qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

فراز1

فراز 1ما در این دنیایی که زندگی می‌کنیم نیاز داریم برای خودمان قدرت ایجاد کنیم، صاحب قدرت بشویم و توان و نیرو داشته باشیم؛
(وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّة ) ( انفال/ ۶۰ )
اگر شما قدرت و قوت نداشته باشید در حوادث و در فراز و نشیب‌های زندگی کم خواهید آورد. اوضاع زندگی و اقتصاد خفه کننده، بر انسان فشار وارد می‌کند. مسائل پیرامون انسان بر وفق مراد نیست و انسان خود را در تنگنا می‌بیند. زن و فرزند با او همراه نیستند و فکرش مسیر طبیعی را طی نمی‌کند. انسان ضعف دارد و ضعیف خلق شده است، باید دنبال قدرت باشد و در خودش قدرت ایجاد کند. همه‌ی این مقدمه ایجاب می‌کند که ما قدرتی مثل خدا را پشتیبان خودمان قرار بدهیم. خدا را برای خودمان نگه داریم، وقتی خدا با ما باشد اراده‌ی ما یک اراده‌ی دیگر است و حفاظت از ما یک حفاظت دیگر است. مورچه را ببینید! مورچه با اراده‌ی خدا در حال زندگی کردن است، ما تصور می‌کنیم مورچه فقط در زیر دست و پاست، در حالی که این‌گونه نیست و مورچه هم احساس قدرت می‌کند و با نشاط است، نشاط را از نظمی که در انجام کارهایش دارد می‌توان فهمید. پس ما به ایجاد قدرت احتیاج داریم و این احتیاج را امام سجاد-علیه‌السلام- چقدر زیبا بیان می‌کنند:

«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.»( ۱ )
«ای آن‌که گره مشکلات به دست تو گشوده می‌شود، و ای آن‌که شدت سختی‌ها به لطفت فرو می‌کاهد، و ای کسی که راه خروج از ناگواری‌ها از او در خواست می‌شود.»

(يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ ):
ای کسی که می‌توانی گره‌ها را باز کنی!
گره‌های پیچ در پیچ ما را چه‌گونه می‌توان باز نمود؟ در همین جمهوری اسلامی به پیچیدگی گره‌ها نگاه کنید! گره‌های کور!
آیا ما منابع کمی داریم؟! نه، اما آثار فلاکت در حدی است که گویی چیزی از منابع طبیعی نداریم، گره است! آمار طلاق را در جامعه ببینید! این گره است. این فشار آن‌قدر زیاد خواهد شد که دریابیم باید خدا را صدا کنیم نه این‌که فقط چرتکه بندازیم و آمار بدهیم.
رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- نشسته است، یک خراش خیلی کوچک بر دست مبارکشان است، نگاه می‌کنند و گریه می‌کنند که خدایا این زخم‌ها چه وقت خوب می‌شوند؟! خداوندا نکند این زخم برایم مشکل‌ساز شود؟! خدایا عافیت عطاء کن! و همچنان اشک از سر و صورتشان روان است. اصحاب می‌پرسند یا رسول الله-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- مگر شمشیر به شما اصابت خورده است که این‌گونه آه و ناله می‌کنید!! حضرت فرمودند: فرق ما با شما همین است، ما زخمی در این حد را طوری گریه می‌کنیم که گویی زخم شمشیر است! شما نسبت به زخم شمشیر هم بی‌اعتنا هستید و به در خانه‌ی خدا نمی‌روید.
الان کسی سرفه‌ای می‌کند، فردا خلط می‌شود، پس فردا به دکتر مراجعه می‌کند و بعد از معاینه و مصرف دارو، بعد از چند هفته به او می‌گویند که شما به یک بیماری خطرناک مبتلا هستید؛ در این لحظه تازه به خاطرش می‌رسد که الان دیگر وقت رو کردن به خداست. خدایا… . اول هنوز چون خیلی جدیتی ندارد، چون باور نکرده‌است، مدتی بعد که بیماری‌اش جدی‌تر می‌شود، شروع می‌کند به گریه و زاری و جزع و فزع در خانه‌ی‌ خدا!!! همان ابتدا که فقط یک سرفه بود به در خانه‌ی خدا بیایید. بخدا بگویید! توسل گذاشته‌اند! راه گذاشته‌اند!! گفته‌اند فلان دعا را بخوان گشایش خواهد شد، بین‌الطلوعین بیدار بمان تا ما گره از کارت باز کنیم، موسیقی و ترانه گوش ندهید تا راه به رویتان باز شود، غیبت نکن تا سفره‌ات رنگین شود، بد مردم را نخواه تا دشمن‌هایت زیاد نشود.
(وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ):
ای‌کسی که قادری شدائد را کم کنی تا فشارش این‌قدر زیاد نباشد. به نظر شما یک نوزاد در رحم، مشکلاتش بیشتر است یا ما که این‌جا هستیم!؟ آن‌جا که کثافات باید بخورد و این‌جا که ما هستیم همه چیز طیبه موجود است! آن‌جا چه‌طور خداوند این نوزاد را با عافیت رشد می‌دهد؟! این گندم و جویی که جوانه زده است مشکل دارد، یا آن موقع که در زیر فشار خاک بود؟! خدا چه‌طور رشدش داد و از آن فشار سنگ و خاک بیرونش آورد؟! از این‌جا به بعد رشدش نمی‌دهد؟! من هم خودم را این‌طور فرض کنم. نگو خداوند جواب من را نمی‌دهد! مگر تو چه کسی هستی؟! من شدم خدا و او شده بنده‌ی من!!
( أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ َ)( جاثیه / ۲۳ )
چرا خدا جواب من را نمی‌دهد؟ تو کیستی؟ امیرالمومنین-علیه‌السلام- می‌گوید: اگر من را جهنم هم ببری باز می‌گویم دوستت دارم. یعنی جهنم را پذیرفت! نفرمود من آدم خوبی هستم! با این حال تو می‌آیی می‌گویی چرا خدا جواب من را نمی‌دهد؟ اصلا چرا خدا باید جواب تو را بدهد؟! ما به کدام صراط مستقیم هستیم که خدا جوابمان را بدهد؟ کدام حرف خدا روی زمین نمانده که خدا پاسخ ما را بدهد؟! کمی انسان کوتاه بیاید و مودب شود! صبح می‌گوید:
( الحمدلله رب العالمین الرحمن ) و بعد از ظهر می‌گوید خدایا این چه کاری بود که کردی؟!
آمده بود منزل ما، ناودان ما خراب بود و سقف چکه می‌کرد، گفتم: چند تا کلنگ بزن این را در آوریم. همین که آمد کلنگ بزند باران گرفت. رو کرد به آسمان و گفت خدایا الان وقت باران بود؟! کلنگ را از دستش گرفتم و گفتم التماس دعا و بفرما. تو مگر شلوار خودت را می‌توانی محکم ببندی؟ این سبیلت را می‌توانی کاری کنی تا کج نباشد؟! راجع به خدا دارید صحبت می‌کنید! خیلی عادی شده! در این شبکه‌های اجتماعی کم‌ترین حرف لغوی راجع به خدا و اهل بیت-علیهم‌السلام- را برنتابید، مسخره بازی‌ها را محکم بایستید! این موارد، ضعف ایمان می‌آورد.
( عَظُمَ الْخالِقُ فی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی أعْیُنِهِم ) ( نهج البلاغه / خطبه ۱۹۳ )
خدا!!
اصلا متوجه‌ای چه می‌گویی؟ شما یک عظمت خورشید را نمی‌توانی درک کنی! این کهکشان را نمی‎توانی تصور کنی. این کهکشان با این عظمت، در روایت آمده است که من خدا این را از وقتی خلق کرده‌ام یک بار دیگر نگاهش نکردم! این‌قدر هیچ بوده است. عوالم دارد، عوالم وجود و پست‌ترینش همین هست که ما در آن هستیم.
آمد خدمت حضرت و گفت آیا می‌توان کنه ائمه-علیهم‌السلام- را فهمید؟ حضرت پاسخ دادند کنه یک مؤمن معمولی را نمی‌توان فهمید! وجود یک مؤمن معمولی را نمی‌توان درک کرد!!!
(وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ):
اگر خدا نباشد و خودش را این‌گونه به شما معرفی نکرده بود به چه کسی می‌توانستی رو کنی و جزع و فزع کنی و بگویی خدایا نجاتم بده؛
( فَاذا رَکِبوا فِي الفُلکِ دَعَوُا اللّه المُخْلِصینَ لَهُ الدّین ) ( عنکبوت / ۶۵ )
ما واقعا به این فشارها نیاز داریم، باید دست‌مان لای در باشد. حضرت فرمود: اگر مریضی و فقر و در تعبیر دیگری فرمودند:اگر مرگ نمی‌بود، حتی یک نفر هم خداوند را سجده نمی‌کرد!! اگر ما ذره‌ای نترسیم و بی‌خیال باشیم که اتفاقی نخواهد افتاد، خداحافظی می‌کنیم که اصلا خدا کیست؟! خواهیم گفت ما خودمان می‌دانیم چگونه اداره کنیم. این‌گونه نیست همه چیز در قبضه‌ی قدرت خداست. برای همین است که یک روز این طرف است و یک روز آن طرف. یک باد می‌فرستد، حالا شما اسمش را بگذار سونامی، اما همان باد است!!! با یک باد یک کشوری را، ناگهان یک منطقه را مثل اسباب بازی زیر و رو می‌کند. جبرائیل نقل می‌کند که ما وقتی خواستیم بر قوم لوط عذاب نازل کنیم، منطقه‌ی لوط را فقط گرفتیم به گوشه‌ی بالمان و بردیم به آسمان هفتم و از آن‌جا به زمین افکندیمش.
انسان باید در برابر خدا نگاهش درست باشد. برای همین است که در نماز می‌گوییم ( بسم الله الرحمن الرحیم ) برای همین رکوع می‌خوانیم، می‌خواهیم بگوییم خدایا من عظمت تو را به اندازه‌ی خودم درک می‌کنم. برای همین است که خودمان را به سجده می‌اندازیم، این نباید عادت شود. باید هر بار که به سجده می‌روی متوجه باشی که ذلیل شده‌ای. حضرت فرمود بین اذان و اقامه؛ اذان را که گفتید به سجده بروید و بگویید:( ربّ لَکَ سَجَدْتُ خاضِعاً خاشِعاً ذَلیلاً ) ؛
بگذار دستانت را بگیرند. بفهمیم که دستگیری کردند تا آقایی بروجردی، شد آقای بروجردی! دست فرعون را رها کردند که آن‌گونه جزع و فزع می‌کرد. خداوند به فرعون چه اندازه مهلت داد؟! دیگر قابلیت نداشت. دست موسی را گرفت، موسی باش به اندازه‌ خودت! یوسف باش! ته چاه افتاده‌ای؟! مگر نمی‌گویی من مشکل دارم، آیا حال و روز تو از یوسف بدتر است؟! خیلی عجیب است: از جبرائیل سوال شد، آیا تا به حال جایی در دستورات خدا کم آورده‌ای؟! گفت آری چند جا کم آوردیم!! من و برادرم میکائیل چند جا کم آوردیم: یک مورد آن‌جایی بود که یوسف را آوردند لب چاه و رهایش کردند. این‌جا که رهایش کردند، خداوند به ما گفت بگیریدش و ما این‌جا نتوانستیم خودمان را برسانیم و فرصت کم شد. فقط من توانستم یک صیحه بکشم و این مار و افعی‌هایی که در درون چاه بود قبض روح شدند و خشک‌شان زد و یوسف افتاد روی این‌ها، مثل یک بالشت و دیگر روی سنگ‌ها نیفتاد. اما تو در چاهی که یوسف افتاده که نیستی. یوسف را در آورد! تو هم بگو، تا تو را در آورد. مثل موسی بن جعفر-علیهم‌السلام- بگو: خدایی که آن بذر را از زیر خروارها خاک بیرون آوردی و بچه را از رحم آن‌گونه نجات دادی! بگو به خدا! این زبان چرا در یک جایی که هیچ فایده‌ای ندارد مصرف شود؟! فقط پول موبایل می‌آید! دیگر حتی از هوا هم پول می‌گیرند! کمی با خدا حرف بزن، بگو خدایا اوضاعم خراب شده و زندگی‌ام بهم خورده است،
گریه‌ات را خدا ببیند، ملائکه ببینند.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.