فراز13-1
فراز 13-1
ما باید نگاهمان را به خدا تغییر بدهیم. ما از این باب که مدام با همدیگر ارتباط داریم بدبین هستیم، امید به هم نداریم، انتظار از هم نداریم، توقع نداریم، بیشتر بدی بوده که نسبت به هم کردیم، رحم به هم نکردیم و همین شده پایه فکری ما نسبت به بقیه. مثلاً یک آدم خوب هم اگر باشد که گذشت داشته باشد، سخاوت داشته باشد، رحم داشته باشد ما بعید میدانیم، نمیپذیریم مگر اینکه خیلی زمان طول بکشد چه برسد، به اینکه ما بفهمیم رفتار خدا با ما چه جوری است. الان واقعاً دیدگاهها و نظرات ما نسبت به خدا خیلی عجیب و غریب است. یعنی درگیریهایی با خودمان داریم راجع به خدا، خدایی که خالق است. الان شما دیدگاهتان راجع به مادرتان چه جوری است؟ یعنی ممکن است مادرتان بخواهد شما اذیت بشوید؟! ممکن است مادر شما به فکر شما نباشد؟! اینکه یک مخلوق است، یک مخلوق ضعیف اندازه خودش میفهمد، اندازه خودش درک دارد، راجع به یک مادر چه فکر میکنید. خدا یک ذره از صفت رحمانیتش را برای همه مادرها ریخته نه یک مادر. شما این همه از مادرها محبت شنیدید مال یک ذرهای است که خدا ریخته توی دل اینها. حالا خود خدا کیست؟ باید خدا را بشناسیم، رحمت خدا را بفهمیم. بعضیها میگویند که شما چرا همهاش از رحمت صحبت میکنید؟! یک خرده از غضب هم حرف بزنید. ببین اصلاً نیاز نمیشود، من وقتی فهمیدم یک خدای رحیم دارم، او را پذیرفتم، اطاعتش نمیکنم؟ احتیاج است حتماً یک جهنم معرفی کنم! خب جهنم را خدا برای کفار، برای غیر مؤمن گذاشته. حضرت فرمود من بشیر مؤمن و نذیر کافر هستم. ببینید ما حتی راجع به مؤمن، نکیر و منکر نداریم که بیاید چنین کاری بکند، بشیر داریم، آنکه میآید از مؤمن شب اول قبر سؤال میکند این بشیر است. یک فرشتهای است برای آنهایی که گریهکن امام حسین-علیهالسلام- هستند. ما اگر رحمت خدا را بفهمیم هیچ موقع حاضر نیستیم نافرمانی کنیم. خدا همهی رحمتش را برای مؤمن گذاشته، در روایت دارد که اگر من برای این دنیا ارزش قائل بودم یک سر سوزنش را به کافر نمیدادم. حالا شما با چی خودتان را مقایسه میکنید؟! میگوید خدا دنیایش را به من نداده! بعد به خدا گلایه داریم! خدا نمیخواهد بدهد، چون میخواهد تو را نگه دارد، میخواهد تو حفظ بشوی. گفت آقا دعا کن برویم بهشت، حضرت فرمود: شما الان توی بهشتی. دعا میکنم درجاتتان بالا رود. گفت آقا چه جوری ما توی بهشت هستیم؟ حضرت فرمود روح ما ائمه-علیهمالسلام- که روح ایمان است، توی وجود شماست. این روح را اگر یک ساعت از شما بگیرند میفهمید همینجا توی جهنم هستید. چون آن روح توی وجود شماست نمیفهمی. خدا را خوب بشناسید. ببینید امام سجاد-علیهالسلام- خدا را چه جوری معرفی میکند.
«يَا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لَا يَرْحَمُهُ الْعِبَادُ.» ( ۱ )
«ای آنکه برکسی که بندگان بر او رحم نمیکنند، رحم میکنی.»
ای که رحم میکنی به کسی که از طرف بندههایت مورد رحمت واقع نشد.
«وَ يَا مَنْ يَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ.»( ۲ )
«و ای آنکه کسی را که شهرها او را نمیپذیرند، میپذیری.»
ای که، هر کسی را که مردم شهرها او را طردش کردند میپذیری، و به او اقبال میکنی.
«وَ يَا مَنْ لَا يَحْتَقِرُ أَهْلَ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ.» ( ۳ )
«و ای آنکه نیازمندان درگاهت را خوار نمیسازی.»
ای کسی که اهل حاجت را تحقیر نمیکنی و وقتی به طرف تو میآیند از آنها ایراد نمیگیری.
«وَ يَا مَنْ لَا يُخَيِّبُ الْمُلِحِّينَ عَلَيْهِ.»( ۴ )
«و ای آنکه گستاخان را از درگاهت نا امید نمیکنی.»
ای خدایی که کسانی را که تجری و طغیان داشتند و به طرف تو آمدند، ناامید نمیکنی.
«وَ يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ.» (۵ )
«و ای آنکه چشم انتظاران درگاهت را با دست رد نمیرانی.»
ای خدایی که هر کس به یک نوعی توقعی از تو داشت، او را رد نکردی.
«وَ يَا مَنْ يَجْتَبِى صَغِيرَ مَا يُتْحَفُ بِهِ، وَ يَشْكُرُ يَسِيرَ مَا يُعْمَلُ لَهُ.»( ۶ )
«و ای آنکه هر که پیشکش ناچیزی که به درگاهت تقدیم شود میپذیری.»
(وَ يَا مَنْ يَجْتَبِي صَغِيرَ مَا يُتْحَفُ بِه):
یعنی اینکه اگر یک نفر یک چیز کمی، یک عمل قلیلی، یک چیز کوچکی هم برای تو انجام داد به عنوان تحفه از او قبول کردی.
(وَ يَشْكُرُ يَسِيرَ مَا يُعْمَلُ لَهُ):
و شکرگزار بودی و تشکر کردی از کسی که عمل کمی برای تو انجام داد.
«وَ يَا مَنْ يَشْكُرُ عَلَى الْقَلِيلِ وَ يُجَازِي بِالْجَلِيلِ.» ( ۷ )
«و کار اندکی که به برای تو انجام پذیرد، پاداش میدهی.»
از صفات تویِ خدا این است که از چیز کم هم تشکر میکنی و پاداش بزرگی به ازاء آن میدهی. یعنی اگر یک کار کوچک انجام بدهی، خدا میخواهد صد جا تلافی کند. مگر چهکار کردیم که ما را طلبه کرده؟! مگر ما چهکار کردیم که ایمانش را به ما داده؟! مگر ما چهکار کردیم که در قم زندگی میکنیم؟! کار خاصی انجام دادیم، یا شقالقمر کردیم.
«وَ يا مَن يَدْنو إلی مَنْ دَنَا مِنْهُ.» ( ۸ )
«و ای آنکه عمل اندک را سپاس مینهی و آن را پاداش بزرگ میبخشی.»
ای خدایی که هر کس به تو تقرب پیدا کرد و نزدیک شد، تو هم به او نزدیک شدی.
هر کسی به خدا نزدیک شود خدا به او نزدیک میشود، منتها طول میکشد. خانوم، آقا! انتظار نداشته باش یک شبه خواب پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآله- را ببینی! فعلا یک مقدار خودت را درست کن، یک مقدار همراهی کن، یک مقدار خوب باش، چهل روز مواظبت کن، بعد از چهل روز آرام آرام آثار را میبینی. گاهی چهار سال طول میکشد ولی درها باز میشود. آقای بهاءالدینی میگفت: بالاخره در باغ باز میشود و در آن آنچه که باید ببینی را میبینی.
«وَ يَا مَنْ يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْهُ.» ( ۹ )
«و ای آنکه به هر کس که به تو تقرب جوید نزدیک میشوی.»
خدایا کسی را هم که از تو روی برگرداند، دعوت کردی و ناامیدش نساختی و گفتی باز هم بیا. از خدا روی برگردانده اما خدا صدایش میکند. چهجوری صدایش میزند؟
یک مشکل برای او درست میکند که بگوید خدا. چرا؟ چون غفلت کرده بود، حالا یک مشکل برایش درست شد که خدا را صدا بزند. مثلا حرم امام رضا-علیهالسلام- نمیرود، خدا هم یک مشکل برای او درست میکند که مشهد برود.
«وَ يَا مَنْ لا يُغَيِّرُ النِّعْمَةَ، وَ لا يُبَادِرُ بِالنَّقِمَةِ.» ( ۱۰ )
«و ای آنکه روی برگرفته از درگاهت را به سوی خودت فرا میخوانی.»
(وَ يَا مَنْ لَا يُغَيِّرُ النِّعْمَةَ):
خدایی که نعمت داده ولی نمیخواهد پس بگیرد. خدا اینجوری است. مگر اینکه خودت بخواهی پس بدهی.
( وَ لَا يُبَادِرُ بِالنَّقِمَةِ):
اگر کسی هم سزاوار بلا باشد، عجله نمیکنی.
خدا نمیخواهد به کسی نقمت بدهد و مبادرت به اینکه کار یک نفر را خراب کند، ندارد. خدا را بشناس! خدا اصلا نمیخواهد به کسی سخت بگذرد. شخصی آمد خدمت حضرت و گفت: میخواهم پسرم سر کار برود. حضرت فرمود او را به خیاطی بفرست. بعد از دوسال دوباره آمد نزد حضرت، امام از احوال پسرش پرسید، گفت الحمدلله خوب است و در آهنگری کار میکند، حضرت گفتند چرا آهنگری؟ من که گفتم خیاطی! جواب داد پول خوبی میدهند. حضرت فرمود همین مقدار پول را هم در خیاطی میدادند، و من چون میخواستم به پسرت سخت نگذرد گفتم به خیاطی برود. امام حسن-علیهالسلام- بین دو کار خدایی که یکی سخت و دیگری آسان بود، قرار گرفت، و ایشان آن کار آسان را برداشت و امیرالمؤمنین-علیهالسلام- هم کار سخت را. اگر امام کار سخت را میگرفت برای ما هم سخت میشد، لذا کار امام حسن-علیهالسلام- باعث شد که ما هم بتوانیم بین دوتا کار، آن کاری را که آسان است برداریم. نگوییم: افضل الاعمال احمضها، نه! احمضها هست ولی اگر کار آسان را بگیری خدا هم جبران میکند.
«وَ يَا مَنْ يُثْمِرُ الْحَسَنَةَ حَتَّى يُنْمِيَهَا، وَ يَتَجَاوَزُ عَنِ السَّيِّئَةِ حَتَّى يُعَفِّيَهَا.»( ۱۱)
«و ای آنکه نهال نیکی را بارور میسازی تا بیفزایی و از بدی میگذری تا آن را محو گردانی.»
(وَ يَا مَنْ يُثْمِرُ الْحَسَنَةَ حَتَّى يُنْمِيَهَا):
خدایا کار خوب را رشد میدهی تا به میوه برسد.
آقا شما یک صدقه که بیشتر ندادی ولی به جای آن صدقه، خدا به تو یک بچه داد. صدقهی تو چهقدر بود؟ ده هزار تومان! یک پول قرض دادی به تو خانه داد. یکی از رفقا میگفت: من یک میلیون تومان به اقوام دادم که مشکل مالی داشتند. وقتی دوباره آنها را دیدم گفتند که ما انشاءالله برای پرداخت بدهی شما اقدام میکنیم. من گفتم از گرفتن بدهی صرفنظر کردم و نمیخواهم. میگفت او همانجا گریه کرد، یک قطره اشک ریخت که خدا خیرت بدهد، هر چه از خدا میخواهی به تو بدهد که ما را خلاص کردی. این رفیق ما گفت وقتی من آمدم خانه، خدا روزیمان کرد و صاحب منزل شدیم. همین جوری که من از این یک میلیون تومان گذشتم همین جوری به همین آسانی من صاحب خانه شدم. یکی از رفقای ما میگفت: من داشتم از تبلیغ برمیگشتم، یک آقایی توی اتوبوس کنار من نشسته بود. گفت که آقای شیخ کجا مینشینی؟ همین طور خیلی ساده. گفتم فلان جا؟ خب چقدر اجاره میدهی؟ فلان قدر. چند تا بچه داری؟ فلان. پیاده شدیم گفت با من بیا. ما را برد محضر، مقدمات کار را انجام داد گفت آقا، خانه فلان جاست این هم کلیدش. بعد بیا میخواهم خانه را به نامت بکنم! ببینید، این خداست. حالا اگر به من نرسیده من مشکل دارم. این همه میروند حرم امام رضا-علیهالسلام- شفا میگیرند، حالا من نرفتم و شفا نگرفتم مشکل از من هست. امامزادهها دارند شفا میدهند، امام رضا-علیهالسلام- شفا نمیدهد؟!
(وَ يَتَجَاوَزُ عَنِ السَّيِّئَةِ حَتَّى يُعَفِّيَهَا):
اینقدر سیئه را نمینویسد، نمینویسد که پاک میشود. اینقدر سیئه را ندید میگیرد که از بین میرود. رفقا اگر سیئات ما را، خدا میخواست حساب کند نمیبخشید و ما یک قدم توی راه خدا نمیتوانستیم قدم برداریم. یک سیئه رفقا اگر برای شما مانده باشد، دو رکعت نماز نمیتوانید بخوانید. علت اینکه الان شما میتوانید دو رکعت نماز بخوانید سیئاتتان را خدا برداشته است. یک سیئه اگر در نامه اعمال ما مانده باشد …
امیرالمؤمنین-علیهالسلام- فرمود بعد از یک سیئهای اگر دو رکعت نماز بخوانم دیگر باکم نیست آن سیئه چه شد. این خداست. ( کل یوم هو فی شأن ) ؛ برای کی؟ برای ما. یعنی دیروز، دیروز بود تمام شد، کل یومٍ امروز بگو چی. اگر امروز خوبی، معلوم است تا الان همه را خوب نوشتند، اگر امروز بد هستی همه خوبیهایت هم تبدیل به بدی شده، یادت باشد. به همین آسانی.
«انْصَرَفَتِ الاْمَالُ دُونَ مَدَى كَرَمِكَ بِالْحَاجَاتِ، وَ امْتَلَأَتْ بِفَيْضِ جُودِكَ أَوْعِيَةُ الطَّلِبَاتِ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِكَ الصِّفَاتُ، فَلَكَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ كُلِّ عَالٍ، وَ الْجَلالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ كُلِّ جَلالٍ.» ( ۱۲ )
«و آرزوها پیش از آنکه به نهایت کرمت رسند، با حاجت روا شده باز آمدند و کشکول درخواستها از فیضت سرشار شدند و صفات، حق وصف تو را ادا نکرده از هم پاشیدند، پس برتریِ برتر از همه، از آن توست و شکوه بالاتر از هر شکوه، از آن توست.»
(انْصَرَفَتِ الْآمَالُ دُونَ مَدَى كَرَمِكَ بِالْحَاجَاتِ):
قبل از اینکه آرزوها برایت ناامیدی بیاورد،حاجت روا شدی. عقیدهی شخصی من این است که خدا یکجوری، یک موقعی به شما میدهد که نفهمی خدا داده. ولی شما میگویی من خودم این پول را به دست آوردم! من خودم نمره آوردم! من خودم زندگی را به اینجا رساندم! خدا یک کاری میکند که معلوم نشود این کار را کرده.
(وَ امْتَلَأَتْ بِفَيْضِ جُودِكَ أَوْعِيَةُ الطَّلِبَاتِ):
آنهایی که به طرف تو آمدند، دست پر برگشتند. خدایا اینقدر فیاضی، که هر چهقدر ما خواستیم، باز به ما دادی.
(وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِكَ الصِّفَاتُ):
هر چهقدر ما راجع به صفات تو صحبت کنیم، اصلاً نمیفهمیم، و درکی از آن نداریم.
(فَلَكَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ كُلِّ عال):
تو بالاتر از این هستی که ذهنها بخواهند تو را درک بکنند.
( وَ الْجَلَالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ كُلِّ جَلَالٍ):
جلال و شکوه تو فوق این حرفها است که اصلاً به مخیله ما بیاید. خداشناسی این است. من به رفقای طلبه و فاضل خودم میگویم. آقا توحید این است، این توحید است. ( وَ أَنَّ اِلی رَبِّکَ المُنْتَهی ) آیه قرآن است. راجع به خدا که رسید لطفاً هیچ چیزی نگویید. شواهد ربوبیه مینویسد! راجع به خدا هیس. ما به اندازه دماغمان بیشتر نمیتوانیم ببینیم. خیلی ببینیم شصت متر است. من الان نمیدانم پشت این دیوار چه کسی نشسته، آنوقت میخواهم راجع به توحید حرف بزنم!! شما نمیدانی در جیبت چه هست حالا میخواهی راجع به توحید حرف بزنی!!. رضوان و رحمت خدا بر حضرت امام، ایشان میفرمود یک موقعی من یادم رفت که اسمم روحالله هست! هر چه فکر کردم یادم نیامد. یعنی خدا دارد ادارهاش میکند. یعنی باید اسمت را هم یادت برود تا به این مرحله برسی، به این مقام برسی. خیلی مقام بالایی است که حالیت بکنند که میشود یک موقعی اسمت هم یادت برود. الان میگویی علم، کدام علم؟ علمی که با یک سکته از بین میرود! مگر سکته چیست؟ یک لخته خون است، با یک سکته همه علوم هفتاد ساله آقا رفت، الان توی خانه دامادش است و هیچ کس را هم نمیشناسد. خدا دارد تو را اداره میکند. آناً فآناً دارد میدهد که الان شما خانهات را بلدی کجاست. دیروز بلد بودی خانهات کجاست، اگر امروز این را از شما نگیرد باز هم بلدی. در روایت دارد یک لحظهای میگذرد که نه مؤمن هستی نه کافر. غروب جمعه است که فرد نه مؤمن است و نه کافر. هم ایمان از دلش درآمده هم کفر. خدا اگر بخواهد ایمان را میگذارد و اگر بخواهد کفر را میگذارد. هی بیا بگو که جبر است! بگو آقا پس ما چه کاره هستیم! این حرفها را هم که میزنیم اینها را به ما میگویند. میگوید آقا ما چه کارهایم. شما توی همان اختیاری. یعنی اگر سکته نکردی پاشو نمازت را بخوان، اگر سکته کردی دیدی چیزی نمیفهمی دیگر تکلیف نماز هم نداری. اگر خدا به تو قدرت داد، فهم داد، یعنی تکلیف داری، اگر نداد هیچ تکلیفی برعهده تو نیست. این اختیارت است. چیه هی میگویی اختیار، اختیار! خب اگر اختیار داشتی عوض میکردی. پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- میگوید ( نستکثرت ) اگر من اختیار داشتم خیلی چیزها را برای خودم اضافه میکردم. امیرالمؤمنین-علیهالسلام- است، جان عالمی فدای حضرت، ایشان میگوید که دیدم رسول خدا-صلیاللهعلیهوآله- دمق و ناراحت است. حضرت هر موقع خوشحال است علی را میبیند، هر موقع هم ناراحت است علی را میبیند. خوشحال است علی را میبیند که خوشحالیاش را بگوید تا کیفش دو برابر بشود. ناراحت هم هست علی را میبیند که به او تسلی بدهد. امیرالمؤمنین-علیهالسلام- میگوید من به رسول خدا-صلیاللهعلیهوآله- گفتم آقا چرا ناراحتید؟ حضرت فرمود: حاجتهایم را جمع کردم، هزار تا بود، به خدا گفتم، نهصد و نود و نه تای آن را داد، این یکی آخری را نداد. گفتم آقا ۹۹۹ تا را که خدا داده. فرمود: بله یا علی! ولی همین یکی من را اذیت کرد انگار که هیچ چیزی خدا به من نداده. پیغمبر است، حاجت دارد. اینجوری خدا را بشناس. تا اراده میکنی به خدا نزدیک بشوی خدا به تو نزدیک شده. اولاً خودش کاری کرده که تو باید نزدیک بشوی. خدا صدایت میکند. امام رضا-علیهالسلام- صدایت میکند بعد میروی مشهد. در روایت است که اگر ما صدایتتان نکنیم اصلاً شما یاد ما نمیافتید! اینقدر غفلت توی دنیا زیاد است. ایمانش همینجوری است. امورش هم همین است. رشدش هم همین است.
«كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ، وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِى جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَك.»(۱۳)
«هر بزرگی در برابر تو کوچک و هر شریفی در کنار شرف تو حقیر است، هرکس به جز درگاه تو روی آورد نا امید شد و هر که از غیر تو حاجت خواست، خسران دید وهر کس جز به آستان تو فرود آمد تباه شد، احسان خواهان تهی دست ماندند، جز آنان که فضل تو را جستند.»
َ
(كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ):
فقط اینقدر میشود گفت که هر بزرگی که ادعای بزرگی دارد پیش تو هیچ است.
( وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِي جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ):
هر کس ادعای شرافت دارد، ناچیز است.
(خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ):
هر کس به غیر درِ خانه تو روی آورد پشیمان شد.
( وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ):
هر کس رفت سراغ کسی دیگری، خسران دید.
(وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ):
آن کسی که به جز از درِ خانه تو چیزی خواست، تباه شد.
( وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ):
هر کس که از فضل تو نخواست، دستش خالی ماند.