فراز5-2
فراز 5-2«اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ، وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ، فَمَضَى بِظُلَامَتِي مَيِّتاً، أَوْ حَصَلَتْ لِي قِبَلَهُ حَيّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّي، وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي، وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ، وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي، وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ، وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ، وَ أَعْلَى صِلَاتِ الْمُتَقَرِّبِينَ.»( ۲ )
«بارخدایا! هر بندهای که در حق من حرامی مرتکب شده یا آبروی مرا ریخته است و در حالیکه حق من بر گردن او است، مرده یا زنده است و حق من همچنان بر گردن اوست، پس او را در ستمی که بر من روا داشته بیامرز و از حقی که از من ربوده درگذر و در رفتاری که با من کرده او را توبیخ مکن و به خاطر آنچه با من کرده رسوایش منما و این گذشت بیدریغ مرا از آنان و صدقهی رایگان مرا بر ایشان، پاکیزهترین صدقهی صدقه دهندگان و بالاترین صلههای تقربجویان به درگاهت قرار ده.»
خیلی از زمینههایی که باعث میشود یک صفت در وجود ما ایجاد شود مربوط به این است که یک میدانی از ظرفیت و پذیرش قبلا در وجود ما شکل گرفته باشد مثلاً من میخواهم کینه نداشته باشم، بله من فهمیدم بخشش چیز خوبی است خدا هم میخواهد، ولی همینطوری نمیشود ببخشم، باید یک عقبه و ظرفیتی در وجود من شکل گرفته باشد که بفهمم این بخشش یک چیز بهتری را نصیب من میکند، باید این معرفت در وجود من شکل بگیرد که بتوانم ببخشم.
( اللّهُمَّ وَاَیُّمَا عَبْدٍ):
خدایا هر بندهای که ؛
( نَالَ مِنِّی مَا حَظَرْتَ عَلَیْهِ ):
یک حرامی در حق من انجام داده، مثلا غیبت یا ظلمی کرده
(وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ):
آبروی من را برده، پرده دری کرده
( فَمَضَی بِظُلَامَتِی مَیِّتاً):
حالا از دنیا هم رفته
(اَوْ حَصَلَتْ لِی قِبَلَهُ حَیّاً ):
یا زنده است و حقی از من بر گردنش است ؛
( فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّي):
خدایا او را برای آن ستمی که به من کرد، ببخش.
(وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي ):
من از حقم گذشتم
(وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ): خدایا دنبال این نباش که از طرف من قصاصش کنی،
(وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي):
از طرف من پیگیر نباش ،
(وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ):
آن عقبهای که گفتیم همین است که فرد بگوید خدایا از چیزهایی که گفتم بگذر، این گذشت را جزو صدقه حساب کنیم، اولا من باید معرفت پیدا کنم که صدقه چیز خوبی است و بدانم که جایگاهش کجاست و بالاترین قرب است ما قربی مثل صدقه نداریم، ثانیا وقتی که قرار شد من این فرد را ببخشم بدانم در ازاءش یک امر مهم به من داده میشود ؛
(وَاَعْلَی صِلَاتِ الْمِتَقَرِّبِینَ):
بالاترین مقام قرب به من داده ميشود، صلهای ارزشمند که باعث میشود من از امور سختتر هم بگذرم، ولی اگر شما به یک نفر همینطوری بگویید گذشت کن، میگوید این یعنی چه؟ چرا من باید ببخشم؟ لذا باید زمینههایی فراهم شود.
«وَ عَوِّضْنِى مِنْ عَفْوِى عَنْهُمْ عَفْوَكَ، وَ مِنْ دُعَائِى لَهُمْ رَحْمَتَكَ حَتَّى يَسْعَدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِكَ، وَ يَنْجُوَ كُلٌّ مِنَّا بِمَنِّكَ.»(۳)
«و در برابر این بخشایش مرا ببخش و در مقابل دعایم در حق ایشان، بر من رحمت آور تا هر یک از ما با فضل تو به سعادت رسیم و با احسان تو نجات یابیم.»
(وَ عَوِّضْنِي مِنْ عَفْوِي عَنْهُمْ عَفْوَكَ):
خدایا حالا من بخشیدم، عوضش تو هم من را ببخش، اگر تو من را میبخشی من هم او را میبخشم.
( وَ مِنْ دُعَائِي لَهُمْ رَحْمَتَكَ حَتَّى يَسْعَدَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِك):
هر دو به سعادت برسیم، هم او، هم من! عیبی ندارد ما حاضریم.
( وَ يَنْجُوَ كُلٌّ مِنَّا بِمَنِّكَ):
ما هر دو نجات پیدا کنیم چیز خوبی است میپذیریم، مثل اینکه یک نفر بگوید شما این را ببخش من جبران میکنم عیبی ندارد، این ظرفیت در من ایجاد کرد عقبه ایجاد شد میدان فراهم شد.
«اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّى دَرَكٌ، أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِى أَذًى، أَوْ لَحِقَهُ بِى أَوْ بِسَبَبِى ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ، أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنِّى مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِك.»( ۴ )
«بارخدایا هر بندهای از بندگانت که از من به او آسیبی رسیده و یا از جانب من آزاری دیده و یا از جانب من و یا به سبب من به او ستمی روا داشته شده، حق او را از میان بردم، یا به مظلمه بر او پیشی گرفتم، پس بر محمد و آل او درود فرست و با دارایی خود، او را از من خشنود گردان و از سوی خودت حقش را بپرداز.»
َ
( اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّي دَرَكٌ، أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِي أَذًى):
از من به او بدی رسیده، من اذیتش کردم ،
( أَوْ لَحِقَهُ بِي أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ):
یا یک حقی از او ضایع شده ،
( أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنِّي مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ):
وقتی به خدا میگویی من را ببخش خوب خودت برای خدا چه داری؟ چه آبرویی داری که الان به خدا میگویی ببخش، باید زمینه را ایجاد کرده باشی، اگر خدا از ما رو برگردانده باشد دیگر ما درخواستی نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم.
«ثُمَّ قِنِى مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ، وَ خَلِّصْنِى مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ، فَإِنَّ قُوَّتِى لا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ، وَ إِنَّ طَاقَتِى لا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ، فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِى بِالْحَقِّ تُهْلِكْنِى، وَ إِلا تَغَمَّدْنِى بِرَحْمَتِكَ تُوبِقْنِى.» ( ۵ )
«آنگاه مرا از کیفری که به حکم تو مستحق آن شدم مصون بدار و از مجازاتی که عدلت بدان حکم میکند رهایم ساز، که نیروی من تاب تحمل عذاب تو را ندارد و طاقت من تکافوی غضب تو را نمیکند، چه اگر مرا بر اساس حق مجازات کنی هلاکم میسازی و اگر با رحمتت مرا فرا نگیری نابودم مینمایی.»
( ثُمَّ قِنِي مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ، وَ خَلِّصْنِي مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُك َ):
از من حفاظت کن به واسطه آن حکمی که خودت قرار دادی و خلاصم کن از چیزی که عدل تو برای من درست کرد
(فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِک):
من با این شرایطی که دارم نمیتوانم نقمت تو را تحمل کنم
(وَ إِنَّ طَاقَتِي لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ)
طاقت من اینقدر نیست که سخط تو را تحمل کنم
(فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِي بِالْحَقِّ تُهْلِكْنِي):
اگر تو با خدایی خودت بخواهی با من رفتار کنی من هلاک میشوم
( وَ إِلَّا تَغَمَّدْنِي بِرَحْمَتِكَ تُوبِقْنِي.):
اینجا دوباره رحمت پروردگار را بیان میکند.
پس ببینید در هر مطلبی که ما میخواهیم خداوند دایرهای از فضائل و صفات را در وجود ما شکل بدهد، ما محتاج هستیم که یک زمینهای در وجود خودمان بسازیم که وقتی خدا میخواهد این صفت را در ما شکل بدهد ظرفیت و بستر آن را داشته باشیم.
مثلا الان شما میخواهید به یک نفر سخاوت کنید، طبق آیه خَلف که میگوید اگر کسی در راه درست برای دیگران خرج کند خدا جایش را پر میکند، این سخاوت شما را تقویت میکند، ولی اگر کسی این حالت برایش نباشد تا یک مدتی میبخشد و بعد شل میشود، بعد کم رنگ و کم رنگتر میشود تا اینکه دیگر نميبخشد. پس یک اعتقادی به خلف هست که خدا جایش را پر میکند تا آن زمینه ایجاد شود،
همه زمینهها را با وعده بهشت یا انذار از جهنم نمیشود فراهم کرد، قرآن هم معدن مقدار زیادی از این معرفتهاست، که ما باید در تعابیرش آنها را درک کنیم.
مثلا میفرماید اِرحَم تُرحَم مگر نمیخواهی به تو رحم شود؟ پس رحم کن، اگر به دیگران رحم کردی به تو رحم میکنند. خدا این را قرار داده پس زمینه رحم را در وجود خودت شکل بده، خدا هم در اینجا زمینه رحم را برایت فراهم میکند، لذا خدای متعال در جایی که دارد تربیت میکند و صفاتی را دون صفات دیگر در وجود افراد ایجاد میکند، در واقع به برکت آن رفتارهای خوبی است که به عنایت خودش آن مومن انجام داده و حالا دارد او را هدایت میکند.
مثلا در علم، الان یک نفر که میخواهد ظرفیت علم پیدا کند طلبه شود، در روایت داریم که علم با حلم همراه است، اگر کسی حلم نداشته باشد نمیتواند دوساعت پای درس بنشیند یا مذاکره علمی داشته باشد، اینکه در روایت آمده که ملایکه بالهایشان را برای اهل علم پهن میکنند، همینکه میتواند اینقدر بشیند، خودش یک جهاد برای اوست ولی برای بقیه نیست.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.