پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
معرفت و شناخت در پرتو ارادت به امام حسین-علیه السلام-
انواع معرفت و شناخت
محور مکتب و مذهب ما، معرفت و شناختی است که به مؤمن داده میشود. یعنی مؤمن، مدام در یک تغذیه شناختی بهسر میبرد. این شناخت به دو شکل به مؤمن میرسد: یکی بهصورت بیان و گفتار؛ مثل: قرآن، نهج البلاغه، اصول کافی، مفاتیح الجنان و…؛ یک بخشی از معرفت را نیز خدا بهصورت عمل به خورد ما میدهد تا ما معرفت لازم را پیدا کنیم. محرم باید شناخته شود. عاشورا باید زیر ذرهبین مؤمن قرار بگیرد؛ طراح اینها خود خدا است.
عاشورا؛ قضیهای معرفتی نه تاریخی
قضیهای نیست که اتفاقی رخ داده باشد. قضایایی که به مؤمنان معرفت دینی میدهد، قضایایی صرفاً تاریخی نیستند. برخلاف بعضیها که اشتباه میکنند و جریان عاشورا را تاریخی مطرح میکنند. نه! اینطور نیست. عاشورا یک واقعیت زنده است. طراحش نیز خود خدا است. چینش آن نیز با خود خدا بوده است.
تمام حرکات و سکناتی که در کربلا اتفاق افتاده را خدا طراحی کرده است. سه امام در کربلا عهدهدار اجرای آن بودهاند: سیدالشهدا، سیدالساجدین و امام باقر-علیهم السلام- . شما ببینید امام حسین-علیه السلام- استاد انبیا هستند.
کربلا؛ حادثهای از پیش گفته شده
گاهی حوادثی اتفاق میافتد و بعدها نقل میکنند که چه چیزی شده است؛ ولی حادثه کربلا برعکس است. یعنی همه چیز آن قبلاً گفته شده است. خطاب به حضرت آدم-علیه السلام- قصه آن گفته شده است. به حضرت موسی و عیسی-سلام الله علیهما- ، به همه انبیاء و به زهرای مرضیه-سلام الله علیها- وقتی باردار بود، به خود امام حسین-علیه السلام- و به پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-نیز گفته شده است. وقتی حضرت عیسی-علیه السلام- در گهواره میگویند: آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا؛ «به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.» امام باقر-علیه السلام- در واقعه کربلا، امام است. عرض خواهم کرد که امام باقر-علیه السلام- چه سهمی در واقعه کربلا دارد؟ امام حسن-علیه السلام- به برادر خود امام حسین-علیه السلام- میفرماید: «لا یَوْم کَیَوْمِکَ یا اَبَاعَبْدِالله»
کربلا؛ جبران کننده خلأهای هدایتی
درباره «یَوْم» باید صحبت کرد؛ مقصود از یوم چه کسی است؟ منظور از «لا یَوْم کَیَوْمِکَ» چه روزی است؟ اتفاقی که افتاده خیلی حادثه عجیبی است. این نکتهها همه دستبهدست هم میدهد تا ما بفهمیم که واقعه کربلا برای کار مهمی اتفاق افتاده است. خدا میخواهد با عاشورا، خلأی را پر کند. یک چیزی، نقصی دارد که اگر عاشورا نباشد، مردم در هدایت به بنبست میخورند. خدا بنا دارد که در واقعه کربلا آنها را حل کند.
کربلا؛ ایجاد شاخص برای مسیر هدایت
یکی از آن موارد این است که ما در هر چیزی شاخصی لازم داریم. در علم، نور، بینایی، فشار، تب، قند، چربی، صاف بودن دیوار و هر چیز دیگر احتیاج به شاخص داریم. با این شاخصها معلوم شود کارهایی که میکنیم درست است یا نه؟ ما با شاخص میخواهیم بدانیم که مسیر را درست میرویم یا نه.
شما ممکن است بگویید نماز شاخص است؛ نه! نماز علامت است نه شاخص. یک بخاری که با رنگ آبی میسوزد را شما فکر میکنید که درست میسوزد؛ ولی وقتی از طرف استاندارد آن را بررسی میکنند، میگویند بخاری خیلی اشکال دارد. مثلا چقدر کربن و آلودگی پخش میکند. آن آبی بودن خود یک علامت است که باید روی شاخص برود.
نماز علامت است؛ انسانی که نماز میخواند، از کجا معلوم که راه را درست میرود؟! پس خود نماز نیز باید محک بخورد. مسلمان باید محک بخورد. حتی پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-خدا با اینکه ۲۳ سال زحمت کشیده است، محک میخورد. همه حرفها را به امیرالمؤمنین-علیه السلام- زدند، بعد از آن باید حسین-علیه السلام- بیاید و همه را محک بزند. نمازخوانها را باید محک بزنند: عمرسعد، نمازخوان است؛ شمر نمازخوان است. نماز و روزه نتوانسته راه را به شمر نشان بدهد. حج نتوانسته به عمرسعد، راه را نشان بدهد. فکر میکرد در راه است؛ ولی اینطور نبود.
حق؛ اصلیترین شاخص درستی راه
باید محک بیاید. وقتی محک آمد چیز دیگری لازم است که باید در وجود ما باشد. آن چیزی که باید در وجود ما باشد تا معلوم شود که ما راه را درست میرویم یا نه، «حق» است.
آیا در وجود ما با نماز خواندن، حق ایجاد شده است؟ نکند من که هم حج میروم، هم روزه میگیرم و هم قرآن میخوانم، باطل باشم. مگر امیرالمؤمنین-علیه السلام- نفرمود: این قرآنها کاغذ است؛ پارههای کاغذ را کنار گذاشته، بیایید از من قرآن را بشنوید؟ چطور شد قرآنی که تا دیروز سند بود، حالا پارههای کاغذ شد؟ به این خاطر که همین قرآن را خواندند و جلوی خدا ایستادند. ببینید، پس قرآن خواندن و فهم آن، محک لازم دارد.
واقعه کربلا؛ محکی برای سنجش ایمانها
لذا خداوند واقعه کربلا را خطکش قرار داد تا ایمان افراد، محک بخورد. خواست که خطکشی ساده در اختیار همه باشد. این واقعه را خدا در بطن دین، شعلهور نگه داشت. قتل امام حسین-علیه السلام- در سال ۶۱ هجری بود؛ ولی پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-میفرمایند: «در قتل حسین-علیه السلام- حرارتی در قلوب مؤمنین است که هیچگاه سرد نمیشود.»
رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم-با این بیان، دو مطلب را فرمودند: اوّلا: اینکه حسین کشته میشود؛ ثانیا اینکه بلافاصله بعد از شهادت ایشان، حرارتی در قلوب مؤمنین بهعنوان خطکش میماند. این حرارت حتی ایمان را نیز تغذیه میکند. بلکه اسلام و ایمان را سرپا نگه میدارد. دیگر از این به بعد، حسین-علیه السلام- راهنمایی میکند. نمیتوانی بگویی من خودم راهنما دارم؛ نه! بلکه «اِنَّ الحُسَیْن مِصْبَاحُ الهُدی وَ سَفِینَةُ النَّجاة»
هر کسی که چراغقوه هدایتی در دستش هست، باید برود و از حسین-علیه السلام- بگیرد. هر کس هر جا میخواهد راه بیفتد و مردم را به دین دعوت کند، باید از حسین-علیه السلام- چیزی بگیرد؛ یعنی دلباخته حسین-علیه السلام- باشد؛ اتصال به حسین-علیه السلام- داشته باشد.
امتحان مؤمن با امام حسین-علیه السلام-
امام صادق-علیه السلام- فرمودند: اگر میخواهید مؤمنان را امتحان کنید که ایمانشان چقدر درست است، سه مرتبه جلوی آنها بگویید: «صَلَّی الله عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله» اگر دیدید نسبت به این اسم حسّاس است، عکسالعملی نشان میدهد، قلبش محزون میشود، برافروخته میشود، این فرد از نظر ایمانی، کامل کامل است؛ باید برود و رفتارهایش را کمکم درست کند. رفتارهایش را اصلاح کند. حتی اگر شرابخوار است، برود تا خودش را اصلاح کند؛ و اصلاح نیز میشود.
چون حسین-علیه السلام- را دوست دارد میرود اصلاح میشود. ولی اگر حسین-علیه السلام- را دوست ندارد، نمازشبخوان هم که باشد، به درد نمیخورد. میدانید که دماسنج جیوه میخواهد. جیوه این قابلیت را خوب نشان میدهد. اگر جیوه نباشد دماسنج هم معنا ندارد. از همینرو پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-فرمود: در قلوب مؤمنان حرارتی مکنونه از حسین-علیه السلام- وجود دارد. این شاخص است.
گریه؛ شاخص دوستی اباعبدالله-علیه السلام-
سیدالشهدا-علیه السلام- فرمود: شاخص من، که معلوم شود شما مرا دوست دارید یا دوست ندارید، در گریه است. «اَنَا قَتیلُ العَبَرات؛ من کشته اشکها هستم.» باید بر من گریه کنید؛ علامت دوستی من گریه است. ببینید، یک مادر اگر بخواهد بفهمد که بچهاش چقدر دوستش دارد، چند بار یواشکی از او دور میشود؛ بعد بچه گریه میکند، برای مادرش بیتابی میکند. حضرت فرمود: «گریه بر من، شما را به من وصل میکند». خیلی مهم است که این شاخص در وجود ما باشد.
امام حسین-علیه السلام- برای همه زمانها
خداوند جریان امام حسین-علیه السلام- را در زندگی، شناور قرار داده است. یعنی همینطور که ما زندگی میکنیم، سیدالشهدا-علیه السلام- نیز باید با ما باشد. بهخاطر اینکه زمانهایی دارد میآید که ایمانها ضعیف میشود. حسین-علیه السلام- میآید و آن را قوی میکند؛ این یک شاخص است.
گره خوردن ظهور به امام حسین-علیه السلام-
دوم: امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ میخواهد ظهور کند. ایشان میخواهد عالم هستی را با عدالت متحول کند. خوب! ایشان که میخواهد ظهور کند، چه کسی آمادگی دارد؟ پاسخ این است که هیچکس! هیچکس تا آخرین لحظه نیز برای ظهور امام آمادگی پیدا نخواهد کرد. اگر کسی میخواست به درد امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ بخورد، سیدبنطاووس(ره) بود؛ او در زمان خودش احتمال قوی میداد که ظهور محقق شود؛ اما نشد. دقت کنید! مطلب مهمی را عرض میکنم؛ امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ باید در زمان سیدبنطاووس(ره)، علامهحلی(ره) و… ظهور میکرد، نه در زمان ما.
در زمان ما اصلا این زمینهها نیست. برعکس، فساد زیاد است. ما اصلا برای ظهور، آمادگی نداریم. آن ۳۱۳ نفر، پانصد سال پیش بهتر آماده میشده نه الان. شما مؤمنان و خوبان پانصد سال پیش را ببینید، آدم که نمیخواهد خودش را فریب بدهد،
اگر آن موقع درست نشد، دیگر الان اصلا درست نمیشود.
حالا ما میگوییم زمان غیبت صغرا خوب است و این همه برکات دارد؛ اما وقتی شرایط آمدن امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ در ما وجود ندارد، پس چه خواهد شد؟ اصلا بودن امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ و آمدن ایشان به چه چیزی بستگی دارد؟
خدا آمدن امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ را به ما گره نزده است. فقط گفته است: شما دعا کنید؛ جریان و قضیه آمدن حضرت به دست خود خداست. پس قصه چیست؟ آیا یکی از شرایط، خوب شدن ماست؟ نه! خدا به خوب شدن ما نگاه نمیکند. مربوط به بد شدن ماست؟ نه. خدا آمدن حضرت را به اینها گره نزده؛ بلکه آمدن حضرت را به حسین-علیه السلام- گره زده است.
ظهور امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ برای انتقام خون امام حسین-علیه السلام-
ببینید رسم عرب این بود که وقتی کسی از بینشان مظلومانه کشته میشد، یک پرچم قرمز بر سردر خانه آویزان میکردند که اسم این پرچم، «ثار» است. ثار یعنی یک نفر از خانه ما کشته شده است. یعنی کسی را نداریم که برود و انتقام بگیرد و قصاص کند. یک جوانمرد پیدا شود و برود انتقام بگیرد. وقتی انتقام میگرفتند، دیگر پرچم را آن سردر آن خانه برمیداشتند.
حسین-علیه السلام- مظلومانه کشته شد. خدا خودش قبول کرده که «ثارالله» شده است. یعنی خود خدا میخواهد انتقام بگیرد. او منتقم امام حسین-علیه السلام- را امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ قرار داد. پس امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ برای انتقام امام حسین-علیه السلام- حتما باید بیاید. اگر این مسأله، حتمی نمیبود، به شرایط بستگی پیدا میکرد. شرایط هیچوقت فراهم نیست. خدا آمدن امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ را برای این قرار داد که حضرت بیایند و انتقام امام حسین-علیه السلام- را بگیرند؛ لذا یکی از لقبهای حضرت، منتقم است.
همانندی ظهور با حرکت امام حسین-علیه السلام-
جالب است حضرتی که منتقم است و میخواهد انتقام بگیرد، از همانجایی که امام حسین-علیه السلام- بیرون آمد، یعنی از خانه خدا، امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ نیز از همانجا ظهور خواهد کرد. در روایت است: وقتی امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ به دیوار خانه خدا تکیه میدهد و میخواهد خودش را معرفی کند، وقتی میخواهد بگوید: «أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم…» آن را با صوت امام حسین-علیه السلام- میگوید. مردم صدای امام حسین-علیه السلام- را میشنوند و همه گریه میکنند. بعد حضرت به طرف کربلا حرکت میکنند و در آنجا قرار میگیرد. با این کار نشان میدهد که من منتقم هستم. پرچم را از روی گنبد برمیدارد، همان پرچمی که بر سردر خانههاست. حضرت راه میافتد. آن عده که برای خونخواهی حسین-علیه السلام- آمادهاند، حرکت میکنند.
انتقام خون امام حسین-علیه السلام-؛ برای هدایت نه برای عقدهگشایی
قضیه مختار اصلا در جریان اهلبیت-علیهم السلام- مطرح نیست. یعنی چیزی که شما به نام فیلم مختار دیدید، فقط یک فیلم است. فیلمی است که ساختهاند؛ ولی اصلا هیچ کجای قضیه مختار ارتباطی با اهلبیت-علیهم السلام- پیدا نمیکند. یعنی اگر اهلبیت-علیهم السلام- بخواهند مختار را تأیید کنند، باید خیلی از کارهای غلط را تأیید کنند؛ و این کار را اهلبیت-علیهم السلام- نکردهاند. ولی برای مردم چون یک کار باشهامت، شجاعت، مردانه و خوبی بود، مورد پسند بود. این مقدار را همه دوست دارند، هر عقلی قبول دارد.
ولی جریان اهلبیت-علیهم السلام- اصلا یک چیز دیگری است. قرار است از داخل آن، هدایت بیرون بیاید. حضرت نمیخواهد عقدهگشایی کند. اگر میخواستند عقدهگشایی کنند، خیلی کارهای دیگری میکردند، لازم نبود این کار را بکنند. انتقام دست حجت خداست. معصومی کشته شده، معصومی دیگر باید بیاید و انتقام بگیرد. لذا امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ وارد کربلا میشوند.
ظهور و رجعت؛ مقدمهای برای تربیت حسینی مردم
وقتی حضرت حکومتش را میگستراند، هزار سال طول میکشد. بعد از حکومتش، رجعت است. امام زمان_ عجلاللهتعالیفرجهالشریف _ از دنیا میروند. کسی نیز ایشان را نمیکشد؛ چون تنها امامی است که باید معلوم شود که ایشان را نمیتواند کسی بکشد. این امام تحت الحفظ است. این امام کشته نمیشود. خدا قدرتنمایی میکند.
حضرت از دنیا میرود، بعد از آن، رجعت امام حسین-علیه السلام- اتفاق میافتد. اولین امامی که برمیگردد، امام حسین-علیه السلام- است. چون مردم باید در سایه حسین-علیه السلام- تربیت شوند. یعنی همه این مقدمات برای آن رجعت بود که زمین آماده شود برای درک سیدالشهدا-علیه السلام- تا زمینه برای هدایت و تربیت مردم فراهم شود. آن ظهور با آن عظمت و آن اتفاق بزرگ رجعت، همه اینها برای تربیت حسینی مردم است.
جلسات امام حسین-علیه السلام-؛ جلسات آمادگی برای ظهور
میخواهیم بگوییم جلسات امام حسین-علیه السلام- جلسات آمادگی برای ظهور است؛ یعنی اگر کسی برای منتقم گریه میکند، اینکه منتقم چه وقت میآید؟ تا وقتی نیامده این گریه سرجایش هست. آن خانوادهای که پرچم بر سردر خانه آویزان کردهاند و هنوز در خانهشان عزا هست، این عزا تا وقتی که انتقام او – که خونش به ناحق ریخته شده – گرفته نشود، برقرار است.
در جریان اهلبیت نیز همینطور است. لذا خدا خواسته از این جلسات، منتظر درست کند. آن ۳۱۳ نفر از این جلسات در میآیند. چون بر حسین-علیه السلام- گریه کردند. آن ۷۲ نفری که در کربلا بودند نیز جزء ۳۱۳ نفر هستند؛ چون میخواهند بیایند و انتقام بگیرند.
اهمیت گریه در مجالس امام حسین-علیه السلام-
لذا ما نباید جلسه امام حسین-علیه السلام- را جور دیگر برگزار کنیم. یک موقع ممکن است سینهزنی باشد، مقدمه است برای گریه. یعنی ما با سینهزنی تا اینجا آمدهایم؛ زنجیرزنی نیز همینطور؛ سیاه پوشیدن نیز همین است. میخواهیم یک جلسه حزن درست کنیم؛ گریه کنیم، بنشینیم دور یکدیگر و گریه کنیم. بعضی مواقع اشعاری خاص و چیزهای دیگری در جلسات مطرح میشود؛ اما نباید گریه و اشک بر حسین-علیه السلام- را کم کرد.
امام صادق-علیه السلام- فرمودند: مادرم زهرا-سلام الله علیها- در جلسات امام حسین-علیه السلام- شرکت و آنها را خودش اداره میکند. فرمودند: حتی ایشان حزین گریه میکند و آنهایی را که به عزای امام حسین-علیه السلام- آمدهاند را به گریه میاندازد. پس این گریهها اوج میگیرد. شیون میکنند و زهرای مرضیه-سلام الله علیها- نیز شیون میکند؛ با این گریهها و شیونها آن حضرت و همچنین گریهکنندگان کمی راحت میشوند.
پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-خبررسان شهادت امام حسین-علیه السلام- به فاطمه زهرا-سلام الله علیها-
وقتی حضرت زهرا-سلام الله علیها- امام حسین-علیه السلام- را حامله بود، پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله و سلم-به خانه ایشان وارد شد تا خبر شهادت حسین-علیه السلام- را به فاطمه-سلام الله علیها- بگوید. اما ایشان لازم میبیند که فاطمه-سلام الله علیها- را آماده کند. قبل از آن نیز امیرالمؤمنین-علیه السلام- فاطمه-سلام الله علیها- را آماده کرده است.
یک روز امیرالمؤمنین-علیه السلام-، زهرای مرضیه-سلام الله علیها- را به جنگ برد و به او گفت: اینجا باشید و جنگ را نگاه کنید؛ زهرای مرضیه-سلام الله علیها- فرمود: یا علی! من زن هستم، باردارم. حضرت فرمود: ای فاطمه! خبر از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-است که این بچهای که در شکم توست باید جنگ را ببیند. این بچه، حسین-علیه السلام- است. این بچه در راه خدا میخواهد اینطوری کشته شود.
پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-میخواهد حضرت زهرا-سلام الله علیها- را آماده کند. گفت: فاطمه جان! از بچهات چه خبر؟ شنیدهام گاهی بچهات صحبت میکند. او فرمود: بابا! مدام میگوید: عطش. بابا! چندین بار شبها بلند میشوم و آب میخورم؛ ولی عطش تمامی ندارد. پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-نشست و گریه کرد. حضرت فرمود: این بچه گاهی با یک صوت حزین، از غریبی خودش برایم صحبت میکند؛ از بیکسیاش صحبت میکند. امیرالمؤمنین-علیه السلام- نیز نشسته بود، پرسید: یا رسول الله! قضیه این بچه چیست؟ حضرت فرمود: فاطمه جانم! جبرئیل به من خبر داد که این بچه، همان کشته در راه خداست؛ این همان ثارالله است. فاطمه-سلام الله علیها- ناگهان به وجد آمد که آن وعده شهید عظیم که در قرآن گفته «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» پسر من است. خوشحال شد که مادر شهید است. اما این خوشحالی خیلی طول نکشید. حضرت داستان را برای او گفت: اینکه حسین-علیه السلام- کجا میرود؟ کجا فرود میآید؟ بعد چه قضایایی میشود؛ و…
۱۲۶ هزار نفر با حسین-علیه السلام- به کربلا رفتند. ولی غیر از خانوادهاش، ۲۴ نفر ماندند. یعنی سیدالشهداء-علیه السلام- در ابتدا میبیند که ۱۲۶ هزار نفر نیرو برای جنگ کافی است، ولی شب تاسوعا همه آنها میروند؛ خدا هیچکس را غریب و بیکس نکند. هیچکس را آواره و بلاتکلیف نکند. حسین فاطمه-علیه السلام-است! قلبهای شما حسینی است. پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-آرامآرام وقایع را گفت تا رسید به عطش. فرمود: فاطمه جان! قضیه عطش حسین-علیه السلام- همین است. به او سفارش کرد: اگر من نیز نبودم مواظب عطش حسین-علیه السلام- باشید. اگر من جایی بودم و نتوانستم بیایم به شما سر بزنم به او آب بدهید. آب بالای سرش باشد. اینها را حضرت آرامآرام گفت.
حالا ببینید حضرت زهرا-سلام الله علیها- چه سؤالی از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-پرسید. فرمود: یا رسولالله! آن موقعی که حسین من کشته میشود شما هستید؟ فرمود: نه! فاطمه-سلام الله علیها- پرسید: امیرالمؤمنین-علیه السلام- هست؟ فرمود: نه! فرمود: من هستم؟ نه! حسن-علیه السلام- هست؟ نه! حضرت فرمود: یا جداه! پس حسین من بعد از شهادتش عزادار ندارد؟! این حرف، فاطمه-سلام الله علیها- را به درد آورد. او را اذیت کرد.
شریک شدن در اعمال اهلبیت-علیهم السلام- با گریه بر امام حسین-علیه السلام-
حالا میخواهم بگویم که جلسات یعنی چه؛ روضه یعنی چه و چرا شده: «رُوضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الجَنَّة» بین قبر و منبر نیز روضه است. میشود فهمید یعنی چه. حضرت فرمود: فاطمه جان! جبرئیل الان خبری به من داد. مردمی از نسل سلمان میآیند؛ جلسه میگیرند و مصیبتزده حسین تو هستند؛ پیرمردها، جوانها و بچهها خجالت نمیکشند، دور یکدیگر مینشینند و برای حسین-علیه السلام- غصهدار و ناراحت هستند و گریه میکنند. مصیبتهایش را به یاد میآورند و گریه میکنند. وقتی پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-این خبر را به فاطمه-سلام الله علیها- داد، بسیار خوشحال شد و فرمود: بابا! من اینها را در اعمال خودم شریک کردم.
سِرّ را به تو گفتم. شما وقتی برای امام حسین-علیه السلام- گریه میکنید، فاطمه-سلام الله علیها- را خوشحال میکنید. حضرت فرمود: من شریکشان کردم. یعنی اگر رفتید جایی دیدید پرچم عزاداری برپاست، در خانهای مجلس روضه گرفتهاند، برو و چند دقیقه بنشین. بیاعتنایی به جلسه حسین-علیه السلام- نکن. پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-فرمود: فاطمه جان! بر پدر سبقت گرفتی. من نیز شریکشان کردم. علی-علیه السلام- فرمود: من نیز شریکشان کردم.