پخش زنده
زندگی در سایه ی وحی
بسم الله الرحمن الرحیم
یقین بدانید برای تربیت و هدایت، تهذیب نفس و ایجاد کمال، قاعده و قانون حاکم است. کسی گمان نکند که احساسش میتواند او را در مسیر بندگی قرار دهد. خداوند پیامبر_صلیاللهعلیهوآله_را انتخاب کرده است و به همین پیامبری که نود و نه جزء عقل را در اختیار دارد میگوید اُمّی، درس ناخوانده! چرا؟ چون وحی باید به او برسد.
همهی تعریفهایی که از عقل وجود دارد برای این است که بگوید عقل میفهمد که باید در سایهی وحی زندگی کند.
نماز خواندن، هیئت آمدن، عزاداری کردن، زنداری، شوهرداری، تربیت بچه و … قانون دارد. رهبری جامعهی مسلمین، اقتصاد، زندگی در اجتماع و … قانون دارد.
در روایت داریم که اگر در اجتماع قرار گرفتی مراقب چشمت باش، اگر سر سفره نشستی مراقب شکمت باش، اگر به نماز ایستادی مراقب قلبت باش. سه کلمه است ولی دنیایی از حرف دارد.
ما زن و مرد را نمیشناسیم، باید ببینیم دین در مورد آنها چه میگوید. خداوند زن را در دو کلمه تعریف نموده است: زن، تمام وجودش عفت است. مرد، هیچوقت به این تعریف نخواهد رسید. خداوند در تعریف مرد، از غیرت میگوید. زن، هیچوقت درکی از غیرت مرد نخواهد داشت.
گاهی خانمی کاملاً خودش را پوشانده، ولی مرد او (البته مردی که بیمار نیست و بیدلیل حرفی نمیزند) تشخیص میدهد این رفت و آمدِ خانم، به صلاح او نیست. این مرد هر چه تلاش کند نمیتواند این فهمی را که ناشی از غیرتش است، برای زن توضیح دهد.
خداوند در قرآن به زنان پیغمبر_صلیاللهعلیهوآله_سفارش میکند که اگر پشت در آمدید، صدایتان را نازک نکنید چرا که کسانی هستند که قلبشان مریض است، در خانههایتان بمانید.
امام خمینی_رحمةاللهعلیه_در جریان انقلاب، خانمها را به راهپیمایی دعوت کردند. خانمها به راهپیمایی آمدند ولی بعد از آن دیگر به خانه برنگشتند؛ یا به پاساژها رفتند یا جاهای دیگر. حال اینکه نظر امام_رحمةاللهعلیه_این نبود، نظر امام این بود که بعد از آن بروند بچه تربیت کنند.
الان در سفر حج(در کاروانهایی که من بودم)، هفتاد درصد حجاج، خانمها هستند، سی درصد آقایان. من از خانمهایی که شوهر دارند پرسیدم که چند نفر از شما با اجازهی شوهرتان به مکه آمدید؟ ده درصدشان اجازه داشتند. این چه درکی از دین است؟ چه درکی از مکه است؟ چه درکی از تربیت است؟
گاهی یک خانم با یک کار خیلی ساده و کوچک به کمال میرسد، چون در کانالی که دین تعریف کرده حرکت میکند.
چرا حال ما متغیر است؟ گاهی حال نماز خواندن داریم، نشاط قرآن خواندن داریم، اما گاهی هیچکدام اینها نیست؟
- این مطلب، در اسلام بسیار دقیق دنبال شده است. در تربیت دینی اگر انسان این دقت را داشته باشد، نیازی به زحمتهای نابهجا ندارد. خیلی سریع به معنویات دست پیدا میکند، حاجتهاش مستجاب میشوند، جایگاه خودش را پیدا میکند، مورد توجه خدا واقع میشود، مورد توجه امام زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف_واقع میشود. ولی چون این دقت صورت نمیگیرد، فرد بسیار ذکر میگوید، بسیار دعا میخواند، بسیار نماز میخواند، به حرم و جمکران میرود، ولی نتیجهای را که از رفتارهای دینیاش انتظار دارد، به دست نمیآورد. این فرد باید برگردد به همان سرمشقی که دین به او میدهد و از آن تخطی نکند.
حال اصل مطلب را در قالب یک مثال بیان میکنم؛ این لیوان پر از آب را ببینید. یک موضوع، محتوی ظرف است، یک موضوع هم خود ظرف است. ما در حالت عادی کاری به ظرف نداریم، میخواهیم آب بنوشیم. فرض کنید این آب مثل اعمال ماست، نماز، روزه و … و فرض کنید این لیوان شخصیت ماست. هر کس یک شاکلهای دارد و طبق آن شاکله عمل میکند؛ (کُلٌّ یَعْمَلُ عَلیٰ شَاکِلَتِه) (اسراء/۸۴).
یک نفر کافر است، یک نفر مشرک است، یک نفر هم مؤمن است. مؤمنها هم هرکدام درجهی متفاوتی از ایمان دارند. پس ما به دو چیز باید توجه کنیم: یک: اعمالمان
و دو: خودمان.
ما در رفتار دینی، غالباً به دنبال اعمالیم، یعنی آب؛ در صورتی که این مهم است که ما چه کسی هستیم، ظرف ما چگونه است؟
مثلا یک فرد رباخوار، یا کسی که غیبت میکند و فقط همین عیب را دارد ظرفش مشکل دارد. این فرد شیعه است، مؤمن است، اهلبیت_علیهمالسلام_را قبول دارد، خدا را قبول دارد، ما به این فرد نمیگوییم فاسق، میگوییم فاسقالعمل. یعنی خودش آدم خوبی است، اما عملش بد است.
دقت کنید! کسی که فاسق العمل است، تا چه زمانی خوب میماند؟ تا زمانی که رباخواری ایمان او را از بین نبرد، تا زمانی که غیبت کردن ایمان او را از بین نبرد. آیا ضمانتی هست که فرد با رباخواری و غیبت باز هم به اهلبیت_علیهمالسلام_معتقد بماند؟
انجام واجب و ترک حرام، احتیاج به عقل دارد. نقش عقل این جا چیست؟ عقل دو کار انجام میدهد:
یک: تشخیص مصلحت؛
دو: تشخیص مفسده.
واجب در دین همان مصلحت است و حرام همان مفسده.
مثلاً گاهی مصلحت در این است که انسان از حرف خود برگردد. خداوند با تمام خداوندیاش قبلهی مسلمانان را از بیتالمقدس به بیتالحرام عوض نمود.
گاهی زن و مرد در زندگی باید حرف خود را تغییر دهند، لجبازی کار به جایی نمیبرد، باید مصلحتاندیشی کنند. اگر مصلحتاندیشی در ما به وجود نیامد، دینمان هم در خطر است.
صلححدیبیه چطور اتفاق افتاد؟ رسول خدا_صلیاللهعلیهوآله_در نامه نوشت: محمد، رسولالله، گفتند که اگر ما شما را رسولخدا میدانستیم که با شما نمیجنگیدیم ، رسولالله را پاک کن. پیغمبراکرم_صلیاللهعلیهوآله_به امیرالمؤمنین_علیهالسلام_فرمودند: یا علی! رسولالله را پاک کن. حضرت امیرالمؤمنین_علیهالسلام_خیلی ناراحت شدند. پیغمبر_صلیاللهعلیهوآله_فرمودند: همین اتفاق برای تو هم میافتد. جنگ صفین با معاویه به صلح انجامید. حضرت_علیهالسلام_در معاهده نوشتند علی ولیالله، گفتند ما اگر شما را ولی خدا میدانستیم که با شما نمیجنگیدیم، ولی الله را پاک کنید.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.