qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز7-6

فراز 7و6
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ، وَ رَهْبَتِي مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ، وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي مَرْضَاتِكَ عَمَلًا لَا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ.» ( ۶ )
«بار خدایا، اشتیاق مرا به خواستن از تو همانند اشتیاق دوستانت به تقاضا کردن از خودت قرار بده و ترسم را مانند ترس دوستانت گردان و مرا در راه خشنودی خود چنان به کار گمار که به خاطر ترس از هیچ آفریده‌ای، ذره‌ای از دین تو را فرو نگذارم.»

ببینید چرا ما خواسته‌مان از خدا ضعیف است.
چرا اولیاء خدا اصرار دارند از خدا بخواهند؟ چرا این‌قدر ولع دارند؟ چرا این همه ( اللّهُمَّ إنّی اَسْألُک اَسْألُکَ اَسْألُکَ ) می‌گویند؟! ولی ما این‌طور نیستیم! دلیلش این است که ما به غیر خدا هم توجه داریم. چون به غیر توجه داریم؛ خواسته‌هایمان را از آن‌ها خواستیم. خواسته، مثل خوردنِ حرام است!
اگر کسی یک لقمه حرام بخورد دیگر در نماز خشوع ندارد. در خواستن‌ها هم همین‌طور است. اگر یک خواسته حرام از دیگران داشته باشد، دیگر به آن خواسته حلال که خواستن از خداست، رغبت ندارد. کسی که زیاد روزنامه بخواند دیگر به قرآن میلی ندارد. اصلاً اثر وضعی خواندن غیر قرآن با رغبت این است که خواندن قرآن با رغبت را از آدم می‌گیرد. این آدم‌هایی‌ که به شعر این‌قدر علاقه دارند، نسبت به قرآن بی‌میل می‌شوند. قرآن که شعر نیست، این آدم ذوقش را روی شعر برده، جایی کیف می‌کند که حالت شعر داشته باشد. مگر چند تا از سوره‌های قرآن این حالت را دارد ( القارِعَةُ، مَا القارِعَةُ، وَ ما اَدراکَ ما القارِعَة )( قارعه /۱،۲،۳ ) همین چند تا سوره است، بقیه سوره‌ها از لحاظ وزنی خشک هستند. این فرد همیشه میل پیدا کرده تا یک چیز تَر بخواند! با قافیه باشد، مصرع، مصرع باشد، غزل باشد. نتیجه این‌که میلش را به قرآن از دست می‌دهد. یک نوع اشتهاء است! شما اگر فلان چیز را با رغبت خوردی همان میل برای شما ایجاد می‌شود. اگر کسی میلش را در قرآن آورد، میل‌های دیگرش خود به خود کم می‌شود. اگر خواسته ما از خدا زیاد شود، عادت می‌کنیم، برای هر مساله‌ای دستمان را بالا می‌آوریم و می‌گوییم خدایا این را به من بده، خدایا این مشکل من را حل کن، خدایا من را نجات بده!
حضرت موسی را ببینید واقعاً موسی-علیه‌السلام- عجب پیغمبری است! در دستگاه خدا تربیت شده عجیبی است! بی‌‌جهت نیست که خدا ایشان را انتخاب کرده.
«وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» ( سوره‌ی طه/ آیه ۴۱ )
وقتی حضرت موسی از خدا سؤال می‌کند، خدا همین را می‌‌گوید. می‌گوید من به قلب تو نگاه کردم. این محبوبیت است. برای هر کارش گفته خدا، هی گفته خدا! ما هم باید عادت کنیم.

( اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ ):
این دعا برای ما کامل و کافی است. چقدر ما با اولیاءخدا فاصله داریم!
یکی از اطرافیان حضرت امام رضوان و رحمت خدا بر ایشان در نوفل لوشاتو تعریف می‌کرد و می‌گفت ایشان آن‌قدر از خوف خدا گریه می‌کردند، جزع و فزع می‌کردند که اگر کسی در آن اتاق بود، طاقت تحمل آن جزع و فزع را نمی‌کرد. آن رغبتِ خیلی است!
اوائل وقتی مقام معظم رهبری این‌طوری فهمیده بود؛ حالا که رهبر شده، حق عبادت را باید انجام بدهد؛ به خاطر همین در عبادت‌ها خیلی به خودش سخت می‌گرفت. یکی از آقایان حضرت حجت-علیه‌السلام- را دیده بودند، حضرت فرموده بودند: به ایشان بفرمایید این‌قدر در عبادت به خوشان سخت نگیرند.
حق عبادت، رغبت و شوق است. این‌که آدم دلش بخواهد همیشه خدا خدا بکند. حضرت امام ماه رمضان‌ها هیچ کسی را برای دیدار قبول نمی‌کرد. یک ماه رمضان انگار مملکت را تعطیل می‌کرد. تعطیل نبود، تازه چون با خدا هست، مملکت خوب اداره می‌شود. یک ماه هیچ کسی را نمی‌پذیرفت! در آن فیلمی هم که عروس ایشان گرفته، عروسش می‌گوید: رهبر باید رادیو اسرائیل را گوش بدهد و ببیند بیگانه‌ها چه می‌گویند. امام با مضحکه و مسخره کردن و خنده می‌گوید که امشب اعمال دارد. مفاتیح دست ایشان هست، امشب اعمال دارد من باید بروم اعمالم را انجام بدهم این‌ها را ولش کن. این می‌شود، رغبت.

( وَ رَهْبَتِي مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ ):
وقتی رغبتت به خدا زیاد شد، رهبتت هم همان می‌شود. ترس تو از خدا هم درست می‌شود. این‌قدری که آدم از دیگران می‌ترسد از خدا نمی‌ترسد با این‌که خدا أولی است به ترسیدن، مگر دیگران می‌خواهند چه کار بکنند؟!! خدا است که یک دفعه گلوگاه زندگی‌‌ات را می‌گیرد فشار می‌دهد. هیچ کس هم نمی‌تواند کاری بکند.

( وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي مَرْضَاتِكَ عَمَلًا ):
نتیجه این بشود که دیگر من برای تو باشم، در اختیار تو باشم، همه‌ی اعمالم برای تو باشد، مشغول آن‌ کارهایی باشم که تو می‌خواهی.

( لَا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ ):
و باعث نشود ذره‌ای از دین و آن‌چه که تو از من خواستی فاصله بگیرم.

«اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِى فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِى، وَ أَظْهِرْ فِيهَا عُذْرِى، وَ لَقِّنِّى فِيهَا حُجَّتِى، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِى.»( ۷ )
«بار خدایا، این نیاز من است، پس میلم را به آن زیاد کن و عذرم را در آن هویدا ساز و حجتم را در آن به من تلقین کن، بدنم را در آن سلامت ده.»

( اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِي فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِي ):
خدایا این نیاز و در خواست من است از تو.
رفقا این صحیفه را انشایی بخوانند. دعای‌شان باشد، حاجت‌شان باشد.
( وَ أَظْهِرْ فِيهَاعُذْرِي، وَ لَقِّنِّي فِيهَا حُجَّتِي، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِي )