qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم


حق‌مداری

تنظیم جوهره انسان بر اساس هدایت و گمراهی
هر حرکتی که از ما صادر می‌شود، یا ما را به طرف هدایت سوق می‌دهد یا به طرف نزول می‌برد. هر فعل یا حرکتی که از شما صادر شود یکی از این دو اثر را دارد؛ چراکه جوهره و گیرندگی انسان، بر اساس هدایت و گمراهی تنظیم شده است. حتی زمانی که مثلا دارید به جایی نگاه می‌کنید یا به آن خیره می‌شوید، در آن نیز گمراهی و هدایت است. زمانی که زبانتان کار می‌کند و حرف راست و ذکر می‌گوید، هدایت است. وقتی حرف زشت می‌گوید گمراهی است. وقتی در سکوت است و زبانتان به هیچ‌چیز نمی‌چرخد، غفلت است، لذا ائمه-علیهم السلام-هیچ‌موقع زبانشان خالی از ذکر نبود. لذا دارد که لب‌هایشان از ذکر خشک می‌شد. پس ما یا داریم به طرف هدایت می‌رویم و یا به طرف گمراهی؛ توقف ما نیز غفلت است.

حق‌مداری نتیجه حرکت به سمت هدایت
حرکت به طرف هدایت، شما را حق‌مدار می‌کند. مسیر نیز حق می‌شود. یک شخصیت جدید پیدا می‌کنید و حق‌مدار می‌شوید. یعنی بعد از اینکه شما هدایت پیدا کردید، حق‌مدار می‌شوید. در نتیجه، اگر کسی به شما ظلم کند، خدا از شما دفاع می‌کند؛ چون شما شأنیت حق را دارید. شما حق هستید. شما هدایت شده‌اید و طرفدار حق هستید.

نمونه‌هایی از شأنیت یافتن مؤمن با حق‌مداری
لذا اگر کسی به شما اهانت کند، به جنگ خدا رفته است. امام باقر-علیه السلام- فرموده است که خداوند تبارك و تعالى می‌فرماید: «مَن أهانَ لي وَليّا فقد أرْصَدَ لِمُحارَبتي؛ هر كس به يكى از دوستانم توهين کند، به جنگ با من برخاسته است.»
اگر کسی می‌خواسته است که به زیارت امام رضا-علیه السلام- برود؛ ولی نرفته و به نیّت زیارت امام رضا-علیه السلام- به زیارت شما بیاید، ثواب زیارت امام رضا-علیه السلام- به او داده می‌شود؛ «مَنْ زَار زائِرَنَا کَمَنْ زَارَنا؛ کسی که زائر ما را زیارت کند مثل آن است که خود ما را زیارت کرده است.»
این شخصیتی است که برای شما درست می‌شود. ملائکه برای شما استغفار می‌کنند؛ به‌خاطر اینکه شما مدار حق را انتخاب کرده‌اید. شخصی خدمت حضرت آمد و گفت: آقا! ناصبی چه کسی است؟ حضرت فرمود: ناصبی آن نیست که به ما اهل‌بیت-علیهم السلام- بد بگوید؛ ناصبی کسی است که به شما فحش بدهد. چرا؟ چون شما مدار حق هستید. شأن پیدا کرده‌اید. وجودتان یک وجود بابرکت شده است. اگر کسی این حق را از دست بدهد و در باطل برود، فاسق می‌شود. منافق می‌شود. کافر می‌شود. لذا پشت سرش می‌شود غیبت کرد و به او اتهام زد؛ ولی پشت سر مؤمن نمی‌شود حرف زد.
در روایت دارد اگر در مکه باشید و اعمال حج را انجام بدهید، اگر غیبت مؤمنی را بکنید، ثواب‌هایی که در حج و عمره به شما داده‌اند برای او می‌رود؛ و اگر شما عمل صالح نداشته باشید، از گناهان او برداشته می‌شود و در نامه اعمال شما می‌آید، به‌خاطر اینکه مؤمن با همین بندگی و تعبّدش شأن و جایگاه پیدا کرده است.

نتیجه حق‌مداری؛ وارد شدن در نور و ولایت
ما میزان داریم و طبق میزان راه می‌رویم. پس بعد از هدایت، حق ایجاد می‌شود. «الحَقُّ مَعَكُم وَ فيكُم وَ مِنْكُم وَ إلَيْكُم» دقت بفرمایید! بعد از اینکه شما حق شدید، یک ولایتی در وجود شما شکل می‌گیرد و شما ولیّ خدا می‌شوید؛ و تا موقعی که گناه نکرده‌اید، ولیّ خدا می‌مانید. لذا خدا اولیای خودش را حفظ می‌کند. وقتی شخصی گمراه شد، او نیز ولایت پیدا می‌کند و باطل می‌شود. خدا پشت سر حق ایستاده نه پشت سر باطل. ببینید! «و الحَقُّ مَعَکُم»؛ یعنی خود خدا پشت سر کسی است که حق را پیدا کرده است؛ نه پشت سر کسی که باطل را پیدا کرده است. صاحب ولایت می‌شود؛ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ؛ «خداوند دوست کسانی است که از ظلمات به سمت نور خارج شده‌اند.»
همین که شما ولایت و حق را پذیرفتید، هدایت شده‌اید؛ و جزء کسانی می‌شوید که ولایت خدا شما را می‌گیرد. وقتی ولایت خدا شما را گرفت يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ می‌شوید. خود‌به‌خود این اتفاق برای شما می‌افتد که از ظلمت گناه، دائم بیرون می‌آیید و به طرف نور هدایت و طاعت می‌روید. کسانی که به آن طرف رفتند نیز گمراه می‌شوند.

شأنیّت پایین دنیا؛ مظلومیت مؤمن و محبوبیت غیرمؤمن
پس کسی که مدار حق را از دست داد از نور خارج شده و به سمت ظلمت می‌رود. اگر در مدرسه ثبت نام کردید باسواد می‌شوید؛ بیرون از مدرسه بی‌سوادی است. اگر کسی در دین آمد نورانی می‌شود؛ اگر بیرون رفت ظلمانی می‌شود. پس این مدار یک مدار صحیح است. این دنیا اصلا لیاقت و شأنیت ندارد که علی-علیه السلام- در آن جلوه پیدا کند. جلوه مؤمن را برای قیامت و بهشت گذاشته‌اند. اینجا یزید قهقهه می‌زند. روی کرسی می‌نشیند، سر امام حسین-علیه السلام- ولیّ خدا که قدرت عالم است را در تشت طلا نزد او می‌آورند. یزید شراب‌خوار در این عالم یک آدم محبوب می‌شود. در این دنیا فوتبالیست یک شوت می‌زند میلیون‌ها با او قرارداد می‌بندند. یک دانشمند این همه مطالعه می‌کند یک کیلو گوجه نیز به او نمی‌دهند.
اینها برای این عالم است. این عالم تاریک است. در این عالم که روشنی نیست. در این عالم کسی که نمازشب‌خوان است به درد نمی‌خورد. اینجا عیّاش به درد می‌خورد. اگر کسی بیاید عیّاشی کند دورش جمع می‌شوند. اگر شخصی مردم را نصیحت کند، لقمان بشود، به درد نمی‌خورد. حالا شما آخر شب برو سینما ببین چقدر شلوغ است؛ اما مسجد، بعد از افطار و موقع نماز این همه جای خالی دارد؟ این شأن دنیاست. امیرالمؤمنین-علیه السلام- نیز در این دنیا تنها بوده است.

معیار هدایت‌یافتگی؛ اطاعت از ولیّ خدا
سدیر صیرفی خدمت امام صادق-علیه السلام- آمد و گفت: آقا ما آماده هستیم که شما قیام کنید. حضرت فرمود: من اگر به تعداد این گوسفندها یار داشتم قیام می‌کردم. می‌گوید: رفتم تعداد گوسفندها را شمردم دیدم که هفده تا بیشتر نیستند.
سهل خراسانی خدمت امام صادق-علیه السلام- آمد و گفت: آقا! خراسان آماده است. ما یاران زیادی آماده کرده‌ایم که شما قیام کنید. حضرت می‌فرماید: رئیسشان چه کسی است؟ گفتم رئیسشان من هستم. حضرت می‌فرماید: چند دقیقه برو داخل تنور. نگاه می‌کند می‌بیند تنور شعله دارد. حضرت می‌بیند که او دارد پابه‌پا می‌کند، به هارون مکی می‌گوید: بفرما داخل تنور. او نیز می‌رود داخل تنور. درب آن را نیز می‌بندد. سپس حضرت به سهل می‌گوید: یارانت نیز مثل خودت هستند؟ چون بالاخره می‌خواهند بیاید با امام کشته شوند.
مدار هدایت و گمراهی همین‌طور است. من به شما بگویم که مدار هدایت و گمراهی غیر از نمازخواندن است. ممکن است یک نفر نماز بخواند ولی منافق و در باطل باشد. روزه بگیرد و منافق باشد. قرآن بخواند و منافق باشد. حج برود و منافق باشد. همه اینها ممکن است.
شخصی که ولایت ولیّ خدا را قبول می‌کند هدایت‌ شده است. کسی که پذیرفته است پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-جانشین و ولایت دارد، پذیرفته ‌شده است. آن که می‌آید درب خانه حضرت زهرا-سلام الله علیها- را آتش می‌زند که ولایت ندارد؛ طاغوت است. ولایت او باطل است. او نمی‌تواند مسیر را معلوم کند؛ او خودش جاهل است؛ او خودش شراب‌خوار بوده و الان به‌خاطر ترس از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-شراب نمی‌خورد. او نمی‌تواند مردم را راه ببرد. علی-علیه السلام- از عهده این کار بر می‌آید، لذا او طاغوت و این ولیّ خدا می‌شود.

اعمال؛ زمینه‌ساز هدایت و گمراهی و غفلت
پس ببینید هر فعلی که از ما صادر می‌شود یا ما را به طرف هدایت می‌برد یا به طرف گمراهی و یا باعث غفلت می‌شود. یعنی اگر هیچ‌کاری انجام نمی‌دهید، غفلت است؛ غفلت نیز نزدیک به گمراهی است.
در روایت دارد پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-فرمودند: «يَا عِبَادَ اللَّهِ فَاحْذَرُوا الِانْهِمَاكَ‏ فِي الْمَعَاصِي؛ ای بندگان خدا! بپرهیزید از انهماک در گناهان.‏» گفتند: آقا انهماک یعنی چه؟ حضرت فرمود: شما را به طرف سقوط نبرد؛ چون گناه پشت سر هم که انجام بشود ولایت ما را از دست می‌دهید. مواظب باشید که گناه نکنید.
پس هدایت و گمراهی این است و برای ما این زمینه را ایجاد می‌کند. حالا من می‌بایست جنبه هدایت خودم را محکم کنم. درِ جنبه گمراهی‌ام را نیز ببندم تا سمت من نیاید. من باید دریچه گمراهی را ببندم و دریچه هدایت را باز بگذارم.

روحیه اطاعت‌پذیری؛ زمینه‌ساز بندگی خدا
چطور این اتفاق می‌افتد؟ اینکه مواظبت داشته باشم تا حالت طاعت در وجود من شکل بگیرد. خوب گوش کنید می‌خواهیم مسأله را حل کنیم؛ «حالت طاعت» شما الان دستتان را ببینید. دست شما تحت فرمان مغز شماست. اگر دست شما تابع مغز نباشد، زندگی شما مختل می‌شود. مثلا راننده پشت فرمان نشسته و پای او گاهی از مغزش فرمان نبرد، به این پا نمی‌توان اعتماد کرد. اگر فقط گاهی نیز فرمان نبرد باز نیز نمی‌شود به آن اعتماد کرد. پس من نیز اگر فرمان خدا را اطاعت نکنم، بنده او نیستم. دست و پا از مغز اطاعت نکند اتفاق مهمی نمی‌افتد، مثلا یک چایی روی زمین می‌ریزد؛ ولی وقتی من فرمان خدا را اطاعت نکردم، سقوط می‌کنم و از بندگی می‌افتم. پس من می‌بایست خود را مطیع پروردگار نشان دهم.
شما در ارتش ببینید وقتی این دست به آن حالت بالا می‌رود، بعضی آقایان این‌طوری فکر می‌کنند که مسخره‌بازی است. این فعل شاید به نظر شما مسخره‌بازی باشد؛ ولی در ارتش، یک قانون است و خیلی نیز کاربرد دارد. فردی که در نیروی نظامی یاد گرفته دستش را این‌طور بالا بیاورد، یعنی من این آقا را فرمانده خودم می‌دانم؛ و با این کار من در اختیار او هستم؛ و هرچه می‌فرماید اطاعت می‌کنم. در ارتش، در زمان جنگ، در جاهای دیگر که این آقایان درجه‌هایشان را نزدند و پادگان نیست، این آقا می‌فهمد که فرمانده‌اش هست. یعنی من در اختیار شما هستم. اینکه گفت من در اختیارم، یعنی فرمانده اجازه پیدا می‌کند که به او دستور بدهد.
من نیز وقتی نماز می‌خوانم و می‌گویم: «الله‌اکبر» یعنی خدایا! من برای اطاعت فرمان آماده هستم. ببینید وقتی من پانزده، شانزده ساعت حلال را نخوردم، درحالی‌که عادت به خوردن چایی و… دارم، نمی‌توانم حرام را ترک کنم؟ حتما می‌توانم. کسی که هفده ساعت از حلال گذشت از حرام نمی‌گذرد؟ پس اطاعت فرمان است. انسان دارد از خدا اطاعت فرمان می‌کند. ما باید اطاعت فرمانمان را قوی کنیم.

احکام شرع؛ تقویت کننده روحیه فرمان‌برداری
شما کار نداشته باش که این عمل مستحب است یا واجب؛ این حرام است یا مکروه. عمل کردن به آن باعث می‌شود که شما فرمانبرداری‌ات از خدا زیاد ‌شود. اینکه گفته‌اند: مستحب است با دست راست آب بخوری، بله! مستحب است؛ ولی وقتی فرمان خداست که با دست راست آب بخوری، هرچند اگر با دست چپ این کار را انجام دهی، خدا مؤاخذه نمی‌کند؛ اما وقتی با دست راست خوردی به فرمانبرداری عادت می‌کنی. وقتی گفته می‌شود: اسراف نکن، همین که اسراف نمی‌کنی فرمانبردار می‌شوی. الان شما در نماز چند نوع حرکت دارید؟ یک‌بار می‌گویی الله اکبر، یک‌بار مشغول حمد و سوره هستید، یک‌بار در رکوع هستید، یک‌بار در سجده هستید، یک‌بار در قنوت هستید، یک‌بار در تشهد هستید و… اینها چه هست؟ همه اطاعت فرمان است.

اصلاح نماز حمّاد بن عیسی توسط امام صادق-علیه السلام-
حمّاد بن عیسی یکی از اصحاب امام صادق-علیه السلام- بود که نود سال داشت و از این نود سال، شصت سالش را در خدمت حضرت بود. حضرت به او فرمود: حمّاد بلند شو و پیش امامت دو رکعت نماز بخوان. وقتی بلند شد و دو رکعت نماز خواند، امام فرمود: خجالت نمی‌کشی شما نود سالت است، این چطور نماز خواندنی است؟ حمّاد می‌گوید: آب شدم. دیدم حضرت بلند شد و فرمود: حالا نماز خواندن من را ببین. دیدم حضرت دست‌ها را بلند کرد در محاذی گوش‌ها و فرمود: «الله‌اکبر». بعد دست‌ها را آورد روی ران‌ها گذاشت. بعد دیدم وقتی می‌خواهد به رکوع و سجده برود، «الله‌اکبر» می‌گوید. بعد دیدم در رکوع پنجه‌های دستش از یکدیگر باز است. اما در سجده بسته است، فقط انگشت شصت حضرت باز است. دیدم دست‌هایش مثل پروانه است. بعد دیدم در رکوع، گردنش را می‌کشد. به حضرت گفتم: آقا! شما چرا در رکوع گردنتان را آنقدر می‌کشیدید؟ فرمودند: برای اینکه می‌خواهم به خدا بگویم: اگر گردنم را بزنی، من تسلیم هستم. همه اینها اطاعت فرمان است. پس در دین همه چیز معنادار است.

معنای همه کارهای دین؛ اطاعت‌پذیری
هر کاری که ما در دین انجام می‌دهیم، یعنی داریم اطاعت فرمان می‌کنیم. نمی‌شود من در نماز بگویم: «الله‌اکبر»، «الحمدلله‌ رب‌ العالمین»، بعدازظهر بروم با خدا داد و بیداد کنم. مگر صبح نگفتی: «الحمدلله رب العالمین»؟ پس چطور شد؟ یا اینکه بگویم: خدایا! چرا این، این‌طوری و آن، آن‌طوری است؟

ناسپاسی انسان‌ها و تسبیح حیوانات
ناودان منزل ما خراب شده بود. آقایی که برای درست کردنش آمده بود. وقتی می‌خواست آن را جابه‌جا کند باران شروع به باریدن کرد. او که آدم نادانی بود، گفت: خدایا الان وقت باران فرستادن بود؟ گفتم: آقا کلنگ را بگذار، این هم پولت، نمی‌خواهم کار من را انجام بدهی، برو بیرون. گفت: حاج آقا! من چیزی که نگفتم، چرا بروم؟ گفتم: تو نمی‌فهمی چه می‌گویی. درباره خدا نمی‌شود این‌طور حرف زد. خدایی که این عالم هستی را فرستاده، می‌گویی چرا باران فرستادی؟ تو در عالم چه کاره هستی؟
ما چه شأنی برای خودمان داریم؟ موجودی که خدا دارد از همه بیشتر به او رسیدگی می‌کند، از همه بیشتر کفران نعمت می‌کند. کدام موجود این‌طور زندگی می‌کند؟ یک گوسفند صبح تا شب باید علف بخورد، علف با خاک مخلوط است اگر به آن دادند، می‌خورد، اگر ندادند، نمی‌خورد. یک حیوانی را هر طور خواستن می‌برند، نه سرپرستی، نه حمام می‌رود نه ارتباطی دارد، در تاریکی نگهش می‌دارند، هزار جور پشه و غیره در بدنش هست، اما دارد تسبیح خدا می‌کند؛ ولی یک انسان راست‌قامت، آفریده شده که بیاید برای خدا قلدری کند؟ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ؛ «مرده باد این انسان، چقدر کفران می‌کند.» يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛ «ای انسان! چه چیز تو را نسبت به پروردگارت مغرور ساخته است؟»

تلاش برای فراهم کردن زمینه‌های هدایت
بحث هدایت و گمراهی برای این است که عده‌ای باید در درگاه خدا معلوم شوند که هدایت شده‌اند و عده‌ای نیز معلوم شوند که در درگاه خدا گمراه هستند.
این مسجد شما، حجت است. مسجد باید به‌گونه‌ای از ساختمان‌های دیگر مشخص باشد که اگر کسی از اینجا رد شد به راحتی بتواند آن را تشخیص دهد. اگر شخصی از جایی آمده بود و نمازش داشت قضا می‌شد، بفهمد باید بیاید اینجا نماز بخواند. اینها وظایف ما است. نباید در وظایف سست و در کارهایمان تنبل باشیم. برای خانه خودمان این‌طوری نیستیم. هر روز داریم برای خانه کاری انجام می‌دهیم؛ ولی مسجد رها شده است. مثلا نباید آبسردکن مسجد آب نداشته باشد. مسجد باید زنده و فعال باشد. به‌گونه‌ای باشد که یک جوان بیاید و با شادابی در کنار یک پیرمرد دعا بخواند. چون اینجا خانه خداست. حجت را شما بر آنها تمام کنید. خدا به شما معنویت می‌دهد؛ چون دارید خانه او را احیا می‌کنید.
زمینه‌ها باید درست شود. ما با هدایت و گمراهی روبه‌رو هستیم؛ یا هدایت شامل حال ما می‌شود یا گمراهی. قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ «بگو خدای ما کسی است که خلقت شایسته هر چیزی را به او داده و سپس او را هدایت کرده است.»
الم ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ؛ «الم، قرآن، کتابی است که شکی در آن نیست و برای باتقوایان هدایت است.» قرآن برای چه کسی هدایت است؟ برای اهل تقوا. اگر اهل تقوا نباشد، هدایت نیست.