qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

توفیق معنویت و دین

بسم الله الرحمن الرحیم

(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَالصَلَّاة والسَّلامُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِيبِ‌قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ‌المُصْطَفیٰ مُحَمَّدٍ.)

(اللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ آلِه‌ِ الطّاهِرین)

(اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ.)

صلواتی برای امام زمان_علیه‌السلام_مرحمت بفرمایید.

اینکه توفیقی در وجود انسان‌ها شکل می‌گیرد که در میان غوغای زندگی دغدغه‌ی دیگری هم در وجود انسان به نام معنویت و دین پدید می‌آید، این امتیازی است که ما وظیفه داریم نگذاریم خاموش شود. دقت کنید! در آیه‌ای می‌فرماید:

(وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ)؛

و این روزگار است که هردم آن را به مراد کسی می‌گردانیم. (آل‌عمران/۱۴۰)

این یعنی همیشه انسان، با صفا و نورانی نیست و همیشه گرایش به خوبی‌ها در وجودش شعله نمی‌کشد. برعکس انسانی که در این دنیا است و با همین اموری که در دنیا هست مرتبط است، به یکباره بارقه‌ی رحمتی در وجودش شکل می‌گیرد، یا به نوعی شکل می‌دهند و فرد را راه می‌اندازند و موتورش را روشن می‌کنند؛ به طوری که علاقه‌مند به معنا و معنویت و تربیت و تهذیب و تقوا می‌شود و این احساس در وجودش شکل می‌گیرد. اگر این احساس را پاسخ دهد، می‌ماند.

توجه کنید! مثلا یک موقعی شوق ازدواج را در دل کسی می‌اندازند! اگر در این مدت که این شوق هست ازدواج کرد، ازدواج کرده است! بعد اگر از وقتش گذشت، دیگر آن شوق به سراغش نمی‌آید. خیلی از خانم‌هایی که در خانه می‌مانند با وجود اینکه می‌گویند شوهر می‌خواهند، اما واقعاً خواهان شوهر نیستند و این حرفشان دروغ است! بلکه فقط یک نفر همراه می‌خواهند، چون از تنهایی وحشت دارند، می‌خواهند یک نفر کنارشان زندگی کند! چرا؟ چون آن احساس زن و شوهری مربوط به سن پایین است، بعد از این سن تنها قصد دارد تنهایی‌اش را پر کند، روح ازدواج دیگر در این افراد نیست، فقط روح اینکه می‌خواهد با کسی باشد و تنها نباشد را در وجودش دارد و می‌گوید من از تنهایی خسته شدم! وگرنه تا آن وقت که حالش خوب بود، با شوق دنبال درس و مدرک و کار و… بود؛ و الان که آن شوق فروکش کرده است، دنبال ازدواج است. البته مردها هم وقتی به خواستگاری می‌روند متوجه می‌شوند که این، زنِ زندگی نیست، مرد این را می‌فهمد اما زن این را متوجه نمی‌شود. مثل اینکه شما یک نمایشگاه بزنید که هم برای بازدید عموم است و هم برای فروش! خیلی‌ها فقط به قصد دیدن می‌آیند، اما میان آنها خریدار مشخص است که کیست! کسی که نیازی دارد و برای خرید می‌آید به شکل دیگری وارد نمایشگاه می‌شود.

در دین هم همین‌گونه است. این بارقه‌ی دین که انسان علاقه‌مند و خواهان این است که به معنویت چنگ بیندازد و در وجود خودش انسان با معنایی شود، این یک دوره‌ی زمانی خاص دارد. الان این نوجوان‌هایی که در جلسه هستند این‌گونه هستند که بارقه‌ی معنویت در آنها روشن شده است و اگر به این پاسخ درستی بدهند معنویت هم با آنها همراهی می‌کند؛ اما اگر در معنویت بد عمل کنند، یا افراط کنند، مثلا بچه هیئتی شوند و آنگاه از این هیئت دائم به آن هیئت بروند، به تهران بروند و بگویند من به هیئت حاج سعیدحدادیان می‌روم و بعد هیئت حاج محمودکریمی و از آنجا به فلان جا و ….بروند در نهایت خسته می‌شوند؛ چون این شوق، دو یا سه سال طول می‌کشد و بعد از این فروکش می‌کند! اگر وقتی این شوق آمده است درست مدیریت کنند، آن شوق با آنها خواهد ماند یعنی به گونه‌ای باشد که لذتش را هم ببرد و در این حالت، معنویت هم با او همراهی می‌کند. اما اگر افراط و تفریط کند، نه! نمی‌شود. دین اینگونه طراحی شده است.

خداوند آقای بهجت را رحمت کند، با اینکه بیش از نود سال از سنشان می‌گذشت اما در آن سن وقتی به نماز صبح می‌آمد مثل یک جوان می‌آمد، مثل یک جوان بیست ساله و بیست و پنج ساله! چنان با شوق که گویی روز اولی است که قصد دارد در مسجد نماز بخواند! چطور قدم برداشته است که در آن سن خسته نشده است؟! از نماز حظ برده است که در این سن این‌گونه است و این مهم است، این نکته‌ی مهمی است.

صورت‌مسئله را گوش کنید! قصد دارم این مسئله را که موضوعی در مسائل تربیتی دارد را حل کنم؛ الان پدر و مادرها با فرزندانشان درگیر هستند که انتقال دین در انسان‌ها چگونه است؟! ببینید! شما یک ربات را در نظر بگیرید شما قصد دارید در وجود یک ربات همین روح انسان را بدمید! چطور نمی‌شود؟! اگر ما درست عمل نکنیم این روح معنوی که قصد دارد در وجودمان بیاید، مثل همان ربات خواهد شد و پس می‌زنیم.

یعنی اگر حکیمانه این کار را نکنیم پس خواهیم زد. درست مثل غذایی که خورده‌اید و مسموم شده‌اید، بدن فرد غذا را قبول نمی‌کند و بهم می‌ریزد، حتی ممکن است غذای خوب و مقوی باشد اما بدن، ساز و کارش با این غذا در کل عجین نیست! مثل این است که به بچه‌ای که در حال شیر خوردن است؛ آبگوشت بخورانیم، البته آبگوشت خیلی غذای مقوی است اما نه برای نوزاد! معده‌ی بچه، معده‌ی آبگوشت نیست و یک ذره هم نباید الان به او آبگوشت دهید. یک شیر لطیف باید بخورد.

چرا خداوند تا پانزده سال پسرها را به تکلیف مکلف نکرد؟! چرا یک جوان تا پانزده سال فرصت دارد؟ روزه و نماز به او واجب نیست، واقعا هم واجب نیست. به دختر خانم تا سن نُه سالگی حجاب و نماز و روزه واجب نیست. چرا؟ خداوند حکیم است و می‌داند این باید بازی و شیطنت داشته باشد. قدیم ماشین می‌خریدند و می‌گفتند چند ماه طوری با او باش که آب‌بندی شود؛ سربالایی نرو و فشار نیاور تا آب‌بندی شود. در دین هم خیلی امور باید دست‌گرمی شود.

در روایت داریم که شما یک مدت فقط به بچه بگو مُهر بیاورد و این بشود نمازش! همین! تا مُهر را بشناسد و بعد نماز به او بگو سرت را بگذار روی مُهر و بلند شو تا سجده را یاد بگیرد. در وقت دیگری کم‌کم رکوع را به او یاد بدهید! زبان انگلیسی این سنگینی را ندارد و شما می‌توانید زبان را در سه سالگی به کودک یاد دهید اما دین، ثقیل است و البته برای پیرمردها هم سنگین است، حتی برای آقای بهجت_رحمة‌الله‌علیه_هم سنگین است. آقای بهجت_رحمة‌الله‌علیه_باید بتواند زیر بار این دین برود. هرگاه دیدید که در هر عمل دینی شوق ندارید بدانید تا این جا را اشتباه آمده‌اید.

وقتی یک فرد مذهبی می‌گوید وای دوباره ماه رمضان شد، مشخص است ورودش به ماه رمضان اشتباه بوده است.

الان اگر دکتر به یک نفر بگوید شما باید رژیم غذایی بگیرید و یک ماه از سحر تا شب نباید چیزی بخورید تا بدنتان بالانس بگیرد، عمل خواهد کرد! اما اگر همین را دین بگوید و برای سلامتی‌اش هم مفید است و یک ماه بدن برای پالایش فرصت پیدا می‌کند، سمومات باید دفع شود و کلیه حیات پیدا کند؛ سخت است! چرا؟ چون صحبت دین در کار است؛ (وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ) (بقره/۴۵).

چرا خداوند نماز صبح را دو رکعت قرار داد؟ تا به حال به این فکر کرده‌اید؟ البته این دو رکعت هم یک رکعت است چون نیمی از آن مستحبات است و باز امیرالمؤمنین_علیه‌السلام_همین دو رکعتی که در واقع یک رکعت است را نیم رکعت می‌کند. می‌فرمایند اگر نماز را شروع کردید و دیدید که خسته‌اید، زود تمامش کنید تا شیطان به سراغتان نیاید! مگر چقدر طول می‌کشد یک دقیقه است؟! نه! نمازی که شما تصور می‌کنید به ساعت یک دقیقه است، در واقع یک دقیقه نیست و برای نفس سنگین است و یک ساعت طول می‌کشد!

یک وقتی آموزش پرورش همایشی گذاشته بود، ما را نیز به عنوان هیئت‌امنای یک مدرسه‌ی غیر انتفاعی دعوت کردند. از صبح در آن مکانی که مربوط به بحث‌های اسلامی بود تا ظهر برای مردم حرف زدند! دائم صحبت کردند. ظهر که شد، گفتند نماز! وقتی دیدند که ما ملبس و روحانی هستیم گفتند بفرمایید نماز! من گفتم ما گرسنه‌ایم! از صبح هم چیزی نخورده‌ایم و از شهرستان آمده‌ایم! شما را نمی‌دانم چه چیزی خورده‌اید؟! سفره‌ی ناهار بیندازید تا ما ناهار بخوریم و بعد از ناهار من در خدمت شما هستم! جلوی جمع هم گفتم! گفتم مرد حسابی از صبح شما مردم را نگه داشته‌اید و دائم صحبت کرده‌اید و الان هم می‌گویید نماز! قصدتان بی‌دین کردن مردم است؟ گفت نه آقا راستش ناهار آماده نیست! گفتم همین را بگو! بگو ناهار آماده نیست هر کس میل دارد بیاید نماز جماعت و هر کس هم نه، برود استراحت کند چرا دائم از دین خرج می‌کنید.

چنان مباحث‌دینی را مطرح می‌کنند که گویی یک دین جدید نازل شده است؟! نه این‌گونه نیست! دین خیلی امر همواری است و در زندگی مردم است و مردم می‌دانند. فضا درست کنیم تا دین اجرایی گردد.

چرا در دین نماز قضا هست؟ چرا خداوند نماز قضا را گذاشت؟ این حکمتی است در دین! یعنی مخاطبینش و کسانی که می‌خواهند در دین بیایند همه را در نظر گرفت که یک عده ممکن است خواب بمانند و یک عده خوابشان سنگین است.

دختر است و نه سالش شده است و دین بر او واجب شده است ولی در حال حاضر طاقت روزه ندارد! اما طاقت نماز دارد! تمام شد! فقط تکلیفش را در مورد نماز باید انجام دهد.

من الان وارد دین شدم! حج بر من واجب است؟ نه، هنوز مستطیع نشده‌ام! خمس بر من واجب است؟ نه، هنوز کاسب نشده‌ام! دین صد جزء دارد و من فقط دو جزء آن را می‌توانم انجام دهم؛ بله تمام شد! همان دوجزء را انجام بدهد.

توجه کنید! دین قبل از اینکه دین باشد و از من و شما دین بخواهد؟! عقل می‌خواهد. عاقل می‌خواهد! عاقل است که دین‌دار است. وگرنه الان اگر فردی بیاید و دیوانه باشد، اما شما از دیوانگی‌اش چیزی متوجه نشوید و قشنگ نماز بخواند، پنجاه دفعه هم که نماز بخواند خدا یک مثقال هم برایش ثواب نمی‌نویسد.

نماینده‌های مجلس رفتند تیمارستان، آقای مهندسی آمد گفت: من دیوانه نیستم و خانواده‌ام با رئیس تیمارستان تبانی کرده‌اند و من را به اینجا آورده‌اند تا ارث من را بالا بکشند. نماینده‌های مجلس همه‌جوره این فرد را امتحان کردند و دیدند که بله سالم است. نزد رئیس تیمارستان رفتند و گفتند این را آزادش کن! رئیس تیمارستان گفت این دیوانه است؛ گفتند نه نیست! رهایش کن! ما علیه تو هم شکایت می‌کنیم. رئیس تیمارستان گفت من ثابت می‌کنم این دیوانه است! گفتند ثابت کن. گفت این دیوانگی‌اش فقط طبقه پنجم مشخص می‌شود، او را طبقه پنجم ببرید، آنها هم او را بردند؛ طبقه اول خبری نبود، طبقه دوم خبری نبود، طبقه سوم… تا رسیدند طبقه‌ی پنجم، شُک عصبی گرفت و می‌خواست همه‌ی اینها را از طبقه‌ی پنجم به پایین پرت کند! این یک نوع دیوانگی شیک است.

بنابراین عقل هست که حرف اول را می‌زند!

شخصی خدمت حضرت آمد و عرض کرد کسی در همسایگی ما هست که خیلی شما را قبول دارد، در اعیاد شما جشن می‌گیرد و پذیرایی می‌کند و… حضرت فرمود: (کَیْفَ عَقْلُهُ؟) گفتند: خیلی خوب نیست! حضرت فرمودند: ما کاری با او نداریم.

حتی نماز خواندن به عقل مربوط است، عاقل به یک شکل نماز می‌خواند و جاهل هم به یک شکل نماز می‌خواند! صبح بیدار می‌شود و همه‌ی برق‌ها را روشن می‌کند در حالی که بقیه خوابند! شیر را به شکل پرسروصدایی باز می‌کند و وضو گرفتنش طوری است که همه را بیدار می‌کند! خدا به این فرد ثوابی می‌دهد، اما به آن عاقلی که آرام‌آرام بلند شده است و برقی هم روشن نکرده است، فقط یک شب‌خواب را برای یک وضو روشن کرده است، نماز خوانده است در حالی که کسی متوجه نشده است.

گاهی هم در روایت داریم که طوری نماز بخوانید که زن و بچه هم متوجه شوند و نمازخوان شوند و این هم به یک شکل است. باز هم در این مورد عقل است.

پس دین را به این شکل وارد زندگی‌مان کنیم! شما باید طوری در هیئات، سینه بزنید که تا پنجاه سال سینه بزنید نه تا پنج سال، و از سینه‌زنی خسته شوید. امام حسن مجتبی_علیه‌السلام_فرمودند: که شما هر گاه سینه می‌زنید و به خاطر ما بر خودتان لطمه می‌زنید حسابش نزد خداست. یک‌جوری سینه بزنید که پنجاه سال بتوانید سینه بزنید! طوری گریه کنید که تا پنجاه سال هیئتی باشید! نه یک سال و دو سال و بعد خداحافظ! الان در هیئات اینگ‌ونه است و افراط‌وتفریط در حد اعلا است.

ببینید ما وظیفه داریم که این فضا را برای دین درست کنیم. دین از اول تا آخر دو مثقال از ما کار نمی‌خواهد، اما همین دو مثقال آنقدر سنگین می‌شود که نمی‌توانیم زیر بارش برویم. باید حساب و کتاب داشته باشیم. باید عاقلانه وارد دین شویم. روزه گرفتن باید عاقلانه باشد.

ببینید! الان فردا نیمه‌‌‌ی شعبان است و چهارده روز به ماه رمضان مانده است! من از فردا صبح باید بدنم را برای ماه رمضان آماده کنم! غذا خوردنم را ذره‌ای کم کنم، صبحانه را قدری کم کنم در مورد خوردن برخی غذاها مراقبت کنم! اگر فرد سیگاری است از الان سیگارش را کم کند. اما اینکه یک دفعه وارد ماه رمضان شویم، مشخص است که در روز سوم و چهارم کم می‌آوریم و تکلیف را نمی‌توانیم انجام دهیم. دین را به این شکل باید جلو برد! باید ظرفیت‌سازی کرد! برای خودت ظرفیتی درست کن که دین در آن جای بگیرد.

آنقدر که تحمل دارید در جلسه‌ی هیئت بنشینید و بعد از آن بروید تا هیئتی بمانید. اما قالب‌شکننده درست نکنیم! برخی در یک خانه‌ی شیشه‌ای نشسته‌اند که با یک سنگ می‌شکند.

می‌گوید من با خواهر و برادرم قطع ارتباط کرده‌ام! مگر ممکن است؟ می‌پرسم چرا؟ می‌گوید ماهواره دارند و عروسی‌هایشان گناه است و…. اگر این آدم عاقل باشد، هم صله‌رحم بدون گناه دارد و هم عروسی بدون گناه می‌ رود و… . این بهتر از این است که شما نروید اما آن آدمی که نباید برود، برود. دین از ما این را می‌خواهد.

امشب که شب نیمه‌ی شعبان است و احیا دارد، در حقیقت شب قدر اصلی امشب است. یعنی مربوط به اهل ایمان و اهل ولاء است؛ آن شب قدر با ماه رمضان در دل امشب است! امشب اگر کسی درست عمل کند، درست عمل کردن یعنی همان، طاقت درست کردن! ما برای احیاء شب‌های قدر ماه رمضان هم می‌گوییم بخوابید و نیم ساعت یا یک ساعت قبل از اذان بلند شوید و احیاء بگیرید. از اول شب بیدار نمانید تا با کسالت نماز صبح بخوانید! نماز صبح مهم است. اکثراً نماز صبح را بی‌اهمیت می‌خوانند و برخی هم نماز صبحشان قضا می‌شود.

امشب زیارت اباعبدالله_علیه‌السلام_وارد شده است. خداوند قصد دارد امشب به اولیای خودش و کسانی که معتقد به امامت امام زمان_عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف_هستند یک رحمت واسعه‌ای بدهد که در ماه رمضان به کارشان بیاید و مقدرات شب قدر را برای آنها آماده کند.

بهترین عمل امشب، توبه است! توبه چیست؟ خیلی ساده است؛ اینکه انسان بین خودش و پروردگارش یک فضایی ایجاد کند و گناهانش را یاد کند و عذرخواهی کند! استغفار برای چنین مواقعی است و خداوند هم تبدیل‌کننده‌ی سیئات به حسنات است. خداوند در چنین شبی قصد دارد احیاء عطا کند و این یعنی وجودت را برای آن معنویاتی که قرار است بدست آوری، زنده کند.

از آن مهم‌تر این است که امشب توجه به امام زمان_عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف_داشته باشید! یعنی توجه داشته باشید که ولی خدا لطف کرده است و در دل شما اندخته است که یک شب احیاء است و دعوتت کرده و قصد دارد امشب واسطه شود و بهترین واسطه هم خودش است:

(وَاللَّهِ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَة) (تفسیر نورالثقلین/ج۵/ص۳۴۱)؛

بخدا قسم نور ما ائمه در دل شما از نور خورشید ظهر تابنده‌تر است.

یک دستور العملی حضرت برای زمان غیبت دادند:

(اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَیْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُنَّةِ الْوَاضِحَةِ) (بحارالانوار/ج۵۳/ص۱۷۸)؛

(اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَیْنَا):

حواستان به ما باشد،

(بِالْمَوَدَّةِ):

مودت و محبت ما ائمه را یادآور باشید،

(عَلَى السُنَّةِ الْوَاضِحَةِ):

و سنت ما را ترک نکنید.

سنت این است که موقع غذا بگویید (بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیم)، با دست راست غذا بخورید، سلام دهید، مصافحه کنید و… اینها سنت است. پنجاه سنت را یاداشت کنید و سعی کنید اجرا کنید؛ وقتی سنت ائمه_علیهم‌السلام_را اجرا کردید، خود‌به‌خود وجودتان ولایتی و اهل‌بیتی می‌شود.

الان در همین جمهوری‌اسلامی، که قدرت دستمان است، می‌خواهیم از ولی‌فقیه طرفداری کنیم! آنقدر گاهی بد دفاع می‌کنیم، که مردم را زده می‌کنیم. اگر ما دفاع نمی‌کردیم مردم خودبه‌خود معتقد به ولی‌فقیه می‌شدند.

جمکران ما دو عکس داریم، یک عکس از امام_رحمة‌الله‌علیه_و یک عکس از مقام معظم رهبری! در آنجا یک عکس روی زمین گذاشته است: سه متر در دو متر! که چه چیزی را ثابت کنید؟! که ثابت کنید مردم طرفدار ولی فقیه هستند یا نیستند؟! یک وقت فرستنده ضعیف است گیرنده را باید قوی کرد یا گیرنده ضعیف است و فرستنده را باید قوی کرد. ما باید زمینه‌ای فراهم کنیم که مردم ولی‌فقیه را باور کنند! ما می‌خواهیم یک فردی که سرپرست و دلسوز است و ولی‌نعمت جامعه است و به این شکل در حال زندگی کردن است را معرفی کنیم.

ایشان در هواپیما نشستند، خلبان گفت برای سلامتی مقام معظم رهبری صلوات بفرستید. ایشان فرمودند: چرا چنین کاری کردید و صلوات برای من دادید؟! یک جای دیگر فرمودند: چرا بعد از اسم حضرت علی_علیه‌السلام_و ائمه_علیهم‌السلام_اسم من را آوردید، تن من را نلرزانید؟! چرا ایشان اینها را می‌گویند؟! یعنی غلو نکنید! بگذارید همان مقدار که اینها به عنوان حاکم اسلامی عادل باید بپذیرند را بپذیرند و این خیلی بهتر است!

ایشان فرمودند مرگ بر ضد ولایت‌فقیه را من نمی‌دانم از کجا آمد و چه کسی در دهان‌ها گذاشت! خود ایشان گفتند! یعنی چه؟ یعنی یک نفر هست که هنوز ولایت‌فقیه برایش ثابت نشده است و البته مغرض هم نیست. دین را این‌گونه باید جلو برد. اگر ذره‌ای در دین جوهره‌ی تعصب ریختید آن ده نفری که می‌خواهند در دین بیایند، خداحافظی می‌کنند و می‌گویند اگر این دین است من نمی‌آیم! بد دفاع کردن هم خودش نوعی مخالفت است! لطیف دفاع کنید و لطیف زمینه را فراهم کنید تا زمینه درست شود و مردم بپذیرند.

گوش کنید! خیلی از این کلام من استفاده کنید! امیر المؤمنین_علیه‌السلام_فرمودند: پیامبر_صلی‌الله‌علیه‌وآله_برای هزار نفر به احترام‌شان بلند شد! اما یکبار برای من بلند نشد! چند نفر از شما این حرف من را می‌توانید هضم کنید؟! این عقل است! چرا پیامبر_صلی‌الله‌علیه‌وآله_برای امیرالمؤمنین_علیه‌السلام_بلند نشدند؟

بااینکه بلند نشدند و احترام نکردند علی_علیه‌السلام_را نپذیرفتند! اگر آن‌گونه احترام می‌کردند که او را می‌کشتند! برای هزار نفر هزار مرتبه بلند شد و نشست اما برای علی_علیه‌السلام_یکبار این کار را نکرد! علی_علیه‌السلام_که احتیاج به این کار ندارد! پیامبر_صلی‌الله‌علیه‌وآله_جانش علی_علیه‌السلام_است. اگر دائم برخیزد، حسادت این افراد را برمی‌انگیزد.

سلمان نزد دومی از قنبر تعریف کرد! او هم بلند شد و بدوبیراه گفت؛ هم فحش به سلمان داد و هم قنبر را کتک زد. امیرالمؤمنین_علیه‌السلام_فرمود: عقوبت تو ای سلمان این است: که عقرب نیشت بزند! فرمود چرا جلوی او از قنبر تعریف کردی؟ چه لزومی داشت پیش او از قنبر تعریف کنی؟! چرا کینه‌ی او را نسبت به ما زیاد کردی؟ خیلی زمینه‌ها هست که ما در دین احتیاج داریم تا دین‌داری کنیم!

جوانی پدرش مذهبی نیست. اما آمده است و یک ریش گذاشته است، با لباس یقه به آن شکل و حالت راه رفتن مذهبی و…! بعد پدرش نه تنها زده شده است بلکه چهار تا فحش هم می‌دهد! تقصیر کیست؟ تقصیر این جوان است! مگر نمی‌دانی پدرت بی‌دین است؟ چرا کاری می‌کنی که پدرت را تحریک کنی؟ کمی عادی‌تر باش! کمی کمکش کن و تحمل به او بده!

خانم است و اهل عبادت شده است! دائم تسبیح در یک دست و مفاتیح در دست دیگرش است و چادری است. بچه‌ها و شوهر هم دائم این صحنه را می‌بینند، بعد در زندگی‌اش نگاه می‌کنید می‌بینید زندگی کردن نمی‌داند. شلخته است، غذا پختنش بد است، ناهار ساعت سه آماده است و لباس‌های بچه‌ها به هم ریخته است. از همین‌جا بی‌دین می‌شود و بعد می‌بیند آن دیگری که بدحجاب است، خانه‌اش مرتب و شوهرداری‌اش خوب است! می‌گوید اینها خوب هستند! چه کسی باعث این نگاه شده است؟

و‌صلی‌الله‌علی‌محمد‌و‌آله.