ، عَلَيَّ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدَيَّ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ، وَ جَاوِرْ بِىَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِى الْجِنَانِ الَّتِى زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ، وَ جَلِّلْنِى شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِى الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ.( ۱۲۸ )
«و گستره‌ی نعمتت را بر من تمام فرما و کرامت‌هایش را برایم آشکار نما، دستم را از عطایای خود پر ساز و بهترین موهبت‌هایت را برایم گسیل دار، مرا در بهشتی که برای برگزیدگانت آراسته‌ای همسایه‌ی پاکیزگان از دوستانت گردان و در مقام‌هایی که برای دوستانت فراهم ساخته‌ای بهترین خلعت‌های خود را بر من بپوشان.»

( وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ، عَلَيَّ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ):
خدایا ریزش نعمتت را بر من تمام کن و به حد کمال برسان. به طوری که هر آن من احساس کنم داخل نعمتت هستم و نقمت سراغ من نمی‌آید.
ببینید این نعمت خیلی عجیبی است که اگر آدم را بگیرد، از لحاظ فکری شیطان با او کار ندارد، از لحاظ رفتاری چیزی برای شیطان ندارد، از لحاظ قلبی خطورات شیطانی ندارد و از طریق معاشرت دائم برایش ثواب می‌رسد. الان شما اصلا خبر ندارید در فلان جا به نام شما دارند کار انجام می‌دهند و ثواب‌هایش را خدا دارد برای شما می‌نویسد.

( وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ):
خدایا در همین دنیا آن عنایت‌هایی را که به من کردی، برایم واضح شود.

( امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدَيَّ ):
بطوری که دستم از نعمت‌های تو پر شود. ید تصرف داشته باشم و دستم خالی نباشد.
وقتی اراده کردم نماز شب بخوانم، بتوانم بیدار شوم، وقتی اراده کردم قرآن بخوانم، بتوانم قرآن را تلاوت کنم و وقتی اراده کردم که علمم را بالا ببرم بتوانم این کار را انجام بدهم.

( وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَي ):
و آن موهبت‌ها و چیزهای خاصی را که به اولیائت دادی، به سوی من نیز سرازیر کن.

( وَ جَاوِرْ بِىَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِى الْجِنَانِ الَّتِى زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِك ):
من را در بهشت همسایه‌ی اولیای خودت و دوستانت قرار ده.

( وَ جَلِّلْنِى شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِى الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ.)

«وَ اجْعَلْ لِى عِنْدَكَ مَقِيلا آوِى إِلَيْهِ مُطْمَئِنّا، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَيْنا، وَ لا تُقَايِسْنِى بِعَظِيمَاتِ الْجَرَائِرِ، وَ لا تُهْلِكْنِى يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ، وَ أَزِلْ عَنِّى كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ، وَ اجْعَلْ لِى فِى الْحَقِّ طَرِيقا مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ، وَ أَجْزِلْ لِى قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ.» ( ۱۲۹ )
«و در آستان خود جایگاهی برایم قرار ده که با آرامش در آن پناه گیرم و منزلی که در آن سکونت کنم و با آن دیده را روشن سازم، مرا با گناهان بزرگ مسنج و در آن روز که اسرار آشکار شود هلاکم مگردان، هر شک و شبهه‌ای را از دلم پاک ساز، از هر رحمتی راهی به سوی حق برایم بگشا، سهمیه‌ی مواهبم را از عطایای خود سرشارکن، بهره‌های احسان را از انعامت بر من فراوان گردان.»

( وَ اجْعَلْ لِى عِنْدَكَ مَقِيلا آوِى إِلَيْهِ مُطْمَئِنّا ):
یک موقع در جاده‌ای اَمن داری حرکت می‌کنی و برای استراحت به یک خانه می‌رسی که برای شما پناهگاه است و همه جوره برای پذیرایی از شما این خانه مجهز است.
از خدا بخواه اگر قرار شد به تو چیزی بدهد کامل بدهد.
بعد می‌بینی به تو علم می‌دهند، توفیق می‌دهند، موانعت را برمی‌دارند، شیطانت را برمی‌دارند، قاذورات آدم را برمی‌دارند و او را از ذنوب تخلیه می‌کنند. به او یک آرامش عجیبی می‌دهند و آن پناه خداست .

( وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَيْنا، وَ لا تُقَايِسْنِى بِعَظِيمَاتِ الْجَرَائِ ):
یک‌دفعه می‌بینی وجودت در همین گفتگو هاست، در همین رفت و آمدها و جلسات است، در همین حرم رفتن‌هاست. خدا بخشش‌هایش را در محل فساد و فجور قرار نداده است. خدا امثال آقای خوش‌وقت، آقای زنجانی، آقای بهجت، آقای اراکی و…را یک تربیت خاص کرده که این بزرگواران پاسخ‌گو هستند، راه را نشان می‌دهند، مسیر را واضح می‌کنند.
اگر کسی در خانه‌ی خدا آمد و رفت و آمدهایش را درست کرد مثل همین علما، آن‌ها هم صاحب یک توفیقات خاص می‌شوند. خدا که دریغ ندارد! اما چنین زمینه‌هایی که ما گفتیم، برای همه راحت نیست.
از روی یک پذیرش، یک آمادگی و از روی شوق، قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه را باز کنید. الان که امیرالمومنین-علیه‌السلام- و امام سجاد-علیه‌السلام- پیش ما نیستند اما کتابشان هست، همین‌طور امام باقر-علیه‌السلام- ، امام صادق-علیه‌السلام-، هم نیستند اما روایاتشان را می‌خوانیم. ببینید داریم بهره‌مند می‌شویم ولی این بهره‌مندی یک دوام لازم دارد. من در بعضی از رفقا تزلزل می‌بینم، تردید می‌بینم، از خدا بخواهید تزلزل و تردید را بردارد، و به شما ثبات بدهد. تردید کشنده است؛ من بعضی از افراد را می‌بینم که دارای ظرفیت‌های خوبی هستند ولی تردید دارند! همه افراد با آقا فخر مخالفت می‌کردند و همه‌جور هم جای مخالفت داشت! یکی می‌گفت ایشان صوفیه است، یکی می‌گفت بی‌سواد است! یکی می‌گفت طلبگی نخوانده بی‌کار است! ما هم خیلی شوق و ذوق داشتیم و این زمینه را داشتیم که پیش هرکس برویم، ولی آمدیم پیش آقا فخر یک گوشه می‌نشستیم. آن‌قدر آمدند و رفتند که سروصدا هم زیاد داشتند اما چون تردید داشتند نماندند! تردید به خودم راه ندادم که یعنی چی الان آقا فخر تسبیح گرفته دارد صلوات می‌فرستد؟!
گاهی اوقات من سه ساعت پیش آقای بهاءالدینی می‌نشستم، سه ساعت! بعدازظهرها که می‌شد، حاج آقا می‌گفت قبل از مغرب بیا، می‌رفتم می‌گفت بشین فقط گوش کن، یک ساعت و ربع ایشان صحبت می‌کرد و خیلی از حرف‌هایش را هم من نمی‌فهمیدم! بعد می‌فرمود بس است آقا بفرمایید.
یک هفته یا ۱۰ روز هم ایشان یک حرف‌های قلمبه سلمبه و صریح می‌گفت، من می‌فهمیدم ایشان احساس وظیفه می‌کنند که این حرف‌ها را می‌زنند.
لذا تردید را از وجودتان ببرید، تردید کشنده است. آدم برود یک چیز ساده را بگیرد اما تردید نداشته باشد، تردید آدم را بیچاره می‌کند و نمی‌گذارد انسان به آن مقامات برسد!

( وَ اجْعَلْ لِى عِنْدَكَ مَقِيلا آوِى إِلَيْهِ مُطْمَئِنّا ):
مگر دفاع از امامت را به این سادگی به کسی می‌دهند؟!
ما را از یک راه‌هایی خیلی ساده در این جلسات و سینه‌زنی و گریه و آمد و رفت و… جا دادند! وگرنه ما نمی‌توانستیم بیاییم، این خیلی مهم است!
گاهی اوقات می‌بینی به یک نفر مقام می‌دهند و او را می‌بَرند و قنبر می‌کنند، این کم مقامی است؟
مقام معظم رهبری می‌گفت اگر لیاقت داشته باشیم خاک کف پای قنبر می‌شویم. اُشهد بالله همین است، مگر کسی می‌تواند با امیرالمومنین-علیه‌السلام- زندگی کند؟ کسی نمی‌تواند!
سلمان گاهی حضرت را می‌دید، اما قنبر داشت با حضرت زندگی می‌کرد! این است که می‌گوییم یک راه‌های ساده‌ی دیگری هم هست، مثل انجام یک کار خالصانه. دو نفر را سوار می‌کنی می‌بری یا گرفتاری یک نفر را برطرف می‌کنی دنبال این کارهاباشید، راه‌های دیگر همه بسته است، جای دیگر هیچ خبری نیست.

( وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَيْنا ):
اگر خدایا به دست خالی من و به گناهان من نگاه کنی که دیگر هیچ!
( وَ لا تُقَايِسْنِى بِعَظِيمَاتِ الْجَرَائِرِ )؛
خدایا آن گناهان را نبین! (ببینید حضرت چه‌طور دارد به شما معرفت را یاد می‌دهد، یعنی می‌گوید شما دو تا موجود هستید؛ یک موجود که گناه کرده و یکی هم که خودت هستی.

( وَ لا تُهْلِكْنِى يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ):
ببینید حضرت کجا را دارد می‌بیند!! الان به خدا بگو! بگو خدایا در قیامت ما هلاک نشویم.
( وَ أَزِلْ عَنِّى كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ ):
این‌ها را وقتی به انسان می‌دهند که شک و شبهه در وجودش نباشد و با یقین جلو برود. بنده قاطعانه به شما می‌گویم یک لحظه در زندگی شک نکردم، یک لحظه درباره راهی که دارم می‌روم شک نکردم، از آن موقعی که راه را پیدا کردم راه دیگری اصلا در ذهنم نیامد!
( وَ اجْعَلْ لِى فِى الْحَقِّ طَرِيقا مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ ):
خدایا برای من در این راه حق، رحمت‌های واسعه خوت را قرار بده. دلت به این خوش باشد نه به علمت، نه به تقوایت، نه به خصوصیاتت! از آن طرف هم نگذار که گناهانت و گذشته‌ات تو را ناامید کنند، این‌ها را ول کن این‌ها بازی است. خدا که گیر این‌ها نیست، اگر فکر می‌کنی که خدا گیر این‌هاست اصلا خدا را نشناختی! چون این‌ها دارند برای تو تعیین تکلیف می‌کنند پس تو با خدا چه کار داری؟!!!
حضرت می‌فرماید: که حسن و حسین-علیهم‌السلام- کفه ترازویند و حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- شاهین ترازو جنس هم پیش اینهاست، اگر کفه‌ی ترازو حسن و حسین-علیهمالسلام- هستند پس خودشان باید داخلش جنس بریزند، خودشان اگر بخواهند پس می‌گیرند و اگر بخواهند می‌دهند.
خدا آقای بهجت را رحمت کند، می‌گفت: نه غصه دنیایت را بخور نه غصه آخرتت را، بدون این غصه‌ها با خیال راحت بندگی کن! تا دیدی شیطان دارد تو را طرف دنیا می‌برد رهایش کن و تا دیدی دارد تو را سمت آخرت می‌برد، بگو خداست دیگر هر کاری با دیگران کرد با من هم می‌کند. خدا رحمة للعالمین است مگر خدا اشتباه می‌کند؟! هر کاری می‌کند حکیمانه است؛ دنیا و آخرت که رها نیستند، دست حکیم است. حکیم هم اشتباه نمی‌کند و هر کاری می‌کند خیر است.
( وَ أَجْزِلْ لِى قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ ):
خدایا از آن سهمیه‌های خوب و بخشیدنی‌ات به ما هم بده.
یک شبه شستشوی مغزی‌ات می‌دهند، مگر امیرالمومنین-علیه‌السلام- به شیخ انصاری نگفتند بگو (بسم الله الرحمن الرحیم…). مگر امام حسن عسکری-علیه‌السلام- به غلامش نگفت آن ریگ را در دهانت بگذار و آن همه علم به او داد!
این است، کار خاصی نمی‌خواهد. ما رفتیم نشستیم و گدایی کردیم، هفتگی برای گدایی رفتیم، ماهی رفتیم، پانزده روزه رفتیم. فصل توت بود صبحانه، ناهار، شام فقط توت خوردیم. آن‌ها که ما را رها نمی‌کنند!
این‌هایی را که من الان می‌فهمم بیان می‌کنم، ولی آن‌چه واقع قضیه است، این‌ها نیست.
اهل‌بیت-علیهم‌السلام- کسی را که می‌رود و خودش را به آن‌ها می‌چسباند رها نمی‌کنند.
یکی که حضرت را دیده بود، از آقا راجع به مرحوم کافی پرسیده بود، ایشان فرموده بود؛ راجع به آقای کافی صحبت نفرمایید، امرش مربوط به خود ما و دست ماست.
( وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ.)